راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 570

آیا آقای خامنه ای رسیده

به زمان تجدید نظرهای اساسی؟

 

 

در هفته گذشته، دو خبر در میان دیگر اخبار و رویدادها، سابقه ای 37 ساله داشت و از این نظر دارای چنان اهمیتی است که باید بدان پرداخت.

1- خش صدائی از آقای خامنه ای که در آن نسبت به شعار "جانم فدای رهبر" دیدارکنندگان واکنش نشان داده و می گوید "من کی هستم که جان شما فدای شود؟ اگر هم قرار است جانی فدا کنید آن را فدای اسلام کنید."

2- رویداد دوم مربوط به نقل قولی است که از وی در ارتباط با یکی از دیدارهایش با محمود احمدی نژاد از دهان خواص نزدیک به بیت وی منتشر شده، مبنی بر این که ایشان به احمدی نژاد گفته "صلاح نظام نیست شما برای انتخابات 96 خود را نامزد کنید"

خبر دوم با حواشی مختلف و تفسیرهای متفاوت همانقدر در رسانه های داخل کشور انتشار یافت که درباره خبر اول سکوت شد.

 

الف- از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی و حتی در ماه های پیش از سقوط رژیم شاه که آیت الله خمینی به ایران بازگشته بود، سخنان چند پهلو که از آن هر گروه حکومتی بتواند تعبیر خود را بکند باب شد. بویژه که روحانیت عادت به سخنوری و تکرار یک موضوع دارد و طبیعی است که حضور ذهنی باقی نمی ماند و اغلب یک موضوع با لغات و اصطلاحاتی مطرح می شود که با هم زاویه دارند. هر روز عده ای را به دیدار آقای خمینی بردند و ایشان هم برای آنها سخنرانی کرد و یا (بویژه پس از تاسیس جمهوری اسلامی) در طول هفته چند بار مقامات به دیدار وی می رفتند و ایشان درباره مهم ترین مسائل مملکتی سخنرانی طولانی می کرد با همان شیوه تکرار یک موضوع و دست اندازهای زاویه دار در جملات و هر روزنامه ای و هر مقامی به زعم خود فلان جمله را از سخنرانی های وی برگرفته و به سود خود تفسیر می کرد. این شیوه در طول جنگ با عراق نیز ادامه یافت و حالا تبدیل به چندین جلد کتاب و یک مرکز حفظ آثار تبدیل شده است.

این شیوه حکومتی برای آقای خامنه ای نیز به ارث رسید و ایشان حتی با تقلید شیوه سخن گفتن آقای خمینی سعی کرد همین روش را دنبال کند با این تفاوت که سمت گیری آقای خمینی در سخنرانی هایش علیه جناح راست حکومتی و مرتجعین مذهبی بود و آقای خامنه ای برعکس به سود جناح راست و مرتجعین مذهبی. هم در دوران آقای خمینی و هم در دوران آقای خامنه ای – البته بیشتر در دوران آقای خامنه ای- یک پدیده دیگر نیز رایج شد و ادامه یافت و آن نقل قول هائی بود و هست که از دیدارهای غیر علنی آنها تبدیل به دستآویز حکومتی می شد و می شود. از جمله همین آخرین نقل قولی که از آقای خامنه ای در باره موضوع دیدارش با احمدی نژاد در هفته گذشته همه جا نقل شد و چون تعبیرها و تفسیرهای ضد و نقیض تا حد تکذیب چنین جمله ای ادامه یافت خود آقای خامنه ای ناچار شد از طریق دفترش هم این دیدار را تائید کند و هم جمله ای را که به احمدی نژاد گفته تاکید کند تا بلکه ماجرا ختم شود.

این شیوه حکومتی در جمهوری اسلامی که عملا از روی سر قانون اساسی و قوانین مصوبه مجلس و تصمیمات دولتی اعمال می شود و دستآویز جناح های حکومتی و از جمله لباس شخصی ها و نظامی ها و امام جمعه ها می شود، تاکنون کم مسئله نساخته و ایکاش مورد اخیر تبدیل به یک شیوه شود. یعنی آنچه در خفا گفته می شود رسما هم اعلام شود تا هم مردم و هم حکومتیان بدانند ایشان و یا هر کس دیگری چه گفته و چه شنیده است. ما بر این تصور نیستیم که نبرد در درون حاکمیت بر سر هژمونی یکی بر دیگری که 37 سال است ادامه دارد، با این شیوه ای که توصیه می کنیم هم خاتمه یابد اما امتحان کردن آن بی ضرر نیست. چه درباره برجام باشد و چه ماجرای پولشوئی و چه آسیب های اجتماعی و یا بحران اقتصادی و یا گزارش هائی که به ایشان داده می شود و نتایجی که درجلسات محرمانه گرفته می شود اما محرمانه نمی ماند و تبدیل به خطبه های نماز های جمعه و سرمقاله های کیهان و... می شود.

ب- مورد دوم نیز کم اهمیت تر از مورد اول نیست و باز می گردد به توطئه بسیار مهم ایجاد کیش شخصیت و احیای سلطنت در جمهوری اسلامی. از لقب "امام" برای آیت الله خمینی تا لقب "مقام معظم رهبری" برای آقای خامنه ای. در این مورد نیز مسیری 37 ساله طی شده تا رسیده ایم به شرایط کنونی که هر تصمیم و لایجه پیشنهادی به مجلس و یا هر اقدام قوه قضائیه و یا هر سخن فرماندهان سپاه مستند است به تمایلات و فرمایشات مقام معظم رهبری. چنان که می رود تا این لقب تبدیل شود به شاه کلید هر نوع اعمال نظر غیر قانونی و سلطنتی! ما در پشت این القاب و این توطئه دست های مرموز انگلیسی برای باز تولید سلطنت در ایران را می بینیم که زمان خروج شاه از ایران و بازگشت آیت الله خمینی با شعار برقراری جمهوری اسلامی در ایران آغاز شد و سپس با دست های انگلیسی تبدیل به گنجانده شدن اصل "ولایت فقیه" در قانون اساسی شد و کاروانی به راه افتاد که ساربان کارآزموده اش انگلستان بود.

اگر آن جمله معترضه آقای خامنه ای خطاب به آنها که شعار "جانم فدای رهبر" را میدادند پشتوانه ای در حد شکستن بت کیش شخصیت باشد باید آن را نشانه هوشیاری وی و رسیدن به شناختی نوین از پدیده ها درجمهوری اسلامی دانست و از آن استقبال کرد.

زمان زیادی برای رسیدن به نتیجه گیری قطعی از این دو رویداد نیاز نیست!

 

 

تلگرام راه توده:

Https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 570  راه توده -  هشتم مهر ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت