نگاهی به فیلم اخراجی
ها
مرزهای میان
اوباش و رزمندگان
برداشته شد!
همزمان با دستگیری و آزادی پگاه آهنگرانی٬
بازیگر جوان سینمای ایران٬ مستند خوب وی درباره فیلم "اخراجیها"ی مسعود ده
نمکی نیز بار دیگر بر روی شبکه اینترنت پخش شد٬ مستندی که در واقع دلیل
اصلی بازداشت وی بود. نگاهی به این مستند و شنیدن سخنان مدافعان و منتقدان
"اخراجیها" مغرض بودن اغلب مدافعان ده نمکی و کم دقتی بیشتر مخالفان وی را
نشان میدهد. زمانی که بنام دفاع از فیلم اخراجیها گفته میشود که گویا
این فیلم واقعیت جنگ را نشان داده یا موجب آشتی مردم با سینما شده و یا
بنام انتقاد ادعا میشود که اصولا مردم در همه جای جهان طرفدار سینمای
مبتدل هستند و به همین دلیل گویا "اخراجیها" فروشی هنگفت کرده است چه
نتیجهای جز کمبود صداقت و دقت در این یا آن سوی دفاع و نقد ده نمکی و
فیلم وی میتوان گرفت؟
ماهیت فیلم ده نمکی چیست؟ و راز فروش نسبی آن در کجاست؟ این دو مسئله
جداگانه است که با هم بیارتباط نیز نیستند. "اخراجیها" از این نظر به
فیلم "مارمولک" شبیه است.
واقعیت آن است که فرماندهان نظامی سابق جنگ با تبدیل شدن به دلال و کارچاق
کن و قاچاقچی و چماق به دست به ریشخندی٬ به کاریکاتوری از تصویری که مردم
از یک نظامی دارند تبدیل شدهاند. به همان دلیل که مردم روحانیت را تنها در
لباس "مارمولک" حاضرند بر پرده به سینما ببینند٬ درست به همان دلیل مردم
جبهه و جنگ و نظامیان و سپاه و بسیج را تنها در چارچوب یک مسخره و طنز و
لودگی و مضحکه حاضرند بر پرده سینما بپذیرند. راز استقبال و فروش فیلم
اخراجیها در اینجاست.
این ولی یک جنبه از ماجرای فیلم "اخراجیها" و هنوز جنبه کم اهمیت آن است.
"اخراجیها" را باید در زمینهای وسیعتر و گستردهتر همچون نماد گذار
از یک دوران به دوران دیگر دید. قهرمانان "اخراجیها" مشتی گنده لات و دزد
و قاچاقچی و معتاد و قاتل و اوباش هستند که گویا با قرار گرفتن در فضای جنگ
"تحول" پیدا میکنند. در حالیکه تحول اصلی در جایی دیگر صورت گرفته است که
"اخراجیها" قصد پنهان کردن آن را دارد. تحول واقعی نه در اوباش بلکه در
حاکمیت صورت گرفته که به حاکمیت اوباش تغییر یافته است. "اخراجیها" محصول
این تحول دوم است. در تمام فیلم اخراجیها رزمندگان واقعی جنگ بصورتی مضحک
درآمده و در زیرپای اوباش "قهرمان" له شده اند٬ اوباشی از قماش "داش مجید"
گرفته که با "ایول ایول" زندانیان مستقیم از زندان به جنگ میرود و در آنجا
"قهرمانانه" کشته میشود تا گنده لات دیگری که مسئول بازداشتگاه اسرای
ایرانی در عراق است که همراه با عدهای لات و لوت دیگر سرانجام به قهرمان
تبدیل میشود.
مردم ما در استقبال از "اخراجیها" و در قضاوت نسبت به آن دچار اشتباه
شدند. مردم در تمسخر جنگ و نظامیان تمسخر حاکمیت نظامی را دیدند و به همین
دلیل از این فیلم استقبال کردند ولی متوجه نشدند که این رزمندگان جنگ هستند
که در این فیلم له میشوند و نه فرماندهان نظامی و این له شدن رزمندگان به
بهای قهرمان شدن اوباش انجام میشود. آنان درک نکردند که قهرمانان حاکمیت
دیگر شهدایی از نوع همت و باکری و کلاهدوز و خانوادههای آنان که در کنار
جنبش مردم قرار گرفته اند نیستند بلکه اوباشی هستند که همین خانوادهها را
کتک میزنند٬ با چماق به مردم حمله میکنند٬ قهرمان تجاوز در زندانها شده
اند یا به امثال محمد خاتمی و مهدی کروبی و آیتالله دستغیب و بیات و
دیگران حمله و توهین و فحاشی میکنند.
استقبال از اخراجیها بدلیل آن نبود که توده مردم اصولا طرفدار فیلمهای
متبذل هستند. مردم "اخراجیها" را هم نظیر مارمولک دیدند و در تناقضهای
پیچیده حکومت و جامعه در حال گذار ما متوجه تبدیل شدن اوباش به تکیه گاه
حکومت و در نتیجه تفاوت ماهیت اخراجیها با مارمولک نشدند. شخصیت اصلی
مارمولک هم یک دزد و بنوعی اوباش است ولی با رفتن در لباس روحانیت و در
تماس با مردم عادی نه به قهرمان بلکه به یک آدم عادی تبدیل میشود که با
این حال باید به زندان باز گردد. این جنبه عادی و مردمی شخصیت اوست که
سرانجام بر جنبه دزد و اوباشی وی غلبه میکند. در حالی که قهرمانان
"اخراجیها" اوباش و گنده لاتها هستند که همین جنبه گنده لاتی آنهاست که
سرانجام از آنها نه یک آدم عادی که قهرمانانی بزرگتر از رزمندگان جنگ
میسازد. در مارمولک مقایسه اوباش با روحانیت مطرح نیست در حالیکه سراپای
اخراجیها مقایسه اوباش با رزمندگان جنگ و سرانجام غلبه اولی بر دومی است.
مارمولک مرز روحانیت و اوباش را بر هم نمیزند٬ در حالیکه اخراجیها مرز
اوباش را با رزمنده از میان بر میدارد و اینها یکی میشوند.
برخورد حاکمیت با این دو فیلم هم گویای همه تمایز انهاست. در حالیکه پخش
مارمولک بلافاصه ممنوع شد٬ حاکمیت برای فیلم اخراجیها همه گونه سرمایه
گذاری کرد٬ از پخش بلیط مجانی و مجبور کردن سربازان به دیدن فیلم و
حمایتهای دولت و ارشاد و قرار دادن تلویزیون و سالنهای حکومتی در اختیار
آن و دیگر تبلیغات که البته همه به دقت پنهان میشد. در آمار فروش
اخراجیها این جنبه را هم باید در نظر داشت.
درآمدن اوباش به لباس انقلابیون و جنگ میان این دو از همان ابتدای انقلاب
هم وجود داشت و اگر در دهه اول انقلاب اوباش توانستند در اینجا و آنجا و
بویژه در زندانها دست بالا را پیدا کنند در مجموع جامعه و حاکمیت شکست
خوردند. "اخراجیها" بیان سیر دو دهه بعدی انقلاب و نماد پیروزی نهایی
اوباش بر انقلابیون در دوران رهبری آیتالله خامنهای است. "اخراجیها" از
این نظر نماد شکست موسویها و کروبیها از احمدینژادها٬ قربانی شدن امثال
تاجزاده و نبوی و میردامادی بدست امثال حسینیان و کوچک زاده و رسایی٬
کنار گذاشته شدن امثال موسوی خوئینیها بدست مصباح یزدی هاست.
"اخراجیها" مرز انقلابی و اوباش را بر هم میزند زیرا مرز انقلابی و اوباش
در حاکمیت به هم خورده است. شخصیتهای "اخراجیها" همانها هستند که همزمان
با ساخته شدن این فیلم تحت عنوان "ارازل و اوباش" جمع آوری شدند و آفتابه
به گردن در خیابانها چرخانده شدند. حاکمیت با "اخراجیها" از این آفتابه
به گردنها و در واقع از خود یک قهرمان ساخت زیرا حکومت روزبروز بیشتر از
انقلابیون تهی میشود و ماهیت و طرز رفتار و سخن گردانندگان آن روزبروز
بیشتر به این جماعت ارازل و اوباش نزدیک و با آن یکی میشود. حاکمیت با
"اخراجیها" ضمنا جنبش سبز را پیشبینی میکند و با قهرمان ساختن از اوباش
آماده مقابله با آن میشود. رازهای "اخراجیها" را باید در این واقعیات
جست.
راه توده 328 24 مرداد ماه 1390