فاجعه سلطه امپراطوری رسانه ای امریکا بر رسانه های ایران
|
در هفته گذشته شهر حلب سرانجام آزاد شد ولی
اخبار مربوط به این آزادی و نگاه رسانه های ایران به متحدین و رقبا و
مخالفان ایران در صحنه جهانی یک بار دیگر فاجعه رسانهای کشور ما را نشان
داد. نگاهی به رسانههای ایرانی نشان میدهد که افکار عمومی مردم ما درباره
مسائل جهانی عملا توسط همان چند تن که در راس امپراتوری رسانهای جهان
هستند کنترل و جهت داده میشود. بزرگترین سرمایهداران مالی جهان،
برپاکنندگان کودتاها، سرنگون کنندگان دولتهای ملی، ایجادکنندگان جنگ در
همه نقاط، بانیان مسابقه تسلیحاتی، ترسیمکنندگان نقشه موزاییکی کردن منطقه
و تجزیه ایران، پرورش دهندگان طالبانها و داعشها … اینها هستند کسانی که
به طور مستقیم و غیرمستقیم هدایت رسانههای کشور ما و شناخت مردم ما را در
دست خود گرفتهاند. مردم ایران باید مسائل جهانی را از زاویه نیویورک تایمز
و واشنگتن پست و سی.ان.ان. و گاردین و بی.بی.سی و اکونومیست یعنی علیه
خودشان، علیه منافع کشورشان ببینند و بفهمند. نتیجه آن "انقلاب فرهنگی" که
ادعایش میشد، نتیجه دانش ستیزی، نتیجه تصفیه دانشگاهها و مدارس از
آموزگاران و استادان مترقی و مستقل اندیش و چپ، پیامد حبس و حصر و ممنوع
التصویری شخصیتهای مترقی مسلمان و ضدامپریالست مورد اعتماد مردم، نتیجه
تبدیل کردن صدا و سیما به ابزار دروغگویی و دروغ سازی و ناسزا و تهمت،
نتیجه سپردن وظیفه مقابله فکری و تبلیغاتی با غرب به دلقکهایی مانند حسن
عباسی و بازجویانی از قماش حسین شریعتمداری و حسن شایانفر و … نمیتوانست
جز این فاجعه رسانهای چیزی دیگر باشد. حتی دستگاههای رسمی که متولی اطلاع
رسانی در چارچوب منافع ملی مردم ما هستند نیز خود در این دام گرفتارند.
چنانکه اگر خبرگزاری رسمی یک کشور در همه جای جهان نقش بیان دیدگاهها و
نظرات دولت آن کشور را برعهده دارد، در ایران خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی
ترجمه مقالههای گاردین و نیویورک تایمز را، آن هم بدون هیچگونه اظهارنظر و
نقد، یا لااقل طرح دیدگاهی متفاوت به مردم ایران ارائه میدهد. برای نمونه
همین هفته خبرگزاری ایرنا ترجمه مقالهای را از روزنامه امریکایی "نیویورک
تایمز" منتشر کرد که معلوم نیست چه مقدار آن از نیویورک تایمز و چه مقدار
از ایرنا است. در این مقاله با اشاره به انتخاب رکس تیلرسون به مقام وزارت
خارجه امریکا از جمله گفته میشود: «… چرا ترامپ باید فردی را در صدر وزارت
امور خارجه بنشاند که هر تصمیم گیری و هر اقدامی که در این مسند به عمل
میآورد؛ شبهه ناک به حفظ منافع روسیه یا منافع صنعت نفتی متبوعش خواهد
بود؟ … پوتین حتی به تیلرسون در سال 2013 نشان دوستی اعطا کرده است. امروز
روابط آمریکا - روسیه در بدترین مقطع خود بعد از دوران جنگ سرد بسر میبرد.
تصمیم گیری پوتین به الحاق کریمه به خاک خود، جنگی که او در شرق اوکراین به
راه انداخته است، تلاش هایش در راه بیثبات ساختن اروپا و عملیات در سوریه،
همه و همه از عواملی است که در کدورت روابط دخیل بوده است. ... دولت ترامپ
این ظرفیت را خواهد داشت که دستور کار پوتین را به ارزیابی عینی بگذارد و
ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) را به سمتی هدایت کند که جلوی
تهاجمهای آشکار رهبر روسیه بایستد» خواننده ایرانی از این مقاله که در یک
نشریه وابسته به سرمایه مالی و جنگ طلب اداره میشود چنین میفهمد که اولا
گناه خرابی رابطه امریکا و روسیه به گردن روسیه است. ثانیا بهبود این رابطه
چیزی نفرت انگیز است! آیا اینها درست هستند؟ اگر روابط امریکا و روسیه
بهبود پیدا کند و مثلا آنها در سوریه همکاری کنند آیا به ضرر ایران است که
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی این مقاله را ترجمه میکند و در اختیار
رسانهها و مطبوعات ایران میگذارد؟ این رفتار، ما را به یاد سخنان دونالد
ترامپ در مورد جاش ارنست سخنگوی اوباما میاندازد. ترامپ با احمق خواندن
ارنست به تبلیغات رسانههای امریکا درباره به اصطلاح جنایتهای روسیه و
ایران در آزادسازی حلب با این جمله پاسخ داد: «ارنست در حالی که میتواند
خبر نابودی کامل داعش را بدهد، آن را به گونهای بیان میکند که گویی امری
اسف بار اتفاق افتاده است.» نیویورک تایمز هم احتمال همکاری امریکا و روسیه
را طوری بیان میکند گویی امری اسف بار در حال روی دادن است. درست است که
سرمایه مالی و امپراتوری رسانهای امریکا با این همکاری مخالفند و آن را
اسف بار میدانند و خواهان ادامه استراتژی جنگ اتمی جهانی هستند ولی چرا
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی باید آن را تکرار کند و به خورد مردم ایران
بدهد؟ اینها چند جمله از این مقاله از لابلای انواع اتهامهای تبلیغاتی است
که در چارچوب سیاست ناتو برای محاصره روسیه به آن کشور وارد میشد که بنظر
میرسد تاریخ مصرف آنها رو به پایان است ولی تفکری که در ایران هر گونه
توان اندیشه و تحلیل مستقل از مسائل جهانی و درک از منافع ملی را از دست
داده دست بردار نیست. دنبال همان خط امپراتوری رسانهای میرود چون جهان را
به این شکل، از درون تبلیغات این رسانهها شناخته و فهمیده و تغییر آن را
نمیتواند بفهمد. در ادامه همین مقاله، مصاحبه "خبر آنلاین" - که گفته
میشود به علی لاریجانی، رئیس مجلس، نزدیک است- با آقایی است بنام بهرام
امیر احمدیان که "کارشناس" مسائل آسیای میانه و قفقاز معرفی شده است. این
آقای به اصطلاح کارشناس میگوید: "مسئله اوکراین که به میان میآید در
چارچوب اتحادیه اروپا تعریف میشود و امریکا ناگزیر است از این بحران که
خود در آن دخیل است، حمایت کند و در ساختارهای اروپا مشارکت کند. همسویی
آمریکا با اروپا در این موضوع هم به نفع خود امریکا است و هم اروپا. آنها
هزینههای زیادی کردهاند تا بتوانند روسیه را کنترل کنند. از این رو
نمیتوان بین ترامپ و پوتین بر مبنای تنشهای گذشته دوستی تعریف کرد." این
آقا بیشتر از اینکه در اندیشه این باشد که منافع ایران در این وسط چیست در
فکر مشترک منافع امریکا و اروپا و هزینههای آنهاست. ایشان در ادامه به
مردم ایران و رهبران جمهوری اسلامی چنین پیام میدهد"ترامپ در حالتی شعار
گونه حرف میزند و سخنان او منطق استراتژیک ندارد. … ممکن است که روسیه در
منطقههای مختلف فعالیت داشته باشد، اما این حضور، یک حضور استراتژیک و
بلند مدت نیست، بیشتر تاکتیکی است. چون که روسیه توانایی حفظ این جایگاه را
ندارد و نمیتواند به آن پاسخ دهد. از لحاظ نظامی و تاکتیکی ممکن است
بتواند حضور داشته باشد اما ادامه این برنامه دشوار است. توانایی اقتصادی
روسیه چقدر است؟ پوتین تمایل دارد در سوریه حضور داشته باشد، در اوکراین،
در خاورمیانه و جاهای دیگری نقش آفرینی کند ولی عقبه و پشتیبانی ندارد و
استراتژی آن حالتی ظاهری دارد."
تلگرام راه توده:
|
شماره 580 راه توده - 2 دی ماه 1395