راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آقای خمینی

بیش از شاه

از 15 خرداد

درس گرفت!

 

 

درباره شورش 15 خرداد 1342 و حوادث مشابه آن در سال 1341 دو تفسیر و ارزیابی وجود دارد. یکی از سوی سلطنت طلب ها و یکی هم از سوی جمهوری اسلامی. سلطنت طلب ها سرکوب آن شورش را ناشی از اقدام قاطع و بموقع شاه و ارتش و ابتکار عمل اسدالله علم نخست وزیر وقت میدانند و آن را ربط می دهند به انقلاب سال 57 و می گویند این هم یک شورشی بود مثل شورش سال 42 و 41 که اگر شاه و ارتش قاطعیت داشتند و فردی مثل علم نخست وزیر بود و یا وزیر دربار و در کنار شاه، در نطفه خفه شده بود و جلوی انقلاب و سرنگونی رژیم شاه گرفته میشد.

جمهوری اسلامی با بزرگ نمائی تظاهرات و اعتراضات 15 خرداد 1342 و شورش های کوچکتر مشابه در سال 1341 آن را قیام مردم و زمینه ساز انقلاب 57 میدانند و بیانیه ها و موضع گیری های روحانیون و از جمله آقای خمینی در آن سالها را می ستایند.

اما، واقعیت نه اینست و نه آن.

واقعیت اینست که رژیم شاه زیر فشار بحران اقتصادی و فساد حکومتی دست به یک مانور زد و اصلاحاتی را شروع کرد که مبتکر آن علی امینی و مشوق و حامی آن "کندی" رئیس جمهور وقت امریکا بود و شاه از بیم خارج شدن امور از دست خودش، امینی را پس از 14 ماه نخست وزیر از کار برکنار کرد و خود پرچمدار اصلاحات و رفرم شد. در این اصلاحات و رفرم، حداقل در ابتدای کار اصول و برنامه هائی اعلام شد که در آنها جنبه های مثبت وجود داشت. از جمله برابر اعلام شدن زنان با مردان برای شرکت در انتخابات، حق زنان برای رسیدن به مقامات قضائی، راه یافتن زنان به مجلس، اعلام سهیم شدن کارگران در سود کارخانه ها، تشکیل سپاه دانش و بعدها بهداشت و ترویج برای رفتن به روستاها و مبارزه با بیسوادی و بیماری ها و... تقسیم زمین فئودالها و زمینداران بزرگ میان روستائیان ( البته بدون برنامه ریزی دقیق و داشتن مدیریت و سازماندهی بنیادین که منجر به بزرگترین بحران کشاورزی در کشور شد).

اینها برنامه ها و اصولی بود که مرتب از رادیو تبلیغ می شد و مردم شهر و روستا تحت تاثیر آن قرار گرفته بودند. این اصول در چند زمینه با منافع و باورها و تبلیغات مذهبی همخوانی نداشت. از جمله حضور سپاهی دانش در روستاها عملا ملای ده را از اعتبار می انداخت. زمینداران بزرگ خمس و زکاتی میدادند که به روحانیون می رسید و با تقسیم زمین ها از این نظر نیز ضربه به روحانیون وارد می شد. روحانیون معتقد به برابری حقوق زن و مرد نبودند ( چنان که هنوز هم در جمهوری اسلامی شاهدیم) و مانور شاه برای دادن حق رای به آنها عملا بخش مهمی از جامعه را طرفدار اصلاحات و رفرم کرده بود. بویژه که در گام اول اصلاحات که در زمان علی امینی آغاز شد، جمعی از ژنرال شاه و کاربدستان دولتی و حکومتی باتهام فساد و دزدی بازداشت و زندانی شدند و مردم نسبت به اصلاحات امیدوار. رژیم اعلام رفراندوم برای اجرای این اصلاحات کرد.

در چنین فضائی روحانیون علیه رفرم به میدان آمدند و آیت الله خمینی با حق رای به زنان و برابر اعلام شدن آنها با مردان بنام اسلام به مخالفت برخاست و متعاقب آن رفراندوم را تحریم اعلام کرد. چند دسته سینه زنی در جنوب تهران به کمک لات و لوت های محلات به خیابان آمدند و ارتش و پلیس به آسانی آنها را که از پشتیبانی مردم محروم بودند سرکوب کردند. رفراندوم برگزار شد و نزدیک 6 میلیون زن و مرد به اصلاحات رای دادند.

از میان روحانیون، آیت الله خمینی خیلی سریع و زود متوجه اشتباه خود شد و در جریان مخالفت های خود با رژیم شاه در خرداد سال 42 دیگر از مخالفت با حق زنان صحبت نکرد، با اصلاحات ارضی هم مخالفت نکرد، با سپاهی دانش و بهداشت هم مخالفت نکرد، بلکه روی فساد رژیم از یکسو و سلطه امریکا بر آن تکیه کرد و بر باد رفتن استقلال کشور بدلیل حق "کاپیتولاسیون"ی که به امریکائی ها داده شده بود. بدین ترتیب شورش 15 خرداد وسیع تر از شورش های اواخر سال 41 شد، اما باز هم این انگیزه ها نمی توانست بسیج کننده توده وسیع مردم باشد. به همین دلیل رژیم کارگران و دهقانان و زنان را توانست بسیج کند و حتی در شهر قم تظاهراتی وسیع در حمایت از اصلاحات و علیه روحانیون مخالف آن ترتیب بدهد. نیروی شورش 15 خرداد در تهران باز هم همان دسته های سینه زنی و لات و لوت ها و اقشاری از مردم مذهبی بودند. رژیم به آسانی توانست این شورش را نیز سرکوب کند و متعاقب آن بسیاری از روحانیون یا سکوت کردند و یا همراه با دربار شاه و معدودی هم زیر فشار حکومت قرار گرفتند. آیت الله خمینی نیز از ایران تبعید شد.

بنابراین، سرکوب شورش های سال 41 و 15 خرداد سال 42 پیش از آنکه ناشی از قاطعیت شاه و نقش ارتش و پلیس و علم باشد، ناشی از برُد شعارهای رفرم و اصلاحاتی بود، که هنوز نتیجه آن معلوم نبود اما حداقل در مرحله اولیه آن از حمایت مردم برخوردار بود.

آیت الله خمینی و شاگردان و مقلدان او در سالهای پس از 15 خرداد عمیقا به اشتباه خود پی بردند و اصلاح شعارهای خود را آغاز کردند. در درجه نخست برابری حقوق زنان و مردان را پذیرفتند که در سال 56 و 57 در بیانیه ها و سخنرانی های آیت الله خمینی وسیعا منعکس شد. او جلوی روحانیون مرتجع قم ایستاد و با فتوای شرکت زنان در تظاهرات خیابانی، عملا اختیار شوهران مذهبی آنها برای در خانه نگهداشتن زنان را گرفت. او همین سیاست را در رفراندوم جمهوری اسلامی و در قانون اساسی مراعات کرد و گنجاند و به مخالفان این حق میدان نداد. شعار مهم "حکومت مستضعفان" او در مقابل و در رقابت با شعار شکست خورده و در بحران غرق شده "سهیم کردن کارگران در سود ویژه کارخانه ها" بود، او با اعلام این که "من دست کارگران را می بوسم" و آن را به پیامبر – که در زمان او اساسا کارگر به مفهوم کنونی آن وجود نداشت- نسبت داد تا روحانیون مرتجع و مخالف انقلاب و همسو با رژیم شاه را سر جایشان بنشاند. بلافاصله پس از سقوط رژیم شاه، جهاد سازندگی را اعلام کرد تا جانشین سپاهی دانش و بهداشت و ترویج شود. و حتی پیش از آن نیز اعلام کرده بود که "دهقانان ما بیچاره و آواره شدند و ما آنها را نجات خواهیم داد."

بیانیه های آیت الله خمینی و شعارهای دوران انقلاب او تماما متاثر از همین روش بود و دم به دم اقشار و طبقات مختلف مردم را به خیابان می کشاند. او حتی بارها از روشنفکران و فعالان سیاسی چپ و مارکسیست که توسط رژیم شاه بشدت سرکوب میشدند اعلام حمایت کرد و وعده آزادی فعالیت به آنها پس از سرنگونی شاه را داد و به این ترتیب پیکر تنومند رژیم شاه را از هر طرف تراشید و لاغر کرد و جنبش را تنومند و پرقدرت.

بحران اقتصادی، شکست اصلاحات ارضی، فساد رژیم و استبداد و خودکامگی شاه و بیگانگی اش با مردم که درست در مقابل روش آیت الله خمینی بود نیز به تنومندی جنبش انقلابی یاری رساند و شاه را به دره سقوط هدایت کرد.

آیت الله خمینی و شاگردان و مقلدانش خیلی زود متوجه تغییر زمانه و دوران شده و خود را با آن همآهنگ کردند و در مقابل، شاه چنان در فساد و قدرت و نخوت خود غرق شد و چنان به حمایت امریکا و غرب مطمئن و متکی که فراموش کرد به ریشه های 15 خرداد توجه کند و تن به رفرم و اصلاحات واقعی بدهد.

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  477  بیست و چهارم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت