انتخاب حسن روحانی در وضعیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نیز
اثر خود را گذاشت. محمود علوی وزیرجدید اطلاعات برنامهای
درشرح وظایف این وزارتخانه ارائه داده است که در صورت اجرا،
چارچوب آن را به دوران محمد خاتمی باز خواهند گرداند. یعنی
حراست از امنیت مردم و نه از بین بردن امنیت مردم بسود حکومت و
مافیای اقتصادی و سیاسی حامی آن.
از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تسلط بر نهادهای اطلاعاتی به
عرصه رقابت گروه بندیهای مختلف حکومت تبدیل شد. نخستین کسی
که کوشید نهادهای اطلاعاتی و ساواک فروپاشیده در زمان شاه را
بازسازی کند مصطفی چمران در دولت موقت مهندس بازرگان بود.
سیدنژاد از اعضای نخستین انجمنهای اسلامی که در همان
هفتههای نخست پس از انقلاب با چمران ملاقات کرده میگوید که
چمران تاکید داشت که نباید با همه ساواک برخورد یکسان داشت و
بخش ضد چپ آن را باید حفظ کرد. این بخش و بخش خارجی ساواک را
که بنا به خاطرات فرودست توسط امریکا و انگلستان و علیه شوروی
و کشورهای سوسیالیستی فعالیت داشت می خواستند حفظ کنند. همین
بخشها بودند که بعدا محمد رضا سعادتی از رهبران مجاهدین خلق
را به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر کردند و پایه تقابل و
دادن بهانه به رهبری مجاهدین برای ورود به مرحله رویارویی با
جمهوری اسلامی را گذاشتند. در همین دوران علی خامنهای در کنار
چمران مسئولیتهای اطلاعاتی و نظامی برعهده گرفت. خامنهای
بعدها در کنار تشکیلات رسمی اطلاعات نخست وزیری، یک سازمان
اطلاعات در جنب ریاست جمهوری بوجود آورد. ریاست این سازمان با
جواد مادرشاهی از رهبران انجمن حجتیه بود که در همکاری نزدیک
با انگلستان در سال 1362 پروندهای برای غیرقانونی کردن حزب
توده ایران از روی الگوی غیرقانونی کردن حزب کمونیست ایران در
سال 1310 ساخت.
بعدها در دهه 60 وزارت اطلاعات تشکیل شد که قرار بود وظیفه آن
ایجاد یک سازمان اطلاعاتی پاسخگو در برابر مجلس باشد، ولی عملا
چنین نشد. در دوران ریشهری و بویژه علی فلاحیان وزارت اطلاعات
به کلی از چارچوب تعریف شده دفاع از امنیت ملت و کشور خارج شد
و به فعالیتهای گسترده اقتصادی و آغشته شدن به فسادهای مالی
و سیاسی و جنایت تا حد توطئه چینی برای کشتن روزنامه نگاران و
نویسندگان و رهبران سیاسی و ترور در خارج کشور روی آورد.
شناخته شده ترین نمونههای آن قتل احمد خمینی، توطئه سقوط
اتوبوس نویسندگان و بالاخره قتلهای زنجیرهای بود. در این
دوران ضمنا وزارت اطلاعات به نوعی به رقیب و باجگیر بنگاههای
اقتصادی خصوصی کوچک و متوسط کشور تبدیل شد و نقشی را بر عهده
داشت که بعدها سپاه در ابعادی بسیار وسیعتر بر عهده گرفت.
دولت خاتمی به این وضع خاتمه داد و وزارت اطلاعات را در جایگاه
و نقش واقعی خود قرار داد. قرار گرفتن اطلاعات در چنین جایگاهی
با منافع بخشی از فرماندهان سپاه و کارگزاران بیت رهبری سازگار
نبود و در نتیجه یک سازمان اطلاعات موازی بصورت شعبهای از بیت
رهبری و سپاه تشکیل شد که میخواست همان راه گذشته را ادامه
دهد. این اطلاعات موازی بتدریج و بطور منظم به کارشکنی دربرابر
دولت خاتمی پرداخت.
با روی کار آمدن احمدی نژاد فعالیت سازمان اطلاعات موازی متوقف
نشد، برعکس هر دستگاهی برای خود به ایجاد نهادهای اطلاعاتی و
حراستی پرداخت و بلبشوی عجیبی بوجود آمد که منطبق با هرج و
مرجی بود که در کل کشور ایجاد شده بود. بیت رهبری، دولت، سپاه،
باند احمدی نژاد، ناجا و نیروی انتظامی، قرارگاه عمار، ثارالله
و ... هر کدام برای خود سازمانهای اطلاعاتی بوجود آوردند و
بجای مراقبت و حفاظت از امنیت کشور و خطرات و تهدیدهای بین
المللی به مراقبت و شنود و مچ گیری از همدیگر پرداختند. جنگ بر
سر سهم بیشتر در غارت درآمد چند صد میلیارد دلاری نفت زمینه
درگیری میان این باندهای اطلاعاتی شد. انچه در این میان قربانی
شد امنیت واقعی کشور و مردم بود.
آغاز جنبش سبز برای مدتی باندهای مختلف حکومتی و اطلاعاتی را
با همدیگر متحد کرد ولی به محض احساس رفع خطر با شدتی دو چندان
آنان را به جان یکدیگر انداخت که نمود بارز آن در رویارویی
محمود احمدی نژاد و علی خامنهای از جمله در عرصه اطلاعاتی خود
را نشان داد. اکنون و با رای مردم به حسن روحانی و برنامه قاطع
و روشن دولت وی در زمینه بازگرداندن وزارت اطلاعات به جایگاه
واقعی خود میتوان امیدوار بود که اطلاعات و امنیت کشور نیز در
مسیری متفاوت قرار گیرد.
برنامه محمود علوی برای وزرات اطلاعات و سخنان وی درباره
بازگشت ایرانیان خارج کشور را باید نخستین گامها در این مسیر
دانست. با اینحال نباید تصور کرد که برپاکنندگان و سودبرندگان
از دوران احمدی نژاد و غارتهای میلیاردی به همین سادگی عقب
نشینی خواهند کرد. سخنان مهدی طائب برادر رئیس سازمان امنیت
سپاه و رهبر گروه ترور انتحاری با نام "عماریون" و انتقاد از
طرح مسئله بازگشت ایرانیان خارج کشور را باید نخستین
نشانههای مقاومت اطلاعات موازی دانست. البته اینان بیش از
انکه نگران بازگشت ایرانیان خارج کشور باشند، نگران آن هستند
که در صورت بازگشت آزادانه آنها که از ایران رفته اند، با
زندانیان سیاسی کودتا و بویژه حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی
و زهرا رهنورد چه کنند؟
خبرهایی که درباره بازسازی اطلاعات موازی با محوریت حسین طائب
فرمانده اطلاعات سپاه میرسد در همین چارچوب قرار دارد. اینکه
نیروهای اطلاعاتی و ضد امنیت ملی راست حکومتی خواهند کوشید با
از دست دادن وزارت اطلاعات و قطع اتصال به شیر نفت برای خود
نهادی موازی بوجود آورند تردید نیست. اما مسئله اینجاست که این
کوشش تا چه اندازه میتواند از پشتیبانی سیاسی و اقتصادی و بخت
موفقیت برخوردار شود. برپایی و حفظ سازمان اطلاعات موازی علاوه
بر پشتیبانی سیاسی به پول و منابع مالی نیاز دارد و برنامه
دولت حسن روحانی برای شفاف کردن و دقیق کردن دخل و خرج دولت و
درآمدها و هزینههای آن دست اطلاعات موازی را در بهره گیری از
منابع دولتی خواهد بست. در این شرایط بقای اطلاعات موازی به
توان آن در بهره گیری از بخش خصوصی و شبه دولتی یعنی صنایع و
بنگاههای خصوصی سازی و واگذار شده به سپاه بستگی پیدا خواهد
کرد آن هم در شرایطی که خود سپاه بدلیل فعالیتهای اقتصادی
زیر فشار قرار دارد و ظاهرا بخشی از فرماندهان آن با خروج سپاه
از عرصه اقتصادی موافقت دارند دشوار است.
بنظر میرسد که این بار و برخلاف دوران محمد خاتمی کوشش برای
تشکیل اطلاعات موازی محکوم به شکست است. در آن دوران اولا هنوز
تجربه شکل گیری چنین سازمان و برنامهها و روشها و راههای
مقابله با آن برای طرفداران اصلاحات و تحولات وجود نداشت. در
حالیکه اکنون این تجربه وجود دارد. ثانیا گردانندگان سپاه و
متحدان آن تصور میکردند که واقعا توان گرفتن کشور و اداره آن
را دارند. در حالیکه اکنون خود نیز فهمیده اند که چنین توانی
را ندارند و اصولا ساختار سیاسی ایران و پراکندگی قوا و نقش
روحانیت و تقابل و وحشت تاریخی آن از نظامیان و هوشیاری مردم و
تجربه انقلاب چنین اجازهای را به سپاه و هیچ نیروی نظامی
دیگری برای مسلط شدن یکجانبه بر کشور را نخواهد داد. تجربه
جنبش سبز و احمدی نژاد و بالاخره انتخاب حسن روحانی که یک
روحانی است در این مورد بسیار گویاست. و سرانجام وضعیت اقتصادی
و مالی به گونهای نیست که امکان ادامه بلبشوی مالی در کشور و
تامین هزینههای اطلاعات موازی را بدهد. لو رفتن نام و نشان و
موقعیت و سمت و مقام همه کسانی که دور هم جمع شده اند تا به
خیال خود بار دیگر اطلاعات موازی را سازمان بدهند، هنوز و پیش
از آنکه کاری انجام داده باشند نشان میدهد که این اطلاعات
موازی با آن اطلاعات موازی دوران خاتمی زمین تا آسمان تفاوت
دارد. آنان تازه نفسهایی بودند که برای بدست آوردن مقام و
موقعیت و چاپیدن و دزدیدن و سواستفاده وارد شده بودند، اینان
از نفس افتادههایی هستند که در دفاع از مقام و موقعیت بدست
آورده و آنچه چاپیده شده به میدان آمده اند تا هرچه کمتر از
دست بدهند. آن زمان برای گرفتن آمده بودند و اکنون برای از دست
ندادن. آن تهاجم بود و این عقب نشینی و در این عقب نشینی
سرنوشت اطلاعات موازی سرنوشت کل جناح راست افراطی کشور خواهد
بود.
|