راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

باصطلاح فتنه 98 اینست

وحشت از

"جنبش زرد" علیه

خصوصی سازی

در جمهوری اسلامی

 

 

جنبش جلیقه زردها در فرانسه و بازتاب آن در جهان همچنان ادامه دارد. همه دولت‌هایی که در طی دهه‌های گذشته برنامه‌های نولیبرالی را اجرا و به مردم خود تحمیل کرده‌اند اکنون نگران سرایت این جنبش به کشور خود هستند. در ایران نیز اخیرا آقای سعید جلیلی، نامزد شکست خورده رهبر در انتخابات 92، از "فتنه زرد" بعنوان فتنه سال 98 سخن گفته است. در این میان برخی محافل دانشگاهی و ژورنالیستی که در طی سه دهه گذشته از اجرای سیاست‌های نولیبرال در ایران پشتیبانی می کردند عنان از کف داده و به فحاشی و ناسزاگویی نسبت به منتقدان این سیاست‌ها روی آورده‌اند؛ آنان را بیسواد می خوانند و خواهان اخراج منتقدان نولیبرالیسم از دانشگاه‌ها و حتی بازداشت و زندانی کردن آنها بعنوان موردهای امنیتی آنها شده‌اند.

دلیل این خشم و وحشت در کجاست؟ سه دهه پیش که برنامه‌های نولیبرالی در ایران آغاز شد یکی از استدلال‌های اصلی حامیان آن این بود که این برنامه‌ها را همه جهان پذیرفته‌اند و کشور ما هم دیر یا زود باید آنها را بپذیرد. "جهانی سازی" یا "دهکده جهانی"‌ شالوده استدلال هواداران نولیبرالیسم و نقطه قوت آنها را تشکیل می داد. همه دنیا سمتگیری‌های نولیبرالی مانند خصوصی سازی، رهاسازی قیمت‌ها، برون سپاری، پایان دادن به خدمات عمومی، آزاد گذاری واردات و صادرات محوری، باز گذشتن دست سرمایه داران و ... را پذیرفته بجز عده‌‌ای عقب مانده و طرفدار اقتصاد دولتی در ایران که با آن مخالفت می کنند. با این ادعا بود که بعدا برنامه سیاست‌های تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی را به اجرا و اصول اقتصادی قانون اساسی را زیرپا گذاشتند.

جنبش‌هایی که در ایالات متحده، آلمان، یونان، انگلستان و دیگر کشورهای سرمایه داری و بالاخره و بویژه "جلیقه زردهآ" در فرانسه علیه نولیبرالیسم ضربه سخت و سنگینی به این استدلال وارد کرد و دیگر اعتبار آن را از بین برد. امروز دیگر بحث بر سر این نیست که همه جهان این سیاست‌ها را پذیرفته، بر سر آن است که همه جهان علیه این سیاست‌ها قیام کرده است. از سوی دیگر پیامدهای برنامه‌های نولیبرالی در خود ایران نیز به فاجعه انجامید. فاجعه صنعتی در ایران در پی خصوصی‌سازی‌ها، وضعیت اسفبار آموزش و بهداشت و درمان و خدمات عمومی، نابودی کشاورزی و ذخایر آب در نتیجه سیاست‌های توسعه صادرات تولیدات کشاورزی، جنبش‌های معلمان و کارگران از جمله کارگران هفت تپه با خواست پایان دادن به خصوصی سازی ... همه و همه ناقوس ورشکستگی سیاست‌های نولیبرالی را فراهم کرده است.

در این شرایط حامیان پروپا قرص برنامه‌های نولیبرالی در ایران نه فقط به ناسزاگویی و توهین و پرونده سازی روی آورده‌اند بلکه استدلال خود را هم تغییر داده‌اند و می گویند کدام نولیبرالیسم؟‌ اصلا در ایران نولیبرالیسم اجرا نشده که ما بخواهیم علیه آن با دیگر جنبش‌های جهان همصدا شویم! چرا؟ زیرا هنوز اقتصاد دولتی در ایران حاکم است. هواداران این استدلال علاوه بر آنکه درکی عامیانه از اقتصاد دولتی ارائه می دهند، درکی عامیانه نیز از نولیبرالیسم هم ارائه می دهند در واقع آنها پیامدها را با جهت‌گیری‌ها مخلوط می کنند.

نولیبرالیسم یعنی برنامه‌های اقتصادی بازار آزاد یک سلسله جهت گیری‌هاست. اینکه این جهت گیری‌ها به آن اهداف ادعایی می رسد یا نمی رسد بحثی دیگر است و قرار نیست هیچوقت برسد و نمی رسد. بقول آقای موسی غنی نژاد، اقتصاددان "فرزانه" اتاق بازرگانی و مشاور سی ساله همه دولت های پس از جنگ "بازار آزاد رقابتی در آرمانی‌ترین شکل آن یعنی بازار رقابت کامل... هیچ اقتصاددانی مدعی امکان دست یافتن به این وضعیت آرمانی نیست، بلکه مساله حرکت به سمت آن است" (تابناک 18 اردیبهشت 95)" مسئله درست در همینجاست که ما همه آن "حرکت"‌ها، همه آن جهت‌گیری‌های نولیبرالی را در کشور خود و اقتصاد آن پیاده کردیم ولی به آن اهداف نولیبرالیسم نرسیده ایم و قرار نبوده است و هیچوقت نخواهیم رسید. دلیل آن هم بسیار روشن است. اجرای جهتگیری های نولیبرالی و اقتصاد بازار آزاد در شرایط ایران به ویرانی بنیه صنعتی و تولیدی کشور و در نتیجه وابستگی بیشتر آن به درآمد های نفتی که دست دولت است می انجامد.

 هواداران نولیبرالیسم در ایران این دو مسئله را با هم مخلوط می کنند. می گویند چون نقش درآمد نفت و دولت در اقتصاد ما افزایش یافته پس ما جهتگیری نولیبرالی نداشته ایم. در حالیکه افزایش این نقش پیامد همان جهتگیری های نولیبرالی است. بر این اساس اقتصاد نفتی ایران، اقتصاد دولتی یا به ادعای آنها سوسیالیستی است. جالب اینکه در کشورهای سرمایه داری امریکا و اروپا نیز اکنون که تشت برنامه های نولیبرالی از بام افتاده همین استدلال را می کنند. چنانکه ترامپ مدعی است که اوباما سوسیالیست بود و برنامه خدمات بهداشتی او را سوسیالیستی می خواند. بوش پدر هم قبلا همین ادعا را داشت. در همه کشورهای اروپایی گروه‌های راست افراطی مانند راست‌های ایرانی مدعی هستند که اقتصادشان دولتی و سوسیالیستی است. این نشان می دهد که ذینفعان ایرانی در برنامه های نولیبرالی هیچ چیز از خود ندارند. هم برنامه شان تقلیدی بود، هم استدلال هایشان در دفاع از آن برنامه تقلیدی بود، هم امروز نقدشان تقلیدی است. در همه حال آنها دنباله رو محافل راستگرای امریکایی و اروپایی بودند و امروز نیز هستند.

بنابراین هدف‌های نولیبرالی که با آن بتوان یک جامعه را سنجید که اقتصاد آن نولیبرال هست یا نیست وجود ندارد. جهت گیری‌های نولیبرال وجود دارد که معیار تشخیص ماهیت نظام اقتصادی یک کشور است. تمام جهت گیری‌های اقتصاد ما در سمت نولیبرالیسم اقتصادی آن هم از افراطی ترین و ویرانگرترین انواع آن است. وضع کنونی کشور نتیجه تحمیل و پیاده کردن این جهتگیری‌هاست. کسانی که این جهتگیری‌ها را به کشور توصیه و تحمیل کرده‌اند باید پاسخگوی پیامدهای آن یعنی همین وضع فعلی باشند. آنها راهی برای فرار از این وضع و پاسخگویی بابت این جهتگیری‌های نولیبرالی ندارند.

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 676  راه توده -  20 دیماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت