راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

آخرین بخش- علی امینی

فصل پایانی کتاب "بربال بحران"

بختیار تا آخرایستاد

خمینی تا پایان رفت!

پنجشنبه، 12 بهمن 1357 (1 فوریه 1979) پاریس

 

... ساعت 7 اخبار را شنیدم. آقای خمینی به سلامتی وارد فرودگاه مهرآباد شده است. به گفته نماینده مخصوص [رادیو] فرانس انتر که همراه آقای خمینی بوده، ایشان تمام مدت مسافرت خواب بودند و صبح بدون این که حالت اضطراب داشته باشند بیدار شدند. در کنار طیاره اتومبیل مرسدس سبز رنگی با تعدادی پلیس آماده بودند که ایشان را از پیست فرودگاه به خارج ببرند. جمعیت زیادی در خیابان ها انتظار ایشان را دارند. به گفته خبرنگار دیگری که در تهران است درحدود دو میلیون نفر در بهشت زهرا از دیشب خوابیده اند و انتظار ورود آقای خمینی را دارند. قرار است ایشان نطق سیاسی ایراد کنند و تشکیل جمهوری اسلامی را اعلام نمایند. گفته شد اسلحه بین مردم تقسیم شده، ولی دستور درگیری داده نشده است. آیت الله در نطق مختصری همه را دعوت به وحدت کرده است. مطلب این جاست که اگر ایشان توفیق به ایجاد آرامش نکنند و زد و خوردی درگیرد دخالت ارتش حتمی است. فعلا دولت سه روز برای ابراز احساسات مردم اجازه تظاهرات را داده است. باید ساعت های آینده انتظار نطق آقای خمینی و تشریح برنامه سیاسی ایشان را داشت...

 

 

جمعه، 13 بهمن 1357 (2 فوریه 1979) پاریس

 

... صبح زود برای شنیدن اخبار بیدار شدم... آقایان دکتر منتصری، بنی احمد و مهندس رحمت الله مقدم مهمان شام بودند. به اتفاق ورود آقای خمینی و رفتن ایشان را به بهشت زهرا و مراجعت با هلیکوپتر به شهر و جمعیت زیادی که با فریاد و جست و خیز روی اتومبیل و کامیون و غیره اظهار شعف می کردند، [در تلویزیون] نگاه کردم. نطق آقای خمینی در بهشت زهرا حمله به شاه، دولت و مجلسین و غیر قانونی بودن همه این ها بود... بنی احمد و مقدم به ایران مراجعت می کنند، ولی منتصری خواهد ماند. اخبار صبح را که شنیدم و تفسیر آقای سابلیه در فرانس انتر خیلی خوش بینانه نبود. فعلا آقای شاپور بختیار که قصد استعفا ندارد. قشون هم پشت سر دولت است و حافظ قانون اساسی. برگشتن شاه مقدور نیست و به تدریج فراموش می شود. شب را به گفته رادیو و تلویزیون، آقای خمینی در منزل یکی از دوستانش خواهد بود که محل آن را مخفی نگاه داشته اند. در ظرف دو روز آینده روشن می شود که آقای خمینی چه خواهد کرد و دولت بختیار چه عکس العملی نشان خواهد داد...

 

 

شنبه، 14 بهمن 1357 (3 فوریه 1979) پاریس

 

... روزنامه های امروز اخبارشان بعد از مصاحبه مطبوعاتی آقای خمینی مساعدتر است. چون آقای خمینی در اعلان افراد کمیته انقلاب و دولت موقت چیزی نگفته و فشارش روی استعفای بختیار است و او هم محکم ایستاده و اطمینان به پشتیبانی قشون دارد. در عین حال مذاکراتی بین طرفداران خمینی و قشون وجود دارد که آیت الله در انتظار نتیجه آن است. تهدید به جهاد می کند، ولی تصور می کنم رفقای او در تهران تن به چنین عملی ندهند و از خون ریزی تا حد امکان جلوگیری خواهند کرد. پشت پرده هم قطعا امریکایی ها اقداماتی می کنند که در عین پشتیبانی ضمنی از خمینی نگذارند برخوردی بین قشون و مردم بشود و تا حد امکان از کادر قانون اساسی خارج نشود. متاسفانه جاه طلب ها مثل سنجابی به جای این که رل اساسی در حفظ تمامیت کشور بازی کنند به دیوانگی افتاده اند و با این که در روزنامه ها صراحت دارد که دو ساعت او را پشت در نگاه داشته و راه نداده اند، به دنبال استفاده از قدرت آقای خمینی با بختیار مخالفت می کند. افسوس از این که در کشور ما شخصیت وجود ندارد و افرادی مثل سنجابی با تمام تجربیات تلخ گذشته و اشتباهات، باز هم همان رویه را دنبال می کنند و احتمالا کشور و خودشان را از بین خواهند برد، چنانچه همین کار را در اثر ندانم کاری با دکتر مصدق کردند. به هر حال امیدوارم که تندروی نشود و راه حل عاقلانه ای در پیش بگیرند...

 

 

سه شنبه، 17 بهمن 1357 (6 فوریه 1979) ژنو

 

... اظهارات آقای بازرگان که از طرف آقای خمینی به ریاست وزرایی انتخاب شده بسیار ناامید کننده است و دوباره در مورد جمهوری اسلامی نظر خودش را که رجعت به زمان حکومت رسول (ص) و علی (ع) است تکرار کرده است و نمی دانم چطور چنین حکومتی را می شود عملی کرد. شاپور بختیار هم که سر جای خودش ایستاده. عده ای را توقیف کرده اند. من جمله مجیدی [عبدالمجید] رییس سابق سازمان برنامه، کیان پور [غلامرضا]، دکتر نهاوندی [هوشنگ]، شهرستانی شهردار تهران و رادیو گفت در حدود صد نفر.

اخبار شب رادیو تهران تشکیل دولت مهندس بازرگان را تشریح کرد و وزرا: حسن نزیه، سید جوادی (صدر) احمد آقا، دکتر یزدی، بنی صدر، حسن سید جوادی، و شاید ارتشبد جم. فعلا دو دولت در مقابل هم هستند. نیروی هوایی با هلیکوپتر و جت های فانتوم در آسمان تهران اظهار قدرت کرده است. معلوم می شود فعلا بین آقای خمینی و بختیار موضعی نگرفته، یعنی با آقای خمینی توافقی به عمل نیآورده است. احتمال برخورد و جنگ داخلی بیشتر شده است، مگر روی فشار امریکایی ها توافقی به وجود آید...

 

چهارشنبه، 18 بهمن 1357 (7 فوریه 1979) ژنو

 

... فردا تظاهرات مهمی در تهران از طرف طرفداران آقای خمینی برای حمایت از مهندس بازرگان تشکیل خواهد شد. امید این که تفاهمی به وجود آید هست، خصوصا که امریکایی ها از دولت تعیین شده از طرف آقای خمینی پشتیبانی خواهند کرد و احتمالا قشون هم به تدریج حمایت خواهند کرد...

 

شنبه، 21 بهمن 1357 (10 فوریه 1979) لندن

 

... بختیار تلفن کرد و چند دقیقه ای صحبت کردیم. انتظار دارد من برگردم و بتوانم دکتر سحابی و مهندس بازرگان را آماده مذاکره کنم...

 

پایان یک زندگی

---------------------------------------------

 

دلمشغولی اصلی پدرم در سال های پس از انقلاب اسلامی تامل در باره دلایل دگرگونی اساسی وضعیت ایران و سرنوشت کشورش بود. از مطالعه کتاب های تاریخی و اخبار مربوط به ایران غفلت نمی کرد و تا روز آخر عمر با فکر ایران زندگی کرد. چند صباحی به فعالیت سیاسی در خارج از کشور پرداخت. اما او در مکتب سیاسی ای بار آمده بود که خصیصه اصلی اش مشروطه سلطنتی بود. او در چارچوب چنان نظامی می توانست در نقش اپوزیسیون ظاهر شود و تا حد موفقیت پیش رود، به قدرت برسد، از قدرت بر کنار شود و باز به کسوت اپوزیسیون ظاهر شود. دریغا که تحولات سیاسی پس از استعفای او از مقام نخست وزیری، با افزایش سرسام آور درآمد نفت و گرایش به استبداد فردی، میدانی برای سیاستمداران مستقل باقی نگذاشت و شد آنچه شد.

دکتر امینی همچون قوام السلطنه و دکتر مصدق از ایفای نقش اپوزیسیون برانداز قاصر بود. آرزویش «آشتی ملی» بود که نتوانست در راستای تحقق آن فعالیت شایان توجهی انجام دهد. کهولت سن و بیماری که به خصوص پس از مرگ همسرش در ژوئیه 1992 (تیر ماه 1371) تشدید یافت، امکانی برای پیشبرد آن آرزو باقی نمی گذاشت. در ماه های آخر عمر حتی به پیاده روی که آن قدر به آن عادت و علاقه داشت قادر نبود. اگر رمقی در تن داشت بر روی صندلی چرخدار که راننده وفادارش، منوچهرخان، آن را به جلو می راند می نشست و از آپارتمان مسکونی اش به سمت کافه مورد علاقه اش، ووبان، در حوالی آرامگاه ناپلئون بناپارت می رفت. تا به آخر هم کنجاوی هایش را در باره همه کس و همه چیز و شادمانی اش را از موهبت زندگی حفظ کرده بود. او روز شنبه 12 دسامبر 1992 (21 آذر ماه 1371) در اتاق خوابش چشم از جهان فروبست و در گورستان مونت پارتاس پاریس در کنار مادرم به خاک سپرده شد.

بدین ترتیب طومار یک زندگی سیاسی شصت ساله به پایان رسید. دکتر امینی، این اشراف زاده متجدد قاجار، پس از یک دوران توفانی سیاسی- معاونت قوام السلطنه، شرکت در دولت اول دکتر محمد مصدق، عدم ایفای نقشی فعال در سال های 32- 1330، شرکت در کابینه سپهبد زاهدی و علاء رهبری جنبش منفردین در انتخابات مجلس بیستم، رسیدن به نخست وزیری در وضعیت بحرانی سال های 42- 1339، یازده سال کناره گیری از فعالیت سیاسی، و رسیدن به مقام مشاور محمدرضاشاه پهلوی در ماه های آخر سلطنت در ایران و شکست در پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه خود و تاسف از اشتباهات و آنچه می توانست و نشد- در غربت درگذشت.

 

برای مطالعه شماره گذشته خاطرات علی امینی می توانید به لینک زیر مراجعه نمائید:

 

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/novamer/529/amini.html

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  530   پنجم آذر ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت