راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها...- احسان طبری ( 46)

نه از دل، که از جان

طبری عاشق ایران بود!

 

هرگز به این اندیشیده اید که یک فرد سیاسی چقدر باید عاشق میهنش باشد که در تمام طول سالهای دوری اجباری از میهنش نیز لحظه ای از مردمش، از تاریخ میهنش و از زندگی مردمش غافل نماند؟ طبری چنین عاشقی بود. یکی از زیباترین صحنه های مثنوی عاشقانه خسرو و شیرین (خمسه) صحنه روبرو شدن خسرو، فرهاد و شیرین در کاخ خسرو است. بیتی در این روبروئی بصورت سئوال و پاسخ وجود دارد که عشق طبری به ایران را باید معنای کامل این بیت دانست:

بگفت از دل شدی عاشق بدنیسان

بگفت: از دل تو می گوئی، من از جان

و طبری از جان عاشق ایران بود. در تنگنای دوری و مهاجرت، هرکس درباره تاریخ ایران تحقیقی کرد و در ایران منتشر ساخت طبری آن را از راه دور به دست آورد و خواند تا برای بیان نظر چیزی را از ذهن و حافظه و دانش کم نیآورد. بخوانید آنچه را درباره غزالی، رازی، سهرودی، ابن سینا و برتری اندیشه و فلسفه ایرانی در 12 قرن پیش می نویسد.

 

 

 

 

رازی

 

رازی شاید از نخستین کسانی است که مساله تردید در دگم های حکمت و طب یونانی را با صراحت ولی با نهایت احتیاط مطرح ساخت. رازی کتابی به نام الشکوک الرازی علی کلام جالینوس فاضل الاطباء فی الکتب التی نسبت الیه دارد. مقدمه این کتاب را شادروان دکتر غنی ترجمه کرده است که در سال اول مجله یادگار به چاپ رسیده است. رازی در این مقدمه چنین می گوید:

 

«می دانم بسیاری از مردم خرده خواهند گرفت و در تالیف این کتاب مرا ملامت خواهند کرد که چگونه در مقام مخالف با مرد جلیل القدری چون جالینوس برآمده ام. در حالی که از همه خلق بیشتر بر من حق دارد، زیرا من به وسیله او هدایت شده و از دریای فضایل او بهره ها برده ام... ولی علم و فلسفه زیر بار تسلیم صرف و تقلید محض و قبول اقوال اساتید بدون بینه نمی رود، و مساهله با آن ها را جایز نمی شمارد. فیلسوف خود نمی پسندد شاگردانش چشم بسته تسلیم گفته های او شوند.»

 

سپس رازی برای آن که او را به «کفران نعمت» و «ادعای بیجا» متهم نسازند، مثالی ذکر می کند که نشانه مخالفت ارسطو شاگرد افلاطون با معلم خویش است و بدین سان، اثبات می کند که تشکیک در نظریات کتاب وظایف الاعضاء جالینوس از طرف او، امری خلاف قاعده نیست.

 

در مقدمه منطق المشرقین (موافق ترجمه دکتر سید حسین نصر در «نظر متفکران اسلامی در باره طبیعت«، صفحات 240- 242) ابن سینا نیز به منظور توجیه ابداع فلسفی خود را استدلالاتی نظیر رازی می آورد. وی با اشاره به دگماتیسم یونان پرستانه متداول عصر خود می گوید:

 

«در حالی که مبتلا شده بودیم به دوستانی که عاری از فهم بودند و چنین می پنداشتند که افکار آن ها (یعنی یونانی ها) مانند ستون محکم بود و تعمیق در نظر آنان را بدعت و مخالفت با مشهور را ضلالت می دانستند. مثال آنان مثال حنبلیان است در مورد کتاب و احادیث».

 

و کمی دیرتر می گوید:

«... چون قضیه و حال از این قرار است اجابت کردیم که کتابی گرد آوریم که حاوی امهات علم حقیقی باشد، آن علم حقیقی را فقط کسی استنباط کرده است که بسیار نظر کرده و معذلک از جودت و حدس هم دور نبوده و اجتهاد کرده است در تعصب نسبت به بسیاری از آن چه مخالف حق است...»

 

با این حال، ابن سینا و سهروردی با تردید در فلسفه یونان و به پیش کشیدن حکمت مشرقین، شاهراهی را در علم نگشودند. وضع در مورد رازی و بیرونی چنین نیست. رازی و بیرونی به تجربه طبیعت، به مشاهده، به اندازه گیری، به تحقیق واقعیات پرداختند و دانش آن ها به دانش مثبت و ثمربخشی بدل گردید. زکریا رازی کاشف یک سلسله کشفیات مهم در شیمی و در طب است (مانند تحقیقات جالب او در باره سنگ کلیه، آبله، بیماری های چشم و کشف الکل و کشف اسید سولفوریک). در باره بیرونی نیز کافی است این عبارت شادروان دهخدا را که حق معرفی بیرونی را به خوبی ادا می کند، تذکر کنیم:

 

«در هزار سال پیش بر دو تسطیح از تسطیحات چهارگانه کره متفطن گشتن، نوع چاه آرتزین کشف کردن، به استخراج "جیب درجه واحد [سینوس یک درجه]" توفیق یافتن، بالاتر از همه بنای علوم طبیعی بر ریاضی نهادن و قرن ها پیش از باکن (مقصود بیکن است) برای حل معضلات علمی و فنی، متوسل به استقرار شدن و صدها سال مقدم بر کپرنیک و گالیله در مسمع و مرآی پادشاهی چون محمود یعنی خونخواری جبار و مستبد و متعصب در ظواهر دین، در عقیده متحرک بودن زمین اصرار ورزیدن، برای معرفت اجمالی این داهی کبیر کافی است.»

 

گ. بوهلر یکی از کارشناسان معروف زبان سانسکریت می نویسد:

«نوشته ها و یادداشت هایی که از یونانی ها و زوار چینی به ما رسیده است، در مقابل کتاب بیرونی درست همانند کتاب های کودکان یا مسودات مردم عادی و خرافی است که به عالمی پر از عجایب افتاده و از مشهودات خود دچار شگفتی شده و نتوانسته باشند از حقایق و امور واقعی جز مقدار ناچیز درک کنند.»

 

پس از اختام این فصل و نتیجه گیری از بحث، یادی از المنقذ من الضلال غزالی نیز ضروری است. امام محمد غزالی توسی در دوران سلاجقه و دیرتر از رازی، بیرونی و ابن سینا می زیست، ولی وی در کتاب خود المتقذ من الضلال که ترجمه ملخصی از آن را آقای همایی در کتاب غزالی نامه خود به دست داده اند، مساله «شک اسلوبی» را به نحوی مطرح می کند که شخص حتی دچار تردید می شود که آیا دکارت از این اثر بی اطلاع بوده است. از جمله غزالی در این مقدمه می نویسد (صفحات 374- 376 غزالی نامه)

 

«این نکته بر من آشکار شد که علم آن گاه علم حقیقی و اطمینان بخش است که شک و شبهه و غلط و پندار به هیچ وجه در آن راه نباشد و به تشکیک هیچ مشکک در ارکان آن راه نیابد وگرنه آن علم که به شک و شبهه و تردید و احتمال خلل ناپذیر باشد حقیقت علم نیست، بلکه گمان و پنداری است. بنیاد دانش یقینی به شک و تردید هرگز متزلزل نخواهد شد. نه تنها تردید و احتمال، معجزه و کرامت نیز اساس علم یقینی را سست نخواهد کرد: مثلا علم به این که ده بزرگ تر از سه است علم یقینی است که هیچ احتمال و تردید در آن راه ندارد. حال اگر یکی منکر این معنا بشود و برای صدق دعوی خویش از در معجزه و کرامت برابر چشم ما سنگی را زر و عصایی را اژدها کند و آن گاه بگوید که سه بزرگ تر از ده است به هیچ وجه سخن او را باور نخواهم کرد... باری در حقیقت علم به این اساسی که شنیدی پی بردم و سپس دانستم که هر چه در معلومات من به این درجه از قطع و یقین نرسیده باشد درخور وثوق و اطمینان نیست. پس از این که دانستم علم یقینی چیست و من باید علم یقینی پیدا کنم در دانش ها و علوم خود وارسی کردم تا ببینم آیا سرمایه هایی از علم یقینی دارم یا نه... چون بازرسی کردم خود را از این سرمایه تهیدست یافتم، دیدم غیر از ضروریات و حسیات هیچ علم دیگری که بدان پایه از یقین باشد در دست من نیست. از هر چیز غیر از این دو سرمایه امیدم بریده شد و حل مشکلات را منحصر به همین امر یعنی مبادی ضرورت و حسیات یافتم ...»

 

آن گاه غزالی شرح می دهد که این دو را هم مورد شک و شبهه قرار دادم، زیرا خطاهای باصره و حواس دیگر وثوق مرا به محسوسات تکذیب می کند. بسیار جالب است که در این جا غزالی مثالی می زند که عین آن مثال را دکارت، هم چنان که دیدیم، آورده است. آیا توارد است یا اقتباس؟ آن را نمی دانیم ولی مثال غزالی چنین است:

 

«در خواب چیزها می بینی و تخیلات داری، چون بیدار می شوی می دانی که آن ها همه خواب و خیال بوده است نکند معلومات بشر در این نشات همگی خواب و خیال باشد و عالم دیگری ورای این نشات داشته باشیم».

 

باری غزالی با تردید در همه چیز، بالاخره صوفی گری را مفید یقین می شمرد. نه ابن سینا، نه سهروردی، که وی نیز به دنبال ابداع فلسفه مشرقی «فلسفه نور» می رود و، نه غزالی، از مقدمات درست خود نتیجه گیری درست نمی کنند و حجاب تازه ای را از چهره طبیعت بالا نمی زند، با این حال، طرز برخورد آن ها با دگماتیسم فلسفی، شک آن ها، اجتهاد و ابداع آن ها فی نفسه بسیار جالب است. بیکن و دکارت نیز پس از پنج قرن در مقامی بالاتر از متفکران نیستند.

 

متاسفانه، واکنش متعصبانه غزنویان و سلجوقیان در قبال آزاداندیشی دوران آل سامان و آل مامون، و سپس هجوم قبایل، پروسه ای را که آغاز شده بود عقیم گذاشت. عوامل اجتماعی و جغرافیایی در آسیا در آن قرون برای نضج تمدن خود را مساعد نشان نداد و آن چه آن هنگام فوت شد، اینک پس از قریب دوازده قرن باید بازیافته شود.

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:                                                                  

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.htm

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36-

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

 

 

                          : تلگرام راه توده

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 589  راه توده -  12 اسفند ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت