راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها...- احسان طبری ( 25)

اگر اسلام نبود

مغولها به ایران حمله نمی کردند

 

"العزیز بالله" خلیفه عباسی، خان خونخوار مغول، چنگیز را به تصرف ایران تحریص کرد ولی ایرانیان (و از آن جمله فیلسوف و عالم شیعی خواجه نصیرالدین توسی) سرانجام به دست هلاکوخان مغول خلافیت عباسی را برای همیشه بر انداختند. در همان ایام که «استعجام» خلیفه و اشراف عرب به تدریج موجب «استعراب» امیران و اشراف فئودال عجم می شود، اپوزیسیون نیرومند شیعی به صورت جنبش اسماعیلی و زیدی در میان فرو دستان جامعه گرم کار و پیکار بود. تشیع از همان آغاز با شعوبیت و تعصب ایرانی در آمیخت و به پایگاه معنوی مقاومت ایرانیان بدل شد. بیهوده نیست که فردوسی شیعی مذهب با چنان خشم از مقدسات سنیان یاد می کند و می گوید:

چو با تخت، منبر برابر شود

همه نام بوبکر و عمر شود

 

 

تشیع در اسلام

 

داستان تشیع در اسلام داستانی دراز و پیچیده است و ما قصد ورود در آن را نداریم و فقط می خواهیم پس از آشنایی اجمالی که در بندهای پیشین با اسلام یافته ایم به بررسی فرقه شیعه امامیه بپردازیم و در این زمینه فقط به تذکاری اجمالی در باره تشعب در اسلام بسنده می کنیم:

 

اسلام از همان آغاز قابل دو نوع تعبیر اجتماعی بود:

 اول- به سود قشرهای ساده مردم و علیه اشرافیت قریش؛

دوم به سود اشرافیت قریش و به مثابه درفش معنوی آن ها برای سیطره یافتن بر قبایل و حکومت های عرب و متحد ساختن آن ها.

اگر بنی سفیان به ویژه پس از صلح «حدیبیه» (628 م)، که در اثر آن شهر مکه جامعه اسلامی را به رسمیت شناخت، و سپس بنی عباس تفسیر دوم را پذیرفتند، شیعه و خوارج همان تعبیری را گرفتند که اباذر غفاری، مقداد، سلمان و بر راس همه آن ها علی آن را برگزیده بودند.

 

و از آن جا که این فرقه خوارج از فرق شگفت انگیز اسلام است، جا دارد سخنی چند از خوارج بگوییم. خوارج (اعم از «ازارقه« و «اباضیه») در جنگ صفین از علی به سبب کوتاه آمدنش در نبرد با معاویه سخت رنجیده و پرچم طغیان گشودند. آن ها طرفداران جدی سادگی و دموکراتیسم بدون قبیله ای اسلام بودند و هر کس را که بر روش آنان نمی رفت کافر می شمردند و «استعراد» یا کشتن هر کافری را نیز صواب می دانستند و چون مردمی سخت بی باک و بسیار مومن بودند خوفی عظیم در دل ها افکندند. در عرصه ای از کوفه گرفته تا از سویی تا طبرستان و از سوی دیگر تا سیستان و کرمان میدان عمل و جنگ و گریز آن ها بود، ولی روش خشن و تعصب نامعقول شان، آن ها را در میان مردم منفرد ساخت و جا را تنها برای «شیعه» که با اسلوب های نرم و شیوه های احساسی و استدلالی به میدان آمده بود، باز گذاشت.

 

شیعه، چنان که برخی از پژوهندگان (مانند آقای همایی) نیز متذکر شده اند، یک پدیده تماما ساخته و پرداخته دست ایرانی نیست، بلکه بیشتر از تضادهای درونی قریش پدید آمده است. با این حال، روشن است که ایرانیان و موالی ایرانی نژاد زود از این جریان به سود خود و علیه سیطره عرب استفاده کردند و آن را به پرچمی بر ضد بنی امیه و بنی عباس مبدل ساختند. در همان ایام حیات علی، کسانی (و از مهم ترین آن ها «عبدالله بن سبا») چندان در تعظیم شخصیت علی غلو می ورزیدند که حتی وی را به مقامی خداگونه می رساندند. می گفتند «حب علی حسنه لاتضر معها سیئه» یعنی دوستی علی آن چنان نیکی است که با بودن هیچ بدی نمی تواند زیان رساند. زیاده روی های عبدالله بن سبا چندان بود که علی ناچار شد او را از پیرامون خویش دور کند.

لفظ «شیعه» از همان آغاز تنها اطلاق به هواداران علی و آلش نمی شد، بلکه در زمان امویان «شیعه» آل عباس نیز وجود داشت و بد نیست که بدین گوشه جالب که شاید کمتر از آن خبر دارید، اشاره کنیم. یکی از ایرانیان موسوم به "بکیربن ماهان" که در دوران بنی امیه زندانی بود، در ایام بند و زنجیر با ابومسلم خراسانی آشنا شد. ابومسلم آن ایام غلام بود. بکیرین بن ماهان ابومسلم را از غلامی باز خرید و او را در زمره شیعیان آل عباس در آورد و برای تدارک قیام به سود عباسیان به خراسان فرستاد. بکیربن ماهان از سازماندهان مهم اپوزیسیون بنی العباس علیه بنی امیه است که به شیعه عباسی معروفند و «راوندیه» نیز از این زمره بوده اند. با این حال، عباسیان را که خود از قشرهای متمکن و متمول قریش بودند مانند آل علی نماینده جناح دموکراتیک قریش نباید شمرد و پس از آن که به سر کار آمدند، کار طرفداران خویش مانند ابومسلم یا فرقه «راوندیه» را (که منصور خلیفه را به حد خدایی می رساندند) ساختند و آن ها را نابود کردند. عباسیان در عمل نشان دادند که دست کمی از امویان ندارند و در واقع، اگر آن ها در غدر و خدعه و قساوت بی پروا نمی بودند نمی توانستند در محیطی پر تناقض، خود را قرن ها بر مسند ننگین حکمروایی نگاه دارند.

از آن جا که حکومت عباسیان بر مشرق بلاد اسلامی و در مجاورت ایرانیان بود، کوشیدند خود را به آداب ایرانی بیارآیند، علمی که در تاریخ «استعجام» نام گرفته است. از خاندان های نوبختی و برمکی آداب دولتمداری ایرانیان را آموختند و بسی کوشیدند تا ایرانیان را رام کنند و مهر آل علی را از دلشان برانند. البته، این تلاش ها تا دورانی بی تاثیر نبود ولی «غدرعباسی» و زخم های کاری که با کشتن ابومسلم ها، افشین ها، بابک ها، مازیارها، آل برمک ها و بسیاری دیگر بر پیکر ایرانی زدند میان آن ها و ایرانیان بغض و بی اعتمادی ژرفی پدید آورد. از همین رو، به قبایل و امیران ترک متوسل می شوند و آن ها را به برانداختن سلسله های ایرانی تحریک می کنند تا به دست آن ها ایرانیان را در قبضه نگاه دارند. ولی در این جا نیز تدبیرشان همیشه موثر نیست. سرانجام العزیز بالله خلیفه عباسی، خان خونخوار مغول، چنگیز را به تصرف ایران تحریص می کند ولی ایرانیان (و از آن جمله فیلسوف و عالم شیعی خواجه نصیرالدین توسی) سرانجام به دست هلاکوخان مغول خلافت عباسی را برای همیشه بر می انداختند. همچنین، باید گفت در همان ایام که «استعجام» خلیفه و اشراف عرب به تدریج موجب «استعراب» امیران و اشراف فئودال عجم می شود، اپوزیسیون نیرومند شیعی به صورت جنبش اسماعیلی و زیدی در میان فرو دستان جامعه گرم کار و پیکار بود. تشیع از همان آغاز با شعوبیت و تعصب ایرانی در آمیخت و به پایگاه معنوی مقاومت ایرانیان بدل شد. بیهوده نیست که فردوسی شیعی مذهب با چنان خشم از مقدسات سنیان یاد می کند و می گوید:

 

چو با تخت، منبر برابر شود

همه نام بوبکر و عمر شود

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمائید:                                                                                     

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html

 

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.htm

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.html

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari23.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

 

 

کانال تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 568 راه توده - 25 شهریور ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت