راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

عبور از

رهبری فردی

به رهبری جمعی

در انقلاب های

امریکا لاتین

روزنامه اومانیته - ترجمه جعفر پویا

 

     

گفتگوی روزنامه اومانیته با «آلوارو گارسیا لینرا »معاون رئیس جمهور سابق بولیوی "اوو مورالس" در مورد پیامدهای انتخاب دونالد ترامپ در ایالات متحده از یکسو و احتمال خیزش "موج دوم تحولات ترقیخواهانه" در آمریکای لاتین که پرچمدار آن مکزیک و کلمبیا هستند.

 

آلوارو گارسیا لینرا یک روشنفکر سیاسی در بولیوی است که همیشه در کنار مورالس بوده است. او یک جامعه‌شناس مارکسیست است که معتقد به نقش جنبش‌های بومی و مبارزات طبقاتی در دگرگونی جوامع آمریکای لاتین است.

 

اومانیته: با رویدادهای اخیر در ایالات متحده شروع کنیم. پیروزی دونالد ترامپ را چگونه تحلیل می کنید؟

آلوارو گارسیا لینرا: این یک پیروزی قابل پیش بینی بود. در این دوران بحران جهانی و گذار از انباشت سرمایه و سلطه جهانی، مواضع مراکز سیاسی بویژه در ایالات متحده با مشکلاتی  مواجعه است.  انها  از هم می پاشند و ناتوان می شوند، مرکز اتحاد ناپدید می شود و مواضع رادیکال به وجود می آید. ترامپ در سمت راست این زورگویی جدید قرار دارد. ما در برهه‌ای از افول عمومی نظام کنونی زندگی می‌کنیم و ترامپ شاید بهترین بیان این موضوع باشد. مخالفت با جهان وطنی نئولیبرال جای خود را به ترکیبی از نئولیبرالیسم - حاکمیت خواهد داد.

اومانیته: چه عواقبی برای آمریکای لاتین دارد؟

آلوارو گارسیا لینرا: امروزه، چشم انداز قاره عمدتاً با تنش های ناشی از رقابت بین ایالات متحده و چین برای دسترسی به مواد خام مشخص می شود. آمریکای لاتین بین یک مدل جهانی شده و یک مدل منطقه ای- حاکمیتی دیگر سرگردان است. از یک سو، غول آسیایی یک اقتصاد در حال رشد است که به بازار آزاد نیاز دارد و به زنجیره های ارزش جهانی متکی است. از سوی دیگر، ایالات متحده که اقتصاد آن در حال انقباض است، به زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای نیاز دارد و از این رو قصد دارد این قاره را در حوزه نفوذ خود نگه دارد. در این رویارویی، من معتقدم که چین در بیست سال گذشته بسیار زیرک تر بوده است و در موقعیت قدرتمندی قرار دارد. در واقع، چین توانسته حضور و وزن خود را بدون تحمیل چیزی به شرکای خود افزایش دهد. فقط از اهرم های تجاری استفاده کرد: جریان های سرمایه، سرمایه گذاری ها و اعتبارات، کارهای زیرساختی کلان (حمایت از ساخت جاده ها، بنادر، مراکز ذخیره سازی و غیره). در مواجهه با استراتژی چین، ایالات متحده از همه بهانه‌ها استفاده خواهد کرد - دفاع از دموکراسی، تهدیدات فرضی برای امنیت ملی خود یا حتی مبارزه با قاچاق مواد مخدر - برای تلاش برای حفظ قلمرو خود. اصل مشکل، مناقشه بر سر زنجیره ارزش، مواد خام و مواد معدنی استراتژیک است. فرماندهی جنوب "ایالات متحده"، یعنی یکی از بالاترین مقامات نظامی آمریکا، بسیار واضح در این مورد صحبت کرد و آشکارا بر منافع استراتژیک کشورش تأکید کرد.

اومانیته: آیا به دخالت مستقیم فکر می کنید؟ آیا انتصاب مارکو روبیو به عنوان وزیر امور خارجه تغییری اساسی در سیاست خارجی بوجود می آید؟

آلوارو گارسیا لینرا: یک شکاف وجود خواهد داشت. جدایی رخ خواهد داد. دموکرات ها در چارچوب منطق ژئواستراتژیکی که آمریکای لاتین در آن جایگاه حداقلی داشت به فعالیت خود ادامه داد. این مسئله در مورد ترامپ صدق نمی کند. رویکرد او شامل کاهش رکود اقتصادی کشورش با تکیه بر حاکمیت و افزایش حمایت گرایی است. در این زمینه آمریکای لاتین به دلیل موقعیت جغرافیایی خود نقش بسیار مهم تری ایفا می کند. انتخاب «روبیو» شاید نشانه این پیکربندی مجدد باشد. آمریکا قبلا نگران هژمونی خود در دنیا بود، حالا روی منطقه خودش تمرکز خواهد کرد. اما آمریکا که همیشه بر این باور بوده که آمریکای لاتین به طور طبیعی تحت کنترل این کشور است، می خواهد از چین پیشی بگیرد اما واقعیت این است که از نظر مالی قادر به رقابت با چین  نیست. ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا این ناتوانی را از طریق اجبار و از طریق تشدید سیاست های مداخله جویانه جبران کند. کودتا در بولیوی در سال 2019، در دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ، نمونه خوبی از این موضوع است. رهبران نظامی که علیه دولت مخالفت کردند با دولت آمریکا در تماس بودند. چنین سناریوهایی ممکن است تکرار شوند و واشنگتن به دنبال ایجاد یک "جاده ابریشم آمریکا"ست، اما به زور. سخنرانی های تهدیدآمیز ترامپ دیری نپایید... نحوه حل مسئله مهاجرت با مکزیک اولین آزمایش با آتش خواهد بود. خواهیم دید که آیا دولت ترامپ تهدید خود مبنی بر اخراج در مقیاس بزرگ را دنبال خواهد کرد یا خیر. این موضوع با موضوع توافقنامه تجاری آمریکای شمالی همراه است که می تواند بر اساس باج خواهی مجدد مورد مذاکره قرار گیرد. موضوع دیگری که قابل توجه است، موضع ایالات متحده در قبال کوبا و ونزوئلا است. آیا ترامپ دوباره کمربند را محکم می کند؟ این پرسش‌ها آزمون خوبی برای اینست که بدانیم آیا ایالات متحده مسیر «نرم»، دیپلماتیک‌ تر را دنبال خواهد کرد و  یا مسیر «سخت» زورگویی و تحمیل را. در هر صورت، شکی نیست که زمان سخت و پیچیده ای برای آمریکای لاتین در پیش است.

اومانیته: آمریکای لاتین برای مقاومت در برابر چه گزینه‌هایی قرار دارد؟

آلوارو گارسیا لینرا: اقدامات فردی کشورهای امریکای لاتین را به سمت ناتوانی می کشاند، زیرا اقدامات جداگانه وزن کمی دارند. آمریکای لاتین موظف است، اگر می‌خواهد دامنه صدای خود را افزایش دهد، سعی کند خود را به شکلی متحد و مستقل کند. همه آنها برای تقویت خود به مکانیسم های یکپارچه سازی نیاز دارند تا بازارهای خود را در امتداد قلمرو وسیع و جمعیت 650 میلیون نفری خود بیان کنند. می‌توان فراتر از لفاظی‌های آمریکای لاتین رفت و بطور خاص مجموعه‌ای از موافقت‌نامه‌های منطقه‌ای را ایجاد کرد که به طور کلی به موضوعات مختلفی مانند مذاکرات تجاری، انتقال انرژی، مالیات، عدالت زیست‌محیطی می‌پردازد... پتانسیل ما بسیار زیاد است. جامعه ای را در آمریکای لاتین تصور کنید که قصد دارد زنجیره های ارزش درون منطقه ای را یکپارچه کند تا به عنوان مثال، به یک بازیگر کلیدی درتولید  باتری ها یا وسایل نقلیه الکتریکی تبدیل شود. ما تمام منابع طبیعی، قابلیت های صنعتی و نیروی کار ماهر را برای دستیابی به این هدف داریم. این نیاز به اراده و همچنین رهبری دارد. برزیل در تلاش است تا این موضوع را رهبری کند. در حالت ایده آل، این رهبری باید حداقل دوگانه باشد: ادغام موفق آمریکای لاتین باید حول موتور دوگانه برزیل و مکزیک ساخته شود. به خواست رئیس جمهور لولا داسیلوا باید قدرت اقتصادی و موقعیت استراتژیک مکزیک را نیز اضافه کرد. بدیهی است که برای اینکه همه اینها به نتیجه برسد نیاز به منابع مالی داریم و اینجاست که ما اقدام قاطعانه ای انجام نداده ایم. «مرکوسور اوناسور و بریکس» آنها هنوز خیلی ضعیف و ناکافی هستند. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید می تواند روند را تسریع کند و ما را به ضرورت یکپارچگی آگاه تر کند. بدیل این اتحاد مطیع  بودن است.

اومانیته: وقتی صحبت از مکزیک شد، چه چیزی شما را در مورد تداوم قدرت چپ با آمدن رئیس جمهور جدید "کلودیا شینبام" الهام می بخشد؟

آلوارو گارسیا لینرا: اولین موج بزرگ مترقی آمریکای لاتین در آغاز قرن یک مرحله ظهور، تثبیت و سپس افول را تجربه کرد. به طور کلی، نسل اول اصلاحات مترقی به اهداف خود از جمله کاهش قابل توجه فقر در تعدادی از کشورها دست یافتند. حجم عظیمی از کار در بولیوی انجام شده است، یک موفقیت واقعی: آنها توانستند 30 درصد جمعیت را از فقر نجات دهند. اما وقتی هدف پیشنهادی محقق شود چه اتفاقی می افتد؟ فرسودگی روند سیاسی همیشه نتیجه شکست نیست. گاهی اوقات این می تواند نتیجه موفقیت باشد زیرا می تواند محدودیت های جدیدی را نیز ایجاد کند. وقتی ساختارهای اجتماعی تغییر می کند، خواسته های جامعه نیز تغییر می کند. از این  نقطه به بعد، نمی‌توانیم به روش های اولیه ادامه دهیم: اجرای اصلاحات برای «نسل دوم» ضروری است. این چالش کنونی است: یافتن نسل دوم ترقی گرای آمریکای لاتین. به نوعی، «شانس» مکزیک این است که با دیر رسیدن به ترقی گرایی، بیش از پانزده سال پس از اولین موج بزرگ، این کار را با قدرت بیشتری انجام دهد و شاید با امکان درس گرفتن از اشتباهات پیشینیان.

در حال حاضر، کلودیا شینباوم هنوز از انگیزه سلفش، «آندرس مانوئل لوپز اوبرادور» بهره می‌برد، اما دیر یا زود، علائم محدودیت‌های این فرآیند ظاهر می‌شوند.

در حالت ایده آل، جنبش مترقی امروزی در آمریکای لاتین باید آنقدر آگاه و به اندازه کافی شفاف باشد تا دیگر خود را به اصلاحات اساسی (مبارزه با فقر، نقش نظارتی دولت، توزیع ثروت و غیره) محدود نکند، بلکه همزمان اصلاحات مورد خواست نسل دوم را آغاز کند. این فرآیند را پایدار خواهد کرد. بحث فقط اصلاح نظام توزیع ثروت نیست، بلکه نظام تولید ثروت نیز مطرح است.

همچنین در نهایت خروج از سیستم تولید استخراج گرایانه با ایجاد یک پشتوانه تولیدی جدید به منظور عدم وابستگی به قیمت های بازار است. اینها ابتکاراتی است که ما دولت های جهش اول  وموج اول برای تحولات ترقی خواهانه نتوانستیم آن ها را اجرا کنیم. تجربه کلودیا شینبام و گوستاوو پترو در کلمبیا می‌تواند فضایی آوانگارد فراهم کند که اصلاحات نسل اول با اصلاحات نسل دوم ترکیب شود و به پیشرفت‌گرایی اجازه دهد که افول نکند، بلکه برعکس، ابتکار عمل را با شروعی دوباره به دست آورد. این روند 10تا 20  سال طول می کشد.

اومانیته: در بولیوی. چند ماه پیش، شما اشاره کردید که درگیری بین رئیس جمهور "لوئیس آرس" و "اوو مورالس" موجودیت دولت چند ملیتی را به خطر انداخته است. امروز در مورد آن چه می گویید؟

آلوارو گارسیا لینرا: در بولیوی به ظاهر ما شاهد یک مبارزه شخصی هستیم، اما در واقع موضوع عمیق تر از این است. مشکل فراتر از اختلافات دو شخصیت متضاد است: مسئله این است که بدانیم آیا می‌توانیم از یک روند پیشرو به فصل دیگر برویم. آیا از موج اول میتونیم به طرف موج دوم، حرکت کنیم. امروز پاسخ منفی است.

در واقع، این دو رفیق درباره پروژه هایی که کشور را به جلو می برد، بحث نمی کنند. تقابل به تعیین اینکه چه کسی نامزد ریاست جمهوری آینده خواهد بود محدود می شود.

ممکن است تصور شود که این بحث در مورد شکل است، اما برعکس، ابن حد ماهوی را نشان می دهد. دومین چیزی که اختلاف بین رفقا را آشکار می کند این است که آیا روند مترقی بولیوی باید تحت رهبری مردم بومی ادامه یابد یا خیر؟ آیا پروژه «دولت چند ملیتی» توسط مردم بومی رهبری خواهد شد، یا شاهد نوعی جابجایی، تصاحب قدرت توسط طبقات متوسط مخلوط نژاد خواهیم بود؟ پاسخ این یک سوال بسیار دشوار است و سومین موردی که در خطر است، به همان اندازه پیچیده: چگونه می‌توان زمانی که یک فرآیند سیاسی عمدتاً بر یک شخصیت متکی است، از رهبری کاریزماتیک به رهبری «جمعی» رفت؟ هیچکس جوابی ندارد. در بولیوی این کار انجام نشد، نه در آرژانتین و نه در اکوادور... در برزیل بعد از رفتن لولا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بیایید امیدوار باشیم که رئیس جمهور کلودیا شینباوم، که پس از تصدی مقام ریاست جمهوری بسیار کاریزماتیک مسئولیت را بر عهده گرفت، اما مکزیک برگردیم روی موضوع بولیوی، فراتر از مبارزه بین دو شخصیت. در اینصورت ما می بینیم که مسائل زیربنایی مورد بحث حتی پیچیده تر هستند. امیدوارم همه اینها به طور رضایت بخشی حل شود. اما به نظر می رسد که این چندان آسان نیست.

 

 https://www.humanite.fr/en-debat/alvaro-garcia-linera/alvaro-garcia-linera-lamerique-latine-doit-etre-unie-et-autonome

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 953   -  5 دیماه 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت