راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کدام دیکتاتوری

خون مردم

و نفت کشور را می مکد؟

 

برای نتیجه 2 × 2 به هیچ صغرا و کبرائی نیاز نیست. تحلیل و تفسیر رویدادها و پدیده ها، گاه به همین سادگی و آسانی است و هرگز نباید رفت دنبال پیچیده کردن آنها و به کار گیری زبانی که عامه مردم آن را متوجه نمی شوند.

از جمله، با نشان دادن خانه های ویلائی، پنت هاوس ها، برج ها، اتومبیل های آخرین مدل وارداتی، دور دورهای شبانه تهران و دیدن معتادان خیابانی، کارتن خواب ها که حالا قبر خواب شده اند، گسترش تن فروشی، تحصن و اعتراض کارگران علیه بسته شدن کارخانه ها، جمع شدن 15 میلیون روستائی پشت دروازه شهرها، مرور اخبار اختلاس ها، بیکاری، دزدی های حکومتی، حاکمیت پول و معامله و محاسبه پولی در تمام روابط و مناسبات اجتماعی، سلطه دروغ بر تمام ارکان حکومتی و تبدیل شدن آن به فرهنگ عمومی و دهها پدیده دیگر، به این سئوال ساده باید پاسخ داد: "مملکت برپایه کدام مناسبات عمده اقتصادی می گردد؟ فاجعه ای که اشاره به گوشه هائی از آن شد محصول آن مناسبات اقتصادی است که بر ایران حاکم شده؟". یعنی حاصل همان   2 × 2 که درابتدا مطرح شد!

بله، به همین سادگی است:

اگر چرخ صنعت در مملکت می گشت که این همه بیکار نداشتیم و تظاهرات کارگری به جای اضافه حقوق و دستمزد علیه بسته شدن کارخانه نبود.

اگر چرخ کشاورزی هم می چرخید که 15 میلیون روستائی زمین و سرپناهشان را رها نمی کردند و خود را به حاشیه شهرهای بزرگ نمی رساندند.

پس، مملکت از دو پا، فج است و این "فلج" شدن طی سالهای پس از انقلاب و بتدریج حاصل شد.

سئوال بعدی اینست: پس  مناسبات و سیستم اقتصادی حاکم بر مملکت چیست؟

پاسخ:

جز دلالی و تجارت که نام اقتصادی اش "بازرگانی" است، مناسبات دیگری باقی نیست. این سیستم مانند زالو که به رگ انسان می چسبد، به لوله های نفت چسبیده و از آن ارتزاق می کند.

این تصور که بازار سنتی ایران را ما همان سرمایه داری تجاری بدانیم و معرفی کنیم بکلی غلط است و آدرس غلط دادن به مردم. چندین هزار شرکت تجاری طی 37 سال در جمهوری اسلامی شکل گرفته اند که سران آنها حاکم بر کشورند. حتی مناسبات را در صنعت پتروشیمی و ذوب آهن هم تبدیل به مناسبات تجاری کرده اند. صادرات فرش، پسته، زیره و خرما و... در مجموع خود وقتی با واردات مقایسه می شود اقلام و ارقامی خنده دارند. این شرکت ها که بی ارتباط با بازار سنتی هم نیستند اما نه بعنوان کارگزاران این بازار بلکه هدایت کنندگان آن، توانستند شبکه "دور زدن تحریم ها" را در زمان احمدی نژاد بوجود بیآورند و بانک های جهان را بخرند، در خیابان ها بانک بکارند و پول درو کنند. آنچه که در شمایل ویلاهای قصر مانند، پنت هاوس ها و اتومبیل های آخرین مدل وارداتی می بینید نمودهای ساده سیستم سرمایه داری حاکم در ایران است. اینها اغلب متعلق به خرده پاها و پادوها و کارگزاران این سیستم است. این سیستم سپاه، قوه قضائیه، بیت رهبری، جامعه روحانیت حوزه، آستانقدس رضوی و.... را پشتوانه خود دارد. تمام نمودهائی که در ابتدا به آنها بعنوان پدیده های خیابانی و جلوه های بیرونی اوضاع بحرانی کشور بر شمردیم محصول این سیستم اقتصادی است که در همه جهان بعنوان "اقتصاد انگلی" از آن یاد می شود و در ایران باید  نام آن را گذاشت "اقتصاد زالوئی". زالوئی که نفت می مکد و شیره جان مردم را.

دیکتاتوری حاکم بر کشور، دیکتاتوری همین سیستم است. این که چهره مذهبی دارد در درجه اول اهمیت قرار ندارد، بلکه شناخت ماهیت و پایگاه طبقاتی آن اهمیت درجه اول را دارد. سیستمی که قادر است دولت ناهمسو با خود را فلج کند، مجلس را اگر نتوانست تصرف کند فلج کند و نماینده زبان درازش را در زندان دراز کند، روزنامه ببندد، اینترنت فیلتر کند، تلویزیون را قبضه کند و...

تمام آن شمشیر از رو بستن هائی که در نمازهای جمعه می شنوید، تهدیدهائی که فرماندهان سپاه می کنند و یک وجب به جلو و دهها قدم به عقبی که رهبر بر میدارد، انتصاباتی که بی اطلاع و آگاهی مردم از دلائل آن انجام می شود و دهها و دهها پدیده دیگر حکومتی که باندازه بحران اجتماعی در خیابان ها دیده نمی شود، محصول همین سیستم اقتصاد تجاری فاسد و انگلی حاکم بر کشور است.

اقتصاد ایران مطابق قانون اساسی باید از سه بخش تشکیل می شد: دولتی، تعاونی و خصوصی. حزب توده ایران تا آخرین دم که رهبران و چند هزار اعضای آن را به زندانها بردند از همین اقتصاد سه بندی و یا سه بُعدی مندرج در قانون اساسی دفاع کرد و کوچکترین فرصت بیان را برای هشدار نسبت به ضرورت نظارت دولت بر بازرگانی خارجی (مطابق قانون اساسی) و خطر جمع شدن نقدینگی ها باز نایستاد. آنچه که امروز بر مملکت حاکم است و در بالا به آن اشاره شد، می توانست حاکم نباشد به این شرط که آن هشدارها جدی گرفته می شد. بخش مهمی از انگیزه یورش به حزب توده ایران و آزادی های پس از انقلاب خاموش کردن همین بانگ و برقرار دیکتاتوری سرمایه تجاری بود. یعنی همان که اکنون هست. اگر هنوز کشاکش و جدال و مقاومت در برابر این دیکتاتوری وجود دارد، که دارد، بدلیل زنده بودن، گرچه نیمه جان بودن، اهداف و آرمان های انقلاب 57 است. این نیمه جان، در صورتی که فضای سیاسی کشور باز شود، احزاب به صحنه باز گردند و مطبوعات آزاد شوند جانی دوباره خواهد گرفت و نجات مملکت از بحران همه جانبه ممکن می شود. همه تلاش ها در همین جهت باید طی طریق کند.

 

به تلگرام راه توده بپونديد:

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 581  راه توده -  9 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت