راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 552
احیای سلطنت استبدادی
زیر پرچم اصل "ولایت فقیه"

 



مجلس خبرگان جدید چند روز دیگر آغاز به کار می کند. از درون این مجلس چه تدبیری می تواند بیرون بیآید بر کسی معلوم نیست، گرچه بحث های تند پیش بینی می شود. سرمقاله این شماره راه توده به همین مناسبت نگاهی دارد به باز تولید سلطنت در ایران زیر لوای "ولایت فقیه".
باز تولید سلطنت، آن هم از نوع استبدادی آن، از موذیانه ترین طرح هائی بود که از همان آستانه سقوط رژیم شاه آغاز شد. هر حزب و سازمان و شخصیت سیاسی ایرانی می تواند در این زمینه نظر خود را داشته باشد، اما از ما اگر سئوال شود، معتقدیم این طرح بسیار دقیق و هدایت شده توسط عوامل انگلستان در ایران از همان مجلس تدوین قانون اساسی تحت عنوان "ولایت فقیه" پیش برده شد. این که "حسن آیت" عضو رهبری حزب زحمتکشان (حزب متحد آیت الله کاشانی علیه دولت مصدق و هموار کننده جاده برای کودتای 28 مرداد) نقش آفرین این طرح شد و زیر پای آیت الله منتظری و آیت الله بهشتی نشست و آنها را قانع و سپس راهی خانه آیت الله خمینی کرد، بخش علنی این توطئه است. این که امثال ارتشبد حسین فردوست دوست و یار شانه به شانه شاه و کارشناس دوره دیده سازمان های اطلاعاتی انگلستان هم در این ماجرا نقش ایفاء کردند جای شک نیست؛ اما ماجرا ریشه دارتر از اینها بود! سرنخ این ماجرا در دست کسانی بود که مانند همه موارد مشابه در همه کشورهای جهان ناشناس و گمنامند اما کار بدست. بویژه که انگلستان در میان روحانیون بصورت تاریخی عوامل نفوذی داشت.ماجرای "ولایت فقیه" حتی تا بعد از رفراندوم جمهوریت هم در ایران بعد از سرنگونی رژیم شاه مطرح نبود و آیت الله خمینی هم چه در پاریس و چه در ابتدای بازگشت به ایران از آن سخن نگفته بود. حتی در قانون اساسی که در پاریس به همت دکتر حسن حبیبی تدوین و مورد تائید آیت الله خمینی قرار گرفته بود نیز چنین چیزی نوشته نشده بود. قانونی که آیت الله خمینی پس از بازگشت به ایران خواهان اعلام آن بعنوان جانشین قانون اساسی وقت و گذاشتن آن به رفراندوم بود که متاسفانه مهندس بازرگان پا را در یک کفش کرد که مجلس موسسان باید تشکیل شود و قانون اساسی را آن مجلس تهیه کند. آن مجلس که بعنوان مجلس تدوین قانون اساسی تشکیل شد و بازهم بحثی از ولایت فقیه در آن نبود ولی ناگهان ماجرای ولایت فقیه از زیر میز بیرون کشیده شده و در قانون اساسی گنجانده شد.
بلافاصله پس از گنجانده شدن این اصل به قانون اساسی و اعلام برگزاری رای برای تائید آن، حزب توده ایران نامه ای تاریخی برای آیت الله خمینی نوشت و آن را از طریق آیت الله خسرو شاهی که در آن زمان نماینده آقای خمینی در وزارت ارشاد وقت بود، برای وی ارسال کرد. در این نامه با صراحت قید شده بود که "این اصل زمینه ساز باز تولید سلطنت در ایران است". در اعلامیه حزب توده ایران برای شرکت در همه پرسی قانون اساسی، این صراحت بموجب سیاست "اتحاد و انتقاد" تعدیل و نوشته شد "آقای خمینی با این اصل و بدون این اصل مرجع مذهبی و رهبر انقلاب است، اما این اصل در آینده و پس از ایشان مشکلات مهمی را پیش خواهد آورد"
امروز، پس از 37 سال، حتی دانش آموزان دبیرستانی هم میدانند که به بهانه همین اصل، یعنی اصل ولایت فقیه، نظام حاکم با سلطنت استبدادی تنها چند گام فاصله دارد. تمام فرهنگ و مناسبات سلطنتی و استبدادی حول و حوش بیت رهبر کنونی جمهوری اسلامی احیاء شده است. حتی در سر تیتر نامه های رسمی اگر مقابل اسم رهبر نوشته نشود "مقام معظم"، نویسنده نامه مواخذه خواهد شد. تمام امور نظامی مانند دوران شاه که در دربار متمرکز بود، در بیت رهبری متمرکز است. شاه تا سال 1355 و زیر فشار فضای باز سیاسی که توسط رئیس جمهور وقت امریکا "کارتر" تحمیل شده بود حتی حاضر نشده بود با یک خبرنگار ایرانی مصاحبه کند. اما با همان زبان الکن و ادبیات متکبرانه اش علاقمند به سخنرانی بود!
نه تنها در مجلس و درهیات دولت، بلکه در هر مورد کوچک و بزرگی برای اجرای یک طرح، یک تصمیم و یک لایحه و ... تاکید می شد که این مسئله در چارچوب منویات اعلحضرت شاهنشاه آریامهر است. این منویات جانشین قانون اساسی شده بود. تمام روزهای هفته و ساعاتی از صبح و ساعاتی از بعد از ظهر تقسیم شده بود برای گزارش های حضور خدمت شاه وجلساتی با حضور وی. شاید این از نادر تفاوت ها باشد که شاه شبها می رفت به عیاشی و آقای خامنه ای می ایستد به نماز! و الا تمام مناسبات دربار شاهنشاهی در بیت رهبری احیاء شده است. نه شاه و نه ایشان به هیچکس توضیح نمی داد و نمیدهد که درجات نظامی بر حسب چه معیاری داده می شود، فرماندهی ها نیز به همچنین. این همه نهاد زیر مجموعه بیت رهبری که گفته می شود دستگاهی است با 4 هزار کارمند و خدمه چگونه اداره می شوند؟ بودجه آنها چگونه تامین می شود؟ مسئولین آنها با چه ضوابطی برگمار می شوند و اساسا ضرورت تاسیس آنها چیست؟ بعد از اعدام سرپرست خوشنام آستانقدس رضوی توسط رضا شاه، یعنی "آقا اسدی" دربار پهلوی دست گذاشت روی ثروت بیکران آستانقدس رضوی. نه رضا شاه و نه محمد رضا شاه به هیچکس درباره آستانقدس پاسخ ندادند و همین مناسبات پس از انقلاب 57 نیز ادامه یافت. حتی پس از فوت آیت الله طبسی که بهر حال برگمار شده توسط آیت الله خمینی بود و در خراسان روحانی سرشناسی بود که خرج زندگی آقای خامنه ای در مشهد را در دوران پیش از انقلاب نیز می داد، وقتی حجت الاسلام "رئیسی" را آقای خامنه ای به تولیت آستانقدس برگمار کرد به کسی توضیح نداد که معیار این انتصاب چیست؟ حتی به مجلس خبرگان. برگمار شده ای که یکی از سه متهم اصلی اجرای قتل عام زندانیان سیاسی 1367 است.
کسی به یاد ندارد که آقای خامنه ای گفته باشد بر حسب چه معیاری سرپرست برای صدا و سیما تعیین می کند. بحث بر سر احکامی که در آن لفاظی ها به خدمت گرفته می شود نیست. بحث بر سر معیارست. معیارهائی که باید براساس یک خط مشی تدوین شده برای اداره و هدایت صدا و سیما باشد. این تنها یک مورد است بعنوان مشت نمونه خروار. در تمام دورانی که بیت رهبری تبدیل به دربار شاهنشاهی شده، هرگز کلامی از دهان آقای خامنه ای بعنوان قبول اشتباهاتش در تعیین سیاست ها و برگماری ها و ... نشنیده است. از جمله دلائل پرهیز وی از شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتی، چه داخلی و چه خارجی نیز همین است. این که ناگهان خبرنگاری سئوال کند و با شرح کوتاه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و آمار رسمی از ایشان سئوال کند: "نقش شما با 70 در صد اختیارات حکومتی در این فاجعه چیست؟"
- 18 میلیون مردم شهرهای کوچک و روستاهای ایران آواره و جمع شده در حاشیه شهرها ایران.
- رسما چهار میلیون معتاد در کشور داریم.
- 23 درصد ازدواج ها زیر فشار فقر و اعتیاد به طلاق ختم می شود.
- 15 میلیون پرونده قضایی در قوه قضائیه وجود دارد. یعنی از هر 5 ایرانی یکنفر پرونده قضائی دارد.
- نزدیک به 600 هزار نفر در سال گذارشان به زندان ها می افتد.
- رقم محکومینی که دوران زندان و محکومیت را می گذرانند از 250 هزار گذشته است.
- 2.6 میلیون زن سرپرست خانوار داریم که اکثریت آنها زنان مطلقه اند.
این گوشه ایست از واقعیات امروز جامعه سلطنت زده ایران که رهبر جمهوری اسلامی باید در باره آن پاسخ بدهد.
اگر اظهار نظرهای زیر که مربوط به اخبار همین هفته است، نشانگر احیای سلطنت استبدادی در ایران نیست؛ پس نشانه چیست؟

آیت الله شاهرودی نایب رئیس مجلس خبرگان که می خواهد رئیس آن هم بشود:
«به برکت وجود آیت الله العظمی خامنه‌ای است که این نظام در حال رشد و پویایی است. باید زیر چتر رهبری کار کنیم و از هدایت‌های ایشان استفاده و دستآورد‌ها را به برنامه تبدیل کنیم.»

سرپرست جدید صدا و سیما:
« از مقام معظم رهبری که کار رسانه را به من واگذار کرده‌اند تشکر می کنم.»

سرتیپ احمد وحیدی که میخواهد کویرهای ایران را آباد کند:

« مساحتی در حدود 70 درصد از کشور را مناطق کویری و بیابانی تشکیل می دهد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال های گذشته تاکیداتی داشته اند و احساس شد به اندازه کافی به این موضوع پرداخته نمی شود. 700 پروژه را برای آبادانی این مناطق تعریف کرده ایم.»

مملکت، مجلس و دولت و سازمان برنامه و بودجه و انواع نهادهای فنی و تحقیقاتی ندارد که از روی سر همه آنها به فرموده رهبر یک سردار سپاه مسئول اجرای 700 پروژه رهبر فرموده شده است؟

روزی که آیت الله مشگینی رئیس وقت مجلس خبرگان و امام جمعه قم، از روی سادگی در نماز جمعه قم از دهانش در رفت و گفت: «چه عیبی دارد که یک دوره هم سلطنت روحانیت در ایران باشد!»
اشاره اش به همین مناسباتی بود که در بالا به آن پرداخته شد.


به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:
https://telegram.me/rahetudeh


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 552 راه توده - 30 اردیبهشت ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت