37 سال پس از انقلاب به آنچه گذشته عمیق ترنگاه کنیم
|
در هفتههای گذشته و همزمان با سالگرد انقلاب بهمن 57 رادیو و تلویزیون
حکومت انباشته از گزارشهای تبلیغی به سبک رپرتاژ آگهیهایی شد که
"دستاوردهای انقلاب" را برای مخاطبان صدا و سیما تشریح
میکرد. اینکه چه تعداد مراکز تحقیقاتی بوجود آمده، چه شمار کارخانه های
جدید ساخته شده، چند دانشگاه و مرکز آموزشی تازه پس از انقلاب ایجاد شده،
چه تعداد به شمار دانشجوی دختر یا پسر در دانشگاهها افزوده شده و مشابه
آنها به عنوان دستاوردهای انقلاب معرفی
میگردید.
بحث فعلا بر سر نفی و انکار این آمارها و این ادعاها نیست هر چند که میزان
زیادی غلو و پنهان کاری مسائل اصلی در آنها نهفته است. بحث بر سر آن است که
به فرض درستی این آمارها، با پذیرش پیشرفتهایی که ما ظاهرا در زمینه
آموزشی و تحقیقاتی و تکنولوژیکی داشته ایم، با وجود هزینههای سنگینی که
برای آموزش پرورش پرداخته ایم، با پذیرش درستی آمار شمار کارخانهها و
مراکز تولیدی تازهای که بوجود آوردهایم و … در عمل دستاوردهای چشمگیری نه
در عرصه اقتصاد، نه فن آوری، نه آموزش، نه تولید مشاهده
نمیشود. نه تنها مشاهده
نمیشود بلکه در مسئله اصلی، یعنی در عرصه اجتماعی، در عرصه زندگی مردم،
آنجا که همه اینها، هر پیشرفتی در نهایت خود را باید در این عرصه نشان دهد
پس از رشد سالهای اولیه انقلاب، به تدریج در همه شاخصها اعم از شاخصهای
بهداشتی، مسکن، آموزش؛ تامین امکانات هنری، فرهنگی، ورزشی؛ مبارزه با فقر،
حاشیه نشینی، بیسوادی، فرار از روستاها، بحران محیط زیست و کمبود آب و
مشابه آن دچار پسرفتها و عقبگردهای وحشتناک نیز شدهایم.
چرا چنین است؟ چرا ما بر روی کاغذ
میتوانیم آمارهایی ارائه دهیم که حاکی از رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی
است ولی در عمل، در زندگی مردم، در مناسبات اجتماعی، در شاخصهای کلان
توسعه، آنجا که پاسخگویی به مهمترین و پایهای ترین نیازهای مردم در میان
است در زمره عقب مانده ترین کشورها قرار
میگیریم؟
این امر دلایل مختلف دارد که در پیوند با یکدیگر است. یکی از این دلایل
نبود یک نگاه سیستمی به امر توسعه، و در پیوند با آن، نبود یک سیستم منسجم
و به هم پیوسته در کشور ماست که شاخههای مختلف اقتصادی و اجتماعی را با
یکدیگر پیوند دهد، مکمل همدیگر قرار دهد و در جهت یک هدف، متمرکز و بسیج
کند. مثلا همین نظام آموزشی و شمار دانشگاههای آزاد و غیرآزاد و دولتی و
ملی و پولی و غیرانتفاعی و اصولا سیاست گسترش دانشگاهها و شمار دانشجویان
را در نظر بگیریم که تبلیغات حکومتی بدان افتخار
میکند. از آنجا که بین این دانشگاهها و نظام تولیدی و اقتصادی کشور هیچ
رابطهای وجود ندارد، اجزای یک سیستم به هم پیوسته اقتصادی و اجتماعی
نیستند؛ پیامدهای این توسعه دانشگاهی هم عملا به تخریب منابع کشور انجامیده
است. اکثریت دانشجویان که تحصیل را برای معیشت دنبال
میکنند بازار کاری متناسب با تحصیلات آنها وجود ندارد و در نتیجه بیکار
میمانند و گاه به عنوان نیروی کار به کشورهای دیگر مهاجرت
میکنند. بخش علمی تر یعنی کسانی که بیشتر دنبال دانش هستند، یا بدلیل نبود
مراکز تحقیقاتی و یا بدلیل تبعیض در ورود به آنها، بناگزیر راه جلای وطن در
پیش
میگیرند و جذب مراکز علمی و فرهنگی اروپا و به ویژه امریکا
میشوند که در آنجا امکان بهتری برای پیشرفت علمی آنها وجود دارد. بنابراین
نتیجه سیاست پرهزینه آموزشی ما تربیت متخصص رایگان برای کشورهای پیشرفته
سرمایهداری است.
مشاهده
میشود صرف افزایش شمار دانشگاهها یا دانشجویان نشاندهنده پیشرفت نیست اگر
همراه با ایجاد یک سیستم به هم پیوسته و همسو نباشد که بتواند این
دانشجویان را بعدا به خود جذب کند و به کار بگیرد و همه را در خدمت یک هدف
قرار دهد. نتیجه نبود این نگاه سیستمی آن است که به هر بخشی جداگانه و در
خارج از پیوندهای آن با دیگر اجزا و بخشها نگاه
میشود. یک سیستم
میتواند دانشجوی کمتر و کارگر بیشتر داشته باشد و کارآمد تر از سیستم
دیگری باشد که دانشجو و مراکز دانشگاهی بیشتر دارد و معمولا هم برای
کشورهایی که در مرحله انقلاب صنعتی هستند یا از آن عبور کردهاند همینطور
است.
اما چرا ما
نمیتوانیم یک سیستم به هم پیوسته و هدفمند، یک چرخه تولید ملی در ایران
ایجاد کنیم؟ آیا مشکل تنها در نداشتن نگاه، در نداشتن درک سیستمی است؟ قطعا
نه! مشکل در درجه اول در منافع اجتماعی است. این منافع اجتماعی است که نگاه
ضدسیستمی را، هم پرورش
میدهد، هم تبلیغ
میکند و هم آن را حاکم کرده است. غلبه نگاه سیستمی مستلزم آن است که به کل
جامعه همچون یک مجموعه همبسته نگاه شود. یک سیستم زمانی شکل
میگیرد که همه مردم از دورافتاده ترین روستاها تا مرکزی ترین نقاط شهری،
از کم سواد تا دانشگاهی، از کارگر تا تولیدکننده درون نظام اقتصادی و
اجتماعی جایگاه و حقوق خود را داشته باشند. یعنی منافع اکثریت، منافع آن
قشرها و گروههای اجتماعی که از وجود یک سیستم تولیدی در کشور بهره مند
میشوند در صدر سیاستگذاریهای اقتصادی و ملی قرار گیرد. در حالیکه تفکر
سرمایه داری تجاری و روحانیان حامی آن اصلا با این نگاه مخالف است. آنان
عدالت الهی را در جامعه مبتنی بر غنی و فقیر می بینند. این تفکر و قشرهای
اجتماعی مدافع آن حامل پراکندگی اقتصادی هستند و از فقدان یک سیستم همبسته
اقتصادی و اجتماعی سود
میبرند. آنها هستند که منافع خود، دیدگاه خود را به کل جامعه تحمیل
میکنند.
مثلا بورژوازی تجاری ایران که به عنوان یک طبقه نماینده پراکندگی اقتصادی و
اجتماعی است، سود و منافع و هستی آن هم در نبود یک سیستم تولیدی در کشور
است. به همین دلیل گرایش به از هم پاشاندن هر سیستم تولیدی، هر سیستم منجسم
اجتماعی، هر نوع همبستگی اجتماعی دارد. هر جا که ورود کند یا منافع آن غلبه
کند سیستمهای موجود را از هم
میپاشاند. این فراز و فرودهایی که کشور ما همزمان با کم یا زیاد شدن درآمد
نفت پیدا
میکند ناشی از این وضع است. به محض آنکه درآمد نفت اندکی افزایش پیدا
میکند بورژوازی تجاری وارد میدان
میشود و این درآمد را علیه سیستم تولیدی ضعیف در حال شکلگیری به کار
میاندازد و آن را نابود
میکند. با نابودی سیستم تولیدی، همه اشکال همبستگی اجتماعی و تامین
اجتماعی نیز که
میتواند در سایه آن رشد و گسترش پیدا کند نیز از هم گسسته
میشود. از اینروست که ما مدام شاهد کوشش برای ایجاد یک سیستم تولید داخلی
و سپس شاهد نابودی آن هستیم.
حاصل و نمود این گرایش فقط در این نیست که سرمایهداری تجاری تولید ملی را
از طریق سازوکار صادرات و واردات نابود
میکند، بلکه
در این نیز هست که میکوشد صنعت ملی را نیز تابع سودآوری تجاری کند. نتیجه
آن
میشود که صنعت کشور از حقلهای از زنجیر چرخه اقتصاد کشور که نیازهای
اجتماعی مردم را رفع
میکند خارج و تابع صادرات و واردات و سودآوری تجاری
میشود. صنعتی که سرمایهداری تجاری در ذهن دارد، صنعتی است که یا مواد
اولیه خود را از خارج وارد
میکند، یا کالاهای تولیدی خود را به خارج صادر
میکند، یا هر دو. آن سیستم صنعتی که در آن مواد اولیه از داخل تامین شود و
محصولات کارخانه یا در صنایع دیگر ملی یا توسط مردم ایران مصرف شود به
معنای حذف سرمایهداری تجاری از حلقه تولید و اقتصاد است و آنها با ایجاد
چنین سیستمی مخالفند و دربرابر آن مقاومت
میکنند. به عبارت دیگر حتی صنعت و کارخانه هم اگر تابع منافع سرمایهداری
تجاری شده باشد حامل پیشرفت نیست. این صنعت همان کاری را
میکند که دانشگاه ما انجام
میدهد. دانشگاه ما متخصص رایگان به هزینه مردم ایران برای امریکا و اروپا
و کانادا تربیت
میکند، یعنی جزیی از حلقه پیشرفت علمی نه ایران که کشورهای سرمایهداری در
غرب است. صنعت ما هم یا کالاهای مورد نیاز غرب را با کارگر ارزان برای آنها
ارزانتر تمام
میکند یا مواد اولیه را با اندک تغییر به بهایی ارزانتر برای چرخه اقتصاد
کشورهای پیشرفته سرمایهداری تولید
میکند. این دانشگاه و اینچنین صنعت موجود در ایران جزیی از سیستم تولیدی و
اقتصاد ملی در ایران نیستند، جزیی از تجارت، زایدهای از سیستم اقتصاد
سرمایهداری جهانی هستند.
در این شرایط صنایع کوچک و متوسط ایران که برای داخل کشور تولید
میکنند و اتفاقا مهمترین نقش را در تولید ملی دارند زیر فشار شدید تجارت و
سود تجاری هستند که صنعت را اصولا تابع سودآوری
میخواهد و صنعت غیرسودآور یا کم سودآور ولو آنکه ایجاد کننده اشتغال و رفع
کننده نیازهای مردم ما باشد برای آن معنا ندارد. سرنوشت دردناک کارخانههای
ارج و آزمایش نشانهای از چگونگی حاکم شدن منافع سودآوری تجاری بر صنعت ملی
است. سرمایهداری تجاری خواهان بسته شدن این کارخانه هاست چرا که منافع آن
در ورود تلویزیون و یخچال و غیره از خارج است.
به همین شکل است در دیگر عرصههای اقتصادی و اجتماعی از قبیل مسکن، بهداشت،
آموزش و پروش، ورزش، هنر و … که همه چیز تابع منافع سرمایهداری تجاری و
سوداوری آن شده است و کشور ما را در همه این عرصهها دچار عقب ماندگی و حتی
پسرفت کرده است.
با در نظر گرفتن این واقعیت، یکی از شرایط اولیه برپایی یک سیستم پیوسته و
هدفمند در ایران کنونی ملی کردن بازرگانی خارجی کشور، بستن کمربندها و
بازگشت به سیاست ایجاد مراکز تهیه و توزیع دولت موسوی است. هر اشکالی و
نارسایی هم که در کار این مراکز بود یا در آینده بوجود بیاید، بهتر از آن
است که سرنوشت اقتصاد کشور تابع سودآوری تجاری و پراکندگی و ملوک الطوایفی
ناشی از آن شود. این خواستی است که در قانون اساسی هم آمده و در واقع حاصل
آگاهی و تجربه تاریخی مردم ایران است. مشکل در اینجاست که این سرمایه داری
تجاری که فعالیت آن باید مهار و از اثرگذاری بر اقتصاد ایران حذف شود فقط
آنها نیستند که در اتاق بازرگانی جمع شدهاند. امروز بخش عمده فعالیتهای
اقتصادی سپاه و ارگانهای نظامی، نهادهای زیر نظر رهبری، کارتلهای اقتصادی
نظیر آستان قدس، بنیاد مستضعفان، به اصطلاح ستاد فرمان امام، بنیاد شهید،
حوزه علمیه و … به عرصه صادرات و واردات و قاچاق وارد شده است. اینان هستند
که در برابر اجرای اصل ملی شدن بازرگانی خارجی قانون اساسی به همان اندازه
و بیش از تجار اتاق بازرگانی مقاومت
میکنند. کودتایی هم که همه آنها دست در دست هم علیه موسوی کردند، ریشه در
وحشت از بازگشت این تفکر و این برنامه ریزی داشت، همانطور که امروز با
"فتنه، فتنه" کردن
میخواهند مانع پایان حصر او شوند.
زمانی
میتوان از دستاوردهای انقلاب در عرصه اقتصادی سخن گفت که ببینیم آیا
توانستهایم آن قشر اجتماعی سرمایهداری تجاری را که طی چند سده گذشته و تا
پیش از انقلاب 57 عامل عقب ماندگی کشور و نماد پراکندگی و گریز از مرکز
اقتصادی بوده است به عقب برانیم؛ یا برعکس پس از انقلاب به تدریج به آن پر
و بال دادهایم و در مرکز منافع و اقتصاد کشور قرار داده ایم؟ دستاوردی اگر
باشد در اینجاست.
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 589 راه توده - 5 اسفند ماه 1395