راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تمدن یونانی

مادر تمدن جهان شد

"احسان طبری"

 

  

Brevis esse labore, obscurus fio

یعنی: می کوشم تا کوتاه گویی کنم ولی تاریک می شود

 

سیر تمدن مادی و معنوی در اروپا سرانجام توانست از زمین حاصل خیز خود، درخت تناور تمدن امروزی را برویاند که در شاخه بورژوایی آمریکایی اش (ایالات متحده آمریکا) از جهت فنی به اوج خاصی رسید و در شکل خاور اروپایی کنونی، فصل به کلی تازه (یعنی فصل سوسیالیسم) را در کتاب بشر گشود. این سیر با سیر تمدن در آسیا و آفریقا که در پس دیوارهای جامعه سنتی (و به طور عمده فئودالی) دیری، سده ها و سده ها، پا سست کرده بود، تفاوت های کیفی فراوان دارد.

از همان آغاز که تمدن یونان شروع می شود، و در «عصر کلاسیک»، تاریخ یونان باستان در نظام جامعه برده داری به اوج بی سابقه می رسد، این تفاوت مشهود است. البته هند و مصر و چین و بین النهرین و تمدن باستانی کشور ما و تمدن های هیت و اورارتو و میتانی در همان روزگاران باستانی، درخششی داشتند، ولی یونان از آن ها بسی و بسی فراتر رفت. هیچ کدام از تمدن های باستانی، آن نمایندگانی را در عرصه سیاست و قانون گذاری و فلسفه و منطق و شعر حماسی و تراژدی و کمدی و پیکره سازی و معماری و علوم ریاضی و پزشکی و غیره نداده اند که یونان، به ویژه در دوران پس از جنگ های مدیک (سده پنجم بیش از میلاد) تا دوران اسکندر (36 – 323 ق م) و حتی پس از آن داده است.

یونان با نام های جهان گیری مانند: ساپفو شاعره غنایی؛ طالس ملطی و هراکلیت افسی      Ephese  فیلسوفان؛ لیکورگ و سولون قانون گزاران؛ فیثاغورث پدر ریاضی؛ گزنفون جغرافی دان؛ اشیل و اوریپید و سوفوکل استادان تراژدی؛ تمیستوکل و پریکلس سیاست مداران؛ هراکلیت پدر دیالکتیک؛ آناکساگور فیلسوف؛ دموکریت نخستین کسی که از اتم ها سخن گفت؛ سوفسطائیان که در پیدایش منطق نقشی داشتند؛ آریستوفان کمدی نگار؛ سقراط و افلاطون فلاسفه نامدار؛ دموستن خطیب؛ ارسطو بنیانگذار یک سیستم عظیم فلسفه و منطق و علوم؛ قیدیاس و میرون و پاراکسیتلس پیکرتراشان؛ تئوکریت آفریننده ترانه های ابدیلیک (روستایی)؛ جالینوس و بقراط پزشکان نامدار؛ ارشمیدوس و اقلیدس نوابغ ریاضی؛ و مجموعه اکروپول و معاید شگرف پوزه ئیدون و پارته تون و ستون های ایونی و درمی و غیره و غیره که خواه در گستره تمدن خاص یونان (هلاد) و یا در گستره جهان هلنیستی پدید آمدند، می درخشد.

ابدا هیچ خلقی در جهان باستان به این ذروه یا چیزی مشابه آن نرسید. یونان مهم ترین بنیادگذار تمدن انسانی امروز است. البته توضیح این «راز» چندان دشوار نیست. قبل از آن که «یونان کلاسیک» - که تا تجزیه امپراطوری اسکندر قریب سیصد سال به طول انجامید – بدرخشید، این کشور از پنج هزار سال پیش (3000 پیش از میلاد)، یعنی از عصر سنگ و سپس عصر مفرغ، دوران تدارکی طولانی را طی کرده بود.

هضم مسئله برای ما آسان تر می شود اگر در نظر گیریم که یونان تمدن خود را در دریای اژه (مجمع الجزایر سیکلاد) و تمدن موسوم به «فیلاکوپی» در جزیره «مه لس» در مجاورت تمدن های رشد یافته آسیایی، هیت ها و اورارتو، که خود از تمدن بابل و آشور بهره می گرفتند، آغاز می کند. سپس دوران های به طور عمده دوگانه جزیره کرت یعنی تمدن بوروکرایتک «مینوس» و «کنوسوس» که بسی شگفتی زاست، می رسد. این تمدن ها هم از فرهنگ بین النهرین و هم از فرهنگ مصری تغذیه کرده بودند. سپس دوران کوچ نشینان یونانی در سراسر کرانه های مدیترانه، از پرتغال تا آسیای صغیر، از سواحل شط راین در آلمان امروزی تا کرانه های لیبی فرا می رسد. ما هنوز عرصه گسترده این کوچ نشین ها را تنگ بیان کردیم. در خاور، یونان تمدن های «پروپونتید» و «پنت اکسین» را در سواحل دریای پونت یا بنطس (دریای سیاه) یعنی در آسیای صغیر و قفقاز (کلخید) و کریمه به وجود می آورد.

کلنی نشین های یونانی، آن ها را با مدنیت فنیقی (که آن هم در آن ایام یک قدرت بزرگ سواحل مدیترانه بود) و فرهنگ اتروسک ها که ساکنان اصلی ایتالیا بودند و فرهنگ شکوفا داشتند، آشنا می سازد. این که یونان بری (از تسالی شمالی تا پله پونز جنوبی) و جزایر فراوان آن در آب های معتدل نسبتا آرامی مانند مدیترانه غوطه می زدند، پیدایش و بسط ناوگان سبک و تندرو یونانی و استقرار یک رابطه بازرگانی بسیار پرجوش و رونق با انواع همسایگان و وام گیری نتایج کار و فکر و مدنیت آنان را تسهیل می کرد. این دوران تدارکی از پنج هزار سال پیش از این تا دو هزار و چهارصد سال پیش (یعنی تا یورش قبایل «دوریک» پس از یورش های یونانی «آخه ای» که از چهار هزار سال پیش آغاز شده بود، یا به بیان دیگر از زمان دولت شهرهای اسپارت و آتن) یعنی قریب 2600 سال طول کشید! آیا این مدت کمی برای تدارک است؟ آیا هیچ کشور دیگری دارای چنین درهم آمیزی شرایط مساعد و اختلاط مزیت های رنگارنگ طی زمانی چنین طویل بوده است؟ پیوند و گسترش و بده بستان فرهنگی مایه باروری و شکوفایی یک فرهنگ است. اگر فرهنگی در درون کوه ها یا بیابان ها حبس شود و در شیره خود بجوشد، به اوج بالایی نخواهد رسید. یونان دائما و متصل با صدها رگ، تغذیه شد و کودک تمدن در آن فرابالید، به حدی که تصورش در جهان باستانی حیرت انگیز است.

در زمان اسکندر و در اثر فتوحات این جوان مقدونی جاه طلب، تمدن یونان به نوبه خود، به صورت موج یونان گرایی (هلنیسم) به دست سلوکیان و بطلمیوسیان، جهان کهن را تا سرزمین هند فرا گرفت. در سال 168 پیش از میلاد که بر اثر نبردهای «پیدنا» انحلال بقایای امپراطوری مقدونی به دست رومیان صورت گرفت، تمدن یونانی درخت تناور پرمیوه ای آماده بود که از آن بهره جویند و در واقع نیز بهره جستند و دنباله گر شایسته ای برای هنر و ادب و تا حدی علم و فلسفه یونان شدند و در فن سیاست و ارتش و سپاهی گری و معماری و شهرسازی پیشتر تاختند و پایتخت درخشان امپراطوری را در دوران پرنسیپات (پرنسی، سلطنت) اوگوست پدید آوردند که آن را نمی شد مثلا با «تیسفون» پایتخت مادها، مهم ترین رقیب «دولتی» رمی ها، مقایسه کرد. در تیسفون از گنجینه های مادی و معنوی رم خبری نبود.

یونان و رم باستان آن چنان ارثیه ای پدید آوردند که علی رغم هجوم قبایل و ویرانی فرهنگ کهن «کفار» بت پرست یونانی و رمی، در جهان مسیحی اروپایی سده های چهاردهم تا شانزدهم چون سمندر سوخته ای که از آتش خود برخیزد، بال گشود. دوران رنسانس آغاز شد؛ دوران نوزایی.

این رنسانس یا نوزایی تمدن عتیق یونانی – رمی جاده خود را به کمک اصلاح گران مذهبی (مانند لوتر و کالون)، انسان گرایان (مانند اراسم، رابله، نمونتینی و غیره)، استادان شگرف هنر (مانند میکل آنژ، لئوناردو داوینچی، رافائل، بوتی چلی و دیگران) و نویسندگان و شاعران بزرگ (مانند دانته و پترارک و چائوسر و رنسار و دیگران) گشود و اندیشه های آنان در جامعه رخنه کرد و به نیرویی بدل شد که جاده انقلاب های بورژوایی را در هلند و انگلستان و ایالات متحده و سپس فرانسه و بسیاری کشورهای اروپایی کوبید و هموار ساخت و لرزه در پیکر نظام فئودالی و پاپی و سلطنتی افکند و بشریت را از هر باره که به گوییم یک عمر تمام اعتلا بخشید.

ما وارد تفصیل سیر تمدن در چهارصد سال اخیر که حرکت شتاب گیر علم و فن و آگاهی اجتماعی است و ما را به ستیغ های امروزین رسانده، نمی شویم. آمریکای لاتین و آسیا و آفریقای خواب آلود را بانگ چکمه های بورژواهای استعمار طلب اروپا از خواب بیدار کرد. دوران طولانی و رنج بار بیداری مستعمرات آغاز شد که پس از دویست سال مبارزه (و بدون شک نیل به پیروزی های کلان در امر در هم شکاندن بندهای استعمار و نواستعمار) هنوز اندر خم یک کوچه است. شط خشکیده تمدن در این سرزمین های بلازده به تدریج آب می گیرد و می رود که به شط خروشان تمدن «نیم کره شمالی»، منتها در شرایط پیروزی یک نظام اجتماعی انسانی شده، به پیوندد. بشریت به یگانگی آرزو خود، به عدل و خرد آرزو شده خود، نزدیک می شود. این واقعیت که قدرت های ضد استعماری و سوسیالیستی در جهان پدید شدند، روند را شتابان تر و تا حدی آسان تر کرده است و الا چگونه می شد از بند حیله و سیطره اقتصادی سود ورزان بورژوایی غرب رست؟

این دورنمای آینده، دورنمای دل انگیزی است و افسوس که برخی از ما آن را در پیری درک می کنیم، ولی با عشق به زندگی جاودانی نوع انسان، که از تبارش هستیم، از نابودی خود هراسی نداریم و حتی آن را – یعنی شب را – چشم به راه نیستیم، بلکه چشم به راه طلوع خورشیدیم، زیرا به قول شاعر رومی «اوید» در منظومه «هه روئید»:

 

Morsque minus poenae

Quam mora mortis,habet

 

یعنی: «رنج مرگ کمتر است از انتظار مرگ».

باری، به نظر نگارنده، با درک «راز» اعتلا و پرتوافکنی تمدن یونانی، می توان پی برد که چرا سرزمین پر آب و بیشه و چمن زار اروپا و سپس آمریکای شمالی، بر این پایه و پایه رنسانس مدنیت انسانی چنین بارور شد. این سخن، دعوی «مرکزیت» اسرارآمیز مدنی اروپا را رد می کند، بلکه نشان می دهد که یونان از جهان غیر اروپایی گرفت و سپس از راه پیچاپیچ دوهزار ساله، بار دیگر با چهره تمدن امروزی گاه خشن و استعمار طلب و گاه مهربان و طالب دوستی، به سراغ آن آمد تا با پدر خویش گسست دیرینه را به پیوندهای جاودان بدل کند.

ولی همچنان که گفتیم این پیوند جز در یک نظام عالی روابط انسانی، فارغ از بهره کشی انسان از انسان و مبتنی بر برابری هم نوعان میسر نیست.

هنوز باید سده ای یا سده هایی کوشید، ولی سپاس که سنگلاخ های خون آلود و دره های اشک به طور عمده پشت سر است و جاده آینده دم به دم آسان تر و نشاط انگیزتر خواهد شد. این سخن را با این امید و اطمینان می گوییم که احتراز از جنگ هسته ای ممکن و متحقق باشد.

 

(شماره 9 اردیبهشت 61)

 

تلگرام را توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 672  راه توده -  22 آذرماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت