اهداف ترامپ از تشکیل کابینه نظامی |
رسانههای اروپایی در دوران کارزارهای انتخاباتی در ایالات متحده از دونالد ترامپ چهره یک "دیوانه" ساخته بودند، ولی اکنون بنظر میرسد این رهبران اروپا هستند که دربرابر انتخاب ترامپ حرکتهای جنون آمیز و دیوانه وار از خود نشان میدهند. نمونه این جنون را در هفته اخیر در برابر آزادی کامل شهر "حلب" در سوریه از یوغ داعش دیدیم که چگونه رسانههای اروپایی و رهبران آنها کف به دهان آوردند. با اینحال ترامپ سخن عجیب و غیرعادی نگفته که رسانههای اروپایی و امریکایی و دنباله روان ایرانی آنها او را دیوانه میپندارند. گفته است که تقابل با روسیه، جهان را در خطر جنگ قرار میدهد؛ امریکا توان ادامه تامین هزینه ناتو را ندارد و کشورهای عربستان، کره جنوبی، ژاپن، آلمان و انگلستان باید سهم خود را در هزینههای نظامی امریکا و امنیت خاورمیانه و آسیا و اروپا بپردازند. ظاهرا همین هاست که رهبران اروپایی را دیوانه کرده است. آنها تقابل میان روسیه و امریکا را به یک دکان دونبش تبدیل کرده بودند. از یکسو 75 درصد هزینههای ناتو را به گردن امریکا انداخته بودند. یعنی امریکای 300 میلیون نفری باید هزینه نظامی اتحادیه اروپای 500 میلیون نفری را بدهد. از سوی دیگر روسیه نیز بخش اعظم درآمد خود را باید صرف هزینه تسلیحاتی میکرد. سود این وضع هم به جیب سرمایهداران اروپایی علیه مردم اروپا ریخته میشد. در این شرایط، جلسهها و دیدارهای منطقهای و گفتگوهای دوجانبه و چندجانبه و ناله و تهدید و پیشنهادهای مختلف و متناقض و جنجال بر سر ضرورت تشکیل ارتش اروپایی جزیی از واکنشهای هر روزه رهبران اروپایی در دوران اخیر شده است. یک نمونه از این رفتارهای متناقض دعوت موگرینی مسئول سیاست خارجی اروپا از روسیه برای اتحاد با اروپا علیه ترامپ است که در همان روزهای جنون آزادی حلب اعلام شد. این دعوت را روسیه البته رد کرد و اعلام کرد آماده است با اروپا همکاری و اتحاد داشته باشد ولی اتحاد نباید علیه شخص یا کشور ثالث باشد. بحث ولی بر سر رفتار متناقض اتحادیه اروپاست که از یکسو از روسیه چهره شیطان میسازد، از سوی دیگر از آن میخواهد که با اروپا علیه ترامپ متحد شود. ظاهرا رهبران اروپا انتخاب تیلرسون به عنوان وزیر خارجه را که اروپاییها وی را "دوست پوتین" مینامند نشانه جدیت ترامپ در ادامه برنامههای خود میدانند، آنقدر جدی که آنجلا مرکل صدراعظم آلمان میخواهد مشاور امنیتی خود را روانه امریکا کند تا به طور مستقیم از برنامههای آینده کابینه ترامپ مطلع شود. اروپاییها در مقابله خود با ترامپ به مقاومتهایی که در داخل امریکا علیه برنامههای وی وجود دارد امید بستهاند. همه سخن از این میرانند که در داخل امریکا یک "سیستم" تصمیم گیرنده و هدایت کننده وجود دارد که هیچکس، حتی رئیس جمهور هم نمیتواند خلاف تصمیم گیری آن عمل کند. نمونه کندی در گذشته که هر چند سیستم او را بالا کشیده بود ولی به محض آنکه خواست از خود اندکی استقلال نشان دهد ترور و حذف شد، نشانه نقش "سیستم" در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده است. در مورد ترامپ هم امید اروپاییها همچنان به آن است که یا "سیستم" او را به راه راست بیاورد و یا حذف کند. ولی فرق ترامپ با کندی در آن است که ترامپ به اتکای صرف سیستم بالا نیامده است. بنابراین حذف او به راحتی حذف کندی نیست. گزینش چند ژنرال خشن و سختگیر در کابینه برخلاف تحلیلهای رسانههای امریکایی و اروپایی و پیروان ایرانی آنها نشانه تشکیل یک کابینه جنگی نیست. این ژنرالها برای کنترل و مهار سازمان سیا و اف.بی.آی و ارگانهای نظامی و امنیتی امریکا وارد کابینه شدهاند. حضور این ژنرالها در کابینه برای آن است که ترامپ هم به "سیستم" باج چندانی ندهد و هم به سرنوشت کندی دچار نشود. اخبار مربوط به اینکه ترامپ قصد دارد تیم حفاظت شخصی خود را جایگزین تیم حفاظت رسمی رئیس جمهور کند نیز نشانهای در همین راستاست. در اروپا، آلمان بازنده اصلی پیروزی ترامپ است چرا که آلمان ساختار اتحادیه اروپا در خدمت گسترش قدرت و نفوذ و اقتصاد خود قرار داده بود. اکنون این ساختار هم به لحاظ اقتصادی و هم نظامی در خطر قرار گرفته است. درشرایطی که همه کشورهای اروپایی در فقر فرو رفته و دچار کسری و کمبود بودجه هستند، انتظار دارند که آلمان دست در جیب کند و جای خالی امریکا و هزینههای امریکا را پر کند. دفاع مشترک اروپایی که سخن از آن میرود در واقع باید به هزینه آلمان برقرار شود. آلمان احساس میکند دیگر در موقعیتی قرار نخواهد داشت که بتواند از تقابل روسیه و امریکا بسود افزایش تسلط بر اروپا و افزایش قدرت خود در جهان بهره گیرد. مشکلات اتحادیه اروپا ولی اصولا به ترامپ ربطی ندارد. مشکل در آنجاست که اتحادیه اروپا از همان روز نخست بسود سرمایهداران و علیه مردم اروپا پایه گذاری شد. هدف اتحادیه اروپا آن بود که تحت عنوان تشکیل یک اتحاد، برعکس مردم کشورهای مختلف اروپایی را به رقابت با همدیگر بکشاند و در این رقابت سطح زندگی آنان را تا آنجا که ممکن است پایین بیاورد و موقعیت سرمایه اروپایی را در جنگ اقتصادی جهانی تحکیم کند. چنانکه ماجرای یونان قبل از اینکه ترامپ روی کار بیاید بوجود آمده بود. تبدیل کردن یونان به موش آزمایشگاهی برنامههای نئولیبرالی و ایجاد 200 میلیارد دلار بدهی، تحقیر مردم آن کشور، مخالفت با حق گزینش مردم و نتایج همه پرسی در آن کشور، تحمیل یک سیاست ضدمردمی برای بازپرداخت بدهیها هیچکدام به ترامپ و سیاستهای ترامپ ربط ندارد. وضع پرتغال و اسپانیا و ایتالیا هم خیلی بهتر از یونان نیست. سیاستهای اعلامی ترامپ تنها تضادهای درونی این اتحادیه ناشی از جنبه ضدمردمی آن را تشدید کرد. در این شرایط اتحادیه اروپا چارهای ندارد. یا باید به سمت "چپ" چرخش کند و هدف از این اتحادیه را که ایجاد ساختاری علیه مردم اروپا بود کنار بگذارد، تسلیم به خواست مردم اروپا شود و امکان ایجاد یک اروپای صلح و دوستی و پیشرفت را بوجود آورد! سرنوشتی که رهبران سرمایهداری اروپا به هیچوجه آن را نمیخواهند. بنابراین جز فروپاشی سرنوشتی دیگر باقی نمیماند. این فروپاشی در اینصورت همراه خواهد شد با یارگیریهای امریکا و روسیه از میان کشورهای اروپایی به زیان آلمان. تلگرام راه توده:
|
شماره 580 راه توده - 2 دی ماه 1395