راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با چین امروز آشنا شویم-1

چین و امریکا

حرکت

از دو قطب

برگردان :‌ فروزنده فرزاد

 

 

  

نشریه ی نیولفت ریویوو در شماره ی اخیر خود مقالاتی را درباره چین منتشر کرده است. گزیده هایی از این مقالات را در چند شماره ی آینده میخوانیم.

 

چین و آمریکا دو الگوی متمایز اقتصادی را پیش برده اند. ایالات متحده سرمایه داری رشد یافته یی ست که بخش صنعت آن ۷۰ سال پیش به حداکثر رشد خود رسید و در ۴۰ سال گذشته با افت نرخ سود، کاهش دستمزدها، برونسپاری کسب و کار برای کاهش هزینه ها و بورس بازی دست به گریبان بوده است. به این ترتیب از ۱۹۴۵ تاکنون سهم آمریکا از تولید ناخالص جهانی از ۵۰ درصد به ۲۵ درصد کاهش یافت اما در عرصه ی بازارهای مالی، تولیدات فرهنگی و نوآوریهای تکنولوژیک و انقلاب دیجیتال پیشرو بوده است. در مقابل، تولید ناخالص چین به ازای هر فرد کمتر از یک-هفتم آمریکا ست و سهم چین در تولید جهانی ۱۸ درصد. اما از دیگر سو چین توانسته طی سه دهه رشد اقتصادی سالانه ۱۰ درصد را کم و بیش حفظ کند. از دهه ی ۷۰ میلادی، آرام آرام تولید ثروت در آمریکا از ایالات صنعتی غرب میانه و شمال شرق که پیشتر مراکز صنعتی پر رونق آنجا بود به ایالتهای جنوبی منتقل شده است {انتقال مشاغل به خارج از آمریکا به تضعیف صنعت در این مناطق انجامید و نارضایتی حاصل از آن پایگاه اجتماعی ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ شد که وعده ی بازگرداندن کسب و کار داد.} در همین دوره ی زمانی چین خود را از یک کشور روستایی آسیایی به کشوری مدرن با شهرهای بزرگ و دارای بزرگترین منبع فکری در جهان بدل کرد.

ایالات متحده، بعنوان تنها ابرقدرت پس از فروپاشی اتحاد شوروی «اصلاحات ساختاری» را در قالب نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به دیگر کشورها تحمیل کرد و درهای تجارت آزاد و داد و ستد مالی را به روی آنها گشود. عمده ی این اصلاحات شامل حق مالکیت سرمایه گذاران در کشورهای مقصد و ادغام آن در جریان سرمایه جهانی بود. در قالب این نظم جدید رویکرد ایالات متحده به چین در سند استراتژی امنیت ملی ۱۹۹۳ آمریکا آمده است و از آن هنگام دنبال میشود. اولویت استراتژیک ایالات متحده پس از جنگ سرد جلوگیری از ظهور ابرقدرتی دیگر بود تا بتواند سلطه و برتری هوایی و دریایی خویش را در اقیانوس آرام حفظ کند. هدف این بود که چین وادار به اعمال اصلاحات شود و درها را به روی سرمایه گذاران و موسسات مالی و اقتصادی غربی باز کند و حقوق مالکیتشان را هم به رسمیت بشناسد. نیز واشنگتن امیدوار بود که با دادن فرصت به دانشجویان چینی برای تحصیل در آمریکا قشری مانند یلتسین و گورباچف برای استحاله ی حزب کمونیست تربیت کند.

از دیگر سو چین هیچگاه در پی اعمال نظم خود به آمریکا نبود. هدف چین حفاظت از مدل اقتصادی-سیاسی اش و بالا بردن جایگاه اش در نظم جهانی تحت رهبری آمریکا بوده است. چین برای آنکه  به سرنوشتی مانند کشورهای جنوب شرق آسیا در جریان بحران ۱۹۹۷ دچار نشود کنترل سرمایه و جذب دلار {بواسطه ی صادرات} را خط مقدم دفاعی خویش قرار داد. مازاد تراز تجاری ۲ تریلیون دلاری چین در برابر آمریکا مدل صادراتی چین شد. چین همچنین کوشید از طریق سرمایه گذاریهای عظیم داخلی، رشدی مبتنی بر فعالیتهای اقتصادی در درون را جایگزین اتکا به مدل صادراتی اش کند. از آغازین سالهای دهه ی ۲۰۰۰ میلادی ساخت صدها شهر جدید، هزاران کیلومتر بزرگراه، تولید برق، قطارهای سریع السیر و ... با نیاز چین به واردات مواد خام از کشورهای نیمکره ی جنوبی مانند آرژانتین، برزیل، ونزوئلا، زامبیا و سودان استرالیا و اندونزی همراه شد.

 

بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ نقطه ی عطفی در روابط چین و آمریکا گردید. پاسخ چین به بحران مالی دو وجه داشت. در سطح دیپلماتیک دولت هو جین تائو سیاست خارجی چند جانبه یی را پیشه کرد. هر چند واشنگتن کماکان مهمترین کشور در سیاست خارجی چین بود ولی کشورهای در حال توسعه هم نقش مهمی یافتند. در سطح اقتصادی، سیاست چین بسته ی محرک مالی برای بانکها بعلاوه دستورالعمل به بانکها و موسسات مالی برای دوبرابر کردن وامهای اهدایی بود. نیز چین بواسطه ی دولتهای محلی بخشهایی را که باید در آن سرمایه گذاری میشد، مشخص کرد که برخی از آنها عبارت بودند از آموزش، بهداشت، ساخت خانه های ارزان، تحقیق و توسعه ی دیجیتال، حفاظت از محیط زیست و جز آن.

در کوتاه مدت رشد اقتصادی با حمایت دولتی از بخش مالی و تقویت شرکتهای تحت مالکیت دولت احیا شد. اما در ادامه کند شدن آهنگ رشد اقتصادی و انباشت نارضایتی تحکیم سیاسی را ایجاب میکرد. دولت شی جین پینگ پاسخی بود به این ضرورت. با افزایش مازاد تولیدات داخلی چین، اولویت استراتژیک دولت جین پینگ کسب قراردادهای خارجی شد. طرح «راه ابریشم جدید» که سرمایه گذاری در زیربناهای اقتصادی دهها کشور را شامل میشود و در سال ۲۰۱۳ اعلام شد محصول این ضرورت بود تا چین بتواند با ایجاد شبکه های ارتباطی از آسیای مرکزی تا روسیه و اروپا مازاد محصولات تجاری خود را به کشورهای گوناگون صادر کند.

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 684  - 16 اسفند ماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت