آغاز جنگ مسلحانه |
رویدادهای پس از پیروزی انقلاب و نیمه اول سال 58 آغاز گسترش درگیریها بر مبنای شکافهای اجتماعی و قومی و سیاسی است. در این میان و پیش از همه، حوادث کردستان، به دلیل زمان و همراه شدن آن با درگیریهای سیاسی در شهرها، از دلایل مهم چرخش حوادث بسوی پیروزی ارتجاع راست در انقلاب ایران است که باید آن را بررسی کرد. حزب توده ایران نخستین مدافع تاریخی حقوق اقلیتهای قومی در ایران بود و مناسباتی گسترده با روشنفکران کرد داشت. برخی از آنان نظیر زنده یادان عزیز یوسفی و غنی بلوریان نزدیک به 25 سال در زندانهای شاه به سر برده بودند و از هم اندیشان حزب محسوب میشدند. ولی کسانی که پس از انقلاب راهبری حزب دمکرات را برعهده گرفتند با حزب فاصله داشتند که از آن میان میتوان از عبدالرحمان قاسملو نام برد که در دهه چهل از حزب اخراج شده بود. سیاستی که حزب دمکرات کردستان در ماههای آغازین انقلاب پیگیری کرد از یک اشتباه بزرگ در ارزیابی انقلاب ایران ناشی می شد. رهبری حزب دمکرات از طرفی از درگیری فوری با حکومت برآمده از انقلاب پرهیز میکرد و از طرف دیگر سیاست خلع سلاح پادگانها و پاسگاههای ژاندارمری را دنبال میکرد. سیاست حکومت سلطنتی که به مردم کرد چون یاغی نگاه می کرد، کوشش آن برای عقب نگاه داشتن اقتصادی و فرهنگی کردستان، چندپارچه شدن این ملت در میان کشورهای مختلف و علاقه تاریخی به تفنگ و سلاح در شرایط برقراری آزادیها، همه و همه به این وضع دامن می زد. تصوری که در این مناطق غلبه داشت وجود رزمنده شجاعی بود که قرار بود به برکت تفنگ آزادی و خودمختاری را به ارمغان بیاورد. حزب توده ایران معتقد بود که مسئله کردستان از مسئله کل ایران و انقلاب ایران جدا نیست. تنها در صورتی که کل انقلاب رو به پیشرفت گذارد، کل جامعه ایران مسیر ترقی اجتماعی و اقتصادی را طی کند، مسئله کردستان و خودمختاری در آن نیز در چارچوبی مترقیانه حل خواهد شد. برخی رهبران کرد مسئله را به شکلی دیگر نگاه می کردند. آنان چنین می انگاشتند که چون بطور موقت، در بخشی از ایران، یعنی در کردستان، دست بالا را پیدا کرده اند می توانند سرنوشت کردستان را جدا از سرنوشت کل ایران و انقلاب ایران، ولو به زیان آن، حل کنند. فاجعه از اینجا آغاز شد، فاجعهای که به پیوند کل ایران با کردستان لطمه زد و سرانجام آن به قرار گرفتن برخی رهبران کرد زیر سایه دیکتاتوری نظیر صدام حسین انجامید که خود قاتل خلق کرد عراق بود. مسئله دیگر آن درکی بود که این عده از انقلاب داشتند و چون انقلاب ایران بنا بر معیارها و پندارهای آنان انجام نشده بود آن را نوعی هرج و مرج می انگاشتند، هرج و مرجی که امکان اجرای تصورات آنها را فراهم خواهد کرد. اولین خلع سلاح بزرگ، چند روز پس از انقلاب بهمن، در پادگان مهاباد اتفاق افتاد. اینگونه اقدامات که همگی پس از سرنگونی قطعی رژیم به انجام میرسید نمیتوانست بدون ایجاد تردید و سو ظن باشد. این جو سوظن به اولین درگیری بزرگ نظامی انجامید که بدنبال حمله به پادگان سنندج روی افتاد. واکنش دولت موقت که دستور بمباران حمله کنندگان را صادر کرد بهار 58 را به بهاری غم انگیز تبدیل کرد. آنچه مورد ارزیابی دکتر قاسملو و همراهان او قرار نگرفته بود واکنشها به این سیاست و تاثیری بود که میتوانست بر چگونگی رویدادهای پس از انقلاب برجای گذارد. این اقدام، اولین درگیری مسلحانه بود که حزب دموکرات و همراهانش بر انقلاب تحمیل کردند و سرآغاز درگیریهای گسترده بعدی چه در کردستان و چه در شهرهای دیگر شد. تا جایی که می توان گفت رویدادهای کردستان 3 سال اول انقلاب را تحت تاثیر قرار داد. واکنش دولت استفاده از ارتش و مسلح کردن برخی از مخالفان حزب دمکرات بود ولی خطر بزرگتر آن بود که این درگیریها به نزاع بین ترک و کرد ، فارس و کرد، شعیه و سنی تبدیل شود که شد. با گسترش درگیریها در کردستان، علاوه بر کردها و نیروهای محلی و دولتی یک نیروی دیگر نیز وارد صحنه شد. بسیاری از مبارزان سیاسی فاقد تجربه و فعالان سابق کنفدراسیون دانشجویان و کسانی که دهها سال در خارج کشور زندگی کرده و با انقلاب به ایران بازگشته بودند نیز به کردستان جلب شدند. هریک از آنها رویدادهای بسیار منفی کردستان را دلیلی بر درستی آشفته اندیشیهای خود می پنداشتند و از آن به وجد آمده بودند. در این میان هواداران اندیشههای غیرقابل تطبیق با واقعیت و هواداران نظریه محاصره شهر از روستاها و یا کسانی که ایجاد هستههای سرخ در یک منطقه کشور را راه حل پیروزی انقلاب بعدی می دانستند به سازمان زحمتکشان کردستان ایران معروف به کومله پیوستند. کردستان به آزمایشگاه خونین ارزیابی و تحقق این نظریه پردازیها تبدیل شد. این گروهها، برخلاف حزب دمکرات هوادار بیشتر شدن درگیریها بودند و تصور میکردند که در این صورت موفق به پس زدن حزب دمکرات و تحمیل سرکردگی بر انقلاب خیالی خود خواهند شد. هواداران سازمان چریک های فدایی خلق نیز که در بقیه ایران خود را مغلوب و برکنار از جنبش عمومی مردم می دیدند بسرعت به درگیریهای کردستان جلب شدند که در آن فضایی برای خودنمایی مییافتند. به این ترتیب کومله و حزب دمکرات همراه با سازمان چریک های فدایی خلق در حالی که دارای نوعی اتحاد نظامی با یکدیگر بودند وارد نوعی رقابت برای "افشای ناپیگیری" یکدیگر نیز شده بودند. ضمن اینکه هواداران ارتجاع سلطنتی، خانهای بزرگ و بویژه رژیم عراق که بشدت نگران احتمال برقراری آزادی و خودمختاری در کردستان ایران و تاثیر آن بر کردستان عراق بود نیز وارد درگیریها شدند و با پول و سلاح به آن دامن زدند. به همه اینها فعالیت پنهان و مخرب سازمان سیا و امریکا افزوده شد که کردستان را کانونی برای لطمه زدن به انقلاب و روند آزادیها در ایران می دانستند. از این مرحله به بعد کردستان به کلافی پیچیده تبدیل شد و حزب دمکرات کردستان نیز گروگان سیاست خود شد و امکان کنترل حوادث و سازمانهایی نظیر کومله و گروههای ارتجاعی وابسته به سلطنت یا عراق و گروههای ماورای چپ را از دست داد. با ادامه تشنجها، گروههای مذهبی کرد نیز از طرف دیگر وارد این صحنه شدند. سال 58 در کردستان و آذربایجان شاهد رویدادها ناگواری بودیم که همچون آوار بر سر انقلاب ایران فرود آمدند. بعنوان نمونه میتوان به درگیری کردها و ترکها که پس از سخنرانی قاسملو در نقده اتفاق افتاد و یا کشتار دو روستای کردنشین یعنی قره نا و قلستان در آذربایجان غربی اشاره کرد. حزب ما کردستان را نه بعنوان پایگان انقلاب مسلحانه بعدی و نه گورستان "فاشیستها" آنچنان که بعضی در شهرها شعار می دادند، بلکه همچون کانونی برای گسترش شکافهای ملی براساس مذهب و یا وابستگیها قومی در نظر می گرفت و از این موضوع بشدت نگران بود. تفسیر ما این بود که نام آنچه در این مناطق در حال روی دادن است فاجعه است و نه پایه ریزی انقلاب خیالی بعدی. به همین دلیل سیاست حزب نخست بر آن بود که تا آنجا که ممکن است جلوی گسترش سوتفاهمها را بگیرد و مسایل را با گفتگو و مسالمت حل کرد. از این رو، با وجود مخالفت جدی که با سیاست حزب دمکرات داشت، تا آنجا که ممکن بود از انتقاد علنی از حزب دمکرات خودداری کرد. حزب توجه داشت که رهبری حزب دمکرات همگون نیست و مخالفان جدی سیاست رویارویی در آن وجود دارد. ضمن اینکه اکثریت مردم کردستان نیز، بویژه در شهرها، طرفدار انقلاب هستند و آن را آزادیبخش می دانند. امید حزب این بود که با خویشتن داری و واقع بینی بتوان از پیشرفت این رویدادهای منفی جلوگیری کرد. اولین هیئت اعزامی که مرکب از چهرههای برجستهای همچون بهشتی، طالقانی و فروهر و همچنین برخی رهبران حزب ما بود تلاشهای مثبتی را در این راه بعمل آوردند. آیتالله طالقانی اندیشه انجمنهای ایالتی و ویالتی را که در قانون اساسی مشروطه بیان شده بود بعنوان راه حل ارائه داد. ولی هیچ یک از این راه حلها در نهایت به نتیجه نرسید، که بخشی از این شکست متوجه نیروهای جنگ طلب و یا حتی آتش بیار در داخل حکومت بود. درگیریهای کردستان از محدوده جغرافیای آن دیار عبور کرده بود. از طرفی ارتجاع مذهبی دامن زدن به آن را بدرستی بعنوان راهی برای ضربه زدن به فضای آزادیها و بالا رفتن از پلکان قدرت ارزیابی می کرد و از طرف دیگر درگیریهای کردستان به خام اندیشیها و خیال پردازیهای بسیاری از کوشندگان چپ رو که به دور از درک واقعیت اجتماعی بودند میدان میداد. همه گروههای سیاسی تلاش می کردند تا دفتر و پایگاهی در کردستان داشته باشند. به این ترتیب درگیریهای آن سال را نمی توان تنها تنشهای قومی دانست و از چارچوب مبارزه برای برابری حقوق خلقها فراتر می رفت و با رویدادهای شهرهای بزرگ پیوند داشت. این در شرایطی بود که ارتجاع راست نیز به تحریک و بسیج علیه هواداران زندگی مدرن و دگراندیشان آغازکرده بود. حملات پراکندهای به بانوان با شعار یا روسری یا توسری انجام می شد و گروههای سیاسی مخصوصا فداییان خلق آماج حملات پراکندهای بودند که با توجه به نقش آنها در رویدادهای کردستان توجیه می شد. حضور ارتجاع راست در جایگاههای قضایی که بعنوان دادگاههای انقلاب در شهرهای مختلف تشکیل شده بود خود از عوامل دامن زدن به تنشهای سیاسی بود. از موارد مهم اعدامها براساس قوانین شرعی می توان به اعدام علی احسان و شهریار ناهید دو تن از هواداران فداییان خلق در کرمان اشاره کرد که بدست حجت الاسلام فهیم کرمانی، اولین صادرکننده سنگسار، تیرباران شدند. همه این رویدادها بر یکدیگر تاثیر می گذاشت و همدیگر را تشدید می کردند. |
راه توده 355 15 اسفند ماه 1389