برخی بررسی ها... احسان طبری ( 73) رونمائی از مولوی شناسی احسان طبری
|
فصل بیست و هشتم
«التمثیل غیر مفید لیقین و هوما یدعی فیه شمول حکم لامرین، بناء علی شمول معنی واحد مهما».
شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق)
مولوی و تمثیل
تمثیل یا آنالوژی
استنتاج و حکم در باره مطلبی به کمک تشبیه را تمثیل یا آنالوژی می نامند. وقتی دو شیء یا دو پدیده در یک یا چند جهت به هم شبیهند، می توان آن ها را مقایسه کرد، و بر اساس این شباهت، حکمی را که در باره مشبه ثابت است در باره مشبه به نیز ثابت گرفت. در منطق صوری ارزش معینی برای تمثیل از جهت تحقیق یک مطلب قائلند ولی آن را، چنان که در سر لوحه این گفتار از سهروردی نیز آمده است، «مفید یقین» و دارای قدرت برهانی کافی نمی دانند و تمثیل را از اشکال ضعیف برهان می شمرند، زیرا شباهت یک یا چند جهت دو شیء یا دو پدیده، لازم نمی کند که همه احکام صادق به آن دو پدیده با هم منطبق باشد. با این حال، باید دید که تمثیل چگونه تمثیلی است، سفسطه آمیز، سطحی و مخدوش یا مقنع، با مضمون و اساس مند. در مباحث سیبرنتیک تمثیل نوعی مدل سازی از پدیده مورد تحقیق شمرده می شود. در آن صورت تمثیل را نمی توان پیوسته وسیله ناتوان نیل به معرفت دانست. از تمثیل از زمان باستان در علم و فلسفه، مذهب، اخلاق، سیاست و امور دیگر برای اثبات مطلبی، مشخص، محسوس، قابل درک است. به همین جهت قدیمی ترین شکلی است که در نزد ملل متداول شده و در کشور ما مهم ترین و رایج ترین حربه استدلال بوده است و در مذهب، عرفان و فلسفه و اخلاق به کمک آن می کوشند تا مطالب را هم مجسم و مفهوم و هم ثابت و مدلل کنند. قصه ها و حکایات واقعی یا پنداری از اشکال مهم تمثیل است که تاثیر عمیق اقناعی به ویژه در اذهان ساده دارد. کلیله و دمنه بر همین بنیاد نیمه منطقی قرار گرفته است. حکمی بیان می شود و سپس برای اثبات آن حکایتی ذکر می گردد. چون در آن حکایت مطلب در جهت اثبات صحت آن حکم سیر می کند، ناگزیر خواننده باید قانع شود که آن حکم صحیح بوده است. آثار عارفان ما و از آن جمله عطار و مولوی به ویژه بر تمثیل های روایی مبتنی است. ابن سینا و غزالی (در رساله الطیر) و سهروردی (در عقل سرخ و صفیر سیمرغ) نیز اشکال مختلف تمثیل را برای نشان دادن نظریات عرفانی خود به کار می بردند. در میان به کار برندگان این فن، استاد مسلم مولانا جلال الدین محمد یکی از بزرگ ترین متفکران و شاعران ایران و جهان است (604 – 672 ه. ق). شش دفتر مثنوی که آن ها را با الهام از خاطره شورانگیز شمس الدین ملکداد تبریزی و بنا به خواست شاگرد خود حسام الدین چلپی سروده، نمونه برجسته برهان تمثیلی عرفانی و فلسفی است. در باره مولوی و زندگی او و اثر جاویدانش مثنوی، از جهات گوناگون تحقیقات وسیعی از جانب شرق شناسان و ادیبان به نام ایران به ویژه آقای دکتر فروزانفر انجام گرفته است و نیازی به تکرار نیست. تنها نکته ای که در این مقال مورد توجه ماست، شیوه تمثیلی و از آن جمله تمثیل فلسفی مولوی است. شیوه تمثیل در نزد مولوی
مولوی هر دو شکل تمثیل را تمثیل کوچک یا تشبه و تمثیل بزرگ که ما آن را تمثیل روایی نامیده ایم، چنان که گفتیم، به حد وفور به کار می برد و در این نبوغی بی مانند دارد. شیوه تفکر مولوی سیر آزاد و بی قید فکر، یعنی سیر برحسب تداعی معانی، از خلال یک سلسله تشبیهات و کنایات و امثال و روایات، یعنی از خلال یک سیستم آنالوژی فلسفی، عرفانی و در عین حال سخت هنری و شاعرانه است. دفتر اول مثنوی با تمثیل نی آغاز می گردد. در این تمثیل این فکر عرفانی که روح انسان بخشی از روح جهان (خدا) است که در قفس تن اسیر است و شائق است که بار دیگر به اصل خود بازگردد – که دیگران نیز با تمثیل دیگری بدان پرداخته اند، مطرح شده است – ولی تمثیل مولوی بسیار شاعرانه و بلیغ است. این ابیات را کمتر ایرانی کتاب خوانده ای است که نداند.
بشنو از نی چون حکایت می کند و زجدایی ها شکایت می کند کز نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح و وصف اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بد حالان و خوشحالان شدم هر کس از ظن خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من سر من از ناله من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست تن زجان و جان زتن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
مولوی به وجود حس درونی که افزار اشراق و الهام و درک حقایق باطنی است معتقد بود. و وقتی می خواهد وجود این حس درونی را ثابت کند، شیوه بیانش تمثیلی است. نخست می گوید همان طور که برای شناختن زر سره و ناسره محکی لازم است، خداوند نیز در جان ما محکی نهاده است:
زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز نگیرد اعتبار هر کرا در جان خدا بنهد محک مر یقین را باز داند او ز شک
دلیل این که در وجود ما خداوند محکی نهاده، آن است که حس زنده اگر یک جسم خارجی درغذای او باشد آن را درک می کند که این چیز غیر لازم است نه لازم:
در دهان زنده خاشاکی جهد آنگه آرامد که بیرونش نهد در هزاران لقمه یک خاشاک خرد چون درآید حس زنده پی ببرد
سپس نتیجه می گیرد که در روح انسان دو حس وجود دارد: یکی حس دنیا و دیگری حس عقبی؛ که با یکی می توان امور دنیاوی را شناخت و با دیگری امور آسمانی و اخروی را. نظر مولوی در این جا عین نظری است که بعدها هانری برگسن فیلسوف عارف مشرب معاصر فرانسه بیان می کند که علم و مذهب دارای دو منبع هستند که یکی عقل است و دیگری الهام که منشاء آن غریزه است. مولوی می گوید:
حس دنیا نردبان این جهان حس عقبی نردبان آسمان صحت این حس بجویید از طبیب صحت آن حس بخواهید از حبیب صحت این حس، معموری تن صحت آن حس، تخریب بدن
مولوی با همان شیوه زیبای تمثیلی خود رشته احتجاج را به این جا کشاند که حس عقبی را نه از راه عمران بدن بلکه از راه تخریب آن، از راه خوار داشتن تن، از راه ریاضت باید به دست آورد. باید خلقان درشت پوشید، غذای ناگوار خورد، عبادات طولانی کرد، دیده از هوا و هوس نفس بربست تا غرایز بهیمی تضعیف گردد و اراده روشن بین و نیروی الهام تقویت شود، زیرا آیینه روح را شهوات مکدر می کند. اندیشه «خرابی راه آبادی است» در نزد مولوی زیاد تکرار شده است و از آن جمله در دنباله همین بحث، باز با همان شیوه تمثیلی، احکام زیرین را می آورد:
بهر جان مر جسم را ویران کنید بعد از آن ویرانی آبادان کنید کرد ویران خانه بهر گنج زر وز همان گنجش کند معمورتر آب را ببرید و جو را پاک کرد بعد از آن در جو روان کرد آب خورد پوست را بشکافت، پیکان را کشید پوست تازه بود از آتش بردمید قلعه ویران کرد و از کافر ستد بعد از آن بر ساختش صد برج و سد
یا مثلا وقتی می خواهد فکر درست وجود عینی اندازه و نسبت را در پدیده ها ثابت کند و نشان دهد که هر چیز از آن اندازه معین گذشت تحول کیفی می یابد و به ضدش بدل می شود، ببینید چگونه با چند تمثیل مشخص استدلال می کند:
آرزو می خواه لیک اندازه خواه برنتابد کوه را یک برگ کاه آفتابی کز وی این عالم افروخت اندکی گر بیش تابد جمله سوخت
یا، از آن جا که صوفیان از جهت نبودن برخی تعالیم خود به سرپوشی اهمیت ویژه ای می دادند، می خواهد ضرورت سرپوشی را ثابت کند، این طور می گوید:
گفت پیغمبر هر آن که سر نهفت زود گردد با مراد خویش جفت دانه چون اندر زمین پنهان شود سر او سرسبزی بستان شود زر و نقره گر نبودند نهان پرورش کی یافتند زیرکان
طبیعی است که به کمک تشبیه، چنان که گفتیم، غالب اوقات نمی توان چیزی را ثابت کرد. مولوی خود بدین نکته توجه دارد و در داستان معروف طوطی که جولقی سرتراشیده را از قماش خود (که سرش در اثر ریختن روغن از کوزه و ضربت استاد کل شده بود) انگاشت و گفت:
از چه ای کل با کلان آمیختی تو مگر از کوزه روغن ریختی از قیاسش خنده آمد خلق را کو چو خود پنداشت صاحب دلق را صد هزاران این چنین اشباه بین فرقش هفتاد ساله راه بین
برای مطالعه بخش های گذشته لینک های زیر را می توانید ببینید: 1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm 4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm 6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm 7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm 10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm 11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html 14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html 15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html 17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm 18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html 19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html 21 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html 22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html 24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html 25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html 26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html 27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html 28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html 29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html 30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html 31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html 32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html 33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html 34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html 35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html 36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html 37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html 38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari. 39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html 40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html 41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html 42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html 43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.htm 44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html 45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html 46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html 47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html 48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html 49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html 50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html 51- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.htm 52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.html 53 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html 54 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html 55 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/tabari.html 56 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/tabari.html 57 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/tabari.html 58 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/tabari.html 59 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/tabari.html 60 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/tabari.html 61 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/605/tabari.html 62 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/tabari.html 63- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/tabari.html 64 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/tabari.html 65 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/tabari.html 66 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/tabari.html 67 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/tabari.html 68 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/612/tabari.html 69 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/613/tabari.html 70 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/614/tabari.html 71 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/615/tabari.html 72 - http://rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/616/tabari.html
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 617 راه توده - 6 مهر ماه 1396