راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها....- احسان طبری ( 45)

ایلغار مغول ها

تهاجم اعراب را کامل کرد

 

در هر خیزش تاریخی که ملت ایران تهاجم خارجی را دفع کرده و بار دیگر روی پای خود ایستاده، تهاجمی دیگر و خونین تر بر ایران آغاز شده و چرخ تاریخ را در کشور ما به عقب رانده است. چنین است نتایج حمله اعراب به ایران، جان سختی یک ملت برای دفاع از خود، دوران شکوفائی فرهنگ و فلسفه و علم در ایران و سپس حمله ایلغار مغول ها و بازگرداندن چرخ تاریخ به عقب. آنچه را اسکندر با ایران کرد، اعراب و سپس مغول ها تکرار کردند. اگر نبود روحیه عمیق ملی در ایران، هر کدام از این تهاجم ها کافی بود تا برای همیشه دفتر ایران بسته شود.

 

 

شک اسلوبی و آزمون گرایی در نزد متفکران پس از اسلام

 

غزالی

 

پدیده جالبی که در دوران اوج فرهنگی ایرانی پس از اسلام (از قرن سوم تا قرن هفتم) مشاهده می شود، عبارت است از پایان یافتن دوران اکتساب و اقتدار نسبت به علم و فلسفه یونانی و آغاز دوران شک اسلوبی، ابداع و اجتهاد و گرایش به مشاهده و آزمون و اندازه گیری طبیعت برای یافتن حقایق نو یا تصحیح مبهمات و خطاهای گذشته و رد یا دقیق تر کردن آن ها. این پدیده به ویژه در نزد رازی، بیرونی، ابن سینا، غزالی، سهروردی مشاهده می شود.

 

برای آن که اهمیت این پدیده روشن گردد، کافی است به نقش عظیمی که فلسفه معاصر برای بت شکنان اسکولاستیسیسم قرون وسطایی اروپا و بر راس آن ها سر فرانسیس بیکن انگلیسی و رنه دکارت فرانسوی قائل است توجه کنیم. از آن جا که اوج و رونق فرهنگی در شرق از جمله در ایران به یک نوزایی واقعی نرسید و به ویژه در اثر ایلغار مغول سر به نشیب نهاد، این نهال که در شورستان شرق خشکید در بهارستان غرب بالید و برگ افشاند و ثمر داد به اوج امروزی رسید که ما باید به حق چون کودکان ابجد خوان برای آموزش آن از مقدمات آغاز کنیم.

 

در باره بیکن که فیلسوف ژرف بین روس هرتسن او را «کریستف کلمب جهان علم» نامید، مارکس در «خانواده مقدس» که نام دیگر آن «انتقاد بر نقد انتقادی» است (چاپ روسی سال 1955 صفحه 143) می نویسد:

 

«بنیان گذار واقعی مکتب مادی در انگلستان و سراپای علم تجربی معاصر بیکن است. طبیعت شناسی در دیدگان وی دانش واقعی است. فیزیک که مبتنی بر تجارب حسی است، مهم ترین بخش طبیعت شناسی است. آنا کساگور را با «هومئو مریا» و دمکریت با اتم هایش اغلب اوقات به نام اتوریته هایی یاد می کند».

 

موافق آموزش وی حس عاری از خطاست و منبع همه انواع شناخت هاست. علم همانا دانش تجربی است که خود عبارت از انطباق اسلوب عقلی بر معلومات حسی است. استقرا، تحلیل، مقایسه، مشاهده، تجربه، شرایط عمده یک اسلوب عقلی است.

 

مارکس در این عبارت کوتاه، به شیوه دقیق و عمیق خود، نمودار روشنی از مکتب بیکن و اهمیت وی می دهد. در ادامه خواهیم دید که بسیاری از این مشخصات در بعضی از فیلسوفان ما لااقل به صورت نخستین جوانه ها رویید، ولی در کولاک های بعدی به گل نشست و ثمره نداد.

خود بیکن در تعریف اسلوب خود و درک خویش از «علم» که با درک اسکولاستیک تفاوت بین دارد، می گوید:

 

«علم گویی هرمی است که قاعده منحصر آن تاریخ و تجربه است، از همین رو، باید فلسفه طبیعی، تاریخ طبیعی باشد. نزدیک ترین طبقه به این قاعده عبارت است از فیزیک و نزدیک ترین طبقه به راس هرم عبارت است از متافیزیک» (ف. بیکن، کلیات آثار، ترجمه روسی، صفحه 272).

 

نقش دکارت همانند نقش بیکن به مثابه آغازگر اسلوب نوین تفکر و تحقیق علمی عظیم است. رنه دکارت فرانسوی در کتاب معروف خود گفتار در روش درست راه بردن عقل که ترجمه آن را محمدعلی فروغی در ذیل جلد اول سیر حکمت در اروپا به دست داده است، مساله شک منطقی یا «شک اسلوبی» را نخستین مبنای حرکت به جلو قرار می دهد و بر این اساس جزمیات (دگم های) قرون وسطایی را درهم می کوبد. وی در این کتاب می گوید:

«از دیرزمانی بر خورده بودم به این که در اخلاقیات گاه لازم می شود آدمی عقایدی را پیروی کند که غیر یقینی بودن آن را می داند، ولیکن مصلحت در این می بیند که آن را یقینی فرض کند، چنان که پیش از این بیان کردم. من چون در آن هنگام می خواستم فقط به جست و جوی حقیقت مشغول باشم معتقد شدم که باید به کلی شیوه مخالف اختیار کنم و آن چه را اندکی محل شبهه پندارم غلط انگارم، تا ببینم آیا سرانجام چه چیزی در ذهن باقی می ماند که به درستی غیر مشکوک باشد. پس چون گاهی از اوقات حس ما خطا می کند و ما را به اشتباه می راند، لذا فرض کردم هیچ امری از امور جهان در واقع چنان نیست که حواس ما به تصور در می آورند و چون کسانی هستند که در مقام استدلال حتی در مسائل بسیار ساده هندسه به خطا می روند و استدلال غلط می کنند و برای من هم مانند مردم دیگر خطا جایز است، پس همه دلایلی را پیش از این برهان پنداشته بودم غلط انگاشتم و چون همه عواملی که به بیداری برای ما دست می دهد در خواب هم پیش می آید، در صورتی که هیچ یک از آن ها در آن حال حقیقت ندارد، بنا بر این گذاشتم که فرض کنم که هر چه هر وقت به ذهن آمده مانند توهماتی که در خواب برای مردم دست می دهد بی حقیقت است... الخ.» (سیر حکمت، جلد اول، 146- 147)

 

از آن جا که منظور ما یک یادآوری تاریخی است، در باره نقش روش تجربی بیکن و شیوه شک دستوری یا اسلوب دکارت بیش از این سخن نمی رانیم و به اصل مطلب می رویم.

 

بیکن و دکارت در قرن هفدهم می زیسته اند و متفکران ما که نقش بت شکنی آن ها را نسبت به میراث فلسفی یونان انجام دادند و شک اسلوبی، آزمون و اندازه گیری و تجربه طبیعت را پایه معرفت ساختند، در قرن های دهم تا دوازدهم می زیسته اند. با تقدمی در حدود 500 – 600 سال این متفکران مطالبی را به میان کشیدند که اگر ادامه می یافت، می توانست مانند روش فلسفی بیکن و دکارت، آغاز تحول مثبتی باشد و به دوران اقتدار و تقلید خاتمه دهد.

 

ابتدا اجازه دهید برخی واقعیات را یاد کنیم.

در دورانی که رازی، بیرونی، ابن سینا می زیستند (قرن های سوم و چهارم هجری) میراث فلسفی یونان در عالم خود، مانند قرآن و حدیث، به جزمیات و «دگم» بدل شده بود. اتفاقا در مقدمه منطق المشرقین، ابن سینا خود این «دگماتیک» ها را که تخطی از بیان فیلسوفان و علمای یونان مانند ارسطو و افلاطون، بقراط و جالینوس را گمراهی می دانستند به متعصبان حنبلی تشبیه می کند. تجربه، مشاهده، اجتهاد، استقرا به عده ای از علمای ما نشان داده بود که بسیاری از احکام فلسفی، طبی، نجومی، ریاضی و غیره فیلسوفان و دانشمندان یونان بی خدشه نیست و گاه صرفا خطاست. در قرن های مورد بحث ما پایه فرهنگ مادی نیز از جهت بسط تولید و بازرگانی، عظمت شهرها، بسط مناسبات فرهنگی بین اقوام مختلف زمینه فوق العاده مساعدی برای تراکم تدریجی تجارب علمی، برای پوشش عقول نیرومند و شخصیت های برجسته، برای تکان و نهضت فکری ایجاد کرده بود.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:                                                 

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.htm

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

 21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36-

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 589  راه توده -  5 اسفند ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت