کشتار 67 در گفتگو با احمد منتظری
|
29 آذر، سالگرد در گذشت آیت الله منتظری است. امسال نیز این سالگرد با سکوت حکومتی بدرقه شد، اما شک نیست که تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی سکوت نخواهد کرد و یاد آن که جسارتش برای گفتن حقیقت بسیار فراتر از تمایلش به قدرت و حکومت بود حتی برای نسل های آینده ایران که تاریخ جمهوری اسلامی را مرور می کنند همیشه زنده خواهد بود. سرنوشت آیت الله منتظری در پیوند است با خیانتی که به آرمان های انقلاب 57 شد و آنچه بر او گذشت بخشی از اوراق پنهان و رازگونه جمهوری اسلامی و زندگی سیاسی سالهای آخر حیات آیت الله خمینی و نقش آفرینی های فرزند او "احمد خمینی" در بیت وی و کسانی از حاکمیت در خارج از این بیت است. این اوراق اگر حتی بر کاغذ هم نیآمده باشد - که شک نیست آمده- سینه به سینه نقل شده و خواهد شد و سرانجام به آگاهی مردم خواهد رسید. از جمله این رازها، کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 و مخالفت آیت الله منتظری با این کشتار و جنایت است. جنایتی که دست اندرکاران اجرای آن و ای بسا کسانی که آن را از بیرون بیت رهبری آیت الله خمینی سازمان دادند، در دو دهه گذشته صدرنشین حکومت اند. همانها که خود آیت الله خمینی به دیگران هشدار داده بود مواظب قدرت گرفتن آنها باشند، یعنی انجمن حجتیه و تفکر حجتیه، توانستند در بیت خود او نیز نفوذ کنند و آن کنند که کردند. با انقلاب، با انقلابیون مذهبی و غیر مذهبی، با مردم ایران، با ثروت ملی و ... ماجرا حکم تولیت آستانقدس رضوی از سوی رهبر جمهوری اسلامی برای حجت الاسلام ابراهیم رئیسی که از سه عامل مستقیم قتل عام سیاسی سال 67 است، همزمان شد با انتشار یک نوار صوتی از آیت الله منتظری در باره این کشتار و مخالفتش با آن. البته آنچه در این نوار گفته شده، در کتاب خاطرات آیت الله منتظری هست و بارها نیز بصورت کتبی منتشر شده و روی شبکه اینترنت هم قرار گرفته است. بدنبال انتشار این نوار، احمد منتظری را تسلیم دادگاه ویژه روحانیت کردند. دادگاهی مانند دادگاه نظامی دوران شاه که برای نظامی های ارتش شاهنشاهی برپا شده بود! این دادگاه احمد منتظری را به خلع لباس و 5 سال زندان محکوم کرد. حکمی که هنوز قطعی نیست و در مرحله تجدید نظر است. آنچه را می خوانید بخش هائی از مصاحبه احمدی منتظری با سایت "اتحاد برای ایران" است که پس از اعلام محکومیت وی انجام شده است:
آقای احمد منتظری در مصاحبه با سایت « اتحاد برای ایران» می گوید: «در همین ماجرای اخیر که برای فایل صوتی منتشر شده بازجویی میشدم، دائما میگفتند که خانواده معدومین آمدهاند و با شما دیدار کردهاند. هر بار تکرار میکردند که خانواده معدومین چنین کردند و چنان کردند. در جوابشان گفتم این خانواده معدومین که شما تکرار میکنید، همان کسانی هستند که عزیزانشان را از دست دادهاند. شما میگویید معدومین، اما آنها فرزندانشان را از دست دادهاند. پدر و مادرشان را یا همسرشان از دست دادهاند. دختر یا پسرشان را از دست دادهاند. آنها احساس میکنند که حقشان ضایع شده و ظلمی بر آنها رفته است. بالاخره در مقابل این وضع باید در حکومت جایی باشد که بتوانند دادخواهی کنند و امید به احقاق حق داشته باشند، تا چشم به خارج از ایران یا دادگاههای بینالمللی نداشته باشند. گفتم باید اینها بدانند در اینجا هم جایی هست که شکایت کنند و حقشان ستانده میشود. مسئولین مملکت، باید که این مسائل را بپذیرند. باید بررسی شود تا مشخص شود کسانی که تحت ظلم قرار گرفتند، در چه حدی بوده و چگونه باید خسارتهای وارد شده جبران شود. حتی فرض کنید طبق قوانین موجود کسی باشد که حکمش اعدام است، باز هم چنین کسی حقوقی دارد. باید دادرسی عادلانه داشته باشد. باید بعد از دادرسی بتواند با بستگانش ملاقات کند. حتی بعد از اجرای حکم هم بستگانش باید بتوانند که سوگواری کنند و برای او طلب آمرزش کنند و یادبودی برگزار کنند. این موارد، حداقل حقوقی است که باید رعایت شود. رعایت حقوق مردم، فقط مربوط به حقوق موافقان حکومت نیست، بلکه شامل همه افراد و از جمله مخالفان هم میشود. بنابراین دادخواهی و حقخواهی از جمله حقوق افراد است و اگر در هر مرحلهای به آنها ظلمی شده باشد باید احقاق حق صورت گیرد. کشتار سال ۱۳۶۷ اتفاق افتاده و از نظر حکومت از دو حال خارج نیست. یا حکومت این اتفاق را حق میداند و یا میپذیرد که عمل باطلی بوده است. اگر این اعمال درست بوده و به گفته آن چهار نفر که گفتند حکم خدا را اجرا کردهاند، پس چرا اجرای حکم خدا را کتمان میکنند؟ چرا آن را پنهان میکنند؟ و اگر میپذیرند که عمل باطلی بوده، باید مشخص شود که مسئول آن کیست و در شرع و قانون هم مشخص است که اگر تخلفی شده باشد، باید خسارتها جبران شود. فرض کنید هیات تحقیقی بررسی کند و مشخص شود که چه تعداد از افراد بیجهت اعدام شدهاند. بعد از آن باید دیه این افراد از بیتالمال داده شود و حقوق انسانی آنها جبران شود و مسئولانش هم عذرخواهی کنند. بعد هم حق خانوادهها باید اعاده شود و رضایت آنها جلب شود. اما اینکه ماجرا کتمان شود مساله حل نخواهد شد. متاسفانه حتی تعداد کسانی که اعدام شدهاند مشخص نیست. به همین دلیل ارقام مختلفی مطرح میشود و در این شرایط هرچه رقم بالاتر باشد، بیشتر مورد پذیرش افکار عمومی قرار میگیرد. اگر حکم خدا را اجرا کردهاید، چرا آمار و اطلاعات آنرا منتشر نمیکنید؟ این ماجرا که قابل کتمان نیست. امروز بعد از ۲۸ سال آیا هنوز وقت کشف حقیقت نیست؟ همانطور که آقای دکتر مطهری بیان کرد، باید یک هیات حقیقتیاب در این مورد تشکیل شود تا ابعاد ماجرا مشخص شود.
می گویند نامه دیگری هم درباره گروههای چپ نوشته شده و خواستار اعدام آنها شده اند؟ برفرض که چنین نامهای باشد، آن را هم باید ارائه کنند. باید این بخش از تاریخ از حالت رازهای مگو دربیاید. مگر مسئولین این ماجرا تا کی زنده هستند؟ همان چهار نفری که در این کمیته بودند بالاخره پیر خواهند شد و از دنیا میروند. بعد از آن هرچه که گفته شد دیگر این افراد نیستند تا حرفشان را بزنند. این افراد باید درباره حقایق ماجرا حرف بزنند و اگر نامه یا نامههای دیگر و اسناد بیشتری هست که من خبر ندارم منتشر کنند و اگر اشتباهی بوده، بیایند و اعتراف کنند به اشتباهشان و عذرخواهی کنند. انتشار نوار تنها به امید اقدامات حکومتی نبود. همین آگاهسازیها و افزایش تقاضای کشف حقیقت دستاورد مهم تری است و در نهایت منجر به آن میشود که مسئولان هم پاسخگو باشند. ناگزیرند که چنین کنند و هرچه زودتر بهتر. من امیدوارم که با افزایش آگاهی مردم و پافشاری بر این مسائل، زمینه پاسخگویی هم فراهم شود. گاهی گفته میشد که چرا ایشان (آیت الله منتظری) علنی انتقاد نکرد و فقط نامه به رهبر انقلاب نوشت؟ ایشان در مواردی میگفتند که موضعگیری علنی آخرین کاری است که باید انجام داد. ایشان میخواست تلاش کند که از داخل جلوی این مظالم گرفته شود. من فکر میکنم اگر جو سیاسی و امنیتی آن زمان را تصور کنید، تصدیق خواهید کرد که امکان علنی کردن ماجرا نبود. روزنامهها همه یک چیز مینوشتند و رسانه مستقلی وجود نداشت. تلویزیون که کاملا در انحصار بود. وقتی آیتالله منتظری در سال ۶۸ برکنار شد، هیچ رسانهای وجود نداشت که حرف متفاوتی منتشر کند. همه یک چیز و علیه ایشان مینوشتند. آن اتفاقات (اعدام ها) هم در سال ۱۳۶۷ بود که یک سال قبل از برکناری است. در آن زمان اگر حرفی گفته میشد به گوش کسی نمیرسید و در نطفه خفه میشد. آقای خمینی هم با نفوذ و کاریزمایی که داشت میتوانست هر کاری بکند.
- برگردیم به تبعات نواری که چندی پیش منتشر شد و جلسات دادگاه شما احمد منتظری: دادگاه حدود چهار ساعت طول کشید و مواردی که دادستان مطرح میکرد من جواب میدادم. حتی بخشی از کیفرخواست چنان شعارگونه تنظیم شده بود که گاهی قاضی هم اعتراض میکرد و میگفت اینها چیست که میخوانی؟ مثلا گفته بود که من با مشورت “خارجنشینان” چنین کاری کردهام. خب این خارج نشینان چه تعریفی دارد؟ یا چه اثر حقوقی دارد که یک نفر با خارجنشین مشورت کند؟ کیفرخواست مشابه مقالاتی بود که در روزنامه کیهان منتشر میشود. در چنین شرایطی و در جریان دادگاه برخی موارد را که قاضی سوال کرد و من جواب دادم، احساس می کردم که قانع شده است. اما بعد که چنین حکمی آمد عجیب بود. - در این گفتگو خبر از اسناد دیگری دادید که ممکن است در آینده منتشر شود. احمد منتظری: در جو مسمومی که الان درست شده امکان انتشار اسناد نیست. اما به هر حال آیتالله منتظری جلسات با ارزشی داشتند که برخی از آنها ضبط شده و تاریخ این کشور است. یا برخی بحثهای علمی که با علمای دیگر درباره مسائل نظام داشتند وجود دارد. همه این اسناد بسیار ارزشمند است. من احساس میکنم که برخی از این اسناد اگر در اختیار افراد تندرو بود میگفتند که باید معدوم شود. در یکی از جلسات بازجویی هم گفتم که برخی نمیخواهند که حتی اسمی از آقای منتظری در تاریخ باشد. اما بالاخره نام ایشان در حدی که بود و اثری که داشت باید در تاریخ ذکر شود و به نسل آینده معرفی شود. این حوادث تاریخی، تجربهای برای نسل آینده است. البته الان وقتش نیست. اگر نظام حاضر به کشف حقیقت شد، در آنصورت باید ما را تشویق هم بکند و بخواهد که بقیه اسناد را هم منتشر کنیم. این اسناد البته اسراری نیست که ما بخواهیم افشا کنیم. اینها خیال میکنند که ما به اسراری دسترسی داریم. در حالی که اینطور نیست و اگر سری یکبار گفته شود که دیگر سر نیست. برای مثال، محتوای همین نوار مربوط به فاجعه ۶۷ در خاطرات آیتالله منتظری منتشر شده بود و بنابراین در اینجا دیگر سری وجود ندارد.
سخنان آیت الله منتظری را در لینک زیر می توانید بشنوید: https://youtu.be/QSdn3zUWLnk
تلگرام راه توده:
|
شماره 580 راه توده - 2 دی ماه 1395