راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اتاق بازرگانی

ارث پدرش را

از مردم طلب دارد!

 

 

آقای مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران در یک سخنرانی علیه دولت روحانی از جمله انتقاد کرد که "دولت ارز مبادله‌ای به ماکارونی که ما صادرکننده آن هستیم را نمی‌دهد."
صرفنظر از ماجرای ارز، از آقای خوانساری باید پرسید که شما اصلا برای چه ماکارونی صادر می‌کنید؟ آیا گندم مازاد در کشورمان داریم که باید آن را به ماکارونی تبدیل و به خارج صادر کرد؟ یا ماکارونی و مواد خوراکی مصرفی مردم در داخل کشور به وفور و به بهای ارزان وجود دارد که باید آن را صادر هم کرد؟ کشوری که 30 درصد گرسنه رسمی دارد برای چه باید ماکارونی صادر کند که بعد هم با پول حاصل از صادرات آن کالا از خارج وارد شود و صنعت کشور را نابود کند؟
مسئله ماکارونی یک نمونه است. از یکسو مواد خوراکی مصرفی اولیه مردم را صادر می‌کنند و در نتیجه هزینه زندگی اولیه کارگری بالا می‌رود، یعنی روی دستمزدها و صنایع داخلی فشار می‌آورند. از سوی دیگر بهای همین کالاها را با صادرات در کشورهای دیگر پائین می‌اورند و صنایع آنها را رقابتی می‌کنند، بعد هم ناله می‌کنند که چرا دولت ارز با نرخ ترجیحی به آنها نمی‌دهد.
مشکل تنها ماکارونی و صادرات آن نیست، مشکل در ساختار تجارت و سیاست ویرانگریست بنام صادارت غیرنفتی. در واقع معنای صادرات غیرنفتی آن است که مواد خوراکی و مصرفی مورد نیاز جامعه و مواد معدنی و کشاورزی که امکان بکارگیری آنها در صنایع و پیشه وری داخلی کشور ما وجود دارد به خارج از ایران صادر کنند تا با آن بخش تجارت و معدن به زیان مصرف عمومی و تولید ملی سود کنند.
نمونه دیگر آن صادرات میوه است. در حالیکه کشور ما کم آب است و برخلاف گندم، میوه به آب زیادی نیاز دارد، ما در حال نابود کردن ذخیره‌های آب کشور هستیم و با آن میوه تولید می‌کنیم که آن را به کشورهای دیگر که مشکل آب هم ندارند صادر کنیم. در حالیکه بخش بزرگی از مردم کشور خود ما امکان خوردن میوه ندارند. بدینگونه ما کشور خود را با سرعت به سمت خشکسالی می‌بریم تا سرمایه داری تجاری و حکومتی از صادرات میوه سود ببرد.
صادرات مواد معدنی هم دارای همین پیامدها و بدتر از آن ست. اکنون کار به جایی رسیده که خاک کشور را جمع می‌کنند و به خارج می‌فروشند. به همه معادن و منابع زیرزمینی کشور چوب حراج زده‌اند. کسانی که در دوران احمدی نژاد به ثروت‌های میلیاردی دست پیدا کرده‌اند در پشت این غارت منابع و معادن هستند و تازه از مالیات‌هایی که در دولت روحانی برصدور منابع معدنی بسته شده شکایت دارند. در حالیکه معادن، غیر از چند کشور مانند امریکا که همه چیز در آن به سرمایه دارها تعلق دارد، در بقیه نقاط جهان ملی است و متعلق به دولت و همه مردم یک کشور محسوب می‌شود. اصلا در هیچ کجا صاحب معدن معنا ندارد که مثلا کسی بگوید من صاحب معدن ذغال سنگ یا مس یا طلا هستم و آن را به هر کس و هرجا که خواستم می‌فروشم و سود می‌کنم. یا مثلا در زمین خودم اورانیوم کشف کرده‌ام و می‌خواهم آن را به امریکا یا روسیه بفروشم که با آن بمب اتمی درست کند. این سخنان فقط در ایران و اتاق بازرگانی و حکومت ایران خریدار دارد که همه چیز در آن براساس تجارت و سود تجاری می‌چرخد واگرنه کشورهایی که حساب و کتابی در آنها وجود دارد که اجازه نمی‌دهند معادن و منابع زیرزمینی کشور متعلق به افراد باشد. انگلستان حتی قرارداد دارسی را که مربوط به معادن و نفت یک کشور دیگر، یعنی ایران بود از دست او در آورد و ملی کرد چه رسد به معادن داخلی خود. آنچه شروع شده پایانش همین است. تملک و خصوصی کردن معادن مقدمه تملک معادن نفت ایران توسط سرمایه داران خصوصی و حکومتی است. اگر این وضع مالکیت خصوصی و غارت معادن ایران از یکسو، و پرداخت یارانه‌ها از سوی دیگر ادامه یابد دیر نخواهد بود که خزانه دولت آنچنان تهی و تجار و وابستگان حکومتی آنچنان قدرت مالی پیدا کنند که ادعای اجاره و سپس تملک معادن نفت کشور را داشته باشند. "صادرات غیرنفتی" در نهایت باید به انباشت آنچنان سرمایه‌ای در دست اقلیتی چند نفره و اندک خاتمه پیدا کند که مدعی تملک نفت و درآمد صادرات نفتی شوند. چنین است سرنوشتی که برای آینده ایران در نظر گرفته‌اند.
به تلگرام راه توده بپونديد:
https://telegram.me/rahetudeh

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 581  راه توده -  9 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت