راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 نام و یاد
پرویز شهریاری را
نتوانند روبید از
لوح روزگار تلخ ما


آفتاب عمر پرویز شهریاری، آن معلم یگانه، 22 اردیبهشت (سال 91) از بام جهان غروب کرد. این شاید آخرین عکسی است که از پرویز شهریاری، چند ماه پیش از غروب عمرش در تهران از او گرفته شد و با واسطه، برای من ارسال شد. نمی توانم بنویسم در کدام خانه و به چه مناسبت این عکس گرفته شد و آن که کنار دست او نشسته و شهریاری به خانه اش دعوت شده بود و من بناچار چهره اش را پنهان کردم کیست؟ همین را بدانید که از بازماندگان سالخورده یاران بیژن جزنی است. همان که در یک نیمه شب، در کنار 9 تن دیگر در تپه های اوین به رگبار بسته شد. از مشهورترین زندانیان سیاسی دهه 1340 و مولف تاریخ 30 ساله ایران.
نام شهریاری در تاریخ معاصر ایران بعنوان یکی از پاک نهادترین زرتشتیان ایران ثبت ماند. بسیار دیده بود و بیش از آن، بسیار کشیده بود. هم در زمان شاه و هم در جمهوری اسلامی. در هر دو رژیم بارها زندانی شد.
بزرگی بود از جمع هنرمندان و فرهیختگان، سیاستمداران ملی و برجسته ایرانی، که شهره ترین دانشمندان و تحصیل کردگان معروف ترین مدارس و دانشگاه های ایران یا شاگردش بودند و یا با آثار او مدارج علمی را طی کرده بودند.
پایه گذار مجله وزین "چیستا" بود، اما "چیستا" گوشه کوچکی از خدمات فرهنگی است که او به ایران و ایرانی کرد. پندار و گفتار نیک، شعار و آئین زرتشتیان است و شهریاری هر دو را یکجا داشت.
زاده کرمان بود و گروه فرهنگی خوارزمی که عبور از کلاس های آن ضامن موفقیت در کنکور سخت دانشگاه تهران پیش از انقلاب 57 بود از ابتکارات شهریاری بود. تدریس ریاضی در دانشکده فنی دانشگاه تهران را برعهده داشت. اگر زمان و دوران آغشته به تنگناهای حکومتی دوران شاه و جمهوری اسلامی نبود، تا ناکجا آباد درباره شهریاری نوشته بودند. انسانی که تنها تاج افتخار زرتشتیانایران نیست، بلکه نگین کلاهخود استعدادهای شگرف ایرانی است.
در دههٔ 20 و بدنبال سقوط رضاشاه و گشوده شدن فضای سیاسی کشور وارد عرصه سیاسی ایران شد. در 19‌سالگی به عضویت حزب توده ایران درآمد. در جریان تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و متعاقب آن، غیر قانونی اعلام شدن حزب توده ایران موج دستگیری آغاز شد و در همان یورش های اول، شهریاری نیز که عضو یک حوزه‌ حزبی به مسئولیت احسان طبری بود دستگیر شد. این آغاز آشنائی او با زندان بود. پس از آن نیز بارها در دوران شاه زندانی شد. نه تنها در دوران شاه که در جمهوری اسلامی نیز چند بار زندانی اش کردند. از جمله در نیمه اول سال 1362.
زبان روسی را در زندان فرا گرفت و دست به تألیف و ترجمه زد. تاریخ حساب "تانون" را در زندان ترجمه کرد.

"باد و باران" زاهاریا استانکو در دو جلدی
"کتابی درباره کتاب"، سرگی له‌ وو
"داستان‌های علمی، مارک تواین" ایزاک آسیموف...،
"علم، جامعه و انسان"، جلد یک و دو،
"آواریست گالوا"، لئوپولد اینفلد،
"یک روز زندگی پسرک قبطی"، ماتیو،.
"اخلاق و انسان"، الگانا تانونا کروتووا،
"نظریهٔ نسبیت در مسئله‌ها و تمرین‌ها"، الکسی نیکلایه ویچ مالینین
"در جستجوی هماهنگی"، اُلِگ موروز،
این تنها گوشه ای از خدمات شهریاری به فرهنگ و ادب و علم در ایران است و تردید نیست که درباره او، هم آیندگان و هم نسلی که ما همه در جمع آن هستیم بیشتر خواهند نوشت.
نام او را چگونه می توانند بروبند از دفتر تلخ روزگار ما؟
در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بنیادی در ایران بنام او به ثبت رسید. آپارتمان کوچکی در خیابان مفتح، که کارشکنی های حکومتی از زمانی که احمدی نژاد بر سر کار آمد مانع کار شد.
حالا دیگر شهریاری نیست که در کوچه های گرد پیری بر سر نشسته اطراف دبیرستان ایرانشهر عصا زنان عبور کند. راستی، بر سر دبیرستان ایرانشهر چه آمد؟ بر سر خانه مسکونی او که خود
یک موزه بود چه آمد؟ کتابخانه و یادگارهایش چه سرنوشتی یافت؟
این سئوالات، خاص زردتشییان که قدمت آئین آن در ایران به 3 هزار سال می رسد نیست، سئوال آلوده به نگرانی همه ایرانیان است. ما همه ایرانی هستیم، چه تفاوت می کند که امروز رو به کدام قبله و یا در کدام مسجد و آتشکده جمع می شویم و یا جمع می شدیم. آئین ها و مذاهب مثل سلسله ها و دودمان های حکومتی می آیند و می روند، آنچه می ماند نقشی است که انسان بر لوح همیشه جاوید تاریخ ملت خویش می نویسد!
شهریاری را به نسل جوان کشور بشناسانیم و بگوئیم که او کی بود و چه میراثی از خود باقی می گذاشت. با این آگاهی عمومی است که شاید بتوان از دست درازی حکومتی که خود را به تاریخ اسلام و عرب پایبندتر می داند تا تاریخ ایران جلوگیری کرد.
(نقل از فیسبوک علی خدائی)
نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران، در اندک سالهای پس از رهائی از زندان جمهوری اسلامی، در هر فرصتی به دیدار دو تن می رفت. پرویز شهریاری و هانیبال الخاص. دیدارها در خانه شهریاری و کارگاه نقاشی الخاص بود و اگر حرف و سخنی برای ماندن در تاریخ بود و نمی شد منتشر کرد با آنها در میان می گذاشت، چنان که برخی یادداشت های منتشر نشده خود را به آنها سپرد.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetude



 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 645  راه توده -  26 اردیبهشت ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت