تاریخ جنبش کمونیستی ایران |
حزب توده ایران در مبارزه به خاطر ملی کردن صنعت نفت
ا- شرکت نفت ایران و انگلیس به مثابه یک مؤسسه امپریالیستی
در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 سرمایه داری به عالیترین مرحله خود، امپریالیسم که تسلط سرمایه مالی مشخصه آنست، وارد گردید. لنین میگوید: "قرن بیستم نقطه تحولی است که در آن سرمایه داری قدیم به سرمایه داری نوین و سیادت سرمایه به طور کلی به سیادت سرمایه مالی تبدیل میشود." در یک سلسله از کشورها، سرمایه مالی برای خود عرصه فعالیت ییدا نمی کند و "... سرمایه اضافی به مصرف ارتقاء سطح زندگی تودههای کشور معین نرسیده (زیرا این امر موجب تنزل سود سرمایه داران میشده)، بلکه به مصرف ترقی سود از طریق صدور سرمایه به خارج یعنی به کشورهای عقب مانده میرسد..." در این زمان تقسیم و تجدید تقسیم مستعمرات و تقسیم جهان به "مناطق نفوذ" و به گفته لنین تقسیم جهان به مناطق معاملات سودآور و امتیازات و منافع انحصاری آغاز میشود. امتیازی که شرکت نفت ایران و انگلیس بر یایه آن به وجود آمد، نمونه بارز این قبیل معاملات سودآور و امتیازات بود. تاریخ 50 ساله شرکت نفت ایران و انگلیس عواقب رسوخ انحصارات سرمایه داری را در اقتصاد کشورهای عقب مانده و شیوههای غارت و اسارت وحشیانه این کشورها را به خوبی نشان میدهد. درباره شرکت نفت ایران و انگلیس مطالب بسیار نوشته شده است. ما در اینجا فقط در باره جوانب اساسی و نمونه وار فعالیت آن مختصرا صحبت میکنیم. ایران که شرکت نفت ایران و انگلیس در آن یایه گذاری شد، از لحاظ منابع نفت بسیار غنی است. درباره منابع مشکوف ایران ارقام مختلف وجود دارد. برپایه این ارقام میتوان گفت که از 9 تا 13 درصد منابع مکشوف جهان سرمایه داری در ایران قرار گرفته است. تمرکز چاههای نفت و بازده عالی آنها از ویژگیهای منابع نفتی ایران است. در سال 1949 میزان نفت سالانه یک چاه در ایران 347 هزار تن، عربستان سعودی 300هزار تن، کویت 249 هزار تن، ونزوئلا 12 هزار تن و ایالات متحده آمریکا فقط 600 تن بود. بنابراین بازده متوسط یک چاه در ایران 578 برابر آمریکا و 29 برابر ونزوئلا است. علاوه بر این، بازده عالی که هزینه تولید را بسیار کاهش میداد، شرکت نفت با استفاده از وضع نیمه مستعمره و نیمه فئودال ایران امکان به دست میآورد که به حساب استثمار غیرانسانی کارگران و پرداخت حداقل دستمزد، هزینه تولید را به حداقل ممکن برساند. دستمزد کارگران ایران، با وجود طولانی بودن روز کار، 5- 6 بار کمتر از دستمزد کارگران ارویا و آمریکا بود. مصطفی فاتح در کتاب خود "پنجاه سال نفت ایران" رابطه شرکت نفت را با کارگران مؤسسه خود چنین توصیف میکند: "نظر اساسی اولیای شرکت درمورد کارکنان خود این بود که به ارزانترین قیمت از خدمات آنها استفاده کنند و حداقل مخارج را برای رفاه و آسایش آنها به مصرف رساند." دستمزد کارگران نفت تا سال 1941 (1320) که توانستند 5 ریال به آن اضافه کنند، در سطح سال 1929 (1308) باقی مانده بود. حال آنکه در این مدت هزینه زندگی دو برابر افزایش یافته بود. از آنچه گفته شد معلوم میشود که ثروت افسانه آمیز شرکت نفت از کجا تاً مین میشد. اگر اولین کمپانی نفت یعنی "فرست اکسپلواتیشن کمپانی " که به وسیله ویلیام دارسی تاً سیس شد فقط 600 هزار لیره انگلیسی سرمایه داشت، سرمایه شرکت نفت در سال 1950 به 200 میلیون لیره بالغ شده بود (منابع انگلیسی در سال 1949 سرمایه کشور را 176753472 لیره تعیین کرده بودند). مطابق آخرین ترازنامه مربوط به عملکرد سال 1954، مجموعه دارایی کمپانی به بیش از 355 میلیون لیره بالغ میشد. درمورد سهامداران عادی شرکت باید گفت که این سهامداران که برای 8950000 سهم اولیه خود 12637500 لیره در زمانهای مختلف پرداخته بودند، در سال 1954صاحب 100687500 سهم به ارزش 1 لیره برای هر سهم بودند، ولی این سهام در بورس لندن در حدود 6 لیره معامله میشد. درباره آهنگ افزایش منافع کمپانی میتوان از روی این ارقام قضاوت نمود: مطابق آمار خود شرکت سود ویژه کمپانی در سال 1946 برابر 9.6 میلیون لیره بود و در سال 1948 به 24646200 لیره بالغ گردید. ایران که صاحب منافع نفت بود، چه سهمی از این منافع داشت؟ کافیست که در این مورد به ترازنامه عمومی کمپانی نظری بیافکنیم: در تمام مدت امتیاز326660000 تن نفت استخراج شد که سود حاصله به ترتیب زیر تقسیم گردید: سود خالص سهـامداران 115 میلیون لیره مالیات بر درآمد دولت انگلستان. 175 میلیون لیره سرمایه گذاری برای توسعه کار از درآمد نفت 500 میلیون لیره درآمد دولت ایران بابت حق امتیاز. 105 میلیون لیره به عبارت دیگر کمپانی در برابر هر تن نفتی که در ایران استخراج کرده بود، یس از کسر تمام هزینهها به طور متوسط تقریبا 2 لیره سود و به ایران فقط 6 شیلینگ پرداخته بود. در این مورد ذکر ارقام مربوط به آخرین سال بهره برداری 1950 جالب توجه حواهد بود:
سود خالص کمپانی 150 1.193.449 لیره مالیات بر درآمد دولت انگلستان 50.706.88 لیره سهم دولت ایران بابت حق امتیاز و مالیات 16.031.735 لیره
کمپانی نفت برای تحکیم مواضع خود در ایران از تمام وسایل تطمیع و فریب و اعمال فشار استفاده میکرد. تاریخ غارتگری شرکت نفت با خریدن مظفرالدین شاه آغاز میشود. برای واگذاری امتیاز 60 ساله نفت 16% سود خالص کمپانی، پرداخت 40 هزار لیره به مظفرالدین شاه وعده داده شده بود. ولی او عملا فقط 20 هزار لیره از سهام شرکت را به دست آورد. خوانین بختیاری نیز که در مناطق همجوار حوزه امتیاز ساکن بودند، به وسیله کمپانی خریداری شدند. سی هزار لیره سهم و 3 درصد نفع به آنان داده میشد. در 26 ژوئن 1908 نخستین چاه نفت در ناحیه میدان نفتون فوران کرد. این چاه وجود ذخایر عظیم نفت را در این ناحیه خبر میداد. شرکت نفت ایران و انگلیس تأسیس شد. وینستون چرچیل وزیر وقت دریا داری انگلستان با در نظر گرفتن اینکه نیروی دریایی نظامی انگلستان به استفاده از سوخت مایع پرداخته و نیز با در نظر گرفتن خطر جنگ، در سال 1914 بخش عمده سهام کمپانی یعنی 52% آن را به دولت انگلستان سپرد. به این ترتیب دولت انگلستان نه فقط کنترل خود را بر کمپانی برقرار ساخت، بلکه برای اقدامات تحریک آمیز و مداخله نظامی ایران دستاویزی به دست آورد. مردم ایران نمی توانستند به فعالیت غارتگرانه کمپانی نفت تسلیم شوند. ولی هیئت حاکمه ایران مدتها از این نارضایی توده مردم به سود خود استفاده میکرد و با واداشتن شرکت نفت به برخی عقب نشینیها مواضع آنرا با قراردادها و تعهدات جدید و افزایش مدت امتیاز تحکیم میبخشید. در سال 1933 نیز وضع چنین بود. دولت ایران در سال 1931 از دریافت سهم خود از عواید نفت که به 307 هزار لیره بالغ میشد، خودداری کرد. کمپانی در این سال فقط بابت مالیات برابر 800 هزار لیره به دولت انگلستان پرداخته بود. دولت ایران در سال 1932 چنین وانمود کرد که قرارداد با شرکت نفت را فسخ کرده است. این امر با شور و هیجان مردم مواجه شد. ولی مذاکرات پشت پرده میان لرد کدمن و تقی زاده - وزیر مالیه - به انعقاد قرارداد جدیدی منجر شد که مدت امتیاز را تا سال 1993 تمدید میکرد (به جای سال 1961 سابق) و سهم ایران از 16 درصد به 20 درصد افزایش مییافت و در عین حال سهم ایران نمی بایست کمتر از 750 هزار لیره در سال باشد که با افزایش سریع میزان استخراج نفت عملا هیچ گونه اشکالی برای کمپانی به وجود نمی آورد. بعدها در سال 1949 هنگام استیضاح عباس اسکندری در مجلس، تقی زاده نیز که آن زمان نماینده مجلس بود، به انتقاد خود پرداخته و ماهیت قرارداد را آشکار ساخت. او اعلام داشت که امضای او در پای قرارداد 1933 نتیجه بن بستی بود که در برابر مطالبات نمایندگان انگلستان به وجود آمده بود. ولی این قرارداد نیز تا حدودی که به منافع عمومی شرکت نفت لطمه نزند، رعایت میشد. مثلا ماده 16 قرارداد پیش بینی میکرد که عده کارکنان شرکت که تابع انگلستان هستند باید به تدریج کاهش یابد و ایرانیان جای آنان را بگیرند. با اینهمه تعداد کارمندان خارجی شرکت از 2050 نفر در سال 1936 به 2864 نفر در سال 1943 و 4520 نفر در سال 1950 افزایش یافت. در عین حال از این عده فقط. 700- 800 نفر کارهای با مسئولیت داشتند و بقیه در واقع کارگران انگلیسی بودند. وضع مسکن کارگران وحشت آور بود. شرکت نفت میان کارگران ایرانی و کارگران هند تبعیض قائل میشد. به کارگران ایرانی حداکثر 30 ریال پرداخت میشد، ولی کارگران هندی 70 ریال دریافت میکردند. علیرغم ادعاهای پر سر و صدای انگلیسیها، کارگران آبادان بهتر از کارگران سایر نواحی ایران تاًمین نمی شدند. اگر کارگران آبادانی اندکی بیش از سایر کارگران ایران دریافت میداشتند، در عوض شرایط آب و هوا و کار آنان به مراتب دشوارتر بود. فقط هزینه یخ، که کارگران خوزستان بدون آن نمی توانستند زندگی کنند، قسمت بزرگی از دستمزد آنان را میبلعید. برای درک ارزش کارگران در نظر استعمارگران انگلیسی، کافی است گفته شود که در قرارداد منعقده با خوانین بختیاری درباره اعزام نیروی کار، گفته میشد که در صورت مرگ کارگر در اثر سوانح، شرکت نفت 40 ریال به خان خواهد پرداخت. استثمار کار اطفال در آبادان دامنه وسیع داشت. به این دلایل مؤسسات شرکت نفت و به خصوص پالایشگاه آبادان که مرکز تجمع 35 هزار کارگر بودند، کانون جنبش کارگری ایران را تشکیل میدادند. اولین اعتصاب سیاسی کارگران ایران که در آن تا 10 هزار کارگر شرکت داشتند در سال 1308 در این منطقه پدید آمد. در این اعتصاب نه فقط مطالبات اقتصادی (افزایش دستمزد، تقلیل روز کار، بیمه کارگران)، بلکه مطالبات سیاسی (به رسمیت شناختن اتحادیهها و جشن اول ماه و غیره) نیز مطرح گردید. اعتصابات تیرماه 1325 و فروردین 1330 نیز که از لحاظ وسعت خود بی سابقه بودند، رویدادهای بسیار مهمی را در تاریخ جنبش کارگری ایران تشکیل میدهند. شرکت نفت برای جلوگیری از مبارزه کارگران علاوه بر فتنه انگیزیهای محیلانه و تحریک کارگران علیه یکدیگر رژیم پلیسی سختی در مؤسسات خود برقرار کرده بود. مثلا به طوری که روزنامه "مردم" در شماره مخصوص خود در زمان اعتصاب تیرماه 1325 خبر داد، شرکت نفت برای ایجاد دستههای تروریستی علیه کارگران اعتصابی 800 هزار لیره تخصیص داده بود. شرکت نفت در حوزه امتیاز عملا دولتی برای خود داشت. این شرکت دارای پلیس و فرودگاه و بندر و غیره بود. به علاوه تمام دستگاه اداری محل بایستی تمایلات کمپانی را به حساب آورد و طبق دستور آن عمل کند. فاتح روابط متقابل شرکت نفت و استانداران را که باید مجری اوامر دولت در محل باشند، چنین توصیف میکند: وقتی دولت استاندار یا مأمور عالی رتبهای به خوزستان میفرستاد، چون "غالب چنین ماً مورینی اطمینان به دوام مأموریت خود نداشتند، سعی میکردند که برای حفظ مقام خود پشت و پناهی به دست آورند و مقدم بر هر کار جدیت مینمودند که در کارهای مربوط به شرکت رضایت خاطر اولیای شرکت را به بهترین نحوی فراهم سازند. طولی نمیکشید که شرکت به نماینده خود در تهران اطلاع میداد که ماً مور مزبور یکی از بهترین مأمورینی است که تاکنون به خوزستان اعزام شده است. نماینده شرکت هم به سفارت انگلیس مراتب را اطلاع میداد و از آن وقت به بعد سعی بلیغ میشد که مأمور مزبور تغییر نکند و در خوزستان باقی بماند. طولی نمی کشید که مأمور مزبور دست به چپاول و غارت مردم میزد و دمار از روزگار آنها بر میآورد. با قاچاقچیها میساخت و ترتیب کار را طوری میداد که آنها با کمال سهولت قاچاق وارد کرده سهم عمدهای از استفاده خود را به مأمور عالی رتبه مزبور بپردازند... این ماً مور عالی رتبه دولت در اندک مدتی میلیونر شده و موجب میشد که مردم فریاد و فغان درآورند که ما چنین ماً موری را نمی خواهیم ... ولی وقتی که دولت میخواست او را تغییر دهد... مواجه با هواخواهی و طرفداری شرکت و سفارت انگلیس میشد... " نفوذ شرکت نفت در تمام زندگی سیاسی کشور به طور غیرمستقیم نمودار میگردید. عمال شرکت در تمام شئون زندگی سیاسی ایران رخنه کرده بود و رجال سیاسی را میخریدند، به روزنامهها رشوه میدادند، در مؤسسات و ادارات و احزاب سیاسی نامطلوب برای کمپانی به خرابکاری میپرداختند، درباره مسائل مورد علاقه شرکت "افکار عمومی" میساختند و حتی احزاب سیاسی تشکیل میدادند. مثلا خود مصطفی فاتح از "موجدین" دوآتشه جبهه واحد ضد فاشیستی در آغاز جنگ بود و میکوشید به بهانه اینکه متحدین در مبارزه علیه آلمان هیتلری از سیاست واحد پیروی میکنند، عناصر ضد امپریالیست را در گروههایی که به وسیله انگلیسها کنترل میشدند، متحد سازد. فاتح همچنین به قصد خرابکاری به ایجاد حزب به اصطلاح سوسیالیستی "همراهان" پرداخته بود. روزنامه "داریا" مطالب جالبی نقل میکند که روشنگر یک سلسله از حوادث آن روز ایران است. این روزنامه تشریح میکند که چگونه یکی از نمایندگان که به هواداری از انگلستان شهرت داشت، در مجلس پیشنهاد میکند که برای اعطای لقب "کبیر" به رضاشاه قانونی به تصویب مجلس برسد و چگونه هنگامی که مجلس با مسائل مهم و مبرمی سرگرم بود این مسئله در دستور کار مجلس قرار میگیرد و چگونه بعدها شرکت نفت از این قانون به مثابه دلیلی استفاده کرده و مدعی میشود که دادن لقب "کبیر" از طرف مجلس به رضاشاه مؤید قانونی بودن اعمال او و لذا قانونی بودن امضاء قرارداد جدید نفت از طرف رضاشاه در سال 1933 است. این روزنامه از روی مؤسسهای که از طرف شرکت نفت در تهران به صورت دفتر مطبوعاتی به رهبری جواهرکلام ایجاد شده بود، پرده برمی دارد. این دفتر وظیفه داشت که در روزنامههای گمنام و کم تیراژ مطالبی را که شرکت نفت میتوانست به مثابه مدرک از آنان استفاده کند، منتشر سازد. از آنجا که این روزنامهها خوانندهای نداشتند، مطالب مندرج در آنها مورد توجه کسی قرار نمی گرفت و لذا شرکت نفت از عدم واکنش درقبال این مطالب در موقع لازم به مثابه دلیلی به سود خود استفاده میکرد. اسنادی که پس از ملی شدن نفت و تعطیل شعبه اطلاعات شرکت نفت به وسیله دولت مصدق به دست آمد، اعمال تخریبی شرکت نفت را به خوبی آشکار میساخت. در میان این اسناد، صورت اسامی عمال و جاسوسان مخفی شرکت نفت دیده میشد. اسامی بسیاری از سیاستمداران و وزرای سابق و نمایندگان مجلس و سناتورها و صاحبان جراید و غیره در این صورت قید شده بود. فهرست مقالاتی که به وسیله شعبه اطلاعات شرکت نفت برای مطبوعات تهیه شده بود نیز در میان این اسناد بود. مصدق به پیروی از سیاست خود این اسناد را منتشر نکرد. ولی برخی از نمایندگان رسمی دولت که با این اسناد نزدیک آشنا شده بودند، اعلام کردند که این اسناد به نحوی انکارناپذیر ثابت میکند که بسیاری از نمایندگان مجلس برای شرکت نفت مأموریتهای پنهانی انجام میدادهاند و در میان این اسناد، مدارکی درباره پرداخت پول به سناتورها و نمایندگان مجلس وجود دارد که به عنوان پاداش خدماتی که برای جلب برخی رجال سیاسی ایران هنگام طرح "قرارداد الحاقی" در مجلس انجام داده اند، به آنان پرداخت شده است. صحت این گفتهها را برخی مدارکی که به هر حال در مطبوعات منعکس شد، به ثبوت میرساند. قسمتی از یکی از این اسناد را که فتوکپی آن در روزنامه "شاهد" چاپ شد، در این جا نقل میکنیم. این سند به تاریخ 28 سپتامپر 1947 و به امضای فیلیب ستایکل (دفتر اطلاعات شرکت نفت ایران و انگلیس در تهران) به نام جفری کی تینگ در آبادان نوشته شده و در آن از تذکری که در یکی از اظهاریههای سفارت شوروی درباره وجود "پلیس ویژه" به عمل آمده سخن میرود. در این سند گفته میشود: "اگرچه سفارت روسیه در تذکر خود درباره "پلیس ویژه" صراحتا نام ما را نمیبرد، ولی بدون تردید ما را در نظر دارد. درباره تدابیری که در چنین مواردی باید اتخاذ شود، من و دریک و سدان معتقدیم که درگیری ما در مباحثه درباره نفت شمال... بیجا است... من با خواجه نوری، رئیس جدید و با استعداد اداره تبلیغات صحبت کردم... او بدون اعلام اینکه خبر خود را از کمپانی دریافت داشته... تکذیب لازم را به جراید تهران خواهد داد. این ترتیب را بهترین وسیله برای عکس العمل در قبال این مسائل میدانم." شرکت نفت به این نحو به دستگاهها و مقامات دولتی ایران امر و نهی میکرد. مردم در فقر تمام به سر میبردند. مصدق که در بحبوحه جنبش ملی کردن نفت سر کار آمده بود، در نخستین روزهای زمامداری خود برای اثبات حقانیت مطالباتی که جنبش مطرح میکرد و برای نشان دادن وضع زندگی مردم از خبرنگاران روزنامههای خارجی دعوت کرد تا از زاغههای جنوب تهران بازدید کنند. جزئیات این بازدید را رادیوی تهران در برنامه 27 خرداد 1330 خود پخش کرد. در این برنامه گفته میشد که خبرنگاران شرایط وحشتناکی را که اهالی این ناحیه در آن به سر میبرند، به چشم دیدند. خانهها را گودالهای سر پوشیدهای که به جای پنجره منافذی داشتند، تشکیل میدادند. در یکی از این زاغهها 120 نفر زند گی میکردند. آنها کارگرانی بودند با زنان و فرزندان بیمار خود. بطوری که آنها نمیتوانستند به آنچه که میبینند، باور کنند. خبرنگاران با سید محمد پیامی، ساکن یکی از این زاغهها ملاقات کردند. او گفت که زحمتکشان تهران که با خون دل خوردن و عرق ریختن قطعه نانی به دست میآورند، در چنین شرایطی زندگی میکنند. آنان نمی خواهند که ثروت مردم به دست بیگانگان بیفتد. آنان میخواهند منابع نفت کشور را که شرکت نفت غصب کرده بود، به خود بازگردانند. ملی کردن صنعت نفت، خواست مردم گرسنه و بی حقی است که در این گودالها زندگی میکنند. شگفت آور نیست که در اطراف این خواست مردم، جنبش نیرومندی برای طرد امپریالیسم انگلستان و سپس تمام امپریالیستها از کشور به وجود آمد. |
راه توده 370 26 تیر ماه 1391