راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرگذشت دولت

اصلاح طلب امینی

در زمان شاه!

 

سر گذشت دولت دکتر امینی در نیمه های سلطنت محمد رضا شاه، از خواندنی ترین فصول تاریخ سلطنت شاه خودکامه و ضعیف النفسی است که از سایه خودش هم می ترسید و به آن شک داشت و به همین دلیل هیچ نخست وزیری را که استقلال رای و نظر داشته باشد تاب نمی آورد.

دکتر امینی دوران نه چندان بلندی نخست وزیر بود و آن هم با فشار کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری جان. اف. کندی که بشدت نگران سرنوشت خودکامگی و فساد همه جانبه دربارسلطنتی ایران بود. او معتقد بود اگر در ایران رفرم نشود و شاه به جای حکومت، به همان سلطنت اکتفا نکند، ایران به سمت انفجار و انقلاب خواهد رفت. نگرانی کندی بی جا نبود. تنها اندک زمانی پس از برکناری امینی که دوران نخست وزیری اش از اردیبهشت ۱۳۴۰ تا تیر ۱۳۴۱ بود، و نخست وزیر شدن اسدالله علم که خود را غلام حلقه به گوش شاه معرفی می کرد و از بیان علنی آن در حد "من نوکر شاه هستم" بیم به خود راه نمیداد، شورش 15خرداد 1342 روی داد. آن شورش سرکوب شد، اما 15 سال بعد، کار به انقلاب کشید و شد آنچه کندی پیش بینی کرده بود!

به همین دلیل، حتی کارگزاران دوران شاه نیز معتقدند دولت امینی یک فرصت طلائی برای رفرم و نجات شاه از سقوط بود که وی آن را از دست داد. شاه خود را رهبر یک انقلاب سفید اعلام کرد، هر کس در دولت و مجلس و قوه قضائیه (دادگستری وقت) بنام نامی او و سپس لقبی که شجاع الدین شفا ادیب چاپلوس درباری برایش کشف کرده بود، یعنی "آریامهر"، یعنی "اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر" سخن گفت و هر آنچه در مملکت روی داد مردم به حساب او گذاشتند و او را مقصر اصلی دانستند، که اشتباه هم نکردند. همین مسئله موجب شد تا "مرگ بر شاه" تبدیل به شعار انقلاب 57 شود.

امروز هم وقتی در مجلس و قوه قضائیه و دولت همه امور را با نام و تمایل و باصطلاح رهنمود "رهبر معظم انقلاب" اعلام می کنند، همان سرنوشت شاه طی می شود. که باز هم بی ربط و مصداق نیست.

دوران کوتاه نخست وزیری علی امینی دارای اهمیتی است که در بالا ذکر کردیم و به همین دلیل ما کتاب "بربال بحران" فرزند امینی، یعنی ایرج امینی را بدقت خوانده و فصولی از آن را که همآهنگی دارد با اوضاع امروز جمهوری اسلامی استخراج کرده و منتشر می کنیم. تا حالا چند بخش را منتشر کرده ایم و اکنون با چند هفته وقفه بخش دیگری را منتشر می کنیم. بخش مربوط به تحریک دانشجویان ودانش آموزان علیه دولت از سوی مخالفان دولت امینی، دربار شاه و سپهبد تیمور بختیار رئیس و بنیانگذار بر سرانجام سازمان امنیت شاه که شاه توانست ترتیب ترور او را که یاغی شده بود در عراق بدهد. این فصل جالب است، بویژه از آن نظر که اگر مقایسه کنید با یورش به خوابگاه دانشجویان در سال 1378 در دومین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی و برای ایجاد بحران برای وی و حتی کودتا علیه دولت وی، وجوه مشترک بسیاری را می یابید. چنان، که حتی می توان گفت یورش به خوابگاه دانشجویان در سال 78 کپی برداری از همین یورش در دولت امینی به دانشگاه تهران بود! شاه علیرغم ترس و نفرتی که از علی امینی داشت، در سال 1356 از بیم انقلاب دست به دامن او شد اما امینی حاضر نشد بار دیگر لباس نخست وزیری شاه را بپوشد. مشاورت شاه را پذیرفت اما نخست وزیری اش را خیر. خوب میدانست که کار شاه تمام است و نباید خود را آلوده سقوط او کند.

حال از کتاب "بربال بحران" بخوانید:

 

 

در دانشگاه همه آن ها که تظاهرات می کردند از دانشجویان نبودند. بلکه اول وقت اشخاص دیگری وارد دانشگاه شده بودند و مقدمات کار را تهیه کرده بودند. من از چندین ماه پیش با آقایان روسای دانشکده ها مذاکره داشتم و التماس کردم که این کانون ممکن است روزی مورد استفاده دشمنان مملکت قرار گیرد و شما باید سعی کنید لااقل در داخل دانشگاه یک عده پلیس انتظامی درست کنید...

روزنامه اطلاعات بعد از ظهر همان روز از قول یک «منبع مطلع» در باره نقشه ای که بنا بود به اجرا گذاشته شود و طراحان آن نقشه نوشت:

اطلاعات به دست آمده نشان می دهد که توطئه بسیار بزرگی برای ایجاد اغتشاش طرح ریزی شده بود... نقشه این توطئه در جلسه ای که در خانه یکی از مخالفان دولت که از اشخاص سرشناس است تشکیل شده بود و در آن جلسه 30 نفر از اشخاصی که با زندانی های اخیر دادگستری ارتباط دارند و همچنین ملاکین بزرگ شرکت داشتند. (این زندانیان کسانی بودند که بدستور امینی باتهام اختلاس و دزدی و طراحی کودتا علیه دولت دستگیر شده بودند.)

 

نقشه ای که در این جلسه مورد موافقت قرار گرفت این بود که از عوامل ایجاد جنجال و هیاهو و تحریک در میان دانشجویان و دانش آموزان استفاده شود. در مورد این که آیا در جریان اخیر دانشگاه و حوادث بعدی مخالفان اصلاحات ارضی طرح حوادث را ریخته اند؟ نامبرده اظهار داشت همین طور است که می گویید...

 

ایرج امینی: گرچه رادیو «پیک ایران» و سایر بلندگوهای تبلیغاتی شوروی در تحریک افکار عمومی نسبت به دولت دکتر امینی کوتاهی نمی کردند، اما شواهدی در تایید ادعای دال بر نقش دانشجویان متمایل به حزب توده در حادثه دانشگاه به نظر نگارنده نرسیده است. در عوض نسبت به نقش دست راستی ها در این بحران سیاسی اتفاق نظر وجود دارد.

نقشه ای که قرار بود روز یکشنبه، اول بهمن، در تهران اجرا شود به این شکل بوده که سعی کنند دامنه تظاهرات به خیابان ها کشیده شود و دانشجویان و دانش آموزان را عصبانی کنند و در این وقت عوامل وابسته به دست راستی ها که در محلات مختلف و به خصوص بعضی قسمت های جنوب شهر هستند، وارد معرکه شده و آتش افروزی کنند و تظاهرات به آن جا کشیده شود که منجر به خون ریزی گردد و دولت سقوط کند.

قرار بوده است "نقشه" روز چهاردهم آذرماه مورد بهره برداری «جبهه واحد ضد دولتی» قرار گیرد، ولی چون بعضی رهبران واقع بین جبهه ملی برگزاری این تظاهرات را به صلاح نمی بینند، از آن انصراف حاصل می کنند و نقشه توطئه گران موقتا متوقف می شود؛ تا این که در صدد بر می آیند از تظاهرات اول بهمن بهره برداری کنند.

 

 

اعلام خبر خروج سپهبد تیمور بختیار در بامداد جمعه 6 بهمن در روزنامه های فردای آن روز، به مثابه پایان بحران و دور کردن یکی از مهم ترین مخالفان دکتر امینی از مرکز فعل و انفعالات سیاسی کشور، محسوب می شد. از همین روز کار «کمیسیون تحقیق» برای بررسی حادثه دانشگاه شروع شد.

مهم ترین موضوع تحقیق مشکلات و مطالباتی بود که حول محور آن تظاهرات دانشجویی و دانش آموزی به وجود آمد. واقعیت این بود که تعداد دانش آموزان بلاتکلیف از سه نفر تجاوز نمی کرد. 12 نفر از 15 نفر دانش آموزی که به خاطر فعالیت سیاسی تا آن مقطع اخراج شده بودند در دبیرستان های دیگر ثبت نام شده و مشغول تحصیل بودند.

 

 

گزارش هیئت بازرسی نیز وجه دیگری از حادثه را روشن می کند:

 

قوای انتظامی که قبلا مطلع از جریان تظاهرات بوده و به علت عواقب نامطلوبی که برای خروج دانشجویان از دانشگاه پیش بینی می نموده به کمک واحدهایی از دژبان، ژاندارمری، چترباز و دانشکده پلیس در خیابان شاهرضا و مقابل دانشگاه مستقر بود، با آن ها روبه رو می شوند و بنا به اظهار چند نفر شاهد قبل از این که همه آن ها خارج شوند در اثر شدت عملی که افراد چترباز به کار برده اند دانشجویان داخل دانشگاه را که عده ای از افراد مغرض آن ها دنبال مستمسک می گشته اند وادار نموده بر حسب ظاهر برای رهانیدن رفقای خود از دست ماموران انتظامی و قوای چترباز، آجر پاره های مقابل ساختمان دانشکده هنرهای زیبا و خرده سنگ های پشت نرده های دانشگاه را که بنا به اظهار مستخدمین دانشگاه به علت کندن زمین به منظور آسفالت یا تعمیرات دیگر آماده بود مورد استفاده قرار داده با پرتاپ آن ها که منجر به مجروح شدن عده ای از افراد قوای انتظامی شده است رفقای خارج شده خود را به داخل دانشگاه برگردانده و با این عمل خلاف قانون خود برخورد شدید با قوای انتظامی را که مطیع نظر مغرضین فرصت طلب بوده آغاز کرده اند.

متاسفانه موضوع به همین جا خاتمه پیدا نمی کند و سنگ پرانی که ابتدا به آن صورت شروع شده بود از طرف عده ای از افراد قوای انتظامی نیز تکرار می شود و در اثر رها کردن مقابل دانشگاه و رفتن به کوچه های اطراف به عده ای از دانشجویان مجال می دهند که به داخل خیابان بیایند و با استفاده از صندلی های کنار خیابان و چند بشکه خاکروبه و اتاقک بلیط فروش اتوبوس برای خود پناهنگاه درست کرده به سنگ پرانی و چنگ و گریز ادامه می دهند و این عمل نیز متاسفانه چند بار تکرار می شود و موجب ورود خسارت به چند دستگاه اتومبیل متوقف در کنار خیابان و شیشه ها و تابلوهای مغازه های مقابل دانشگاه و زخمی شدن تعداد نسبتا زیادی از افراد قوای انتظامی و دانشجویان دانشگاه می گردد و آخرالامر نیز دانشجویان دانشکده پلیس بمب های گاز اشک آور خود را به داخل دانشگاه می اندازند و این اقدام نیز در عین حال که عده زیادی از دانشجویان دانشگاه را متفرق و متواری می کند به علت نامساعد بودن وضع هوا و برگرداندن بمب ها از طرف دانشجویان دانشگاه به طرف نیروهای انتظامی نتیجه قطعی نداشته افراد قوای چترباز را که مجهز به ماسک نبوده اند بیش تر عصبانی و ناراحت کرده است.

در خلال این احوال موضوع اسائه ادب به مجسمه اعلیحضرت همایونی از طرف آقای گونیلی، رئیس بازرسی، و سرهنگ خدیوی، افسر سازمان امنیت، جعل و علاوه بر مذاکره تلفنی که خود آقای گونیلی با سرکار سرهنگ نواب، معاون سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به عمل می آورد، آقای رئیس دانشگاه را نیز وادار می کند که راجع به اسائه ادب به مجسمه اعلیحضرت همایونی با تیمسار مبصر، رئیس پلیس تهران، تماس به گیرد، ولی تیمسار مبصر ظاهرا پس از تماس تلفنی با رئیس کلانتری 17 و شاید ماموران دیگر موضوع را جدا تکذیب می نماید...

 

... حوالی ساعت 11 صبح فعالیت دانشجویان دانشگاه کاهش فوق العاده پیدا کرده و تعداد محصلین نسبت به ساعت اول تظاهرات خیلی ناچیز بوده و طبق یکی از گزارش های مضبوط در پرونده در این وقت سیصد نفر محصل بیشتر باقی نبوده که از آن ها نیز فعالیت قابل توجهی سر نمی زند. ولی مقارن این احوال که ساعت در حدود یازده و ربع بوده، واحدهای چترباز و دانشجویان دانشکده پلیس و ژاندارم ها از درها و نرده های دانشگاه وارد می شوند و با هر یک از دانشجویان که در محوطه دانشگاه بودند برخورد می کنند. آن ها را شدیدا با قنداق تفنگ و باتون مضروب و مجروح می کنند و به تعقیب دانشجویان فراری، داخل دانشکده ها شده با شکستن شیشه ها و درها و اثاثه دیگری که در دسترسشان بوده آن ها را به جای دستگیر کردن شدیدا مضروب می نمایند و عده ای از ماموران انتظامی نیز ظاهرا در تعقیب چند دانشجوی فراری به طبقه فوقانی باشگاه دانشگاه که محل اقامت دانشجویان خارجی مهمان دانشگاه تهران است هجوم برده دانشجویان خارجی را از اتاق های خود بیرون کشیده آن ها را نیز به باد کتک گرفته اند و تعدادی از آن ها در این محل اعمال زننده دیگری نموده اند که به هیچ وجه ارتباطی با وظایف انتظامی آن ها نداشته است و خلاصه دانشجویان و حتی کارمندان مرد و زن که از ترس داخل دانشکده های مختلف پناهگاه هایی برای خود دست و پا کرده بودند نیز بی نصیب نگذاشته آن ها را هم از پناهگاه های خود خارج و مصدوم نموده اند و اثاثه موجود در این امکنه از قبیل روشویی و آینه و چراغ و غیره را نیز از حیز انتفاع خارج کرده اند و شیشه و بعضی اثاثه دیگر و کلیه اتومبیل هایی که در داخل محوطه دانشگاه متوقف بوده با باتون و قنداق تفنگ خرد کره و دو دستگاه موتورسیکلت نامه رسان ها را که مقابل دانشکده ادبیات قرار داشته آتش زده اند... بعضی از چتربازان به جای دستگیر کردن افراد متخلف آن ها را نیز با شدت فوق العاده مضروب و مجروح کرده اند و پس از متواری کردن دانشجویان و دستگیری عده ای از آن ها، در اثر مداخله تیمسار مبصر و دستور خروج از دانشگاه، فرماندهانشان با کشیدن سوت و جمع آوری آن ها، از دانشگاه خارجشان کرده اند...

 

محاکمه این افراد هیچ گاه صورت نگرفت و این امر را باید یکی از نقاط ضعف کارنامه نخست وزیری دکتر امینی به حساب آورد. شاید دکتر امینی اهرم های لازم برای انجام این محاکمات را که بالقوه می توانست از بسیاری روندهای مضر جلوگیری کند، نداشت. من شخصا در بعد از ظهر یکی از روزهای پایان بهمن ماه در خیابان پهلوی سابق به چشم خود اسدالله رشیدیان را دیدم که با یک نفر دیگر مشغول پیاده روی بود. متعجب شدم و بلافاصله خود را به خانه پدرم رساندم و مراتب را به ایشان اطلاع دادم. فورا گوشی را برداشت و به تیمسار نصیری، رئیس وقت شهربانی کل کشور، تلفن کرد و جویای امر شد. تیمسار نصیری در جواب گفت: غیر ممکن است. ایشان در زندان به سر می برند. اما این کذب واقعیت بود. دکتر مهدی آذر که در همان زندان با رشیدیان هم بند بود، در این باره اظهار داشته که رشیدیان «همچنان با دوستان خود آزادانه ملاقات می کرد و حتی به گردش شبانه در شهر می پرداخت  و پس از مدتی نیز رسما آزاد شد. کوشش امینی برای محدود کردن وی به جایی نرسید».

 

گفت و گوی آن روز در باره رشیدیان(1)، سایه موضوعی را بر روابط میان من و پدرم افکند و یادآور اختلافی شد که از همان روزهای اول نخست وزیری ایشان میان ما به وجود آمده بود، و آن ابقای سرلشکر نعمت الله نصیری (2) در ریاست شهربانی کل کشور بود. استدلال پدرم که با تغییر همراه بود این بود که نخست وزیر در قلمروهای معینی باید ملاحظه شخص پادشاه را بکند و به هر حال شاه اجازه چنین تغییر و تحولی را در مقامات کلیدی ارتش و نیروی انتظامی نمی دهد. تصور می کنم که آن روز بر پدرم روشن شد که نخست وزیر بدون در اختیار داشتن سررشته نیروهای انتظامی قادر نیست چنان که باید و شاید مسئولیت های خود را تمام و کمال به انجام رساند.

-------------------

1- برادران رشیدیان از عوامل مستقیم انگلستان در ایران بودند و بعد ها در کودتای 28 مرداد و طی ملاقات هائی که با اشرف پهلوی و سپهبد زاهدی داشتند توانستند نقشی کلیدی در آن کودتا ایفاء کنند. آنها بعدا نماینده مجلس شدند و شاه همه گونه امکانات اقتصادی در اختیار آنها قرار داد.

2 – سرلشکر نصیری که در کودتای 28 مرداد سرهنگ بود و پس از کودتا به سرلشکری رسید، بعدها شد ارتشبد و رئیس سازمان امنیت.

 

 

برای مطالعه بخش های گذشته خاطرات علی امینی از کتاب "بر بال بحران" که در شماره های گذشته راه توده منتشر شده می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید.

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/mey/503/amini.htm

 

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/502/amini.html

 

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/501/amini.html

 

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/500/amini.html

 

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/498/amini.html

 

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/497/amini.html

 

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/496/amini.html

 

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/496/amini.html

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 514 - 8 مرداد ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت