راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

یارانه های نقدی
سنگی که دیوانه
به چاه انداخت!

 


هفته گذشته روزنامه ابتکار در مقاله ای به قلم ژوبین صفاری به پیامدهای طرح هدفمندی یارانه ها پرداخت. براساس این مقاله از سال 1389 یعنی آغاز پرداخت یارانه ها تا به امروز حدود 240 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی به مردم پرداخت شده است. فقط طی سه سال دولت روحانی حدود 120 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی پرداخت شده، حال آنکه مجموع پرداختی به بودجه های عمرانی به 50 هزار میلیارد تومان نمی رسد. که در واقع به معنای آن است که با این وضع فاتحه صنعت و تولید و اشتغال را در ایران باید خواند.
به نوشته ابتکار علی طیب نیا، وزیر اقتصاد گفته بود که «دولت ماهانه 3 هزار و چند میلیارد تومان یارانه می پردازد و شب هایی که قرار است یارانه بپردازیم، شب مصیبت عظمای دولت است.» اما روایت بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت درباره واژه هدفمندی یارانه ها این بوده است: «جمع کردن پول هدفمندی و رساندن به موقع آنها، واقعا «عذاب الیمی» است.»
روزنامه ابتکار در پایان طرح یارانه نقدی را سنگی می داند که دیوانه ای در چاهی انداخته و اکنون دیگر نمی توان آن را بیرون کشید. قضیه البته از سنگ و دیوانه و چاه بنظر ما مقداری عمیق تراست. آن قدرت های جهانی که از طریق بانک جهانی طرح یارانه نقدی را پشتیبانی کردند هدفشان زمین زدن دولت و در نهایت موزاییکی کردن ایران بود. یعنی همان کاری که با سوریه انجام دادند و آن کشور را وادار به انجام "اصلاحات" اقتصادی کردند که نتیجه آن تضعیف دولت و فروپاشی جامعه و پیوندهای درونی آن بود. هدف از پیشنهاد همان اصلاحات سوریه ای به ایران هم در نهایت تبدیل ایران به سوریه ای دیگر بوده و هست.
کسانی هم که از داخل از این طرح پشتیبانی می کردند نیز هدفی جز زمین زدن دولت نداشتند. آنها می خواستند کاری کنند که دولت ناگزیر شود همه درآمد نفتی خود را خرج کند و جایی برای مانوور و سرمایه گذاری های عمرانی نداشته باشد و انصافا موفق شدند و کمر دولت و اقتصاد و امکان بهره گیری از درآمد نفت برای اشتغال و سرمایه گذاری عمرانی و توسعه کشور را شکستند. هدف آنها این بود که درآمد نفت که دست دولت است بین مردم پخش شود و اقتصاد کشور برای تامین هزینه های ارزی خود نیازمند صادرات دیگر مواد خام و معدنی و کشاورزی شود که انحصار آن دست مافیای بخش خصوصی و اتاق بازرگانی و سپاه است. آقای موسی غنی نژاد که افتخار انداختن این سنگ در چاه را از آن خود می داند به صراحت می گوید:
"درآمدهای نفتی در چارچوب اقتصاد دولتی به مانع بزرگ‌ برای اصلاحات اقتصادی تبدیل شده است. برای اینکه این مانع را از پیش رو برداریم این پیشنهاد را من کردم... من پیشنهاد کردم که دولت بیاید درآمدهای نفتی را به مردم بدهد و یارانه‌ها را بردارد." (مصاحبه غنی نژاد با آفتاب نیوز ۲۶ فروردین ۱۳۷۸) یعنی صاف و ساده هدفمان این بود که دولت را بی پول و از درآمد نفت و تاثیرگذاری بر اقتصاد محروم کنیم.
می توان گفت که اگر قصد آقایان ورشکسته کردن دولت بود، موفق شدند. اگر هدفشان هم این بود که این آقایان هرچه ایران دارد از دار و درخت و خاک و سنگ و معدن و چوب و فیروزه و مس و هرچه هست و نیست را بار کنند و به خارج صادر کنند و سود کنند و به ارز تبدیل کنند و ماشین آخرین مدل برای خود بیاورند و کاخ بسازند و ساعت میلیادری در دست کنند ... که در آن هم موفق شدند. فقط در این میان یک پرسش باقی می ماند. اگر دولت فردا اصلا درآمد نفت نداشت حقوق کارمندان خود و همین یارانه ها را از کجا باید بپردازد؟ امروز مثلا دولت آلمان که نفت ندارد انواع و اقسام تسهیلات و یارانه هایی که به مردمش می دهد یا حقوق کارمندان، یا هزینه ساخت بیمارستان و مدرسه و دانشگاه و ... را از کجا تامین می کند؟ جز از مالیات از سرمایه دارها؟ کارگران و مزدبگیران که ثروتی ندارند که بخواهند مالیات بدهند، آنچه هم به عنوان مالیات می دهند در واقع بخشی از دستمزدی است که کارفرما به آنها می دهد.
مافیای صادرات و واردات یک سیستم سرمایه‌داری جدید اختراع کرده است. می گوید سود را این مافیا ببرد، هزینه ها را دولت از درآمد نفت بپردازد. در حالیکه در هیچ کجای دنیا چنین نیست. هرکس که سود می برد از مالیات بر آن سود هزینه های ملی را هم می پرازد.
به همین دلیل است که برخی محافل اقتصادی پیشنهاد "مالیات یارانه" را داده اند یعنی یارانه ها باید از روی بودجه عمومی و درآمد نفت برداشته شود و توسط مالیات از سرمایه دارها و بنگاه های اقتصادی پرداخت گردد. همان کاری که در همه کشورهای سرمایه‌داری اروپا رایج است. مثلا در فرانسه طبق آمار رسمی 5 دهک بالای جامعه با مالیاتی که می پردازند 22 درصد از درآمد خود را از دست می دهند. دربرابر از این طریق 40 درصد به سطح زندگی 5 دهک پایین جامعه افزوده می شود. فرانسه که نفت ندارد که آن را بفروشد و به دهک های پایین جامعه کمک کند.
این آقایان مگر نمی گویند اقتصاد ما نفتی است و راست هم می گویند اقتصاد ما نفتی است. اقتصاد نفتی یعنی همین اقتصاد کنونی ایران که سودش را سرمایه‌داران و صاحبان بنگاه ها می برند، حقوق کارمندان دولت یا یارانه ها را از درآمد نفت می دهند. این اقتصاد نفتی باید پایان یابد. باید فکر کنیم دولت ایران هم مثل آلمان و سوئد و فرانسه است که نفت ندارند. هر کس سود می برد باید هزینه ها و یارانه ها را هم بپردازد. در سوئد تا پیش از پیوستن به اتحادیه اروپا تا 87 درصد درآمد مردم را از آنها مالیات می گرفتند و این غیراز مالیات بر شرکت ها و مالیات بر ثروت و انواع و اقسام عوارض محلی است. در فرانسه پس از آنکه شش نوع مالیات از سرمایه‌داران در مرحله کسب سود اخذ کردند در نهایت از آنچه می ماند مالیاتی بنام "همبستگی" می گیرند یعنی روی خالص ثروت هم باید مالیات دهند و این غیر از مالیات بر زمین و ملک و هزینه کفن و دفن و غیره است که جداگانه باید پرداخته شود. راه دیگری هم ندارند. اگر این مالیات ها را نگیرند نمی توانند یارانه بپردازند، حقوق کارمندان دولت را بدهند یا امکان راه اندازی پروژه ها و طرح های بزرگ ملی یا دفاعی را ندارند. اقتصاد غیرنفتی یعنی این! یعنی باید تا 80 درصد سود و ثروت و درآمد را به عنوان مالیات بپردازید تا چرخ جامعه بچرخد.
ما نیز در ایران باید بدین سمت برویم. اقتصاد ایران از اقتصاد نفتی که هزینه های جاری و حقوق کارمندان دولت از درآمد نفت تامین می شود باید خارج شود. درآمد نفت باید به‌ تدریج در یک صندوق ذخیره استراتژیک گرد آید و برای پروژه های عظیم عمرانی و اشتغال زا و سرمایه گذاری های زیربنایی و بودجه های پژوهشی و هزینه های دفاعی و کمک به مناطق محروم ذخیره شود و هزینه های جاری از مالیات ها تامین شود.
یکی از مشکلات این کار ظاهرا این ادعاست که دولت نباید در حساب مردم سرک بکشد! اگر قرار است دولت ما نفتی باشد، بله می تواند چنین سخنی بگوید. ولی دولت غیرنفتی راه حلی جز سرک کشیدن در حساب های مردم ندارد. بزرگترین اداره در کشورهای سرمایه‌داری اداره مالیات است. بدون نیاز به حکم دادگاه به هر حسابی سرک می کشد، هر حسابی را می تواند توقیف کند، هر جنسی، هر محموله ای را می تواند ضبط کند، افراد را ممنوع الخروج کند و ... حالا دولت ایران می خواهد کشور را اداره کند، با درآمد نفتی که دیگرچیزی از آن نمانده و به حساب های مردم هم سرک نکشد! در حالیکه سرک کشیدن به حساب ها نشانه وجود دولت مسئول و قانون و حساب وکتاب در یک کشور است. تنها در یک مملکت بی قانون و بی ضابطه و بلبشوست که به حساب های افراد سرک کشیده نمی شود. وقتی به حساب های افراد سرک کشیده نمی شود نتیجه آن است که مافیا شکل می گیرد، فساد شکل می گیرد. آنکه حسابش پاک است از سرک کشیدن به حسابش چه باک است.
به هر حال برای حل معضل پرداخت یارانه ها باید چشم انداز "اقتصاد غیرنفتی" را در دستور کار قرار داد و با حذف طبقات بالای جامعه از گروه یارانه بگیرها و بستن "مالیات یارانه" یا مالیات همبستگی بر روی قشرهای با درآمد بالا، یارانه قشرهای ضعیف جامعه را که دسترسی به رانت و آشنا و امام جمعه ندارند تامین کرد تا شرایط برای یک بحث و گفتگوی ملی برای یافتن راه حلی اساسی برای یک سمتگیری توسعه اقتصادی ایران بر محور مهار سودآوری و قرار دادن تولید در خدمت کل جامعه فراهم شود!

تلگرام راه توده:


https://telegram.me/rahetudeh


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 582  راه توده -  16 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت