راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خصولتی سازی

ایران را

متلاشی خواهد کرد

 

 

مصاحبه هفته گذشته حجت الله میرزایی معاون وزیر کار با روزنامه شرق پرده از گوشه‌ای از فاجعه خصوصی‌‌ سازی‌های سی ساله گذشته را بالا زد. آنچه آقای میرزایی درباره پیامدهای خصوصی سازی‌ها در تضعیف و نابودی بنیه صنعتی کشور و فروپاشی نقش دولت می‌گوید چیزی نیست که تازه فهمیده باشیم. هم مردم کوچه و بازار و هم بسیاری از کارشناسان داخلی این روند را از همان آغاز خصوصی سازی‌ها احساس یا مشاهده و پیش بینی کردند و هشدار هم دادند ولی گوش شنوایی وجود نداشت. چرا؟ به چه دلیل ما نتوانستیم به موقع پیامدهای خصوصی سازی‌ها را آسیب شناسی و آن را رفع، اصلاح یا متوقف کنیم؟ عوامل بسیاری در این مسئله دخالت داشت که از مشکلات ذهنی و معرفتی را شامل می‌شود تا منافع طبقاتی و حتی تقابل‌های حکومتی و عوامل جهانی.

بخش مهمی از مشکل در "مبنای ذهنی و معرفتی" است که آقای میرزایی هم بدان اشاره می‌کند. اقتصاددانان حکومتی ایران با درکی سطحی از دلایل پیشرفت دیگر کشورها، تصور می‌کردند به حقیقت مطلق دست پیدا کرده‌اند و آن هم خصوصی سازی و تشویق رقابت است. خصوصی سازی که در آغاز بعنوان تدبیر، بعنوان راهکاری برای حل مشکلات صنایع معرفی شد، در عمل از چارچوب "راهکار" برای حل یک مسئله خارج و به دگم، به مبنای ذهنی و معرفتی، خود به هدف اصلی تبدیل شد. خصوصی سازی پس از آنکه از تدبیر به هدف تبدیل شد، به شیوه ای دگماتیک نیز به اجرا درآمد یعنی به شیوه ای که نتوان پیامدهای آن را ارزیابی کرد و به موقع نسبت بدان واکنش نشان داد یا اصلاح کرد.

ولی در تغییر خصوصی سازی از تدبیر به هدف فقط مبانی ذهنی و معرفتی موثر نبود، منافع هم موثر بود. منافع برخی از جریان‌های نظامی و حکومتی در آن بود که خصوصی سازی بصورت یک دگم درآید و نه یک تدبیر و راه حل. چرا که اگر هدف اصلی گم نمی‌شد و "تدبیر" به "هدف" تبدیل نمی‌شد همان سی سال پیش معلوم می‌شد که مشکلات صنایع ایران بدلیل دولتی یا خصوصی بودن آنها نیست و خصوصی سازی مشکلی را که حل نمی‌کند دهها مشکل تازه هم بوجود می‌آورد و در نتیجه نقشه‌ای که شماری از سرداران و حکومتیان برای بالا کشیدن صنایع و کارخانه‌های متعلق به مردم و بلندپروازی های سیاسی که در سر داشتند محقق نمی‌شد.

خصوصی سازی‌ها متوقف نشد چرا که ضمنا آن را به یک مسئله استراتژیک، به معنای برتری اقتصاد سرمایه داری بر سوسیالیستی به مردم معرفی و تبلیغ کرده بودند. خصوصی سازی یعنی مردم خواهان اموزش رایگان، بهداشت رایگان، مسکن و خدمات عمومی نباشند چرا که اینها مغایر با اقتصاد "سرمایه داری" است که آن را عامل پیشرفت کشور معرفی می کردند. هر گونه نقد خصوصی سازی، هر گونه توقف در اجرای ان عملا به معنای شکست اقتصاد سرمایه داری و میدان دادن به عناصر سوسیالیستی در اقتصاد و جامعه، به تعطیل کردن اموزش پولی، بهداشت پولی، خدمات عمومی پولی، به معنای بازگشت به اندیشه‌های دهه نخست انقلاب تعبیر می‌شد و باید به هر بهایی از ان جلوگیری می شد.

خصوصی سازی‌ها متوقف نشد چرا که توقف آن ضمنا به معنای بازگشت به "اقتصاد دوران موسوی" شناخته می‌شد و به سیاست‌های دولت وی حقانیت می‌داد. در حالیکه ایدئولوژی حکومتی دولت موسوی را مسئول نابسامانی اقتصاد و صنایع ایران در دهه 60 و حتی شکست در جنگ و ناتوانی در ادامه ان معرفی می‌کرد و نه برعکس.

بدینسان ادامه خصوصی سازی‌ها با یک سلسله عوامل عینی و ذهنی در هم تنیده شد و گره خورد. نتیجه آن شد که هیچکس در این سی سال نگفت که این "تدبیر"، این "راهکار" را متوقف کنیم و آنچه شده را ارزیابی و اصلاح کنیم. برعکس گفتند که چون اقتصاد ما هنوز رقابتی نشده، هنوز خصوصی سازی به همه شاخه‌های اقتصاد گسترش نیافته بنابراین پیامدهای خصوصی سازی‌ها قابل ارزیابی نیست و باید به سمت "هدف" که خصوصی سازی همه صنایع است حرکت کنیم تا بتوانیم پیامدهای آن را بسنجیم.

اکنون آوار فاجعه فرود آمده و کار از جایی دیگر به بن بست رسیده است یعنی دیگر از دست دولت هم کاری ساخته نیست چرا که گام به گام همان مدافعان خصوصی سازی‌ها همه امکانات دولتی را هم از چنگ آن درآورده‌اند و دولت منبع درآمدی برای حل مشکلات صنایع خصوصی سازی شده در اختیار ندارد. بدینسان آن قدرت‌های جهانی که خصوصی سازی را به همه کشورهای منطقه ما تحمیل کردند اکنون میوه آن را به صورت فروپاشاندن دولت از درون می‌چینند، فروپاشی که از بیرون نیز کامل شده و در عراق، افغانستان، لیبی و سوریه شاهد هستیم و احتمالا بزودی کشورهای عربی خلیج فارس را هم شامل خواهد شد. خصوصی سازی از این نظر در پیوند با یک استراتژی جهانی است که هدف آن نابودی صنایع ملی، محکوم کردن کشورهای تولید کننده نفت به ادامه فروش نفت و دیگر مواد خام و کشاورزی، و در نهایت فروپاشی دولت های ملی و تجزیه آنهاست. 

بنابراین خصوصی سازی‌ها با عواملی گره خورده که در نهایت فروپاشی صنایع، اقتصاد، دولت و تجزیه و فروپاشی ایران باید از آن بیرون بیاید ولی ترکیب عوامل ذهنی و سلطه راهکارهای دگماتیک، از یکسو؛ با تسلط منافع خصوصی و گروه بندی‌ها و جناح‌های نظامی و حکومتی، از سوی دیگر، امکان شناخت و درک این واقعیت و توقف آن را از حکومت و جامعه ما سلب کرده است.

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 607  راه توده -  29 تیرماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت