راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مرور راه توده ها
به جرم خدمت
به میهن و انقلاب
شریف ترین
نظامی های توده ای
تیرباران شدند

 

31 شهریور ماه سالروز حمله عراق به ایران و آغاز جنگ میان دو کشور است. جنگی که حزب توده ايران هم در به شکست کشاندن این حمله و خنثی کردن آن نقشی اساسی داشت و هم سرنوشت خود را به خونین ترین شکلی با کوشش بر سر جلوگیری از ادامه آن پس از فتح خرمشهر پیوند زد.
حزب توده ايران در جلوگیری از پیروزی در جنگ نقشی اساسی داشت، زیرا هرچند مقامات جمهوری اسلامی به هشدارهای حزب در مورد قریب الوقوع بودن حمله به ایران اعتنایی نکردند، ولی واحدهای حزبی و ارتشیان عضو حزب بدستور حزب و در مناطق مرزی در حال آماده باش بودند. بی دلیل نبود که ارتش عراق هیچگاه نتوانست در جبهه غرب به پیشروی بزرگی دست یابد زیرا فرماندهی ارتش غرب زیر نظر سرهنگ هوشنگ عطاریان بود که بعدها به جرم این خدمت ملی اعدام شد. در جبهه جنوب هم از نخستین شهدای جنگ عسكر دانش، مسئول واحد حزب در خرمشهر بود که با اطلاعی که رهبری حزب درباره حمله عراق به آنان داده بود و با وجود عدم پشتیبانی مقامات حکومتی، این شهر را ترک نکردند و مقاومت را سازمان دادند و شهید شدند. بعدها نیز حصر آبادان در عملیاتی به فرماندی سرهنگ بیژن کبیری، عضو دیگر حزب توده ايران شکسته شد. او نیز مانند عطاریان و به حکم ریشهری که حالا برهمگان آشکار شده که تمام اقدامات و توطئه هایش با نظر علی خامنه ای بوده، اعدام شد. همچنان که دریاردار افضلی با همین خدمات اعدام شد.
این در حالیست که دهها سرباز و درجه دار و افسر عضو حزب توده ايران نیز در این جنگ کشته شدند که رهبری حزب تنها اسامی سربازان شهید را اعلام کرد. از شمار و اسامی درجه‌داران و افسران توده‌ای شهید در جنگ، ما نیز اطلاع دقیق نداریم و آیندگان نام آنها را خواهند یافت. از آنهایی که در جنگ شهید نشده بودند بقیه دستگیر و سپس در زندان ها اعدام شدند.
در پیوند با سالروز 31 شهریور از شماره 84 راه توده خرداد ماه 1378 مقاله ای را برگزیده ایم که به فاش شدن ملاقات زنده یاد کیانوری و محمد علی عمویی با هاشمی رفسنجانی و کوشش آنان برای متقاعد کردن رهبران جمهوری اسلامی به خاتمه جنگ اختصاص دارد.
راه توده زیر عنوان:
یادداشت های روزانه هاشمی رفسنجانی در روزنامه همشهری
در سال 61 کیانوری و عموئی در دیدار با من گفتند: به جنگ خاتمه بدهید!"
می نویسد:
علی اکبر هاشمی رفسنجانی از مدتی پیش یادداشت های روزانه خود را در روزنامه همشهری منتشر می کند. این یادداشت ها مربوط به سال های اول پیروزی انقلاب است.
در شماره 18 اردیبهشت 1378 روزنامه همشهری، قسمت نهم این یادداشت ها چاپ شده است، که با سال پر حادثه و بسیار مهم برای سرنوشت انقلاب ایران، یعنی سال 61 می رسد. سالی که از داخل و خارج علیه انقلاب ایران توطئه می شد. حزب توده ایران با تمام هستی خود در میدان دفاع از انقلاب 57 ایستاده بود، ارتش عراق به دنبال جان فشانی خلق ایران و شهامت های تاریخی ارتشیان و واحدهای تازه تاسیس سپاه پاسداران و بسیج از خاک ایران پس رانده شده و خطر ادامه جنگ و ماجراجوئی های داخلی هم چنان رو به تشدید بود.
رهبری حزب توده ایران، در این دوران از هر امکانی برای طرح دیدگاه های میهن دوستانه خود به کسانی که سکان رهبری جمهوری اسلامی را در دست گرفته بودند، سود می گرفت. یکی از این سکانداران بسیار با نفوذ هاشمی رفسنجانی بود که ریاست مجلس اسلامی را برعهده داشت.
هاشمی رفسنجانی در یادداشت های روزانه خود چنین می نویسد:
«آقایان کیانوری و عموئی از رهبران حزب توده آمدند و اطلاعاتی آوردند. معمولا با دادن اطلاعات با مسئولان رابطه برقرار می کنند و از این که به آنها اعتماد نمی کنیم، اجازه سفر به خارج به آنها نمی دهیم و دفترشان را آزاد نمی‌کنیم گله و شکایت داشتند. معتقد بودند فعلا زمان برای پذیرفتن صلح و خاتمه دادن به جنگ مناسب است. من گفتم امریکا هم که موافق صلح است. توجیه می‌کردند که امریکا برای نجات صدام موافق است، ولی آنها مخالفند که جمهوری اسلامی در اثر جنگ زیاد ضعیف شود. از احتمال ایجاد فتنه امریکائی ها در سیستان صبحت می کردند...»

راه توده سپس به طرح این پرسش می پردازد که "ملی کیست؟ غیر ملی کیست؟" و ادامه می دهد:
جدا از تفسیر و تعبیرهائی که هاشمی رفسنجانی پیرامون ملاقات ها و دیدارهای رهبری حزب توده ایران با رهبران جمهوری اسلامی می کند، آن چه که وی در باره نظر و توصیه حزب ما پیرامون ضرورت خاتمه بخشیدن به جنگ با عراق می نویسد، یک سند تاریخی در تائید میهن دوستی، واقع بینی و کوشش حزب توده ایران برای حفظ و تعمیق انقلاب بهمن 57 است.
هاشمی رفسنجانی به صراحت می نویسد که دفتر حزب توده ایران را گرفته اند، اجازه سفر به رهبران حزب توده ایران نمی دهند و به آنها اعتماد نیست. اما همان کسانی که ایشان و دوستان و همکاران دیگرشان در آن سال ها به آنها اعتماد نداشتند، تحت انواع فشارهای حکومتی گذاشته بودند، دفترشان را گرفته بودند، افرادشان را به زندان ها می بردند و تدارک دستگیری و اعدام آنها را می‌دیدند، به عنوان وظیفه ملی، به آقایانی که بر طبل جنگ و فتح کربلا می کوبیدند، توصیه می کردند دست از این تخیلات مخرب و ایران ویران کن بردارید و به جنگ خاتمه بدهید! زیرا ایران تضعیف می شود!
این توصیه حزب توده ایران، که نه تنها با هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای در میان گذاشته شد و طی نامه های مکرر با آیت ا لله خمینی نیز مطرح شد، هزار میلیارد دلار قیمت داشت! این را ما نمی گوئیم، خود هاشمی رفسنجانی در نمازهای جمعه تهران گفته و بارها تکرار کرده است که جنگ با عراق هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد آورد. تنها بخش اندکی از این خسارت مربوط به سال اول جنگ و حضور ارتش عراق در خاک ایران است. بخش اعظم خسارت هزار میلیارد دلاری مربوط به هفت سال ادامه جنگ بیهوده با عراق و در خاک آن کشور است، که حزب توده ایران از همان ابتدا با آن مخالف بود. حزب ما این مخالفت را نه تنها در دیدارهای متعدد با مقامات کلیدی وقت جمهوری اسلامی در میان گذاشت و انواع استدلال ها را پیرامون آن کرد، بلکه در آستانه ورود قوای نظامی جمهوری اسلامی به خاک عراق، این مخالت خود را علنا و طی تفسیری در تحلیل هفته و سپس پرسش و پاسخ ها مطرح کرد. (در این دوران روزنامه ارگان مرکزی حزب توده ایران "نامه مردم" توقیف بود.)
پس از ورود قوای نظامی ایران به خاک عراق و آغاز جنگ فرسایشی و ویران کننده، آیت ا لله جنتی تفنگ به دست در نماز جمعه تهران ظاهر شد و شدیدترین حملات را به حزب توده ایران، به اتهام مخالفت حزب ما با ادامه جنگ کرد.
هاشمی رفسنجانی می نویسد که به رهبران حزب توده ایران اعتماد نداشته است. این سخن درستی است، اما فراموش می کند که این عدم اعتماد به این صادق ترین حزب انقلابی و پر تجربه ایران به چه قیمت برای ایران و انقلاب 57 تمام شد.
این یاد داشت روزانه هاشمی رفسنجانی، در عین حال سندی است برای مرزبندی "ملی" و "غیر ملی". با این سند، هر مخالف صادق حزب توده ایران باید به خود پاسخ بدهد "ملی" کیست؟ و "غیر ملی" کیست؟ چگونه می توان حزبی را که در پر مخاطره ترین لحظات برای سرنوشت فعالیتش در داخل کشور، در برابر یک اشتباه تاریخی ایستاده و از هر راه و روش و ملاقات و توضیحی برای جلوگیری کردن از یک فاجعه ملی استفاده می کند، غیر ملی دانست؟ چگونه می توان آنهائی را که در داخل خاک ترکیه و عراق در انتظار پیروزی ارتش عراق در ایران بودند و یا آنهائی را که در پشت درهای بسته و در پشت صحنه حکومتی و بدون کوچک ترین مشورت و نظرخواهی از مردم ایران، کشور را به سوی ویرانی ناشی از 7 سال جنگ فرسایشی بردند، "ملی" و غیر وابسته دانست؟
در همین شماره راه توده گزارشی را در باره تحرکات خائنانه برخی ژنرال های ارتش شاهنشاهی، در ارتباط با جنگ علیه ایران و یا شروع جنگ داخلی در ایران، در کشور ترکیه و مرزهای این کشور با ایران می خوانید. تحرکاتی که در عراق نیز، نه تنها در عرصه نظامی، بلکه در عرصه سیاسی نیز، چه پیش و چه پس از آغاز جنگ و چه در طول پیروزی ماه های اول ورود ارتش عراق به خاک ایران جریان داشت. شرم آور است، که این افراد حزب ما را غیر ملی و خود را آینه تمام نمای ملی بودن می دانند!!
 

راه توده 334   4 مهر ماه 1390

بازگشت