راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گفت و گوی با مهدی پرتوی-3

بازگشت جوانشیر

 و کیانوری به ایران

عکس: حسین قلمبر

 

) کیانوری گفت که حزب از طریق "قدوه" از اعضای کمیته مرکزی نامه ای برای امام خمینی نوشته و در ادامه، اعلامیه حزب در پشتیبانی از رهبری آیت الله خمینی و شورای انقلاب منتخب او را به دستم داد! – نقل از بخش پایانی قسمت دوم)

 

 

 

کیانوری همچنین به من توصیه کرد در بازگشت به ایران با محمدعلی عمومی دیدار کنم و ماموریتی از جانب رهبر حزب به او بدهم. در این دوره عبدالرحمن قاسملو که از حزب جدا شده بود، شروع به فعالیت در کردستان کرده بود. کیانوری به شدت نسبت به او بدبین بود. می گفت که قاسملو جاسوس است و نباید با او تماس گرفت. او از من خواست به دیدار عمویی بروم و به او توصیه کنم که افسران از هر نوع ارتباط با قاسملو بپرهیزند. غنی بلوریان عضو قدیمی حزب همراه با افسران آزاده شده بود و به کردستان باز گشته بود. کیانوری نگران بود که بلوریان با قاسملو متحد شود. کیانوری از من خواست به عمویی توصیه کنم با توجه به این که اهل کرمانشاه است به همراه شلتوکی (که او نیز از بستگان عمویی و کرمانشاهی بود) به کردستان سفر کنند و ضمن دیدار با غنی بلوریان به او اطمینان دهند که جای او در کمیته مرکزی حزب توده ایران است و مسئول سازمان حزب در کردستان خواهد بود و اکیدا نباید با قاسملو همکاری کند.

 

- این سفر شما درست همزمان بود با انقلاب اسلامی...

- بله! وقتی به برلن غربی نزد یکی از اعضای حزب کمونیست آلمان غربی که مسئول پشتیبانی از من بود بازگشتم، متوجه شدم بختیار فرودگاه های کشور را از ترس بازگشت امام خمینی بسته است. من برای بازگشت به ایران عجله داشتم. بنابراین به استانبول پرواز کردم و از راه زمینی به ایران بازگشتم. وقتی برگشتم از امیر معزز خواستم با رحیم عراقی که (پس از آزادی از زندان- ر. ت) به سازمان نوید پیوسته بود تماس بگیرد و از طریق او که به افسران آزاد شده نزدیک بود، قرار ملاقاتی با عمویی ترتیب بدهد. این ملاقات در منزل رحیم عراقی میان من و عمویی انجام شد. عمویی مرا از دوران زندان می شناخت و وقتی مرا دید یکه خورد. من پیام رهبری حزب را به او منتقل کردم اما او به من اعتماد نکرد و از من خواست برای اعتماد سازی پیام رمزی از طرف او در روزنامه مردم منتشر شود. این موضوع برایم عجیب بود زیرا من با وجود این که کادر مخفی بودم، ریسک دیدار با او را پذیرفته بودم. من پیام رمز عمویی را به کیانوری منتقل کردم اما سرعت تحولات به گونه ای پیش رفت که مسئله اعتماد سازی منتفی شد.

- در منابع مختلف آمده که اعضای سازمان نوید در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب دست به اسلحه بردند و «چریک های توده ای» دوشادوش مردم در سرنگونی شاه نقش ایفا کردند. - پس از پیروزی انقلاب در خصوص نقش سازمان نوید در حوادث روزهای آخر حکومت پهلوی اغراق شد و این واژه نیز محصول همان اغراق است. ما در اعضای سازمان نوید حوادث بیست و یکم و بیست دوم بهمن را پیش بینی نکرده بودیم که بخواهیم برآن اساس دست به اسلحه ببریم. اگر چه سازمان نوید یک تشکیلات مخفی بود اما اعضای آن چریک های اسلحه به دست نبودند که ما بخواهیم به ایشان فرمان دهیم که در فلان روز به فلان پادگان یورش ببرید و آن را تصرف کنید. اعضای نوید مانند سایر مردم در روزهای پایانی عمر حکومت پهلوی رفتار کردند و همان طور که مردم به پادگان ها وارد شدند و اسلحه های ارتش را با خود بردند آن ها نیز چنین کردند. کادرهای نوید که وظیفه عملیاتی شان پخش مخفیانه نشریه بود، یک شبه چریک توده ای نشدند. این عبارت را بعد از پیروزی انقلاب رحمان هاتفی با توجه به موقعیتی که در کیهان داشت به کار برد و رهبری حزب نیز روی آن تبلیغات فراوان کرد.

(پرتوی در این بخش یا بی خبر است که نیست و یا قصد دگرگون جلوه دادن و انکار واقعیات و خود را به فراموشی زدن را دارد. درشب کودتای 19 بهمن، که تهران حکومت نظامی اعلام شده بود و حدس کودتا زده می شد در اطراف سینما میامی و نزدیک به میدان فوزیه چند واحد توده ای که به کوکتل مولوتف مسلح شده بودند توانستند در همان ساعات اولیه حرکت کودتائی به تانک فرماندهی کودتا در زیر پل میدان حمله کرده و آن را آتش بزنند و فرمانده عملیات را که یک سرهنگ ارتشی بود دستگیر کنند و صبح روز بعد، او را همراه با اسناد دستورات عملیات کودتایی که در تانک پیدا شده بود تحویل مدرسه رفاه که محل استقرار آقای خمینی بود دادند. بنابراین نه هاتفی از خود خبری ساخته بود و نه اقدام بموقع شماری توده ای در آن شب انکار شدنی است. مگر بنا بر ملاحظات و یا انگیزه هائی که پرتوی اکنون دارد. ر- ت)

 

- اما شما از یکی- دو ماه قبل شعارهایی مبنی بر تدارک مبارزه مسلحانه سر داده بودید.

- بله درست است اما حرف ما تدارک دیدن برای چنین مبارزه ای در آینده بود. وقتی در آذر ماه 57 به اتفاق رحمان هاتفی با ایرج اسکندری دیدار کردیم او هم به ما گفت شما که حرف از قیام مسلحانه می زنید نمی دانید که چنین قیامی شرایطی می خواهد که با اوضاع جاری منطبق نیست؟ به او توضیح دادیم که منظور ما این است که چون احتمال دارد ارتش علیه مردم کودتا کند و برخورد با تظاهر کنندگان به شدت خشن شود، باید برای مبارزه مسلحانه تدارک دید. امروز که به آن روزها فکر می کنم معتقدم که حرف ما چیزی فراتر از شعار نبود. تدارک قیام مسلحانه از ما بر نمی آمد؛ با کدام اسلحه؟ و با کدام امکانات آموزشی؟

 

- اولین تماس شما با رهبری حزب بعد از سقوط رژیم چه زمانی بود؟

- در ماه های آخر منتهی به انقلاب با توجه به رفع محدودیت های امنیتی، ارتباط تلفنی ما با کیانوری برقرار شده بود. ما به خانه پدری خدایی (که تقریبا خالی بود و بعد از انقلاب بخشی از سلاح های جمع شده از دست توده ایها در آنجا جا سازی شد. ر- ت) می رفتیم و آن جا در ساعت معینی کیانوری به برلن غربی آمده و از آنجا با ما تماس می گرفت. روز بعد از پیروزی انقلاب نیز چنین تماسی برقرار شد. کیانوری که از سقوط رژیم شاه بسیار خوشحال بود پشت تلفن به من گفت هر قدر اسلحه که لازم دارید بگویید برایتان بفرستم! من از این حرف او یکه خوردم اما گفتم ما بیش از آن چیزی که شما تصور کنید اسلحه در اختیار داریم. در تماس بعدی کیانوری گفت که (جانشین من یعنی جوانشیر . ر- ت) به ایران بازخواهد گشت. ساعت پرواز را نیز گفت. هاتفی و خدایی برای استقبال او راهی فرودگاه مهر آباد شده بودند. من با آن ها نرفتم اما منتظر بودم که خبر بازگشت کیانوری را به من بدهند. ساعت ها گذشت و از آن ها خبری نشد نیمه شب بود که زنگ خانه ما به صدا درآمد. وقتی جلوی در رفتم دیدم جوانشیر پشت در است! جوانشیر مورد اعتماد کیانوری بود و البته عنصری تشکیلاتی و کاربلد و به همین دلیل اولین فردی بود که از کمیته مرکزی به ایران بازگشت. جوانشیر را در آخرین سفرم به برلن دیده بودم و همان جا از من آدرس خانه ام را گرفته بود. اما خدایی و هاتفی او را ندیده بودند و بنابراین در فرودگاه او را نشناخته بودند. جوانشیر آن شب در خانه من ماند و فردای آن روز به همراه هاتفی و خدایی او را به خانه یکی از هواداران حزب در خیابان دولت (که آدرس آن دراختیار خدائی بود. ر- ت) بردیم تا در آن جا اقامت کند.

 

- دستور کار جوانشیر چه بود؟ آیا جوانشیر حرفی از مخفی ماندن سازمان نوید یا تشکیل شبکه مخفی به میان آورد؟

- برعکس، جوانشیر گفت ماموریت دارد تشکیلات علنی حزب را داخل کشور راه اندازی کند. جوانشیر بر این نظر بود که هسته اصلی سازمان جدید حزب توده ایران باید سازمان نوید باشد. بنابراین قرار شد شاخه های نوید در شهرستان ها در خدمت شبکه علنی حزب قرار بگیرند و به عبارت دیگر از حالت مخفی درآیند. این اتفاق در روزهای بعد رخ داد و وقتی امیر خسروی و ابراهیمی به ایران بازگشتند و قرار شد برای راه اندازی تشکیلات حزب به خوزستان و آذربایجان بروند من سرشاخه های نوید در خوزستان و آذربایجان را با ایشان مرتبط کردم.

- در همین زمان در اروپا پلنوم شانزدهم برگزار شد و برای اولین بار افرادی از داخل ایران به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شدند. شما چه زمانی از این پلنوم و نتایجش مطلع شدید؟

- فکر می کنم در آخرین روزهای اسفند بود که جوانشیر در جلسه ای با افسران آزاد شده اطلاع داد که چند روز قبل پلنوم شانزدهم حزب برگزار شده و ایشان به عنوان اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران انتخاب شده اند. همچنین گفت که من و هاتفی به عنوان اعضای کمیته مرکزی برگزیده شده ایم. در همین جلسه قرار بر این شد که افسران آزاد شده برای راه اندازی دفتر مرکزی حزب در تهران وارد عمل شوند. آن ها با کمک امکاناتی که داشتند دفتری در خیابان 16 آذر جنب دانشگاه تهران به عنوان دفتر حزب توده ایران راه انداختند. جالب است بدانید که من هیچ گاه به دفتر حزب توده ایران پا نگذاشتم و تنها مواردی پیش آمد که از برابر آن رد شدم. در این دوره ما به کمک جوانشیر دو شماره دیگر از نشریه نوید (و یک شماره "مردم" ارگان کمیته مرکزی حزب را برای انتشار اسناد پلنوم شانزدهم منتشر کردیم که امکان چاپ آن با کاغذ سفید را هاتفی از طریق چاپخانه یکی  از اقوامش فراهم کرد. ر- ت) را منتشر کردیم. در آخرین شماره نوید جوانشیر سرمقاله مهمی در انتقاد از دولت مهندس بازرگان نوشت و او را نماینده خط لیبرالی در انقلاب معرفی کرد. (این قسمت مخدوش و غلط است. این سرمقاله در دورانی نوشته شد که شادروان بهزادی پس از بازگشت به ایران سردبیری روزنامه "مردم" را برعهده گرفته بود و در "مردم" منتشر شد و نه در نوید. ر- ت)

- کیانوری چه زمانی به ایران برگشت؟

- نحوه بازگشت کیانوری به ایران داستان جالبی داشت. پیش از کیانوری مریم فیروز و برخی دیگر از اعضای کمیته مرکزی به ایران باز گشتند. ما برای استقبال از آن ها به فرودگاه مهرآباد می رفتیم و آن ها را تا منزلی که برای شان در نظر گرفته بودیم همراهی می کردیم. وقتی صحبت از بازگشت کیانوری شد، مریم فیروز به شدت نگران بود و این احتمال را طرح می کرد که ممکن است ضد انقلاب، کیانوری را به محض ورود به ایران ترور کند. بنابراین در روز بازگشت کیانوری تدابیر ویژه ای در نظر گرفتیم. ماشین کیانوری را از فرودگاه تا منزل دخترش در خیابان فرصت با چهار ماشین اسکورت کردیم. در ماشین حامل کیانوری علاوه بر یک راننده مجرب، یک عضو ورزشکار و قوی هیکل نوید را نیز مامور مراقبت از او کردیم. کیانوری به من گفت: «این دو نفر را برای من بگذار» به این ترتیب کیانوری از همان لحظه ورود به تهران تیم حفاظت تشکیل داد. در همان هفته اول ورود کیانوری، او به من گفت احساس می کند تحت تعقیب است و برایش خیلی مهم بود که بداند چه کسی او را زیر نظر دارد. برای پی بردن به این موضوع چند نفر از اعضای نوید را مامور کردیم که در کوچه ای که خانه دختر کیانوری در آن بود تحت پوشش دستفروش میوه مستقر شوند. آن ها بعد از یکی – دو روز گزارش دادند که خانه دختر کیانوری و رفت و آمدهای او توسط خودروهایی زیر نظر است. از طریق یکی از اعضای نوید که در اداره راهنمایی و رانندگی بود، شماره این خودروها را استعلام کردیم و متوجه شدیم خودروها متعلق به ساواک است. ما شنیده بودیم که دولت موقت، اداره هشتم ساواک یعنی ادارات جاسوسی و ضد جاسوسی را با همان ترکیب کارمندان سابق دوباره فعال کرده است. مهم ترین وظیفه ای که این دو اداره پیش از انقلاب بر عهده داشتند مقابله با تهدید خارجی شوروی بود و حالا با بازگشت کیانوری دبیر اول حزب توده ایران، پرسنل این ادارات مشغول تعقیب و مراقبت از او بودند. تعقیب کیانوری توسط این نهاد که بعدها تبدیل به دفتر اطلاعات نخست وزیری شد تا روز بازداشت کیانوری در بهمن 61 ادامه داشت. به این ترتیب کیانوری برای انجام برخی امور مخفی در ابتدا مجبور بود از طریق راننده اش از دست این تیم های تعقیب و گریز خلاص شود و به همین دلیل در نقاط کوری از ماشین پیاده می شد و رد گم می کرد.

 

- اولین جلسه جدی شما با کیانوری که به شکل گیری سازمان مخفی بعد از انقلاب منجر شد چه زمانی برگزار شد؟

- اولین جلسه مهم و سرنوشت ساز برای ما و برای سازمان نوید با کیانوری در منزل جوانشیر روبه روی پارک ساعی تشکیل شد.(این جلسه در خانه حسین قلمبر که خانه موقت جوانشیر هم شده بود، در خیابان کاخ تشکیل شد نه در خانه جوانشیر در مقابل پارک ساعی. خانه قلمبر متعلق به یک شرکت تعطیل شده بود که صاحبان آن از ایران گریخته بودند و شادروان حسین قلمبر از رهبران گروه منشعب از فدائیان که به حزب پیوسته بود آن را بصورت مبله به ماهی 500 تومان اجاره کرده بود. اولین جلسات هیات سیاسی نیز در همین خانه تشکیل می شد. ر- ت)

در این جلسه کیانوری به ما گفت که بر اساس تصمیم پلنوم شانزدهم قرار بر این است که سازمان نوید به عنوان تشکیلات مخفی حزب باقی بماند. استدلال کیانوری این بود که چون شرایط پایدار نیست و هر آن احتمال کودتا و بازگشت حکومت پهلوی وجود دارد و همچنین حزب با معضل قانونی یا غیر قانونی بودن دست به گریبان است، باید یک سازمان مخفی پشتیبان شبکه علنی در روزهای فشار و سختی باشد.

 

- به نظرتان قضیه تاسیس تشکیلات مخفی مصوبه پلنوم شانزدهم بوده است؟ کیانوری در خاطراتش می گوید که بر اساس اخذ اختیارات ویژه از هیئت سیاسی برخی تصمیمات را گرفته است.

- من اطلاع دقیقی ندارم. بعدها در زندان از اعضای کمیته مرکزی در باره این حرف کیانوری سئوال کردم و آن ها تصمیم پلنوم مبنی بر مخفی ماندن تشکیلات نوید را انکار می کردند. البته ممکن است آن ها به دلیل فشار زندان این موضوع را تکذیب کرده باشند.

 

- شما که سرشاخه های نوید را به شبکه علنی وصل کرده بودید، چطور توانستید سازمان را مخفی نگاه دارید؟

- به کیانوری هم همین را گفتم که این تصمیم دیر به نوید ابلاغ شده زیرا ما طبق نظر جوانشیر شاخه های تبریز و خوزستان سازمان نوید را به شبکه علنی وصل کرده ایم. کیانوری از شنیدن این موضوع خیلی عصبانی شد و توصیه اکید کرد که این روند متوقف شود و تلاش شود شاخه های مخفی در این استان ها احیا شوند. به کیانوری گفتم که نوید سازمانی برای پخش نشریه نوید بوده و در آستانه انقلاب کمی بیش از دویست عضو داشته است و حالا تشکیلات حزب علنی شده و در تهران و شهرستان های مختلف دفاتر حزب برقرار است، چگونه و به چه تعداد باید برای شبکه مخفی نیرو جذب کرد. کیانوری در پاسخ گفت انتظار دارد اعضای شبکه مخفی ده برابر شده به دو هزار نفر برسد. توصیه کرد که بهتر است از میان اعضا و کادرهای علنی حزب «نوک» بزنید و شبکه مخفی را گسترش دهید. کیانوری پرسید: «در حال حاضر چند نفر نیرو در سپاه و کمیته ها دارید؟» پاسخ دادم هیچ، زیرا ما به دنبال این امور نبوده ایم برای کیانوری این موضوع بسیار عجیب می نمود و توضیح داد باید در داخل نهادهای انقلابی و احزاب و گروه های سیاسی نفوذ کنید و این یکی از مهم ترین دستور کارهای شماست. می گفت حزب برای این که خط مشی و مواضع سیاسی خود را تنظیم کند باید از آن چه در نهادهای انقلابی و احزاب سیاسی می گذرد مطلع باشد. به اعتقاد کیانوری یکی دیگر از وظایف سازمان مخفی تدارک دیدن خانه هایی امن و چاپخانه های مخفی به تعداد زیاد در تهران و مراکز استان ها بود تا اگر روزی تشکیلات علنی حزب زیر ضرب قرار گرفت این امکانات برای حزب در دسترس باشد. کیانوری پرسید آیا سازمان نوید تیم تعقیب مراقبت دارد؟ پاسخ من منفی بود. کیانوری با تعجب گفت چطور ممکن است تیم تعقیب مراقبت نداشته باشیم؟ قطعا به چنین تیمی نیاز داریم. مطابق با این توصیه بود که همان تیم مستقر در برابر منزل محل اقامت کیانوری تبدیل به تیم تعقیب مراقبت شدند و چند تیم دیگر نیز با همین هدف در نوید سازماندهی شد. با این دستور کار، من، هاتفی، خدایی هر نوع ارتباط مان با شبکه علنی را قطع کردیم و تنها در ارتباط مستقیم با شخص کیانوری بودیم. کیانوری هفته ای یک بار و اگر اشتباه نکنم در روزهای چهارشنبه با ما سه نفر دیدار می کرد و تصمیمات مربوط به شبکه مخفی از دل این جلسات بیرون می آمد. این جلسات تقریبا به مدت یک سال تا مرداد 59 ادامه داشت.

 

 

برای مطالعه بخش های گذشته  به لینکهای  زیر مراجعه کنید:                                                                       

 

1-   http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/partovi.html

2 -                                                                                                      http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/partovi.html

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 611  راه توده -  26 مرداد ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت