راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سر و دُم صفویه

کارپایه کنونی

ج. اسلامی است

دکتر سروش سهرابی

 

 

انگلستان مهم ترین کشور اروپایی است که از دوران صفوی به بعد در تاریخ ایران نقشی موثر داشته است. برتری این کشور در عرصه جهانی خود محصول یک سلسله تحولات و رشد نظامی و شیوه تولید سرمایه‌داری در این کشور بود. در واقع می‌توان گفت که انگلستان تنها کشوری است که در آن طبقه حاکمه موفق به هدایت تدریجی تحولات اجتماعی گردیده است. از دلایل این امر وجود نوعی نظارت و خرد جمعی نخبگان آن روز است که به طور عمده به کلیسای کانتی بوری وابسته بودند. به این ترتیب، از همین دوران آغازین سده شانزدهم که به نوعی سده اسپانیاست شاهد تلاشهای کاملا هدفمند و هوشمندانه نخبگان انگلستان هستیم. دیدیم که در انگلستان تولید انبوه کارگاهی خلاف اسپانیا توسعه زیادی پیدا کرده بود و صنایع نظامی انگلستان هم بر اسپانیا برتری کامل داشتند. انگلستان ابتدا تلاش کرد تا در تجارت آمریکا با اسپانیا شریک شود. هر چند در ابتدا انگلستان دارای پایگاهی در قاره آمریکا نبود ولی به صورت غیررسمی و از طریق بسیج بخش‌های مهمی از نیروی دریائی خود که آنها را به صورت دزدان دریائی غیررسمی سازماندهی کرده بود موفق شد سهم بزرگی از غارت مستعمرات اسپانیا را تصاحب و کشتی‌های بازرگانی و نظامی آنها را غارت کند. برتری دریایی انگلستان در این عرصه اهمیت تعیین کننده داشت، چنانکه منابع نظامی از پیشرفت‌های تکنولوژیک در کشتی سازی و توپخانه انگلستان یاد کرده اند. در این زمان سرعت پرتاب گلوله‌های توپ انگلستان با سرعت صوت برابری می‌کند و کشتی‌های چالاک آنها امکان تهاجم و انهدام کشتی‌های عقب مانده تر اسپانیا را فراهم می‌کند. این حملات به دلیل قدرت اسپانیا بی پاسخ نمی‌ماند ولی نبرد دریای مانش و دریای شمال بین انگلستان و متحدان هلندی آن از سویی و اسپانیا و ناوگان موسوم به شکست ناپذیر آن از سوی دیگر منادی بر آمدن قدرت جدیدی در عرصه جهانی بود که این بار نه موقت بلکه حتی تا دوران ما توانسته نقش مهمی را در صحنه جهانی ایفا کند. در همین جنگ مانش دزدان دریائی این بار بدون نقاب در کنار نیروی دریائی ظاهرا کوچک انگلستان قرار می‌گیرند تا به برتری ظاهری و آماری اسپانیا پایان دهند، اسپانیایی که دیگر از نظر روابط اجتماعی و شیوه حکومتی عقب مانده بود. از این تاریخ به بعد - جز در مواردی معدود که مهمترین آن به جنگ بین هلندی‌ها و لوئی چهاردهم مشهور است- انگلستان و هلند متحد یکدیگر باقی می‌مانند.

سده شانزدهم ضمنا سده استقرار جنبش‌های اصلاح طلب مذهبی یا پروتستان در بخش‌های پیشرفته‌تر اروپا نیز است. البته جوانه‌های جنبش‌های اصلاح طلب مذهبی در اعتراض به تبعیض‌های اجتماعی در بسیاری کشورها دیده می‌شود که مهمترین آنها شاید جنبش LLoyoss در انگلستان و نیز جنبش‌های دهقانی در شرق امپراتوری‌هابسبورگ است که توماس مونتس رهبری آن را برعهده داشت. این جنبش‌ها در ابتدا جنبش‌های عدالتخواهانه دهقانی بودند ولی در تداوم خود راه را برای استقرار شیوه تولید سرمایه داری باز می‌کنند. در اینجا مذهب با منافع سرمایه‌داری در تطابق قرار می‌گیرد چنانکه پیشتر ونیزی‌ها و فلورانسی‌ها قوانین کلیسای کاتولیک در حرام بودن برخی معاملات اقتصادی مثل ربا را نادیده گرفته بودند. این نوع تطابق قوانین مذهبی با روابط پیچیده به نوعی مورد توجه روحانیت شیعه در دوران صفوی قرار گرفته بود که در بسیاری موارد با عنوان طعنه آمیز کلاه شرعی شناخته می‌شد. این تطابق‌های اجباری تقریبا در همه مذاهب عمده جهان به چشم می‌خورد و جزئی از روند پیچیده تر شدن جامعه ای است که مذهب می‌بایستی در آن به حیات خود ادامه دهد.

با آنچه گفته شد می‌بینیم که در ابتدای دوران صفوی برتری در عرصه جهانی با ونیز و پس از آن اسپانیا و پرتغال می‌باشد. ولی این دو کشور به سرعت توسط قدرت نوظهور انگلستان کنار گذاشته می‌شوند. از اواسط دوران شاه عباس تا دوران جنگ‌های ایران و روسیه در زمان فتحعلی‌شاه را به این ترتیب می‌توان در یک پیوستگی تاریخی مطالعه کرد. در قسمت عمده این دوران کشورهای موثر برسرنوشت ایران انگلستان و هلند و از طرفی و عثمانی از طرف دیگر می‌باشند. روسیه هنوز به آنچنان قدرتی تبدیل نشده که بتواند به سوی جنوب پیشروی کند.

بر خلاف انگلستان که تمایل و امکان درک و تغییر جهان در جهت منافع خود را دارد ما حتی در دوران اوج سلسله صفوی شاهد این ویژگی در ایران نیستیم. در واقع دوران انحطاطی که پس از مرگ شاه عباس فرا می‌رسد تا سده بعد همچنان ادامه پیدا می‌کند. این سیر انحطاطی در ایدئولوژی و ادبیات ایران نیز خود را نشان می‌دهد. می‌دانیم که سده‌های قبل از برآمدن سلسله صفوی دوران طلائی ادبیات و شعر فارسی نیز محسوب می‌شود. ولی پس از آن تقریبا به غیر از مرثیه سرایان شاهد وجود آثار برجسته ادبی در قلمرو معنوی نیستیم. تحمل و مدارای مذهبی و اجتماعی که مضمون بسیاری از شاهکارهای حافظ و سعدی و مولوی را تشکیل می‌دهد و احتمالا واکنش به شرایط زمانه خود بوده است و یک سیر قهقرایی متاثر از بروز تعصبات و کشتارهای مذهبی می‌شود. هر چند به نظر زنده یاد احسان طبری فلسفه ایرانی و اسلامی به آخرین دستاورد خود یعنی فلسفه صدرائی نائل می‌شود ولی می‌دانیم که ملاصدرا خود تحت فشار روحانیون قشری زمانه خود بود و حتی هنوز پس از چند سده مورد قبول تمامی روحانیون حوزه شیعه نیست. شاید در صورت دوران شکوفائی شاه عباس این مکتب صدرایی  بود که می‌توانست نگرش مسلط اجتماعی یک جامعه پویا و در حال رشد را تحت تاثیر قرار دهد ولی با انحطاط اجتماعی و اقتصادی در صد ساله پایانی صفوی این روحانیون قشری هستند که به نماینده نگرش رسمی مذهبی تبدیل می‌شوند.

روند انحطاط اقتصادی و اجتماعی ایران در گسترش خرافات و قشری گری مذهبی بازتاب می‌یابد و به این ترتیب در اواخر دوره صفوی فشارهای اجتماعی بر اقلیت‌های مذهبی شدت می‌گیرد که البته اهداف اقتصادی خاصی را در جهت مصادره اموال و املاک زرتشتیان و ارامنه و دیگران را با پوشش مذهبی دنبال می‌کند که خود وسیله ای برای نیل به امکانات بیشتر مادی توسط برخی از روحانیون شیعی مذهب نیز محسوب می‌شود. حکومت فعلی جمهوری اسلامی به نوعی وارث همه خزانه تاریک اندیشی و ددمنشی دروغین و فقدان پایبندی به اصول و استفاده از توجیهات مذهبی در دوران ابتدائی و انتهایی صفوی است. به این ترتیب است که می‌توان گفت سقوط قطعی امپراتوری صفوی مایه حسرت تاریخی مردم ایران نیست!

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                      راه توده شماره 558 - 10 تیرماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت