راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سیاست خارجی روسیه

به سود صلح جهانی است!

روزنامه آلمانی یونگه ولت

نوشته: ویلی گرنس عضو سابق رهبری حزب کمونیست آلمان

ترجمه -  رضا نافعی

 

معیار ما مارکسیست ها برای ارزیابی سیاست یک دولت پاسخ دادن به این پرسش است که: نظام اجتماعی  حاکم بر این کشور چگونه نظامی است؟  سیاست داخلی و سیاست خارجی روسیه را باید از یکدیگر تفکیک کرد.

سیاست پوتین در مورد کشورهای پیرامونی سیاستی است درازمدت برای بازگردانیدن مجدد این کشورها زیر چتر سیاست خارجی روسیه. مبداء حرکت ایجاد اتحادیه گمرکی در یک منطقه  اقتصادی  با شرکت روسیه، بلاروس، قزاقستان است- که ارمنستان نیز بعدا به آن بپیوندد – این اتحادیه گمرکی باید تکامل یابد و به یک اتحادیه اقتصادی با شرکت کشورهای ارو آسیا تبدیل گردد

آیالات متحده آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا می خواهند به هر قیمت که هست مانع بازگشت دوباره جمهوری های سابق شوروی  بسوی روسیه گردند. آنها می خواهند روسیه در مرزهای خود محصور بماند و در عین حال می خواهند با انعقاد قراردادهای همکاری میان اتحادیه اروپا و جمهوری های سابق شوروی و ادامه توسعه ناتو بسوی شرق، روسیه را از لحاظ اقتصادی و نظامی محاصره کنند. پس زمینه بحران اوکرائین  نیز همین سیاست است.

عرصه بعدی سیاست خارجی روسیه ارتباط پیدا می کند با سیاست جهانی. برخلاف آمریکا و کشورهای پیرو آن در ناتو، دست کم امروز و در آینده نزدیک، انتظار نمی رود که سیاست روسیه در جهت حکمرانی بر جهان گام بردارد. افزون بر این، توازن قوا نیز گام برداشتن در این جهت را ممکن نمی سازد. در این زمینه پوتین می کوشد تا  در برابر  دعوی امپریالیسم آمریکا و اقمارش که خود را قدرت حاکم برجهان می دانند، جهان چند قطبی را قرار دهد. برای رسیدن به این هدف، روسیه با چین و کشورهای بریکس و نیز دیگر کشورها توافق کامل دارد.

این تلاش روسیه بطور عینی بسود صلح و پیشرفت های اجتماعی است، زیرا یک نظام چند قطبی جهانی می تواند به پلیس جهانی – آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا نشان دهد که مرز آنها کجاست.   توجه به این منظر،  ما را برآن می دارد که  روسیه را با آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا  یکی ندانیم و آنها را سر و ته یک کرباس نشماریم، با آن که می دانیم روسیه و رقبای غربی آن از لحاظ طبقاتی همه کارپایه یکسانی دارند. برای درک این وضعیت باید به تجارب تاریخی با نظام ها و اشکال متفاوت سیاست سرمایه داری و امپریالیستی و همچنین تحلیل شرائط مشخص تاریخی نیز نگاه افکنیم. اتحاد شوروی  با حرکت از این موضع، قبل از جنگ جهانی دوم و همچنین در طول آن جنگ، برغم تضادهای عمیقی که با قدرتهای امپریالیستی غرب داشت، به این نتیجه رسید که خطر عمده برای شوروی و بشریت نظام فاشیستی آلمان است. این تحلیل اساس تلاشهای شوروی برای  دستیابی به  امنیت جمعی شد و حاصل آن، برغم دشواری های فراوان، آن بود که  ایجاد  ائتلاف ضد هیتلری  را ممکن  ساخت، ائتلافی که مهمترین عامل برای پیروزی بر آلمان فاشیستی  شد.

تحلیل مشخص شرائط کنونی جهان ضروری می سازد که  در عرصه سیاست بین المللی میان روسیه و نیروهای عمده امپریالیستی تفاوت قائل شویم –  برغم آن که با روشنی تمام می دانیم که روسیه سرمایه داری نمی تواند یک مدل بدیل اجتماعی باشد. در رو در روئی کنونی میان امپریالیسم آمریکا و ناتو از سوئی و روسیه در سوی دیگر، می بینیم این ناتو که نیروهای نظامی خود را، با زیرپاگذاشتن  قرار و مدار ها، همواره  و با تجهیزات بیشتر بسوی مرزهای روسیه می راند و با این عمل آن کشور را مورد تهدید مستقیم قرار می دهد، تجاوز کار است. روسیه چاره ای ندارد جز آنکه  از خود و علائق مشروع خود دفاع کند. خطر عمده برای صلح جهانی و پیشرفت اجتماعی در سیاست امپریالیسم آمریکا و دنباله روهایش در ناتو، برای حکمرانی بر جهان است. بنا بر این دشمنان اصلی نیروهای خواستار صلح و پیشرفت اجتماعی  آنها هستند، و نیروهای خواستار صلح جهانی و پیشرفت اجتماعی باید آنها را آماج حمله اصلی خود قرار دهند.

یکی از آن دیدگاههای سیاست جهانی که به آن اشاره کردیم  مسئله کریمه است  این مسئله در یورش روس ستیزانه سیاستگران و رسانه های غربی نقشی برجسته ایفا می کند. این تصادفی نیست. در استراتژی ناتو برای محاصره روسیه، کریمه نقش ویژه ای دارد.

 

روسیه از زمان تزارها هم  در "سواستوپول" پایگاه دریائی داشت. در دوران شوروی این شهر پایگاه وطنی ناوگان دریائی شوروی در دریای سیاه بود. از این رو کریمه و سواستوپول برای علائق امنیتی مسکو اهمیت استراتژیک فوق العاده دارد. کلاوس مُمزن، کارشناس آلمانی در عرصه نیروی دریائی، در مصاحبه خود با رادیو- تلویزیون دویچه وله (صدای آلمان) در 27 فوریه 2014  این امر را مورد تایید قرار داد. طبق ارزیابی او پایگاه سواستوپول برای روسیه "بی بدیل" است. این یگانه بندری است که "واقعا برای مجموع ناوگان دریای سیاه روسیه گنجایش دارد و مصونیت و لجیستیک ضروری برای  آن را تامین می کند. این بندر و امکاناتش برای روسیه قابل تعویض نیست." کلاوس مُمزن می گوید: "سواستوپول برای روسیه نقش تخته پرش بسوی جنوب، بسوی مدیترانه و خاور نزدیک را ایفاء می کند".

اندک زمانی پس از فروپاشی شوروی و پایان یافتن وابستگی های متقابل میان روسیه و اوکرائین، بر سر پایگاه دریائی میان دو کشور اختلاف نظر پیدا شد. اما با انعقاد قرارداد دوستی میان روسیه و اوکرائین در سال 1997 اختلافات برطرف شد. طبق این قرارداد مسکو بخش نظامی سواستوپول را برای ناوگان دریائی خود اجاره کرد. اعتبار قرار داد تا سال 2017 بود. در سال 2010 پرزیدنت مدودیف و همتای اوکرائینی او پرزیدنت یانوکوویچ آنرا تمدید کردند. با روی کار آمدن رژیم کودتا در کیف خطری حاد پدید آمد مبنی بر این  که کیف  قرارداد برای استقرار ناوگان دریایِ سیاه روسیه  را در سواستوپول  نقض می کند. زیرا محافل کودتا گر پس از کودتا بارها سخن از لغو تمدید قرار داد را به میان آوردند. افزون بر این، کودتا گران مصرانه خواستار پیوستن اوکرائین به اتحادیه نظامی ناتو بودند. این به آن معنی بود که ناوگان روسیه باید از سواستوپول خارج گردد و بجای آن  ناوگان آمریکا و همپیمانهای آن در ناتو مستقیما نزدیک به  جناح جنوبی روسیه مستقر گردند.

مسکو نمی توانست چنین تغییری را بپذیرد. زیرا نزدیکتر شدن ناتو به مرزهای روسیه متضمن  خطر ماجراجوئی این بلوک نظامی تجاوزگر و برافروختن آتش یک جنگ بزرگ میان دو قدرت اتمی بود. این سناریوی وحشتناکی بود که جلوگیری از تحقق آن نه تنها هماهنگ با علائق روسیه بلکه  با علائق کل بشریت بود. افزون بر این علائق استراتژیک امنیتی دو دیدگاه مهم دیگر نیز برای استقرار دوباره وحدت با کریمه نیز بودند که  در اینجا فقط  باختصار می توانیم  به آن اشاره   کنیم .

دیدگاه نخست این است که پس از کودتای ماه فوریه در اوکرائین شرایط برای روس های مقیم  کریمه، که اکثریت ساکنان آن را تشکیل می دهند، تغییر کرد – از 2،2 میلیون نفر ساکنان کریمه یک و نیم  میلیون نفر آن روس هستند. اینها نمی خواستند تابع دولتی باشند که با کودتای نیروهای مسلح نازیهای نو، از حزب اسوبودا، بقدرت دست یافته بود. نیروئی که یکی از نخستین ابتکارات آن  طرح قانونی برای محدود کردن زبان روسی بود. از این رو اکثریت عظیم ساکنان کریمه در یک رفراندم خواستار اتحاد دوباره با روسیه شدند.

دیدگاه دوم با تاریخ ارتباط می یابد. تاریخ کریمه از دیرباز حکایت از آن دارد که همواره، که بیش از ده مورد است، تحت تسلط فرمانروایان گوناگون بوده تا آن که در قرن هجدهم تحت فرمانروائی روسیه تزاری قرار گرفت. از آنزمان به بخشی از امپراتوری روسیه و پس از انقلاب سوسیالیستی  در روسیه به جمهوری خودمختار سوسیالیستی در درون جمهوری های فدراتیو سوسیالیستی تبدیل شد. در سال 1954 نیکیتا خروشچف دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی، با نقض قوانین جاری در شوروی، برحسب میل شخصی، کریمه را ضمیمه جمهوری سوسیالیستی اوکرائین، زادگاه خود ساخت و اکنون با رای و همه پرسی مردم کریمه به روسیه پیوسته است.

https://www.jungewelt.de/thema/nicht-%C3%BCber-einen-kamm-scheren

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 681  راه توده - 25 بهمن ماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت