راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها...- احسان طبری (50 )

امروز ایران فرزند دیروز

و فردا آینه دیروز و امروز است

 

با رسیدن اسلام به ایران، فصلی تاریخی از شکوفائی عرفان، فلسفه، شعر و دفاع از هویت ملی و تاریخ در کشور ما آغاز شد. فلسفه شک و یقین گریبان منطق خشک و جامد را گرفت و بذر شک و تردید بر زمین خشک اندیشی مذهبی پاشیده شد. بزرگترین فلاسفه و شعرای ایران حاصل این دوران و این بذر پاشی اند. از ابن سینا تا رازی، از فردوسی تا حافظ و سعدی و از مولوی تا ابوالحسن ابوالخیر و غزالی، از خیام تا عطار، و از بابک تا مزدک و مانی ... همه محصول این بذر پاشی بر زمین خشک اندیشی مذهبی اند. عرفان لطیف و رویائی ایران چنگ بر گریبان اسلام انداخت، همچنان که جنبش های اجتماعی زیر پای مهاجمین عرب و خلفای سلطه گر اسلامی را روبید. امروز ایران از دل این گذشته بیرون آمده است: امروز ایران فرزند دیروز و فردا آینه دیروز و امروز ایران است. نه از قلم ما، که از قلم طبری بخوانید:

 

 

 

حل مساله جبر و اختیار از جهت دانش امروزی

 

اگر بخواهیم در تحقیقاتی که فیلسوفان معاصر غرب از دکارت و اسپینوزا تا بیهوریست ها و فرویدیست های معاصر در باره حدود آزادی اراده انسانی و ماهیت خود این اراده کرده اند، وارد شویم مطلب سخت به درازا می کشد و ما را از مقصد دور می کند. از همین رو، ترجیح می دهیم راه حلی را که خود در این زمینه درست می دانیم به اجمال مطرح سازیم.

ما در مساله جبر و اختیار عجالتا از جبر یا دترمینیسمی که در جهان فاقد شعور، یا در جهانی که غرایز آن را اداره می کند سخن نمی گوییم، بلکه مطلب را به ماهیت اراده انسانی و حدود آزادی عمل این اراده محدود می کنیم تا در یک سلسله مسایل مختلف غرق نشویم، زیرا در واقع آن چه که در بحث جبر و اختیار در نزد فیلسوفان و متکلمان و مذهبیون و صوفیه ایران مطرح بوده، مجبور یا مختار بودن انسان است و لاغیر. به همین جهت حتی طرفداران اختیار در «فاعل موجب» که بر عمل کننده غیر انسان باشد، حکم جبر را جاری می دانستند. بنابراین، بجاست بدانیم اراده چیست و دیواره های عمل آن کدام است.

اراده تنظیم آگاهانه و از روی هدف فعالیت از جانب انسان است. به بیان دیگر، اراده قدرت تنظیم عمل موافق هدف و نقشه ای است که از قبل در نظر گرفته شده و تابع ساختن عمل انسانی به موازین اجتماعی و اسلوب های عقلی است، و غلبه برانگیزه های نفسانی ای می باشد که با این موازین و اسلوب های مباین اند. اراده باید بر موانع و مشکلاتی که در سر راه هدف قرار دارد، خواه این موانع و مشکلات درون ذاتی باشد یا برون ذاتی، عینی باشد یا ذهنی، غلبه کند. به بیان دیگر، اراده قدرت بازداشتن (ترمز کردن) حرکت است که در نتیجه آن رادع و مانعی برای تبدیل بلاواسطه امپولس حرکت به حرکت و اتخاذ تصمیمات نیمرس پایدار می شود. تامل و تعمق در عمل، آن عمل را پخته تر می کند و در صورت وجود انگیزه های مختلف نبردی بین انگیزه های مختلف انجام می گیرد و در میان این انگیزه ها، انگیزه ای که برای شخصیت معین مورد نظر اهمیت بیشتری دارد فاتح می گردد. بنابراین، اراده تنها جمع ساده اعمال ارادی نیست، بلکه در پس آن شخصیت و جهان بینی و سمت یابی و سیستم منافع و دستگاه عواطف شخصی قرار دارد.

دانش روانشناسی معاصر، به ویژه براساس نظریات پاولف ماهیت روانی اراده بشری را چنین توضیح می دهد:

دماغ انسانی طبق اصل «دستگاه دوم علامات» (مانند زبان) که با «دستگاه نخستین علامات» (تاثیرات بلاواسطه خارجی) ارتباط مستقیم دارد، عمل می کند و به برکت این «دستگاه ثانوی علامات» نه تنها اشیایی که بلاواسطه بر حواس تاثیر می کنند، بلکه حتی تصاویر انتزاعی و تعمیمی این اشیاء (که کلمات و الفاظ حاکی از آن هاست و به صورت سخن درونی (تفکر) و سخن برونی (بیان) در می آید) نیز نقش محرک ایفا می نماید. بدین سبب این امکان پدید می آید که از تجارب گذشته که در محفوظات انسانی است برای تعیین هدف هایی که از حدود حواس و ادراکات خارج است، استفاده شود. از آن جایی که این هدف ها گاه از آن چه که بلاواسطه انعکاس می یابد، بسی عقب می ماند می تواند پندار مستقل بودن آن ها از جهان خارج پدید آید. به هر جهت حرکات ارادی حرکاتی است که به نحو مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر نیازمندی های حیاتی قرار گرفته است.

طبق این تعاریف، اراده یک نیروی ربانی و اسرارآمیز نیست که بتواند در ورای علل و اسباب که از دور و نزدیک، از گذشته تا آینده در آن موثر است، عمل کند. لنین در دفتر فلسفی (چاپ سال 1947 بروسی، صفحات 162- 163) می نویسد:

«در واقع، هدف های انسان مولود جهان عینی است و این هدف ها جهان عینی را به مثابه معلوم و موجود در نظر می گیرد و آن را مفروض می کند، اما به نظر آدمی چنین می رسد که هدف های وی از وراء جهان گرفته شده و از این جهان مجزاست».

و نیز می گوید (کلیات آثار، چاپ چهارم، جلد 1، صفحه 142):

«اندیشه جبر (دترمینیسم) که ضروری بودن رفتار انسان را مقرر می دارد، و افسانه بی معنای "آزادی اراده" را رد می کند، به هیچ وجه نه عقل و نه وجدان انسان و نه ضرورت ارزیابی وی را رد نمی کند. برعکس، نظریه دترمینیسم ارزیابی اکید و صحیح را میسر می شمرد و نه تحمیل همه چیز بر "اراده آزاد"».

انگلس در اثر معروف خود آنتی دورینگ مساله حدود آزادی اراده انسانی را بدین نحو مطرح می سازد:

«آزادی، در وجود یک نوع استقلال پنداری و خیالی از قوانین طبیعت نیست بلکه در معرفت این قوانین و در امکان آن است که قوانین طبیعت را طبق نقشه و براساس این معرفت وادار سازیم تا برای هدف های معین عمل کند... لذا اراده آزاد چیزی نیست جز امکان انطباق تصمیمات با وقوف بر امر».

از آن چه که گفته شد می توان نتایج زیرین را گرفت:

مساله جبر و اختیار به معنای آزاد یا آزاد نبودن انسان در عمل خود که قدمای ما سعی کردند آن را حل کنند، مساله واقعا پیچیده ای است که بدون کشفیات امروزی طرز کار سلسله اعصاب و مغز انسانی – که از جمله پاولف آن را در آموزش «دستگاه نخستین و دومین علامات» بیان داشته است – حل صحیح آن میسر نبود.

موافق این راه حل روشن می شود که اراده انسانی بدان معنا که برخی قدریون و اختیاریون تصور می کردند، آزاد نیست و در چنبره قوانین طبیعی و اجتماعی، قوانین ساختمان جسمی و روحی انسان، و مقررات و موازین جامعه موجود محدود است. از آن جا که حرکت جهان طبیعی و جامعه (به مثابه جزیی از این جهان طبیعی) قانونمند است، در آن جبر و دترمینیسم حکمرواست. جبری بودن حیات اجتماعی پایه عمل است و پیش بینی علمی است، ولی معنای این سخن آن نیست که سیر تاریخ را قدرتی ازلی از پیش در «لوح محفوظ» معین کرده است و آن مشیت با ناگزیری تقدیرآمیزی اجرا می گردد. اکثر قوانین اجتماعی تکامل، قوانین گرایش مانند هستند که خط اساسی تکامل جامعه را معین می کنند و نه فعالیت بی نهایت متنوع هر فردی را. نتیجه هر پروسه اجتماعی معین، تنها به کیفیت قوانین اجتماعی که آن پروسه را موجد و موجب هستند مربوط نیست، بلکه به شرایط مشخصی که این قوانین در آن جریان و سریان می یابند نیز مربوط است. بنابراین، در زندگی اجتماعی دائما امکانات مختلف و گرایش های گوناگون مطرح است و هر یک از این امکانات که صورت عمل به خود می گیرد، به فعالیت آگاهانه خلق بستگی دارد. جبر، یعنی قبول وجود و تاثیر قوانین دیرپای طبیعی و اجتماعی نه تنها آزادی عمل انسانی را نفی نمی کند، بلکه این آزادی به نحو سرشتی و ذاتی در سبب مند بودن پدیده های اجتماعی وارد است.

هر قدر انسان ها قوانین عینی تکامل جامعه را ژرف تر درک کنند، هر اندازه منافع آن ها با مطالبات و مقتضیات این قوانین کامل تر و سازگارتر شود، درجه آزادی زیادتر است. بدین ترتیب، این سخن بزرگ که اختیار جبر شناخته شده است معنای روشن می یابد.

آن دسته از متفکران ما که مانند مولوی اختیار را در نوعی جبر قبول داشته اند و شیعه امامیه که ترکیب این دو مبداء را قبول کرده، ولو در کادر مذهبی و کلامی و یا اسکولاستیک، به حل صحیح مساله از مجبره و قدریه مطلق نزدیک تر بودند.

با این حال، همچنان که گفتیم، پیروان جبر در ادبیات ایران حرف دیگری دارند. هدف آن ها سست کردن پایه مذهب و تشکیک در آن بود. چنان که معتزله که معتقد به اختیار بوده اند نظر دیگری داشته اند و قصدشان از نسبت «صدور و ایجاد» اعمال به انسان، جلب او به مسوولیت و تعقل و احتراز از تعبد و تسلیم صرف در مقابل محدثین و قشریون بود. بنابراین، قضاوت در باره این سیستم های عقاید باید قضاوت تاریخی باشد. اگر این قضاوت در شرایط کنکرت تاریخی انجام گیرد معلوم می شود که هم معتزله، هم جبریون، از نوع خیام و حافظ و هم «سانتریست» ها هر کدام با یک داعیه منطقی و انگیزه گاه نیک و درست وارد عرصه شده بودند. با این حال، انگیزه شخصی کافی نیست، باید دید محتوای صحیح دعاوی آن ها چه بوده است. اگر چه محدودیت علمی به قدمای ما اجازه حل مساله را به معنای امروزی نمی داده است، ولی سعی آن ها در طرح آن و دقت در اطراف بسیاری نازک کاری ها واقعا در خور اعجاب و تحسین است.

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:                                                                                                                             

 

 1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36-

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 594  راه توده -  31 فروردین 1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت