برخی بررسی ها.... احسان طبری شجاع ترین زن دربار ساسانی هنگام هجوم اعراب دختر یزدگر: "زنده باد هرمز"
زبان پهلوی را از مردم ایران گرفتند. زبانی که از جهت مصادر بسیط قوی است، زیرا مانند زبان های امروزی اروپایی می تواند تقریبا از هر اسمی مصدری بسازد. واژه های بسیاری در پهلوی بوده است که در فارسی دری یا اصلا نیامده یا به مثابه «شواذ و نوادر» و «غرائب لغات» وارد شده است، ولی ممکن است در دیگر زبان های ایرانی باقی مانده باشد. ادامه کاری لکسیک بین پهلوی و پارسی دری صد در صد نیست و ای چه بسا لغات که کار بردشان برای همیشه موقف شده است. با این حال، اکثریت مطلق لغات با تغییرات فونتیک تماما در فارسی دری باقی مانده است. عکس: کوه بی بی شهربانو- شهرری- گفته می شود "شهربانو" دختر یزدگرد سوم از چنگ اعراب گریخت و در جنگ و گریز با آنها خود را به شهرری رساند و در آنجا کشته شد و به خاک سپرده شد.
|
فصل هشتم از کتاب احسان طبری
زبان پهلوی، چشم اندازی از تاریخ آن
آثاری که از آن ها یاد کردیم، به زبان پهلوی ساسانی یا پهلوی جنوبی است که با پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی تفاوت فونتیک دارد. این زبان را با خط ناقصی مقتبس از خط آرامی و با انبوهی از واژه هایی می نوشته اند که به آرامی نوشته می شد، ولی به پهلوی خوانده می شد و "هزوارش" نام داشت. به طور قطع و یقین، این زبان را با فونتیکی کهن تر از زبان مرسوم محاوره می نوشته اند. اینکه می گوییم زبان محاوره، مسلما این زبان مذهبی نبوده و از آن به پارسی معاصر نزدیک تر بوده است و در این باره دلایل عدیده ای موجود است. شادروان قزوینی در یادداشت ها که هشت جلد آن به همت آقای افشار به چاپ رسیده، صورت بالنسبه کاملی از جملاتی آورده است که نویسندگان و مورخان عرب و ایرانی مانند این المعتز در طبقات الشعراء ابوحنیفه دینوری در عیون الاخبار، طبری در تاریخ خود، جاحظ در المحاسن و الاضداد و قفطی در تاریخ خود ذکر کرده اند، و یا در کتبی مانند المحاسن و المساوی و الکافی و مفاتیح العلوم و البدء و التاریخ و غیره آمده است. از آن جمله می گویند بر نگین انوشیروان نوشته شده بود «به مه نه مه به» (الاجود اکبر و لیس الاکبر، اجود) – نیک است که بزرگوار است، نه بزرگوار نیک. یا دنیوری می گوید چون سپاه سعد وقاص از فرات گذشت سربازان ایرانی فریاد زدند: دلیران آمدند. یا در الکافی آمده است که دختر یزدگرد گفت: «اف، بیروج باد هرمز» (پیروز باد هرمز) یا در عیون الاخبار از قول علی بن هشام آمده که در مرو داستانی سرایی بوده که داستانی می سرود و مردم را می گریاند و سپس طنبور از بغل بر می کشید و می نواخت و می گفت: «ابا این تیمار باید اندکی شاذیه». یا در مفاتیح العلوم آمده است که ایرانی ها می گفته اند «اندازه با اختر ماری باید» یعنی هندسه به احکام نجوم نیازمند است که خود ضمنا حاکی از تصور ایرانیان در باره تلازم هندسه و نجوم است. و یا جاحظ می گوید که مثال عربی «من سعی رعی و من لزم المنام، رای الاحلام» سرقتی است از توقیعات انوشیروان که می گفت : «هرک رود جرد و هرک خسبد خواب بیند» و غیره و غیره.
این مثال ها نشان می دهد که بعید است زبان پهلوی با آن همه دشواری های فونتیک و تلفظی زبان گفت و گو باشد، چنان که زبان اوستایی نیز به ظاهر در دوران خود چنین بوده است.
این که آیا در این زبان کلیه آثار پهلوی نوشته می شده، قاعدتا چنین است. اگر چه از خطی به نام «گشتگ» و «نیم گشتگ» و «راس سهریه» که گویا با آن آثار علمی و فلسفی نوشته می شد سخن در میان است، ولی اولا روشن نیست که این خطوط چگونه بوده و به علاوه روشن نیست که آیا اختلاف خط حاکی از اختلاف زبان نیز هست یا نه. به احتمال قریب به یقین، چنین نیست و زبان پهلوی ساسانی همان زبانی است که آثار ایدئولوژیک به آن نگارش می یافته است.
برخی مختصات لکسیک زبان پهلوی
بررسی لکسیک زبان پهلوی برای نگارنده این نکات را روشن ساخت.
1- زبان پهلوی از لحاظ اصطلاحات دینی برای بیان جهان شناسی (کسموگونی) و فقه مزده یسنه کاملا نیرومند است و دستگاه ترمینولوژیک دقیقی دارد. نام اهورمزده، اسماء خاصه او «فشوییشن ئومند» (فزونگر)، «هماک افزار» (قادر مطلق)، «هرویسپ آکلس» (علم کل)، «هرویسپ رشنی» (نور الانوار) و غیره. و امشاسپندان با صفات ویژه خود، و سپس ایزدان با انواع صفات خود، و سپس اهریمن و دیوان و دروجان و کماریکان و پریانش، و آن گاه بد دینان و اهرموکان (یا اشموغان) و مرتدان یا «یوت رویشنیان» (جداروشان) و انواع صفات آن ها بسیار متنوع و دقیق است. به همین ترتیب، اسامی گناهان و کرفگان (اعمال ثواب) و مجازات ها و اسامی گناه کنندگان از لحاظ فقهی بسیار دقیق است: مانند «اومک دو وریشنیه» (گناه راه رفتن با یک کفش و یک پای برهنه و «ویشات دو وریشنیه» (گناه بی لباس و بدون بستن بند کستی گردیدن) و «یوث وستریه» (جدا بستری). برای بیان مجازات ها از جهت دینی لغات ویژه وجود دارد: مثلا «اناپوهل» (بی پل) کسی است که به علل گناهان خود نمی تواند از پل صراط (چینواد) بگذرد یا «ستوش» شکنجه سه روزه ای است که مرده پس از مرگ می بیند. همچنین، اعمال واجب مذهبی دارای اصطلاحات مفصلی است: مانند «گریستیک کریشنیه» یعنی از ریشه کندن سوراخ جانوران زیان بخش و «پیشاز» یعنی تطهیر با ادرار گاو (گومیز) پس از آنکه بدن انسان در اثر لمس با جسد مرده (نسا) آلوده شد و یا «زت فرانا میشنیه»، یعنی احترام به پیشوایان مذهبی، و یا «فراچ یشتاریه»، یعنی به خوبی برگزار کردن مراسم جشن های مذهبی. لغات قضایی ناشی از فقه زرتشتی به حد حیرانگیزی غنی است و از آن جا که زبان پهلوی قدرت ترکیبی فراوانی دارد به آسانی می تواند حالات و نوانس های مختلفی در لغت ایجاد کند. 2- زبان کاملا حالت ثنوی ای حالت ثنوی ای را که مزده یسنه، علی رغم خودش، در طرز تفکر ایجاد کرده بود، منعکس می کند و واژه های ایزدی و اهریمنی، واژه های متضاد و همستار فراوان وجود دارد. در عین حال، زبان دارای نوعی خصلت حماسی است. مثلا از جمله کلمات نور و نورانی و کلماتی که شکوه و فر و برز را نشان می دهد متعدد است. به عنوان نمونه برخی کلماتی را که به معنای نور و نورانی است ذکر می کنیم: «وخشاک»، «تاپاک»، «سپک»، «شت»، «بریه»، «فرشم»، «بورزبراهیه»، «بامی»، «چشمکان» و غیره. 3- از جهت لغات مربوط به اتیک زبان غنی است، زیرا حکمت علمی، اندرگویی و آیین نویسی جهت قوای تفکر انتزاعی – فلسفی ایرانی در این می باشد. اتیک بر جهان بینی زرتشتی متکی است و مطالب زیادی در باره فطرت لایتغیر انسان مانند «گهر»، «چهر»، «نهاد»، «خوی»، «خیم»، «منش»، «تخمه» وجود دارد که گاه نیک و گاه بد، گاه ایزدی و گاه اهریمنی است. اعتقاد به فطرت ثابت با اعتقاد به تبار و نژاد والا یا پست همراه است. از همین رو، اتیک نه تنها بر ثنویت ناگزیر زرتشتی، بلکه بر آریستوکراتیسم جامعه ساسانی نیز تکیه می کند. با این حال احکام زیبا، عمیق و به اصطلاح دموکراتیک به سود مردم نیز علیه ستمگران و زورمندان و ثروتمندان در این اتیک راه یافته است. برای نشان دادن صفات انسانی از خوب و ناخوب و تمام نوانس های رفتار وی انبوهی لغات وجود دارد که غناء بزرگی را نشان می دهد. 4- ترمینولوژی علمی در پهلوی ضعیف به نظر می رسد. از علومی که اعم از طبیعی یا انسانی، دینی یا غیر دینی نام برده می شود عبارت است از: «هنداچ» یا «هنداچیه» (هندسه)، «ماریشن»، (حساب)، «بشار»، (طب)، کره نیشن، (جراحی)، سترگریشنیه (نجوم)، داتیک (علم فقه و قضایی)، «مانسریک« (علم کلمات الاهی)، «مهیست آکاسیه» (علوم اعلی، الاهیات)، «خرت دشگیه» (فلسفه)، خوپ نیبیک» (ادبیات) اویاکرن «(صرف و نحو)»، سخون «(سخن، منطق ظاهرا مانند ریشه Logos در لوژیک که به معنای سخن و کلام است) و «واچیک» (به معنی بازی و نیز موسیقی). 5- اصطلاحات نجومی غنی است مانند «اختر» به معنای برج و «اختریگ» به معنای ستاره ثابت و «وزورگی نخستین» به معنای ستارگان قدر اول و «وزورگی دو دیگر» به نام ستارگان قدر دوم و غیره. همچنین، «ایستیشن ی رویشن سترگان» (حرکت و سکون سیارات) و نام منازل نجومی یا «کدگ»ها مانند «پیدیشتن» (؟)، «کرزنگ» (برج سرطان)، «ورگ» (برج حمل)، «شیراختر» (برج اسد)، «فرستگان» (برج قوس) و نیز منازل قمر مانند «ازرگ» (خانه هفتم)؛ «ماشاهه» (خانه سیزدهم) و یا «بالیست» یا بالاترین به معنی اوج و «شپ» به معنای حضیض و غیره. منتها علم نجوم با انواع اعتقادات خرافی ناشی از جهان بینی زرتشتی آمیخته است. مثلا ستارگان را به دو دسته آلوده به پلیدی اهریمن (اخترانی گی میزیشنیگ) و نیالوده به پلیدی اهریمن (اخترانی آگی میزیشنیگ) تقسیم می کردند. یا ماه را «خورک بختار» یعنی آتش بخش می خواندند؛ زیرا به عقیده آن ها مدت 15 روز نور را می بلعد و مدت 15 روز دیگر نور را اعطا می کند و در نور ماه است که میوه ها می رسد. علم جغرافیا سخت با دین درآمیخته و اقالیمی را که اوستا از آن حکایت می کند، منعکس می سازد. همچنین، در علم طب عناصر سحر و جادو و خرافات رخنه زیاد دارد. مثلا بادها را به «واد جانیک داشتار» که در سوراخ های زمین موظف به حفظ حیات است و «واد جان آهنگ» که موجب هلاک است و «واد جانیگ» که بادی است ایزدی و در سر مقیم است و «واد بزرگ» که بادی است اهریمنی و در بخش سفلای بدن جا دارد و موجب ایجاد درد شکم است، تقسیم می کردند. تئوری «امزجه اربعه» (چارچیهریگ) در پزشکی دوران ساسانی که از منابع هندی و یونانی تغذیه می شد، سخت رایج بود و از همین رو، در فرهنگ ها لفظ «درم» به معنای بلغم آمده است. 6- زبان پهلوی قدرت عظیم ترکیبی دارد و با افزودن سرافزودهایی مانند «پور» (پر)، «فراچ» (فراز)، و «آ» یا «آن» و «آپ» (علامت نفی)، وه (به)، «دوژ (دژ، بد)، «آپاچ» (باز)، «هم»، «اندر»، «وس» (بس)، «وت» (بد) و غیره یا پی افزودهایی مانند «ییک» (علامت نسبیت)، «یکیه» (علامت اسم مصدر)، «یکیها« (علامت حالت)، «یشن» (مانند «ش» مصدری فارسی در دهش)، «تار» (دار)، «گری» و «ناک» و پی افزودهای مصدری و غیره، انواع مانور با کلمه انجام می گیرد. البته، همه یا اکثریت قریب به تمام این عوامل در فارسی دری باقی مانده اند، ولی به نظر این جانب میدان مانور آن ها بسیار محدود شده است. 7- پهلوی از جهت مصادر بسیط قوی است، زیرا مانند زبان های امروزی اروپایی می تواند تقریبا از هر اسمی مصدری بسازد مانند «پوهل» (پل) و «پوهلیدن» (کفاره گناه را برای عبور از پل صراط دادن). بسیاری از مصادر پهلوی امروز در فارسی نیست و جای آن را مصادر مرکب و اغلب همراه با کلمات عربی گرفته مانند: «هنگرتیتن» (خلاصه کردن) «نییتن» (رهبری کردن)، «نیهوبیتن» (لباس پوشیدن)، «وندیتن» (احترام کردن)، «رشتن» (رنگ کردن)، «رابه هنیتن» (منظم کردن) و غیره. 8- در پهلوی ربط لغات با سلسله اضافات کمتر است و بیشتر چسبیدن لغات بهم و در آمدن آن ها به صورت یک لغت مرکب ولی مونولیت (یکپارچه)، مانند آلمانی، بیشتر است. در جایی که ما می گوییم: محلی که راه ها از هم جدا می شود، در پهلوی گفته می شد: راسان یوت رویشنیه (راهان جدا روشی) و یا در جایی که ما می گوییم سال های زندگی که به خوشی برگزار شده است، در پهلوی گفته می شد «سالان هومانیشنیه» (سالان به مانشی). این مختصات لکسیک و گراماتیک مسلما در قیاس با فارسی اغلب به سود پهلوی است. 9- واژه های بسیاری در پهلوی بوده است که در فارسی دری یا اصلا نیامده یا به مثابه «شواذ و نوادر» و «غرائب لغات» وارد شده است، ولی ممکن است در دیگر زبان های ایرانی باقی مانده باشد: مانند گدغ (دزد و راهزن)، پچن (نسخه)، گومب (پلک چشم)، «کوپل (شکوفه درخت)، میووک (نیش)، پژم یا پزر (غصه)، سپوش (شوره سر)، سج (فاسد)، سنثرک (برف آور)، فره شو (مضر)، گدک (راهزن)، هخ (خیرخواه)، هیر (ثروت)، اوام (موقع)، گن (بلور، شیشه)، سپزک (سخن چین)، هاوشت (محصل، طلبه)، ورندک (عجول) و غیره. از همین رو، ادامه کاری لکسیک بین پهلوی و پارسی دری صد در صد نیست و ای چه بسا لغات که کار بردشان برای همیشه موقف شده است. با این حال، اکثریت مطلق لغات با تغییرات فونتیک تماما در فارسی دری باقی مانده است.
ترمینولوژی فلسفی و منطقی در زبان پهلوی
اینک پس از این مقدمه، به اصل مطلب بپردازیم و ببینیم که زبان پهلوی در زمینه هستی شناسی (انتولوژی)، علم معرفت و منطق (گنوسولوژی)، روان شناسی، اخلاق، زیبا شناسی (استه تیک) چگونه اصطلاحاتی داشته است. ما در این جا دستگاه وسیع اصطلاحات مذهبی را، جز در مواردی که اهمیت فلسفی ویژه ای داشته، وارد نمی کنیم و حتی المقدور خود را در کادر مفاهیم فلسفی به معنای اخص این کلمه نگاه می داریم. در کادر مفاهیم فلسفی و علمی گاه به لغاتی که از یونانی اخذ شده برخورد می کنیم: مانند «فیل ش فاییه» (فلسفه)، «سفیستاکیه» (سفسطه)، «مگیستیک» (المجسطی). یا با الفاظی برخورد می کنیم که بدون آن که هزوارش باشند با کلمات عربی یکسانند: مانند «مات» (ماده) و «زمان»، «شک» (به همین منعای امروزی آن) و «رت» (یعنی رد و ردیه که در مقابل آن لفظ پهلوی «شکند» هم وجود دارد (مثلا در «شکندگمانی و یچار»). شاید این اصطلاحات بعدها وارد پهلوی شده باشد. نکته ای که در این جا ذکرش بی مورد نیست آن است که برای واژه «منطق» که برخی خود این لفظ عربی را نه از ماده «نطق» بلکه از ریشه «منترا» به معنای کلام مقدس می گیرند، به جز واژه «سخون» (سخن = Logos معادل دیگری نیافتیم. ابن سینا در مقدمه «منطق امشرقین» که اهمیت اسلوبی فراوانی دارد به این نکته متوجه بوده است و می نویسد: «البته بعید نیست که نام آن علم (منطق) نزد مشرقیین چیزی دیگر باشد غیر از منطق». از طرف دیگر در وجود ترجمه آثار منطقی ارسطو و پیروانش به پهلوی و ترجمه ابن مقفع از این تراجم به پهلوی به فارسی تردید نمی توان داشت. مجموعه اصطلاحات منطقی نیز چنان که فهرست ما- البته با توجه به نقص آن- نشان می دهد، نارساتر از اصطلاحات فلسفه به معنای هستی شناسی (انتولوژی) است. با این حال، اصطلاحاتی مانند حکم، تناقض، استدلال، تباین، سفسطه و امثالهم وجود دارد.
|
شماره 554 راه توده - 13 خرداد ماه 1395