راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

علی کشتگر

و تئوری انقلاب

3 و نیم در صدی

 

   

یکی از پیامدهای روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و رویارویی‌های هفته‌ها و ماه‌های اخیر میان ایران و آمریکا این بود که سرانجام طیفی از اپوزیسیون خارج از کشور ایران که منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی توسط آمریکا بود ناامید شد و توجه خود را به جلب نظر مردم در داخل و اهمیت مبارزه داخلی معطوف کرد که امری بخودی خود مثبت است یا می تواند مثبت باشد. برای نمونه آقای علی کشتگر که در خارج از کشور تحت عنوان "فعال چپ" حضور دارد اخیرا در نشریه "میهن" مقاله‌‌ای نوشته که در مقدمه آن مدافع نظریه‌‌ای شده که توسط یک خانم پژوهشگر آمریکایی بنام "اریکا جنوت" مطرح شده و به عنوان "قاعده سه و نیم درصدی" معروف شده است. براساس این قاعده، به گفته آقای کشتگر "اگر در یک جامعه معین سه و نیم درصد از مردم به جنبش اعتراضی پیگیر و دارای رهبری علیه نظام حاکم دست بزنند سرکوب آنان دشوار و احتمال پیروزی جنبش زیادتر از شکست آن است." ادامه مقاله آقای کشتگر که تقریبا هیچ ربطی به مقدمه ندارد بیشتر در حد ادبیات روزنامه کیهان است و به حمله به اصلاح طلبان و کسانی مانند آقای فرخ نگهدار اختصاص دارد. بدلیل سطح نازل این بخش، مطالعه آن را به همان خوانندگان نشریه "میهن" که گردانندگان آن نشریه سطح آنها را حتما در همین حد و حدود تشخیص داده‌اند واگذار می کنیم.

اما در مورد مقدمه.

اینکه امروز آقای کشتگر و هم‌اندیشان وی خواهان تحول در داخل ایران شده‌اند با توجه به مواضع قبلی ایشان می تواند امری در مجموع مثبت باشد. فراموش نکرده ایم که چند سال پیش همین آقای کشتگر ظاهرا با باور به اینکه آمریکا قصد سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد و در اپوزیسیون خارج کشور به دنبال جانشین آن می گردد در همین نشریه "میهن" به آقای ترامپ چنین وعده می داد: "دوستی ایران و آمریکا لازمه تحکیم استقلال اقتصادی و سیاسی ایران است. کشورهای غربی برای گاز و نفت ایران مناسب ترین بازار به حساب می آیند. ایران صاحب بزرگترین ذخایر گازی جهانی پس از روسیه است. این فقط ایران است که در صورت سرمایه گذاری‌های غرب در استخراج ذخایر گازی آن، به بزرگترین رقیب روسیه در بازارهای جهانی تبدیل می شود. این فقط ایران است که می تواند روسیه را از قدرت انحصاریش در بازارهای اروپا که از آن به عنوان یک اهرم نیرومند استراتژیک در مناسبات دیپلماتیک خود با غرب استفاده می کند، محروم سازد. ادامه دشمنی ایران با آمریکا ضامن حفظ منافع اقتصادی و سیاسی دولت پوتین در عرصه جهانی است. تاریخ دو قرن اخیر ایران گواه بر آن است که این نه آمریکا بلکه همسایه شمالی ایران است که همواره بیش از هر قدرتی به چشم طمع به ایران نگریسته است. "  (نگاه کنید به راه توده 15 مهر 1395)

براساس این نظر، آقای کشتگر و طیفی از "چپ"‌های همسو با وی، ایران بازار نفت و گاز غرب است و باید بماند. یعنی ایران نباید از چارچوب اقتصاد نفتی خارج شود. ضمن اینکه "فقط" ایران می تواند بسود غرب وارد عمل شده و با قدرت روسیه در بازارهای اروپا مقابله کند. ایران باید به سیاست خارجی دوران رژیم شاهنشاهی یعنی دشمنی با "همسایه شمالی" و دوستی با غرب باز گردد. و بالاخره ایران کنار کشورهایی نظیر سوریه نایستد و شاهد سقوط آن مانند لیبی شود.

بنابراین، توجه به داخل ولو به شکل انقلاب سه و نیم درصدی می تواند مثبت باشد، اگر منظور ایشان از این انقلاب سه و نیم درصدی تحقق‌اندیشه‌های واپسگرایانه اش برای ایران نظیر حفظ اقتصاد نفتی و خام فروشی و تبدیل شدن به ابزار سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی غرب و آمریکا نباشد. مشکل بعدی انقلاب سه و نیم درصدی ایشان در آنجاست که خود نمی خواهد برای آن کوشش کند بلکه می گوید دیگران هیچ کار نکنند تا ایشان (حتما با کمک خانم جنوت) انقلاب سه و نیم درصدی را تحقق بخشند. کشتگر می گوید:

"می توان گفت همه چیز برای عبور از جمهوری اسلامی فراهم شده مگر مهمترین فاکتور که همانا یک رهبری یا یک جمع مورد اعتماد مردم ناراضی است و تا این مرکز ثقل در کار نباشد ذرات پراکنده موجود در فضای سیاسی معلق‌اند و به هم نمی پیوندند. ... ابتذال سیاسی اصلاح طلبی انفعال طلب و از موانع اصلی بر سر راه شکل گیری یک ثقل نیرومند اپوزیسیون است"

یعنی چه؟ یعنی اینکه بنظر آقای کشتگر دشواری انقلاب سه و نیم درصدی در آنجاست که نود و شش و نیم درصد بقیه دچار ابتذال سیاسی اصلاح طلبی و انفعال طلب شده‌اند. در حالیکه اگر شرط انقلاب سه و نیم درصدی آن است که 97 یا 96 درصد بقیه منفعل باشند، دیگر اصلاح طلبان انفعال طلب چه مشکلی را بر سر راه این انقلاب می توانند ایجاد کنند؟ ما هرچه فکر کردیم مبنای نتیجه گیری ایشان را در نیافتیم. شرط انقلاب سه و نیم درصدی آن است که بقیه 96 درصد جامعه همه منفعل باشند. اصلاح طلب‌ها هم که به گفته ایشان منفعل هستند. حالا چگونه مانع این انقلاب سه و نیم درصدی هستند، معلوم نیست!

پرسش بعدی آن است که چگونه این سه و نیم درصد می خواهند انقلاب کنند؟ اگر چهل سال پیش از آقای کشتگر می پرسیدند شما چگونه می خواهید با سه و نیم درصد انقلاب کنید می گفت اینها موتور کوچک هستند که قرار است موتور بزرگ را به حرکت درآورند! البته بعدها وقتی موتور بزرگ راه افتاد مانند بولدوزر از روی موتورهای کوچک رد شد و ایشان شد مخالف انقلاب. گفت موتور بزرگ قرار بود به دنبال ما یعنی موتورهای کوچک راه بیفتد و هرچه ما گفتیم بگوید چشم! و برایمان هورا بکشد و ما را روی شانه‌هایش بگذارد، نه اینکه رویشان را زیاد کنند و بخواهند خود سرنوشتشان را بدست گیرند. به همین دلیل الان دیگر دنبال راه‌انداختن موتور بزرگ نیست. می گوید خانم اریکا جنوت اینگونه فرموده‌اند که نه پنج درصد، نه ده، نه چهار، نه سه درصد، همان سه و نیم درصد برای تغییر رژیم کافیست! البته اینکه خانم جنوت و آقای کشتگر به دنبال ایشان، این رقم را از کجا آورده‌اند نمی دانیم فقط می دانیم که انقلاب ایران که هفتاد یا هشتاد درصد مردم ایران در آن شرکت داشتند چهل سال است که در راه اهداف خود می جنگد، حساب کنید انقلاب سه و نیم درصدی آقای کشتگر چه بختی برای ایجاد تحول در جامعه ما دارد.

آقای کشتگر دشواری انقلاب سه و نیم درصدی را در حضور اصلاح طلبان می داند. حالا که به ترامپ امیدی نیست، اگر اصلاح طلبان انفعال طلب نبودند ایشان و خانم جنوت با همان سه و نیم درصد حکومت را سرنگون می کردند. ظاهرا ایشان قضیه را خیلی ساده گرفته است. اگر قرار باشد با سه و نیم درصد بتوان حکومت را سرنگون کرد که جمهوری اسلامی همین الان بیش از سه و نیم درصد نیرو دارد که از آن منتفع می شوند و حاضرند برای آن بجنگند. جمهوری اسلامی تنها یک لایه نیست که بشود با سه و نیم یا حتی ده یا بیست درصد از آن عبور کرد. از صدا و سیما گرفته تا شبکه مساجد، از مجلس گرفته تا شوراهای شهرها، از سازمان بسیج گرفته تا شبکه آقازاده‌ها، از نیروی انتظامی گرفته تا واحدهای سپاه پاسداران، از حقوق بگیران داخلی گرفته تا مزدوران خارجی، از حسن رعیت‌ها گرفته تا محمود کریمی‌ها و ... دهها لایه برخوردار و منتفع از این حکومت وجود دارد که آماده‌اند در این یا آن حد برای حفظ آن بایستند و هزینه بدهند. به میدان آمدن سه تا چهار میلیون تهرانی در جریان جنبش سبز در شهری که حداکثر شش یا هفت میلیون بزرگسال دارد نتوانست به ادعای امثال آقای کشتگر تحقق ببخشد چگونه با یک انقلاب سه و نیم درصدی می توان آن را تغییر داد و سرنگون کرد؟ تخیلی است که بیشتر بدرد مقاله نویسی آقای کشتگر در نشریاتی در سطح "مهین" می خورد تا جمع کردن نیرو در مبارزات واقعی.

هر قدر هم نقش امثال آقای کشتگر و هم‌اندیشان با وی در خارج کشور کم اهمیت باشد ورود ایشان را به عرصه مبارزه برای تغییر در داخل کشور را باید خوشامد گفت ولی در توهم انقلاب سه و نیم درصدی آنها نمی توان شریک شد. تحول کار اکثریت مردم است و نه انفعال و کنار کشیدن آنها تا سه و نیم درصد بجای آنها انقلاب کنند. از چنین انقلاب سه و نیم درصدی فقط یک دیکتاتوری تازه می تواند سربرآورد و نه حکومتی دموکراتیک. مهمترین مسئله امروز ایجاد یک جنبش اکثریت است و مهمترین عرصه‌‌ای که برای حضور مردم و آگاهی آنها و ایجاد چنین جنبشی (و نه جنبش سه و نیم درصدی) وجود دارد، فعلا عرصه انتخابات است. در این عرصه است که اتفاقا می توان و باید با ارائه برنامه، جلب مردم بسوی آن و تشویق حضور آگاهانه مردم مانع از آن شد که سرنوشت خود را بدست هیچ سه و نیم درصدی بسپارند، چه سه و نیم درصد "کیهان" نشین و چه سه و نیم درصد "میهن"‌ نویس.

 

تلگرام راه توده

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 712 - 25 مهر ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت