کتاب مناسبات ارضی در کردستان- علی گلاویژ کردستان قلب تپنده تحولات ایران
|
فصل دوم تکامل مالکیت خصوصی بر زمین
جلب اقتصاد روستایی کردستان به بازار سرمایه داری و رشد مناسبات کالایی- پولی
جلب اقتصاد روستایی کردستان به بازار سرمایه داری و رشد مناسبات کالایی – پولی، عمده ترین عامل تکامل مالکیت خصوصی بر زمین بود و لذا بحث را از این مطلب آغاز می کنیم.
اقتصاد کردستان در قرن 19 علاوه بر این که خرابی های موروثی گذشته را هنوز بر خود حمل می کرد، با برخی عوامل ترمز کننده جدید هم مواجه گردید. با وجود این، کردستان مانند سرتاسر ایران به سوی خروج از دربستگی و مسدودیت و رکود قرون وسطایی پیش می رفت. منشاء این گرایش جدید، میل جبری نیروهای مولده، تقسیم اجتماعی کار و مناسبات کالایی – پولی به سوی تکامل و تعمیق و گسترش بود. تقسیم اجتماعی کار در کردستان از قدیم الایام تحت تاثیر چند علت و از چند مجرا صورت گرفته که یکی از آنها اقلیم و امکانات طبیعی بوده است. هر منطقه ای طبق شرایط اقلیمی و امکانات طبیعی خود، در رشته هایی از کشاورزی و دامداری و گاهی صنعتگری، "تخصصی" یافته بوده است. "تخصص" خود نه از رشد، بلکه از محدودیت هایی که طبیعت ایجاد نموده بود ناشی می گشت. در میان مناطقی که به این ترتیب در غله کاری و یا دامداری و یا باغداری و غیره "تخصص" می یافتند، مبادله یک امر ضروری بود. زیرا می بایست مازاد تولیدات خود را با دیگر نیازمندی ها که در مناطق دیگر بیشتر تولید می شد مبادله نمایند. ولی عمده ترین شکل سنتی تقسیم اجتماعی کار این بود که بسیاری از ایلات و عشایر به طور عمده به دامداری مشغول بودند و به کشاورزی تمایل چندانی نداشتند. لذا برای به دست آوردن غله و علوفه و حتی مایحتاج دیگر، مازاد محصولات دامداری خود را با محصولات کشاورزی مبادله می کردند. مثلا اهالی محل سردشت به علت نامساعد بودن خاک و اقلیم برای غله کاری، میوه های جمع آوری شده از جنگل و همچنین زغالی را که خود از جنگل های سردشت تهیه می کردند، به ولایت ساوجبلاغ مکری آورده و به طور عمده با غلات مبادله می نمودند. اکثر این مبادلات به صورت کالا به کالا بود و پول در آن میان اکثرا نقشی بازی نمی کرد. ولی حالت عکس این نیز کم نبود. یکی از عللی که فروش مقدار معتنابهی از فرآورده های دامداری و کشاورزی را ضروری ساخت نیاز شدید صاحبان اراضی به پول نقد جهت پرداخت مالیات های دولتی، خرید سلاح و ایجاد دفینه برای روز مبادا بود. حکمرانان و فئودال های کردستان در قرون وسطی سلاح های سرد خود را اکثرا از کارگاه های محلی استادان شهری و یا کارگاه های شخصی خود تهیه می کردند ولی با پیدایش سلاح گرم نیاز آنها به خرید سلاح از خارج بیشتر شد. برای تجهیز نیروهای مسلح محلی که تعداد مجموع آنها گاهی از ده ها هزار نفر تجاوز می کرد، می بایست مقدار بیشتری از محصولات دامداری و کشاورزی به بازار عرضه شود تا پول به دست بیاید.
علاوه بر علل مذکور باید رسوخ سرمایه و کالاهای اروپایی را در بازار کردستان که هر چه بیشتر به عامل فروپاشی جامعه سنتی تبدیل می شد، ذکر کرد. پارچه، قند، ظروف، نفت، کبریت و کالاهایی از این قبیل هر بار به مقدار بیشتری از کشورهای سرمایه داری اروپایی وارد بازار محلی می شد. این کالاها داخل زندگی محلی می گشت و حتی در تغییر شیوه زندگی تاثیر می گذاشت. کالاهای وارداتی چون به طور کلی از لحاظ کیفیت بهتر و از جهت قیمت ارزانتر و از نظر تنوع جالب تر بودند، به تدریج صنایع دستی محلی را زیر فشار خرد کننده رقابت قرار داده آنها را به نابودی می کشاندند. گرایش هرچه بیشتر مردم به مصرف کردن کالاهای خارجی موجب وسعت یافتن مناسبات کالایی- پولی می شد. دولت های استعمارگر نیز به نوبه خود با تمام وسایل می کوشیدند راه رسوخ سرمایه های خود را به ایران بیشتر باز کنند. طبق ضمیمه تجارتی قرارداد ترکمنچای (1828 – 1207) سیستم عوارض بازرگانی سابق برچیده شد و مقرر گردید که از کالاهایی که از مرز ایران و روسیه وارد و صادر می شود فقط مبلغی در حدود 5 درصد قیمت، حق گمرک اخذ شود. عوارض "دروازه بانی" و "راهداری" رسما ملغی گردید. قبل از قرارداد مذکور رسم بر این بود که از کالا تا هنگام ورود از مرز عوارضی گرفته نمی شد، ولی در داخل کشور در جریان انتقال از جایی به جای دیگر از کالاها دو نوع عوارض اخذ می گردید. "دروازه بانی" که هنگام ورود کالا به شهر در دروازه شهر گرفته می شد و عوارض "راهداری" که هنگام عبور از راه ها و پل وصول می شد. این دو نوع عوارض از کلیه کالاهایی که در خاک ایران از جایی به جای دیگر برده می شدند و حتی از کالاهای ترانزیتی نیز اخذ می گردید. در نتیجه، هر قدر که کالا بیشتر در داخل کشور حرکت می کرد بر قیمتش افزوده می شد. برای جلوگیری از افزایش قیمت، اکثر کالاهایی که از مرزهای شمال وارد می شد در مناطق شمالی کشور و اکثر کالاهایی که از مرزهای جنوبی وارد می شد در ولایات جنوبی کشور به فروش می رسید. این سیستم گمرک داخلی که در دروازه هر شهری و هر پل و راه و گذرگاهی عوارض مجدد از کالا گرفته می شد از سویی نتیجه نظام اجتماعی – اقتصادی و عدم تمرکز سیاسی و نظامی برای جلوگیری از اصطکاک منافع رقابت آمیز استعمار انگلیس و روسیه تزاری بود. همان طور که در بالا گفته شد در سال 1828 این اصول برای کالاهای روسیه ملغی گشت و قرار بر این شد که سوای صدی 5 قیمت که به عنوان حق گمرک در مرز وصول می شد، هنگام حرکت این کالاها در داخل کشور عوارض دیگری از آنها گرفته نشود. دولت انگلیس نیز در سال 1836 (1215) طبق فرمان محمد شاه و بر پایه اصل "کامله الوداد" حق مشابه کالاهای اتباع روسیه را برای کالاهای اتباع خود کسب نمود. برداشته شدن این سد از سر راه نفوذ کالاهای خارجی اگر از سویی به معنای راه گشایی برای استعمار کشور بود، ولی از سوی دیگر ضربت شکننده ای بود بر دیوار جامعه مسدود و راکد قرون وسطایی ایران. وضع جدید موجب رشد تجارت می شد و به ویژه اقتصاد روستایی ایران را الزاما هرچه بیشتر به مدار سرمایه داری جهانی جلب و تحت تاثیر مناسبات کالایی – پولی قرار می داد.
ریج که در بالا ذکر آن رفت، مطالب جالبی را نقل کرده است. مثلا او می نوشت: در لاحان (ناحیه ای است در حوالی اشنویه) یک دشت به درازی سه میل وجود دارد که سرتاسر آن مرتع بسیار خوبی است، ولی در آن دشت وسیع حتی یک مزرعه کوچک هم وجود ندارد. ولی در ولایت سنندج وضع طور دیگری است. چون در بغداد هیزم و زغال گران است، عده کثیری از اهالی این ولایت درخت جنگل ها را قطع کرده و به صورت هیزم و زغال به بغداد برده می فروشند. در برخی از مناطق ولایت سنندج این کار به قدری شدت گرفته که حتی یک درخت هم از جنگل ها باقی نمانده است. ریج مطالب معینی هم در باره روابط بازرگانی کردستان در رشته های دیگر ذکر کرده است. طبق نوشته او در آن ایام (اواخر ربع اول قرن 19) هر ماه از سنندج و همدان به بغداد کاروان بزرگی می آمد و به این شهر روغن و میوه و عسل و فولاد می آورد. در این دوران در منطقه بازارهای معروفی وجود داشت که اکثرا محل مبادله میان کردستان و نواحی دیگر بود و یکی از آنها بازار کرکوک بود. توسعه نفوذ بازرگانی روسیه و انگلیس و دیگر کشورهای سرمایه داری در ایران در سرشت اقتصاد روستایی کشور تاثیر هرچه عمیق تر بجا می گذاشت. به نوشته تیگرانوف یکی از ایران شناسان روسیه قبل از انقلاب، در نیمه دوم قرن 19 حجم بازرگانی خارجی ایران 10 بار افزایش یافت و یکی از بزرگ ترین تاثیرات این روند گسترش شدید تولید کالا در اقتصاد کشاورزی کشور بوده است. بویژه تحت تاثیر نفوذ سرمایه خارجی، در کردستان نیز کشاورزی گاهی به حساب محدودتر شدن دامداری توسعه می یافت و ساختار اقتصاد روستایی به تدریج دگرگون می شد. زید لیتس در سال 1858 (1237) می نوشت که در 90 روستای منطقه سلدوز گندم و برنج و نیشکر کاشته می شود و زمین های این ناحیه به وسیله کانال هایی که از رودخانه گادار کشیده شده آبیاری می شوند. با آب رودخانه جغتو (زرینه رود امروز) که از اراضی میاندوآب – ساوجبلاغ می گذرد، کشتزارهای پنبه و غله و سبزیکاری آبیاری می شود و ما هنگام مسافرت قریب دو ساعت از میان این مزارع حرکت می کردیم. هر قدر به ساوجبلاغ نزدیک تر می شدیم زمین ها بهتر کاشته شده و بهتر آبیاری شده بودند. در فصل تابستان به علت آبیاری، آب رودخانه به کلی می خشکید. دهات این ناحیه فوق العاده متراکم و بهم نزدیک اند. عوامل اجتماعی – اقتصادی جدید، محیط در بسته و مسدود پرقدرت ترین عشیرت ها را درهم می شکستند و عالم داخلی آنها را زیر تاثیر خود قرار می دادند. برخی از عشایر کردستان به شدت در مقابل استقرار سلطه پول و نفوذ تجارت و تاجر بر حیات خود، مقاومت می کردند. آنها در باره "زندگی با پول" به استهزا می گفتند: آیا این هم شد زندگی؟! و چنین زندگی جز نابود شدن بدرد چیز دیگری نمی خورد. ولی خواست های رشد عینی جامعه از تمایلات ذهنی افراد به مراتب نیرومندتر بود و آن ها علیرغم نظرات محافظه کارانه خود به دائره مناسبات کالایی – پولی کشانده می شدند. خورشید افندی با اشاره به سال های اواسط قرن 19 می نوشت: دشت شهرزور چراگاه موقت بهاری عشیرت جاف است. در گذشته جاف ها در این ناحیه کمی زراعت هم می کردند. ولی از 20 – 15 سال قبل آنها، هم در بهار و هم در پاییز در این دشت کشاورزی می کنند. شهرهای قسطنطنیه، دمشق، حلب و بیروت در اواسط قرن 19 با گوسفند کردستان تامین می شدند و این فاکت برای تصور وسعت جلب عشایر گله دار کردستان به بازار کافی است. تنها به شهر قسطنطنیه سالانه از کردستان 5/1 میلیون راس گوسفند برای فروش می آوردند. و برخی از آنها را عشایر دامدار کردستان ایران هنگام قشلاق در کردستان عثمانی فروخته بودند. مقدار واقعی گوسفندان از این بیشتر بود، زیرا بخشی از آنها در راه تلف می شدند. علاوه بر محصولات عادی کشاورزی و گله داری محصولات دیگری نیز هرچه بیشتر به جریان مبادله می پیوست. مثلا مدتی (در سال 1869 – 1248) هندی ها از طریق بغداد به ولایت بانه آمده به جمع آوری بنگ می پرداختند. در مقابل صادرات، واردات نیز توسعه قریب 12 هزار دستگاه بافندگی موجود در بغداد، در کردستان فروخته می شد. علاوه بر کالاهای صنعتی گاهی برخی کالاهای کشاورزی و باغداری (مثلا خرما از عراق) وارد کردستان می شد. در رابطه با گسترش تجارت، از اواسط قرن 19 در کردستان حمل و نقل تجارتی و برخی انواع دیگر ارتباطات نیز توسعه می یافت. مثلا در همین دوران فقط طی یک سال تنها از نقطه مرزی خانقین 3400 نفر چاروادار با 64 هزار راس اسب بارکش بابار، 53 هزار نفر تاجر و زوار، 25 هزار راس اسب، هزار بار دیگر کالاهای تجارتی، 120 راس شتر و 3200 تابوت (برای انتقال مردگان به جوار اماکن مقدسه) عبور کرده بود. می توان اطمینان داشت که رقم واقعی به مراتب بیشتر از اینها بود. زیرا بسیاری از عابرین از مرز یا از قلم افتاده بودند و یا برای نپرداختن عوارض مرزی به طور غیر رسمی از مرز می گذشتند و نامشان در اسناد ثبت نشده بود. در نتیجه گسترش تجارت مراکز مهم بازرگانی از قبیل ساوجبلاغ، کرمانشاه و کرکوک به سرعت توسعه می یافت. شهر دیاربکر به علت نقشی که در بازرگانی میان کردستان و آذربایجان ایران از طرفی و ممالک خاورمیانه و اروپا از طرف دیگر بازی می کرد، در میان مردم به نام "استانبول ثانی" معروف بود. در داخل خود کردستان هم در ده ها شهر و قصبه تجارت رونق می گرفت. معتمدالدوله حاکم کردستان در نامه ای که سال 1285 ه. ق. به علی اکبرخان مباشر جوانرود نوشته بود، با اظهار خرسندی اطلاع می داد که امسال حق الاجاره قپان و گمرک و میدان شهر سنندج قبل از موعد پرداخت شده وعده زیادی بازرگان از سلیمانیه و شهر زور به این شهر آمده اند. صاحبان اراضی با مشاهده این که کشاورزی به منبع درآمدهای بزرگ نقدی تبدیل می شود با کمال میل آن را توسعه می دادند و گاهی به برخی تدابیر اقتصادی – تولیدی هم دست می زدند. مثلا تیمور پاشا خان سردار ماکو که بر عشایر جلالی و میلان و شکاک و برخی گروه های دیگر کرد حکمروایی داشت، در سال های 80 – 70 قرن 19 از پرداخت مالیات به دولت ایران سرباز زده با پولی که جمع می کرد کانال های آبیاری احداث، کوچ نشنیان را به اسکان وامیداشت و تولید غله و پنبه را برای فروش توسعه می داد. شیخ عبدالقا در شمرینی که مالک 87 قریه در نواحی شمالی کردستان ایران بود، در این اراضی زراعت توتون و برنج را گسترش می داد و باغات وسیع رز و زیتون احداث می نمود. او نیز در املاک خود در ایجاد شبکه های آبیاری و احداث راه و پل میان روستاها و شهرها (بازار) می کوشید. لرخ می نوشت که کردها هم مانند کلدانی های باستانی (او معتقد بود که کلدانی ها اجداد باستانی کردها بودند) در ساختن شبکه های آبیاری مهارت دارند و در این کار از هیچ دشواری نمی هراسند. شاید شان نزول این سخنان گسترش شبکه های آبیاری در کردستان در اواسط قرن 19 باشد هر قدر قرن 19 به پایان خود نزدیک تر می شد، رسوخ مناسبات کالایی – پولی در اقتصاد روستایی کردستان عمق و وسعت بیشتری می یافت و رشته های جدیدی را در بر می گرفت. مورگان می نوشت که در سال 1889 (1268) تنها از کرمانشاه معادل 4 هزار لیره ترک فرش، 30 هزار لیره گوسفند، 2 هزار لیره پشم، 30 هزار لیره روغن، 377 هزار لیره انواع حبوبات و غلات و مازو و کشمش و کتیرا و توتون و غیره صادر شده بود. این رونق سبب می شد که نباتات جدیدی هم وارد کشاورزی سنتی کردستان شود. علاوه بر توتون، کشت برخی نباتات صنعتی دیگر نیز در کشاورزی تثبیت شد و اهمیت بیشتری کسب کرد. مورگان در سال 1891 (1270) نوشت که کشت تریاک در ولایت کرمانشاهان اهمیت ویژه ای به دست آورده است. یک شخص عرب که سابقا گله داری می کرده و حالا میلیونر شده است، کشت تریاک را به اینجا آورده و در شهر کرمانشاه کارخانه تریاک دایر و هر سال از اینجا مقدار زیادی تریاک به هندوستان صادر می کند. تولید (جمع آوری) مازو هم که به طور طبیعی در جنگل های کردستان می روید، به سرعت گسترش می یافت. این کار بویژه شغل زنان و کودکان بود که آن را به بازرگانان محلی می فروختند و آنها نیز از طریق شهرهای مختلف (بویژه ساوجبلاغ) آن را صادر می کردند. 5 عشیرت ملکری که در نواحی جنگلی زندگی می کرد، 1200 تومان مالیات سالانه دولتی را از طریق فروش مازو به دست می آورد و می پرداخت.
دوران سقوط و تنزل جدید ایران که بویژه از ربع دوم قرن 19 آغاز شد، رفته رفته صورت یک سانحه واقعی به خود گرفت. از سال 1855 تا سال 1900 یعنی در نیمه دوم قرن 19 دست کم 15 دولت خارجی با استناد به اصل "کامله الوداد" در ایران حق کاپیتولاسیون به دست آوردند. از سال های 60 همین قرن خصوصا دولت های انگلیس و تزاری از طریق گرفتن امتیازات، دادن وام و تحمیل وابستگی، اعزام "مشاوران" و "مستشاران" و استقرار نظارت بر ایران، تاسیس مراکز میسیونری، نمایندگی ها، کنسولگری ها و غیره برای اجرای سیاست استعماری خود در ایران دست به مسابقه روزافزون زده بودند. ملتقای دو قرن 19 و 20 را باید فلاکت بارترین دوران تاریخ ایران در زمان حکومت قاجاریه محسوب نمود. زیرا در این دوران ایران تقریبا به مستعمره تبدیل گشته بود. انقلاب مشروطه ایران نتیجه ضروری این بحران تاریخی بود. استعمار و امپریالیسم خارجی و ارتجاع داخلی به یاری اشراف لیبرال ایران به منظور متوقف نمودن، به عقب راندن و سرکوب کردن انقلاب، تمام نیرو و امکانات خود را متحدا به کار بستند. عمل ضد انقلاب از چند جبهه جریان داشت. یکی از جبهه سیاسی – نظامی: انعقاد قرارداد منفور 1907 و تقسیم ایران به مناطق نفوذ، بمباران مجلس و نفی عملی وجود مشروطه، یورش محمدعلی میرزا – سالار الدوله و غیره که اکثرا آشکارا به صورت قهر خشن اجرا می شد و دیگری از جبهه "قانونی" و ضد انقلاب خزنده. در هر دوی این جبهه ها، کردستان در نقشه ضد انقلاب داخلی و جهانی مقام ویژه ای داشت. مناطق شمالی و جنوبی کردستان به ویژه از اهمیت خاصی برخوردار بود، ولی منطقه مرکزی (سرزمین اردلان) به علت انزوا و رکود نسبی که در آن حکمفرما بود، از دو منطقه نامبرده عقب می ماند. در منطقه شمالی به ویژه فعالیت میسیونری و گروه های اکتشافاتی و پژوهشی استعماری گسترش می یافت. امریکایی ها که نخستین مبتکران فعالیت میسیونری در کردستان بودند از اواسط قرن 19 بدین منظور یک مرکز بزرگ در آسیای صغیر برای سرتاسر خاورمیانه ایجاد نموده بودند. آنها در این منطقه 17 چاپخانه تاسیس و به 20 زبان مختلف نشریات پخش می نمودند و بخش مهمی از فعالیت خود را در کردستان ساخته بودند. مثلا در سال 1845 (1224) در آسیای صغیر 34 میسیونر پروتستانت آمریکایی و 12 معاون آنها (از مردم محل) مشغول فعالیت بودند. در هفت مدرسه میسیونری آمریکایی واقع در دیاربکر و ماردین و خرپوت و سعرد 135 شاگرد تحصیل می کردند. در سالهای دهه 80 قرن 19 این فعالیت به طور چشمگیر گسترش یافت. این زمان در خاک عثمانی 45 مرکز اصلی و 254 مرکز فرعی میسیونری آمریکایی فعالیت می کرد. تعداد خود میسیونرها 129 نفر و تعداد کلیساهای زیر اختیار آنها 98 بود. در سال 1890 این ارقام باز هم بزرگ تر شد، بطوری که تعدا میسیونرهای آمریکایی در آسیای صغیر به 177 نفر، تعداد معاونان آنها (از اهالی محل) به 791 نفر و تعداد کلیساهای میسیونری به 117 رسید. در این کلیساها 11709 نفر بطور دائم مشغول تحصیل علوم مسیحیت بودند. در همین سال 464 مدرسه ابتدایی و 26 مدرسه بالاتر، 18 مدرسه دخترانه و 5 کالج نیز زیر نظر میسیونرها مشغول تدریس مسیحیت بودند که مجموع طرفداران و شاگردان آنها به 16990 نفر می رسید. بدین ترتیب در این منطقه تعداد پروتستانها گاهی به 30 هزار نفر بالغ می شد. یکی از عمده ترین مناطق فعالیت میسیونرها کردستان بود. بطوری که مرکز میسیونری دیار بکر در سال های 1879 – 1868 جمعا 2700 جلد انجیل، 3 هزار جلد کتاب دینی مسیحی دیگر و 6300 جزوه مختلف به قیمت 54 هزار گروش منتشر کرده بود. بخش قابل توجهی از انتشارات در ولایت های شمالی کردستان ایران و مناطق مسیحی نشین آذربایجان غربی توزیع می شد.
پس از آمریکا کشورهای دیگر نیز در کردستان به فعالیت میسیونری و "تدقیقات علمی" پرداختند. مثلا در سال 1903 (1282) یک فیلولوگ آلمانی به نام اوسکارمان و در سال های 1908 – 1905 شخص دیگری به نام ارتسن در شهر ساوجبلاغ زندگی می کرد. شخص اول نتایج تدقیقات خود را در برلن منتشر ساخت و شخص دوم به یاری یک فرد محلی به نام میرزا جواد قاضی، بخشی از انجیل را به کردی ترجمه نمود. در کنفرانس میسیونرهای پروتستانت که سال 1910 در شهر ادینبورگ برگزار گردید، تصمیم گرفته شد که مناطق سلدوز، مکری، سقز، بانه و سنندج در اختیار بلاشریک لوتران های آمریکا و آلمان قرار داده شود و مجموع این فعالیت زیر رهبری آمریکایی ها قرار داشته باشد. پس از این سازش که خود بیانگر شدت رقابت میان آمریکایی ها و آلمان ها بود، در سال 1912 (1291) از جانب لوتران ها دو نفر به نام های ادمان و فوسوم به ساوجبلاغ آمده به فعالیت پرداختند. فعالیت میسیونری در میان عشایر کرد ولایت های ارومیه، سلماس و خوی نیز گسترش می یافت. میسیونری پراوسلاو که مربوط به کلیسای روسیه بود، در آستانه جنگ اول جهانی در این مناطق به نوعی حکومت تبدیل شده بود. بطوری که دادگاه ویژه خود را تاسیس، افراد را به دادگاه جلب و مجازات می کرد، بدهات مامور می فرستاد و امور انتظامی اداری را قبضه نموده بود. به موازات گسترش امور میسیونری، کوشش مستقیم جهت بسط نفوذ سیاسی و اقتصادی نیز شدت می گرفت. سال 1904 در شهر مراغه شعبه دو شرکت روسی به نام "نادژدا" و "روسکویه اوبشستور" تاسیس و خشکبار آذربایجان و مناطق کردنشین همجوار را خریداری و به روسیه صادر می نمود. این زمان 99 درصد واردات و صادرات ولایت ارومیه در دست اتباع روسیه تزاری بود. نظام تزاری نفوذ خود را در ولایت ساوجبلاغ نیز بسط می داد. بلیایف نامی در کتابی که سال 1909 تحت عنوان "وضع سیاسی کنونی در ساوجبلاغ" منتشر ساخت می نوشت: ساوجبلاغ یکی از نقاط مهم تمرکز و توزیع واردات است و در میان این ولایت در روسیه از مدت ها پیش پیوند اقتصادی برقرار گشته است. برخی از بازرگانان این شهر هر سال به نمایشگاه نیژه نووگورود می روند و برخی ها حتی در مسکو نمایندگی دائمی دارند. ساوجبلاغ در عین حال یکی از مراکز مهم صدور کالا به روسیه است. علاوه بر این، در برخی مناطق زرخیز ولایت ساوجبلاغ بسیاری از اتباع روسیه به صورت مالکیت و اجاره و رهن، اراضی وسیعی در اختیار دارند که املاک نطز بیکوف و نفیبوف در جنوب میاندوآب یکی از آنهاست. قیمت این املاک و رهن های غیر منقول جمعا به 500 هزار روبل می رسد (در آن دوران قیمت یک روبل معمولا 70 شاهی بود و قیمت یک خانه باغچه معمولی حداکثر از 60 – 50 تومان تجاوز نمی کرد). بلیایف پس از این توضیحات می نوشت: بدین جهت ما باید با استقرار "حکومت قانون" در ساوجبلاغ منافع بازرگانی و امنیت اتباع خود را حفظ کنیم. منظور او از "استقرار قانون" سرکوب جنبش ضد استعماری و ضد سلطنتی ایران بود که در ولایت ساوجبلاغ نیز وسعتی چشمگیر داشت. نظر دیپلمات های تزاری متوجه حجم بازار کردستان و اهمیت مواد خام آن بود و حکومت خود پیشنهاد می نمود که در ماه های معینی از سال در رودخانه های این منطقه حمل و نقل آبی برقرار شود. در آستانه جنگ اول جهانی فعالیت آلمان ها هم در مناطق شمالی کردستان وسعت یافت. در بهار سال 1913 (1292) دو آلمانی به نام های گراف فن ویستراپ و ارنست لانگه به شهر ارومیه آمدند و در اینجا به رهبری آلمانی دیگری به نام نیمان و با شرکت یک اطریشی به اسم هونک مرکزی به نام "دفتر فنی آلمان" دایر نمودند. هدف اصلی آنها قبضه کردن بازار این منطقه و به ویژه رسوخ در میان عشایر کرد و تسلط بر اقتصاد و فرآورده های دامداری آنها بود. نیمان املاک ضرغام الممالک، یکی از فئودال های منطقه را اجاره کرده بر بالای آنها پرچم آلمان را برافراشت. در ساوجبلاغ نیز نمایندگی های دو شرکت آلمانی به نام موسیگ و شونمان فعالیت وسیعی را آغاز کرده بودند. نمایندگان آنها به نام ناصر التجار (علی جان نراقی) و شیخ الاسلام، هزارها پوط (هر پوط در حدود 16 کیلوگرم) پشم از عشایر کرد منطقه خریداری نمودند. در برابر آلمان ها سرمایه داران روسیه تزاری نیز فعالیت خود را در منطقه توسعه می دادند. ماموران روسیه به منظور رقابت و ایجاد اختلال در کار شرکت های آلمانی، در سال 1914 (1293) در همه نواحی مهم کردستان مراکز خرید پشم برقرار کردند. یکی از نمایندگان روسیه شخصی بود به نام حاجی قادر که در اشنویه بر بالای خانه اش پرچم روسیه را نصب و به مثابه نماینده خرید پشم برای روسیه نفوذ سرمایه روسیه را در میان دورافتاده ترین عشایر این منطقه بسط می داد. تجارتخانه موناسریانس به یک نفر تبعه روسیه تعلق داشت، در خرید پشم از عشایر کردستان نقش بزرگی بازی می کرد و سرمایه قابل توجهی را به کار انداخته بود. او شخصی به نام کریم خان مرگوری را نماینده خود تعیین نموده به وسیله او به گله داران پیش قسط می پرداخت و از آنها تعهد می گرفت که محصول پشم خود را جز به اتباع روسیه به کس دیگر نفروشند. علاوه بر آلمان و روسیه، سرمایه داران دیگر کشورها نیز برای رسوخ در منطقه شمالی کردستان ایران فعالیت هایی می کردند. مثلا در آوریل سال 1913 سه نفر فرانسوی به عنوان "جستجوی نفت و طلا" به ساوجبلاغ آمدند، ولی کاری از پیش نبردند. در مناطق جنوبی کردستان نیز همین منظره به چشم می خورد. در سپتامبر سال 1903 (1282) نماینده شرکت سهامی "تولید پارچه های پنبه ای کارل شیبلر" که مرکزش در شهر لودز بود، به کرمانشاه آمد. این شخص که ترلیتسکی نام داشت به رهبری فرمانفرما که این زمان حاکم کرمانشاه بود، شعبه شرکت مزبور را در کرمانشاه تاسیس نمود. منابع اقتصادی طبعا موجب تشدید توجه سیاسی نیز می شد، لذا در تاریخ 6 دسامبر همان سال، برای بار اول کنسولگری روسیه در کرمانشاه تاسیس گردید و نخستین کنسول روسیه نیکولسکی مشغول به کار شد. سر کنسولگری عثمانی و کنسولگری انگلیس هم از مدت ها قبل در این شهر دایر بودند. از این پس فعالیت اتباع روسیه در ولایت کرمانشاهان وسعت فزاینده یافت. مثلا محمد تقی (ایراوانی)، تبعه روسیه بود. فقط در سال 1912 چند بازرگان روسی معادل 200 هزار روبل پوست بره از ولایات سنندج و همدان خریده به نمایشگاه نیژه نووگورود صادر کردند. سرمایه انگلیس هم در این مناطق نفوذ فراوان داشت. سال 1903 کارشناسان انگلیسی تحت رهبری یک مهندس آمریکایی به نام روزن پلانژ، در شمال شرق قصر شیرین به جستجوی نفت پرداختند. گرچه پس از مدتی به کشف نفت موفق شدند، ولی به علل معین این منطقه را گذاشته و فعالیت خود را به خوزستان منتقل ساختند. انگلیسی ها فعلا از نفت این منطقه دست کشیدند، ولی از بازار آن دست بر نداشتند. از اوایل قرن 20 تا آغاز جنگ اول جهانی، نفوذ اقتصادی انگلیس در ولایت کرمانشاهان بطور مداوم در حال گسترش بود. دلگو پولوف دیپلمات تزاری، در ژانویه سال 1914 با اضطراب از کرمانشاه گزارش می داد که کالاهای انگلیسی که از بغداد آورده می شوند نه تنها بازار کرمانشاه، بلکه بازار همدان را هم لبریز کرده اند و سرتاسر کردستان با کالای انگلیسی زندگی می کند. وی سپس می افزود: اگر در جاده کرمانشاه – قصر شیرین امنیت برقرار شود (یعنی اگر در راه کرمانشاه به بغداد امنیت تامین گردد)، باید اطمینان داشت که بازار کالاهای صنعتی روسی در کرمانشاه و همدان بکلی تخته خواهد شد. لذا دلگوپولوف پیشنهاد می کرد که باید فرمانفرما را که طرفدار روسیه است در حکومت کرمانشاه نگاه داشت و او نیز به نوبه خود باید موظف شود که امنیت راه های شرقی و شمالی کرمانشاه را که برای بازرگانی روسیه حایز اهمیت است، تامین نماید. آلمان ها نیز در این ولایت به شیوه خود در کار توسعه نفوذ بودند. آنها از طرفی از طریق خریدن پشم و وارد کردن رنگ های مصنوعی (آنیلین و غیره) و امور دیگر از این قبیل می کوشیدند نفوذ اقتصادی خود را توسعه دهند و حتی از نقض قوانین ایران در مورد ممنوعیت رنگ های مصنوعی (که اصالت فرش های ایرانی را نابود می ساخت) ابایی نداشتند و از طرف دیگر به صورتی بسیار صریح و آشکار برای استقرار سلطه سیاسی خود نیز عمل می کردند. بالاخره در سال 1915 (1294) شونمان به عنوان کنسول آلمان در کرمانشاه مستقر گردید. شونمان با حقوق های گزاف از مردم محل افرادی را استخدام و برای خود نیروی مسلح به وجود آورد. او به خوانین سلاح و به درویشان "احسان" می داد و از این طریق می کوشید تا مردم را به طرفداری آلمان جلب کند.
بخش های پیشین این سلسله مقالات از لینک های زیر قابل مشاهده است: 1 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.html 2 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.html 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html 4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html
به کانال تلگرام راه توده بپیوندید: https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 555 راه توده - 20 خرداد ماه 1395