راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جنبش های

ملی و دمکراتیک

از روی سر

اسلام عبور می کنند!

     

پیروزی تحریرالشام و الجولانی در سوریه نه تنها به دورانی که با حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر آغاز شده بود، در این مرحله، خاتمه داد، بلکه در مفهومی وسیع تر پایان یک دوران تاریخی شد که با انقلاب ایران در منطقه و جهان آغاز شده بود.

در چهل سال گذشته و در پی انقلاب ایران، جنبش های اسلامی همه ظرفیت های خود را برای تغییر، تحول، بازگشت، بهبود وضعیت مردم، امید به آینده ای متفاوت یا بستن چشم انداز آن به میدان اوردند و در انجام وظیفه خود ناکام ماندند. هیچیک از آنها نتوانستند جلوی اشغال شش کشور توسط آمریکا را سد کنند، نه هیچکدام از آنها را آزاد کنند، نه اسرائیل را مهار کنند، نه چشم انداز روشنی جلوی ملت های خود و منطقه قرار دهند. همچنانکه - اگر از حزب الله لبنان صرفنظر کنیم که از آغاز همچون جنبشی ملی و نه اسلامی در همکاری با کمونیست ها و نیروهای ملی لبنان پا به عرصه گذاشت- هیچ کدام از جنبش های اسلامی نتوانستند با مردم محلی و روشنفکران ملی و چپ پیوندی محکم برقرار کنند. همین ایدئولوژی ملی ستیز و چپ ستیز آنها نطفه ابهام شد و حتی آنها را در لحظاتی حساس و تعیین کننده به آلت دست غرب تبدیل کرد که نمونه آن را در کمک سیاسی و نظامی ایران به پیروزی طالبان بر دولت دموکراتیک افغانستان دیدیم.

شکست نهایی جنبش های اسلامی هم نسبی است و هم بخشی شاید ضروری از روند تحولات منطقه. این شکست ربطی هم مستقیما به ایدئولوژی اسلامی، یا ظرفیت کم یا زیاد مبارزان اصیل این جنبش ها یا مرتجعانی که بنام آن عمل کردند و می کنند ندارد. شرایط تاریخی که این جنبش ها در خاورمیانه در پی ناکامی های نیروهای ملی و چپ در آن شکل گرفتند، عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی، سطح بعضا پایین فرهنگ عمومی، توهم های برآمده از رشد سریع اقتصادی پس از پیروزی جنبش‌های ضداستعماری و سپس توقف این رشد و ... در این شکست موثر بودند. به این شرایط باید تهاجم امپریالیسم فرسوده و در نتیجه مهاجم غرب را از یکسو و فروپاشی اتحاد شوروی را که این جنبش های اسلامی هم در آن نقش داشتند و هم کاری ترین ضربه را در پیامد این فروپاشی خوردند، از سوی دیگر افزود.

اگر از حرکت های اسلامی مانند الجولانی ها (القاعده) و مجاهدان افغان و داعش و ... که از روز نخست در خدمت امپریالیسم و ارتجاع منطقه و جهان قرار داشتند صرفنظر کنیم، دیگر جنبش های اسلامی مترقی را نباید و نمی توان بخاطر شکستشان در نبردی خونین و نابرابر سرزنش کرد. این شکستها ذره ای از ارزش فداکاری‌ها، مبارزات و اهمیت میراث آنها نمی کاهد. همانطور که با مرگ چه گوارا اسطوره او پایان نیافت، با مرگ قهرمانان جنبش های اسلامی اخیر نیز حماسه آنها پایان نخواهد یافت و برعکس آغازی تازه می یابد. ولی باید این آغاز با درس گرفتن از واقعیت های گذشته باشد واگرنه بسرعت خاموش یا به الت دست تبدیل خواهد شد.

واقعیت این است که جنبش های اسلامی سرانجام در هیچ کجا نتوانستند به یک نیروی ملی تبدیل شوند یا بمانند، نتوانستند یک جبهه متحد خلق، برای تحول ایجاد کنند و همین چشم اسفندیار این جنبش ها تا همین لحظه است. با پایان یافتن ظرفیت تاریخی و جاذبه جنبش‌های اسلامی، فضا برای آن دسته از جنبش های ملی و چپ که بخواهند همه مردم را در خود جای دهند و پرچم استقلال و عدالت را به دست گیرند باز می شود و دهه های آینده دهه‌های برآمد و طلوع دوباره و پرقدرت این جنبش‌هاست. حرکت های اسلامی درون این طیف وسیع و دمکراتیک، همچون حلقه ای از زنجیر ملت، می توانند جایی برای خود در آینده جستجو کنند.

ایران که زمانی نماینده آینده جنبش های اسلامی در خاورمیانه و غرب آسیا شده بود اکنون به نماد گذشته این جنبش ها تبدیل شده است. جنبش های اسلامی کنونی و آینده یا مانند داعش و تحریر الشام ابزار و دست نشانده غرب در مبارزه آن برای تسلط بر مردم منطقه و سرکوب کننده خواست‌های دموکراتیک آنها هستند؛ یا می توانند مانند حزب الله لبنان همچون یک حزب ملی و قادر به جمع کردن و همکاری با نیروهای دموکراتیک و ملی و چپ و کمونیست های لبنانی و مارکسیست های فلسطینی حاضر شوند. ایرانی که بخواهد بعد از چهل سال همچنان در وسط لحاف بخوابد، نیروهای مترقی هوادار تحولات مردمی را بسود ارتجاع مذهبی سرکوب کند، زندانی کند، اعدام کند، رسانه های آنها را ببندد، فیلتر کند و جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم کند و ... با سر به زمین خواهد خورد، چنانکه همین مسیر را می رود. شکست ایران برآمده از ضعف بنیه نظامی یا حتی نداشتن اراده لازم در میان فرماندهان نظامی آن نیست، بلکه برآمده از نداشتن پشتوانه ملی و مردمی است. خودی های اسلامی آنچنان کشور را غارت کردند و می کنند و نظام اسلامی سرنوشت دهها میلیون مردم ایران را چنان به این خودی‌ها و بانک‌های خصوصی و پتروشیمی ها و صاحبان معادن و غیره سپرده که برعکس دایره غیرخودی ها و زخم خوردگان و آسیب دیدگان از این غارتگران مسلمان را به وسعت ایران افزایش داده است. شکست ایران در یاری به جبهه مقاومت و پایان غیرمنتظره آنچه در سوریه و لبنان روی داد ریشه در این بیگانگی حاکمیت خودی‌ها با مردم غیرخودی ایران داشت.

اکنون همه چیز نشان می دهد فصل جدیدی از مبارزه در خاورمیانه آغاز شده است، فصلی که این بار نیروهای ملی و چپ و جنبش های اسلامی مترقی و دموکراتیک در کنار آنها جایگاه دوباره خود را خواهند یافت. در جهانی که با شتاب به سمت چند قطبی شدن و از دست رفتن جایگاه امپریالیسم آمریکایی و اروپایی می رود، خاورمیانه نمی تواند مسیری دیگر برود و با امثال الجولانی و اخوان المسلمین و حجتیه اندیشان و مرتجعان نولیبرال ایرانی و حامیان فیلترینگ و حجاب و بانک های خصوصی، این تحول به سمت جهانی عادلانه تر و آزادتر را سد کند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 953   -  5 دیماه 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت