راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به نظرات یک

استراتژیست اقتصاد

در جمهوری اسلامی

علم اقتصاد

در ج. اسلامی

تبدیل شده به

آیه های قرآنی

 

 

 

از آقای دکتر طبیبیان که از وی به عنوان استراتژیست اقتصادی جمهوری اسلامی نام برده می شود نقل می شود که در جایی گفته بوده است: "اینکه شما از سرمایه‌داری، کاپیتالیسم و... صحبت می‌کنید، بی‌معناست. من استاد علم اقتصاد هستم، اما اینها را متوجه نمی‌شوم؛ چرا که علم اقتصاد، قواعد روشنی دارد. نمی‌توان در علم اقتصاد از انحصار تجارت یا بازرگانی دولتی صحبت کرد." (هفته نامه مثلت - اردیبهشت 1393)

بازرگانی خارجی آزاد یا دولتی که اصول مذهب نیست که کسی بگوید می فهمم یا نمی فهمم. اینها ابزار است برای بهبود وضع مردم، حل مشکلات و توسعه. هرجا لازم باشد باید آن را دولتی کرد، یا جلوی این یا آن بخش را گرفت، یا بر آن مالیات سنگین بست، یا ممنوع کرد. هر جا لازم باشد باید آزاد کرد یا حتی این یا آن شاخه را تشویق کرد. ولی مغز کم سواد و ساده گرایی که علم را با مذهب و ابزارهای اقتصادی را با احکام جاودانی مخلوط کرده است متوجه این مسائل نمی شود.

در واقع این سخن مانند آن است که کسی بگوید من استاد فیزیک یا شیمی هستم و آن هم قواعد روشنی دارد که آب در صد درجه به جوش می آید. من دیگر زیر زمین و بالای کوه و سطح دریا و کره ماه را نمی شناسم! این سخن به همان اندازه غیرمنطقی و ابلهانه است که سخن آقای طبیبیان. ولی در پشت هر دو یک اندیشه بنیادین و نادرست قرار دارد و آن این است که: علم جهانشمول است و تابع زمان و مکان نیست! این یک درک رایج و کاملا نادرست است. آنچه جهانشمول است و تابع زمان و مکان نیست، مذهب است و نه علم. علم کاملا تابع زمان و مکان است و علم جهانشمول اصلا وجود ندارد. در طبیعت که نقش تغییرات زمانی و مکانی در آن بسیار اندک است، این وابستگی علم به شرایط کمتر دیده می شود و در بسیاری موارد هرچند وجود دارد ولی قابل صرفنظر کردن است. ولی در اجتماع که نقش زمان و مکان نه تنها قابل صرفنظر کردن نیست بلکه تعیین  کننده است، صحبت از علوم اجتماعی جهانشمول که در همه جا و در همه موارد و در همه زمان ها و دوران ها و کشورها حاکم و صادق باشد به کلی بی معنی و مضحک است.

تبدیل شدن درک امثال آقای طبیبیان از علم اقتصاد را در دهه های اخیر صندوق پول بنیاد گذاشت. این صندوق بود که اقتصاد را به کتابچه راهنما و توضیح المسائل تبدیل کرد و در نتیجه اقتصاد از علم تبدیل شد به مذهب. اصولی شد جهانمشول که در همه جا صرفنظر از زمان و مکان قابل اجراست. راه حل هایی که همه کشورها از قطب شمال گرفته تا روی خط استوا، و از توسعه یافته و نیافته و عقب مانده باید آن را اجرا کنند. ابزارهای اقتصادی که وابسته به شرایط هستند تبدیل شد به احکام جاودانی فارغ از شرایط. هر کسی که به 8 یا 10 بند دستورالعمل های کتابچه اقتصادی صندوق پول اعتقاد دارد اسمش شد اقتصاد دان و شد مشاور دولت ها و حکومت هایی که صندوق پول به مرجع تقلید اقتصادی آنها تبدیل شده بود. این درک در ایران بیشتر از دیگر کشورهای دنیا ریشه دار شد، علتش هم در آن بود که دید توضیح المسائلی به اقتصاد از گذشته هم توسط جناح راست ایران تبلیغ می شد. مثلا وقتی آیت‌الله گلپایگانی می خواست با نظرات اقتصادی آقای خمینی مخالفت کند به توضیح المسایل خود استناد می کرد. می گفت مثلا ما در اسلام مالیات نداریم و بجایش خمس و زکات داریم. مالیات را بصورت یک ابزار، یک تدبیر اقتصادی، یک پاسخ به مشکلات نگاه نمی کرد، به صورت یک حکم جاودانی خمس و زکات می دید. یعنی ما کار نداریم وضع اقتصاد کشور چگونه است، بودجه دولت چه مقدار است، از کجا می آید، حقوق کارمندان از کجا باید پرداخت شود، سرمایه گذاری های عمرانی باید از کجا تامین شود و ... اسلام فکر همه اینها را کرده و از قبل راه حل را ارائه داده که همان خمس و زکات است!

وجود این زمینه نگاه مذهبی و توضیح المسائلی به اقتصاد در اقتصاد دانان حکومتی ایرانی به ویژه راستگراها بود که موجب شد که آنها خیلی سریع توضیح المسائل آقای گلپایگانی را کنار بگذارند و توضیح المسائل صندوق پول را جای آن بپذیرند. قضیه برای آنها در حد تغییر مرجع تقلید بود. یک سلسله احکام جاودانی را کنار گذاشتند، احکام جاودانی دیگری را به عنوان اقتصاد پذیرفتند. وجه مشترک هر دو، بیگانگی آن با واقعیت های اقتصادی و اجتماعی کشور و کوشش برای یافتن دلایل معضلات و یافتن راه حل مشخص برای آنها بود. صندوق پول همه راه حل ها را خیلی ساده و از قبل تدوین و تعیین شده در اختیار این دسته از اقتصاد دانان قرار داد بدون آنکه آنها نیاز داشتند مشکلات اقتصاد ایران را بررسی کنند. در توضیح المسائل صندوق پول بجای خمس و ذکات راه حل های دیگری آمده بود مانند کوچک کردن دولت، خصوصی سازی، صادرات هر چه بیشتر، آزادی تجارت، رفع موانع گمرکی، از بین بردن مقررات، حذف یارانه، عدم حمایت از اقشار کم درآمد و ....

نتیجه این نگاه توضیح المسائلی به اقتصاد آن شده که راه حل های ارائه شده با علم اقتصاد و با واقعیت ها و نیازهای کشور بیگانه است و هیچ دولتی نمی تواند آنها را تمام و کمال اجرا کند، ضمن اینکه جرات و شهامت نقد آنها را هم ندارد. زیرا همه اقتصاد دانان کم بینش و کم سواد ایرانی یک قطب پیدا کردند که کم سوادی خود را پشت سر آن بپوشانند. این دیگر آقای گلپایگانی نیست، بلکه نهادی بین‌المللی است که دهها اقتصاد دان برایش کار می کنند و از آن پول می گیرند. وقتی که آقای طبیبیان می گوید من در اقتصاد بازرگانی خارجی دولتی نمی فهمم یا وقتی مثلا آقای موسی غنی نژاد می گوید چون دولت خوب نیست پس پول دولت را به صورت یارانه به مردم بدهیم یعنی اینکه هیچ چیز از علم اقتصاد نفهمیده اند و نمی فهمند. آنها به یک مکتب، به یک مذهب اقتصادی معتقدند نه به علم اقتصاد. علم اقتصاد یعنی یافتن دشواری ها و مشکلات در عرصه تولید و توزیع و تامین مایحتاج مردم در یک کشور و یافتن راه حل برای این مشکلات. اقتصاد مشخص ترین علمی است که در جهان وجود دارد. علمی است که به هیچ عنوان نمی توان مشکلات یا راه حل های آن را از این کشور به آن کشور انتقال داد، یا اقتباس کرد. ولی از آنجا که هدف صندوق بین‌المللی پول اصولا یافتن راه حل برای مشکلات کشورها نبود، بلکه پاسخ به بحران و منافع سرمایه داری جهانی بود توانست اقتصاد را از علم به کتابچه راهنما، به توضیح المسائل تبدیل کند و در چارچوب هدف خود درست عمل کرد. آنها برنامه ای تدوین کردند برای سازماندهی اقتصاد جهانی در چارچوب منافع قدرتمندترین کشورها و بزرگترین سرمایه‌داران مالی جهان. وقتی آنان می گویند ایران این یا آن کاررا انجام دهد، منظورشان این نیست که از این طریق مشکلات ایران حل می شود، بلکه ایران با اجرای این تدابیر کمک می کند به تداوم نظم جهانی موجود و مشکلات گردش اقتصاد جهانی را در چارچوب منافع قدرتمندترین ها و ثروتمندترین ها حل می کند. این برنامه البته منافع آنان را تامین می کند، همانطور که منافع سرمایه‌داری تجاری ایران را تامین می کند که حامی آن است ولی معنایش آن نیست که اقتصاد ملی کشورها را در جهت رشد و توسعه و تامین هرچه بیشتر نیازهای مردم سازمان میدهد، برعکس اقتصاد هر کشور را در جهت تبدیل شدن به حلقه ای از زنجیر تولید و توزیع جهانی در چارچوب منافع دولت ها و کسانی که سرنخ نهادهای اقتصادی بین‌المللی را در دست دارند سازمان می دهد. که البته در همان کشورها هم نه در جهت منافع اکثریت مردم که در جهت منافع اقلیت سرمایه‌دار مالی است و به همین دلیل در اروپا و امریکا هم هم به بن بست رسیده و اکثریت مردم مخالف ادامه اجرای کتابچه راهنمای صندوق پول و بانک جهانی هستند. آنچه در غرب نام آن را "پوپولیسم" گذاشته اند یعنی همین مخالفت اکثریت مردم با ادامه اجرای برنامه های لیبرالیسم اقتصادی صندوق پول. 

تا زمانی که درک مذهبی از علم اقتصاد و اعتقاد و توصیه به اجرای احکام جاودانه خارج از زمان و مکان جای خود را به یک درک علمی و یافتن راه حل مشخص و مبتکرانه برای مشکلات و دشواری ها و معضلات کشور ندهد، امیدی چندان به تغییر سمتگیری ها و بهبود وضع کشور نمی توان داشت!

 

تلگرام راه توده:

https://telegra.me/rahetudeh

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 584  راه توده -  30 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت