بخش خصوصی در ج. اسلامی شمالی- جنوبی شده!
|
در کلیشههای غالب حکومتی در ایران "بخش خصوصی" یک جریان واحد با منافع واحد تصور میشود که دربرابر آن دولت قرار دارد. در حالیکه در همه اقتصادهایی که بر مبنای سودآوری فعالیت میکنند ما با دو جریان عمده در بخش خصوصی روبرو هستیم. یک آن بخش خصوصی که برای بازارهای خارجی فعالیت میکند و رفع نیازهای دیگر کشورها برای دستیابی به مواد خام یا صادرات کالاهایشان را برعهده می گیرد؛ و دیگری بخش خصوصی که برای بازار داخلی و رفع نیازهای مردم کشور خود تولید میکند. مسئله اقتصاد ملی در این کشورها این نیست که کدامیک از این دو بسود دیگری حتما و به طور کامل حذف شود، بلکه مسئله آن است که منافع کدامیک تابع دیگری میشود. مبارزه میان این دو جریان بخش خصوصی در بسیاری از موارد به جنگهای خونین ختم شده است. معروفترین نمونه آن جنگ داخلی در ایالات متحده میان شمال و جنوب یعنی در واقع میان دو بخش خصوصی شمال و جنوب آن است. جنوب چرا قصد جدایی داشت و شمال چرا علیه جنوب دست به جنگ زد؟ جنوب تولیدکننده، صادرکننده و تامین کننده ماده خام مورد نیاز صنایع انگلستان یعنی پنبه بود. نیمی از درآمد صادراتی کل ایالات متحده آن زمان را همین صادرات جنوب تشکیل میداد. بخش خصوصی جنوب با این درآمد عظیم صادراتی میخواست کالا وارد کند که عملا صنایع شمال را به نابودی میکشاند و بخش خصوصی شمال صنعتی هم با وضع تعرفه دربرابر این واردات مقاومت و از صنایع داخلی حمایت میکرد. به همین دلیل از نظر ایدئولوژیک جنوب طرفدار لیبرالیسم اقتصادی و تجارت آزاد بود و شمال طرفدار حمایت از بازار داخلی. این سیاست شمال ریشه نارضایتی ایالات جنوبی و تجزیه طلبی آنها شد؛ مشابه همان ناراحتی که امروز واردکنندهها و قاچاقچیهای ایران از برقراری تعرفه گمرکی دربرابر کالاهای وارداتی دارند. اگر بخش خصوصی شمال صنعتی در برابر بخش خصوصی جنوب صادرکننده پنبه مقاومت نمیکرد، و اگر جنگ شمال و جنوب در نمیگرفت یا جنوب در این جنگ برنده شده بود ایالات متحده امروز یک کشور عقب افتاده در حد مکزیک بود. رهبران ایالات متحده فریفته ثروت جنوب و سود صادرات آن نشدند، برعکس زیان درازمدت آن را دریافتند. هر سود و ثروتی منشا خیر نیست. باید دید در چه مناسباتی این ثروت بدست میآید و آن مناسبات چه آیندهای دارد، چه سازمان اجتماعی براساس آن میتواند بوجود آید. تولید و کشت و صادرات پنبه براساس کار برده یا رعیت یا حتی کارگر هر قدر هم که در یک مقطع زمانی خاص ثروت ایجاد کند، چه آیندهای میتواند داشته باشد؟ چه مناسباتی براساس آن میتواند شکل بگیرد؟ این ثروت هم مانند ثروت ناشی از تولید و صادرات ابریشم خام بود که در ایران از دوران صفویه شدت گرفت و یک دوره کوتاه ثروت و رونق هم بوجود آورد ولی بسرعت به ضد خود تبدیل شد و کشور ما را در ترکیب با یک سلسله عوامل مهم دیگر وارد یک دوران طولانی بحران و انحطاط کرد. به هر روی، توانمند شدن اقتصاد ایالات متحده مستلزم ناتوانمند شدن بخش خصوصی جنوب درحد دست زدن به یک جنگ خونین چهار ساله بود که بیش از 600 هزار کشته بر جای گذاشت. سرنوشت "بخش خصوصی" در ایران نیز به میزان زیادی به این بستگی دارد که در این جنگ و رقابتی که صادرکنندهها و واردکننده به زیان تولیدکنندگان کالاهای مورد نیاز مردم ما بدان دست زدهاند کدام یک "توانمند" شود، کدامیک بر دیگری غلبه کند. فعلا که در ایران بخش خصوصی "جنوب" بر بخش خصوصی "شمال" و بر کل کشور غلبه کرده و صادرکننده و واردکنندهها بر شعار توانمند کردن بخش خصوصی سوار شدهاند و مشغول توانمند کردن بلاوقفه جیب خود هستند. تا در آینده معلوم شود که تجربه شکستها و قهقراهای ناگزیر این درک از توانمندی بخش خصوصی میتواند تجدید نظری در کلیشههای حکومتی ایجاد کند یا باید منتظر شکستها و ویرانگریهای باز هم سخت تری برای ملت ما بود که بتواند شرایط رهایی از این کلیشهها را فراهم کند.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 615 راه توده - 23 شهریور ماه 1396