راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 749

ایران با سیاست "بندبازی"

نمی تواند از بحران خارج شود

 

    

رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت عید قربان سخنرانی کرد. آقای خامنه‌‌ای در این سخنرانی بطور ضمنی به نامه انتقادی آیت الله موسوی خوئینی‌ها پاسخ داد و عملا اعلام کرد که "در" در آینده نیز بر همان پاشنه سه دهه گذشته خواهد چرخید. این سخنرانی هرچند نسبت به سخنرانی‌های پیشین وی کمتر شعاری و بیشتر استدلالی بود ولی مشکل این بار در همان استدلال‌ها و تناقض و ناپیگیری‌های آنها بود.

مثلا آقای خامنه‌‌ای در این سخنرانی اعلام کرد که "برجام باعث خسارت سنگینی شد و ما را از صنعت اتمی عقب انداخت!" این در حالیست که وی خود را طرفدار همکاری اقتصادی با چین میداند و می خواهد به مردم پیام دهد که به ابتکار او و با این همکاری‌ها اقتصاد کشور به گردش در خواهد آمد و طرح‌های عمرانی و کسب و کار و اشتغال افزایش خواهد یافت. یا خود را مبتکر همکاری‌های نظامی با روسیه معرفی می کند در حالیکه خیلی خوب می داند که روسیه و چین نقش درجه اول در تصویب برجام داشتند و امروز هم سرسختانه مدافع آن هستند و بارها به ایران درباره خطرهای خروج از آن هشدار داده‌اند. آیا رهبران آن کشورها با شنیدن این سخنان تصور می کنند با رهبری مصمم و روشن بینی که واقعیت جهان امروز را بخوبی می شناسد سروکار دارند، یا با شخصیتی که یا جهان را نمی شناسد، یا در داخل کشور خود قادر به همراه کردن مردم با ابتکارات خود نیست؟ اینها فرصت‌هایی نیست که ما هر روز از دست می دهیم؟ همانطور که فرصت مذاکرات در دوران خاتمی را از دست دادیم، دوران اوباما را از دست دادیم، برجام 1 و 2 و میانجیگری پادشاه عمان و سفر نخست وزیر ژاپن را از دست دادیم و با همین بندبازی‌ها 30 سال است فرصت همکاری راهبردی با چین و روسیه را هم از دست دادیم؟ در همین زمینه به معطل کردن چند ساله تصویب فاتف و تبادلات بانکی در جهان دیگر اشاره نمی کنیم که همه می دانند بدون آن ما امکان ادامه همکاری اقتصادی معمولی با چین و روسیه را هم نداریم، چه رسد به همکاری راهبردی. آیا همین ماجرای فاتف نشان نمی دهد که ایشان از این جهان به هم پیوسته کنونی اطلاع درستی ندارد و از خود سئوال نمی کند که چگونه دیگر کشورها خواهند توانست در این شرایط به ما اعتماد کنند؟

به همین شکل ایشان در کنار برجام، سازوکار اینستکس برای همکاری اروپا با ایران را به تمسخر گرفت که البته تا‌ اندازه‌‌ای حق با ایشان بود ولی توضیح نداد که تحت چه شرایطی کشور ما ناگزیر شد این سازوکار را بپذیرد و برجام برای چه اصلا ضروری شد و امضا شد؟ ایشان نگفت که این دولت احمدی نژاد که ایشان برای روی کار آوردنش کودتا کرد ما را به زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل و خطر تبدیل شدن ایران به وضعیت عراق و لیبی کشاند و در نتیجه ما را ناگزیر کرد که تن به برجام و سازوکارهایی نظیر اینستکس بدهیم.

ایشان همچنین نگفت که این برجام که به صنعت هسته‌‌ای ما خسارت زد یعنی چه؟ به تولید سلاح اتمی خسارت زد؟ یا صنعت غیرنظامی هسته ای؟ اگر منظور تولید سلاح هسته‌‌ای است چرا به مردم و جهان به صراحت نمی گویید و اگر منظور صنعت هسته‌‌ای غیرنظامی است که برجام می توانست راه آن را باز کند.

اگر آقای خامنه‌‌ای انتقادهای موسوی خوئینی‌ها را قبول ندارد، راه حل‌های ایشان برای تغییر وضع کنونی کشور چیست؟ ایشان از بی خاصیت کردن ریاست جمهوری آغاز کرد، بعد شوراهای شهرها و اکنون مجلس را هم بی خاصیت کرد و این هر سه یعنی چه؟ یعنی خارج کردن مردم و عدم اعتماد به مردم. ادامه روش ایشان پیامدهای بسیار خطرناک و هولناکی خواهد داشت. این همه آتش سوزی که اخیرا در سرتاسر ایران به راه افتاده، بخشی از آنها می تواند خرابکاری نیروهای خارجی باشد ولی چرا در گذشته به این وسعت نبوده است؟ زیرا مردم حساسیت خود را بتدریج از دست داده‌اند. هیچ بعید نیست که اگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند و مردم محروم شوند از هرگونه حق انتخاب و همراهی، و بی توجهی به خواسته‌های آنها، خود نیز به این خرابکاری‌ها بپیوندند یا حداقل دربرابر آن ایستادگی نکنند.

ایشان مجلسی را تشکیل داد بدون مردم، پشت سر مردم و بدتر از همه رودرروی مردم. اگر هدف این بود که با کمک این مجلس دوران کنونی پشت سرگذاشته شود یا راه برای رهبری آینده باز شود که این مجلس نه مشروعیت دارد و نه اعتبار. ولی به همین دلیل که نامشروع و بی اعتبار است نیاز به جنجال و گرفتن ظاهر انتقادی دارد و از هم اکنون روشن است که از درون همین مجلس در آینده نه چندان دور جناح‌ها و گروه بندی‌هایی بیرون خواهد زد که اگر دولتی نباشد که از آن انتقاد کنند، گریبان همدیگر و حتی گریبان رهبر را خواهند گرفت.

آقای خامنه‌‌ای بجای تشکیل مجلسی از احمدی نژادی‌ها، حجتیه‌ ای های پایداری‌ شده و اصولگرایان فرصت طلب و فاقد اصول، می توانست بخشی از اصلاح طلبان را جمع کند. این درست است که در میان اصلاح طلبان هم مانند بخشی از سپاه و بیت رهبر و اصولگرایان شماری طرفداران آمریکا و اروپا وجود دارند- که برخلاف آنها دستشان به جایی بند نیست و بنابراین خطر چندانی ندارند- ولی اکثریت اصلاح طلبان میهندوست هستند و آماده همکاری برای پیشرفت کشور و امنیت ملی هستند. 

آقای خامنه‌‌ای می توانست بجای آنکه پاسخ نامه موسوی خوینی‌ها را بطور غیرمستقیم در سخنرانی فضای مجازی بدهد او را دعوت می کرد و از وی می خواست که کمک کند که همه نیروها جمع شوند تا کشور از وضع کنونی خارج شود، همان کاری که همه رهبران خردمند در شرایط مشابه انجام می دهند؛ همان کاری که پادشاه عمان پس از جنگ ظفار، یا ولادیمیر پوتین پس از فاجعه سقوط دوران یلتسین انجام دادند و توانستند کشور خود را از بحران خارج کنند و در مسیری نو بیاندازند. امروز هم کشور ما به خردمند نیاز دارد. به جلب اعتماد مردم نیاز دارد. برای برون رفت از بحران جاری نه با زبان شعار که با زبان استدلال و صادقانه باید سخن گفت و آماده شد که همه نیروهای ملی و میهندوست برای برونرفت کشور از بحران بسیج شوند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 749 - 16 مرداد ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت