بازگشت

 

كسی از كودتای 28 مرداد درس آموخته،

 كه شرایط كنونی حاكم بر كشور را درك كند!

با چپ روی‌ و

 اراده ‌گرائی ‌مخالفیم!

 

 

یكشنبه 28 مرداد، رادیو "صدای ایران" كه بصورت 24 ساعته از لس آنجلس امریكا برنامه پخش می كند، پیرامون كودتای 28 مرداد، با سردبیر "راه‌توده" یك گفتگوی رادیویی انجام داد، كه در دو نوبت شامگاهی یكشنبه و صبگاهی دوشنبه این رادیو پخش شد.

در این گفتگوی مشروح، اوضاع سیاسی كشور، كابینه جدید محمد خاتمی و مواضعی كه مجلس ششم می‌تواند در برابر آن اتخاذ كند، چپ ‌روی‌های مجاهدین خلق و نهضت آزادی ایران در ابتدای پیروزی انقلاب مطرح شد. متن این گفتگو را كه از روی نوار پیاده شده در زیر می ‌خوانید. (رادیو صدای ایران از طریق اینترنت- روی سایت گویا- قابل دریافت است.)

 

در حالی كه نمی ‌توان منكر نقش افراد و شخصیت ‌ها در كابینه شد، آنچه مهم است سمت‌ گیری كلی دولت است. مجلس باید بكوشد این سمت گیری در جهت تعمیق سیاسی و اقتصادی اصلاحات باشد.

 

آن سیاستمداری موفق است كه هنر استفاده از موقعیت ‌ها، ایجاد شكاف در جبهه مخالف و حفظ اتحاد و جلب طرفداران تحولات در جبهه خودی را داشته باشد! اگر خنثی كردن و حتی جلب بخشی از جبهه مخالف یك ضرورت تاریخی، برای پیشبرد اصلاحات و جلوگیری از یورش به جنبش باشد، آقای خاتمی باید به این ضرورت پاسخ بدهد!

 

نشانه‌هائی از شكاف در جبهه روبرو وجود دارد كه جبهه اصلاحات باید از آن استفاده كند و از هزینه مرحله گذار بكاهد!

 

خدابخشیان: نشریه راه ‌توده، از ابتدای پیروزی محمد‌خاتمی در انتخابات، بارها در باره خطر كودتای نظامی علیه او نوشته‌است. حتی در شماره 106 راه‌ توده من یادم هست شما نوشته بودید، برای احیای حكومت سلطنتی هاشمی رفسنجانی طرح حذف پست ریاست جمهوری را به مجلس خبرگان پیشنهاد كرده و خواهان تغییر قانون اساسی در این رابطه شده بود. حتی وقتی روزنامه‌ها را بستند شما نوشتید كه كودتای قضائی كرده‌اند. به همین دلیل فكر می ‌كنم اگر این گفتگو را در باره كودتا در جمهوری اسلامی شروع كنیم، شروع مناسبی باشد!

 

ظاهرا تحلیل ها و پیش‌بینی‌ ها درست بوده‌است. ما در این برنامه به یاد داریم كه شما گفتید كودتائی نه شبیه كودتای 28 مرداد اما با همان هدف‌ها را می ‌خواهند پیاده كنند. امروز یكشنبه و سالروز كودتای 28 مرداد است، به همین دلیل فكر می‌كنم اگر این گفتگو را در باره كودتا در جمهوری اسلامی شروع كنیم، شروع مناسبی باشد!

راه ‌توده: همانطور كه شما هم بدرستی اشاره كردید، مسئله كودتا در ایران امروز، طبعا نمی‌تواند دقیقا همانگونه باشد كه در سال 32 اتفاق افتاد و سازمان دادند. بنابراین نباید منتظر كودتائی، از نظر سازمانی شبیه كودتای 28 مرداد بود، اما در عین حال باید ببینیم كه آن كودتا چه اهدافی را داشت و همان اهداف امروز چگونه در جمهوری اسلامی و علیه دولت آقای خاتمی دنبال می‌شود. خُب، خواه نا خواه حوادثی مشابه حوادث 28 مرداد هم روی می‌دهد، نه عینا مانند 28 مرداد اما مشابه آن.

از جمله اهداف آن كودتا، یعنی كودتای 28 مرداد، آن بود كه آزادی‌ها در كشور ما محدود و سركوب بشود و برای اینكار انواع تبلیغات را می‌ كردند. از جمله مرتب خطر كودتای سرخ و خطر اتحاد شوروی را مطرح می‌كردند، تمام مدت تبلیغ این بود كه حزب تود‌ه ‌ایران می‌خواهد كودتا كند و می‌خواهد حكومت را بگیرد، درحالیكه خودشان داشتند كودتا را سازمان می‌دادند. حالا به جمهوری اسلامی بر گردیم، مرتب خطر براندازی نظام توسط خط سوم، توسط ملی‌-مذهبی‌ها، توسط روزنامه نویس‌ها را مطرح می‌كنند و حتی خود آقای خاتمی و اطرافیانش را هم تلویحا متهم به كودتا می‌كنند و اینكه نقش گرباچف را بازی می‌كند، در حالیكه خودشان در تمام این چهار سال سرگرم انواع طرح‌های كودتائی بودند! و یا، در آن سال‌ها روزنامه شاهد مظفربقائی و روزنامه “آتش“ متعلق به “سید مهدی میراشرافی" همین نقش امروز حسین شریعتمداری و روزنامه كیهان را در آن سال‌ها برعهده داشت همین تبلیغ را می‌كردند. آنها مدام تبلیغ می‌كردند كه حزب توده‌ می ‌خواهد كودتا كند. كودتا علیه كی و علیه چی؟ علیه یك دولتی كه از آزادی‌ها دفاع می‌كرد و بهرحال می‌رفت تا نوعی و بخشی از آزادی را در ایران نهادینه كند، كه اگر شده بود این گرفتاری امروز را ما نداشتیم. این آزادی به رشد و پیشرفت كشور ما بصورت تاریخی كمك می‌كرد.

امروز هم بحث همان است. مسئله آزادی‌ها و مسئله آگاهی مردم مطرح است، حضور مردم در صحنه سیاسی كشور مطرح است، انتخابات هست، مردم می‌روند رای می‌دهند و حاضر نیستند به یك عده‌ای و یك جریانی رای بدهند و بقیه مسائل.

خُب، این را می‌خواهند جلویش را بگیرند. حالا باید ببینیم اینها كه می‌خواهند جلوی این روند و این آزادی را بگیرند چه هدفی دارند؟ چه منافعی دارند؟ این آزادی چه لطمه‌ای به منافع آنها می‌زند كه حاضرند بخاطر آن كودتا كنند، عده‌ای ملی‌-مذهبی و روزنامه‌نگار را زندانی كنند، شلاق بدست بگیرند و در خیابان‌ها و میدان‌ها مردم را به شلاق ببندند. اینها كه در داخل كشور پایگاهی ندارند، وقتی اندیشه‌های كودتائی دارند دنبال چه حامیانی می‌گردند؟ در داخل كه از حمایت محرومند، پس در خارج از كشور باید دنبال حامی باشند!

در كودتای 28 مرداد كسانی كه تدارك كودتا را می‌دیدند، خودشان را با منافع انگلیس و امریكا در ایران و مخصوصا در غارت نفت كشور همسو كردند و نوكری آنها را علیه مردم كشور قبول كردند. حالا باید ببینیم، در جمهوری اسلامی و در جبهه مخالفان اصلاحات و آزادی‌ها چه منافعی را مخالفان آزادی و كودتاگران دنبال می‌كنند و چه منافعی از قدرت‌های خارجی را می‌خواهد تضمین كنند تا از آنها حمایت شود! بالاخره اینها كه كودتای گام به گام را زیر نام قوه قضائیه و قانون دارند پیش می‌برند یك منافعی در این كودتا باید داشته باشند، آن منافع كدام است؟ و چه منافعی از قدرت‌های خارجی را باید تضمین و تامین كنند تا از آنها حمایت شود!

         برای مردم مثل روز روشن است كه اینها انواع ابزار و انواع نیرنگ‌ها را در این سال‌ها بكار گرفتند تا بلكه رای مردم را بگیرند. دراین كار شكست خوردند، چون مردم آگاه شده‌اند و دیگر اسم كسی را به این آسانی پای ورقه‌های رای نمی‌نویسند. شما دیدید كه در این انتخابات اخیر، آقای جاسبی عضو رهبری موتلفه اسلامی برای گرفتن رای از مردم شعار انگلیسی در خیابان‌ها نوشت، قول داد بخشی از شهریه دانشگاه آزاد را نگیرد، قول داد به چادر و چاقچور دانشجویان كاری نداشته باشد، حجاب را نیمه حجاب كند، روابط دختر و پسر را آزاد كند. هر در باغ سبزی كه خودش فكر می‌كرد به مردم وعده داد. نتیجه‌ چه شد؟ مردم گفتند: خودتی! و رای ندادند! همین كارها را آقای احمد توكلی هم كرد. هنرپیشه‌های سینما را، كه اتفاقا یكی‌شان خانمی است كه در فیلم‌های دست چندم نقش زنان نیمه حجاب و مورد تكفیر آقایان را بازی می‌كند بعنوان مردم كوچه و بازار آوردند بعنوان مصاحبه شونده معرفی كردند. چندان حجابی هم نداشت. آن یكی، آقای فلاحیان را می‌گویم كه  افعی است و كاكتوس بیابانی هم ازش فاصله می‌گیرد، رفت زیر گل آفتاب گردان نشست و بجای سخن از شكنجه و آدم ربائی و قتل و انواع جنایاتی كه مرتكب شده، بجای آن سخت افزارهائی كه با آن فروهر را قیمه قیمه كردند و یا سیم نقاله‌ای كه با آن پوینده و مختاری را خفه كردند از نرم افزار سخن گفت. مردم به همه حقه‌بازی‌ها خندیدند و به هیچكدامشان رای ندادند. همه این حقه‌بازی‌ها برای این بود كه به ریاست جمهوری برسند تا بتوانند آخرین گام‌های كودتا علیه جنبش مردم را از درون حكومت و از درون دولت بردارند.

این نكته بسیار مهمی است. كودتا از درون حكومت و دولت را می‌گویم. حالا كه آن نیرنگ نگرفت و نتوانستند قوه مجریه را قبضه كنند، با شلاق آمده‌اند توی خیابان و برای نماینده‌هائی كه مردم به آنها رای داده و به مجلس فرستاده‌اند حكم بازداشت و زندان صادر می‌كنند. این‌ها تفاوت‌های عملیات كودتائی كنونی با عمل كودتای 28 مرداد است. ایران امروز، ایران سال 32 نیست كه كودتاچی‌ها بتوانند مردم را غافلگیر كنند و یك شبه كار را تمام كنند. آنها اگر مثل كودتای 28 مرداد بریزند توی خیابان نابود خواهند شد و این را خودشان هم می‌دانند، بنابراین از طرح كودتای درون حكومتی استفاده می‌كنند و بسیار می‌كوشند برای آن آخرین گام‌ها مردم را منفعل، گیج و خانه نشین كنند.

خدابخشیان: چرا نابود خواهند شد؟

راه‌توده: برای اینكه مقابله جدی با آنها خواهد شد. مردم نمی‌پذیرند. آن نیروی نظامی كه برای كودتا به خیابان بیآورند خودش با انواع تضادها روبرو است. چون مردم آگاهاند و فورا خواهند فهمید این نیروها با چه هدفی به خیابان‌ها كشیده شده‌اند، در یك كودتای كلاسیك ناچارند درعین حال كه بگیروببند را از میان حكومتیان و مخالفانشان دنبال می‌كنند، برای جلوگیری از شورش مردم نیروی نظامی را در خیابان‌ها نگهدارند.، چیزی شبیه استقرار نیروهای ارتش در سال 57 در خیابان‌ها. در این صورت بحث و فحص میان مردم و این نیروها شروع خواهد شد و عدم انسجام سیاسی و وجود انواع گرایش‌های سیاسی و مذهبی در میان نیروهای نظامی منجر به صف‌بندی همین نیروها در خیابان‌ها خواهد شد و شیرازه امور از دست فرماندهان خارج خواهد شد و پایان كار معلوم نیست به سود چه كسی تمام خواهد شد، مردم یا كودتاچی‌ها؟ اتفاقا یكی از اهداف تشكیل بسیج جدید و این لباس‌شخصی‌ها برای استفاده از همین نیروها برای آن نوع عملیات نظامی-كودتائی است، زیرا به نیروی منسجم نظامی اطمینان ندارند. اینهاست آن تفاوت‌هائی كه كودتای گام به گام كنونی با كودتای 28 مرداد دارد. استفاده از امكانات حكومتی برای كودتا، مثل همین استفاده از قوه قضائیه، كه به همین دلیل در دستور كار كودتاچی‌ها قرار گرفته‌است. آنها می‌دانند كه آماده باش و استقرار مثلا 150 هزار نیروی نظامی و كشاندن آنها به خیابان‌ها یك ریسك بزرگ است. این كار به نام دفاع از انقلاب و دفاع از اسلام باید صورت گیرد، درحالیكه كسانی كه علیه آنها می‌خواهند كودتا كنند، خودشان مدافع انقلابند و آیت‌الله و مجتهد و طرفدار اسلام‌اند. تضاد مهمی دراینجا وجود دارد. كودتا بنام انقلاب و اسلام اما با اهداف ضد انقلابی و ضد آن اسلامی كه مردم از آن انتظار عدل و آزادی و انصاف و مروت داشتند عملا با یك تضاد بسیار جدی دست به گریبان است.

خدابخشیان: هدف نهائی و غائی این كودتاگران چیست؟ برچیدن بساط جمهوریت و یا مقاصد دیگری را هم در پی خواهد داشت؟

راه‌توده: برای اینها، تا وقتی جمهوریت، جمهوریتی‌ باشد نظیر جمهوریت دوران آقای رفسنجانی، كه مردم رای كور بدهند، آنها تا رسیدن به لحظه برچیدن اساس جمهوریت، با این جمهوریت كاری ندارند و زیاد هم مخالف آن نیستند. به این نوع جمهوریت بعنوان یك ابزار نگاه می‌كنند. آنها، از همان اول انقلاب هم می‌دانستند كه این جمهوریت می‌تواند یك زمانی به یك مزاحم جدی تبدیل بشود. به همین دلیل از همان زمان هم با جمهوریت موافق نبودند. می‌گفتند اسلام قرآن، فقه وشریعت داریم و مطابق همین چیزها باید حكومت كرد و احتیاجی به قانون اساسی و جمهوریت نیست. مردم مقلد باید باشند و مراجع تقلید و فقها هم با جاری كردن احكام اسلامی حكومت كنند. امروز بیشتر از هر زمان دیگری متوجه شده‌اند كه این جمهوریت و آزادی و آگاهی و پارلمان و انتخابات بصورت جدی مزاحم شده‌است. من به شنوندگان شما توصیه می‌كنم كه از شماره 109 راه‌توده، این مقاله 8 سال مقاومت مردم در برابر كودتای 69 و بحث مربوط به جمهوریت، ولایت و حكومت را بدقت بخوانند. این جمع‌بندی جالبی است كه عده‌ای از دوستان ما در داخل كشور تهیه كرده و برای ما فرستاده‌اند. در آنجا این بحث خیلی دقیق موشكافی شده‌است. در این مقاله شما مشاهده می‌كنید كه مسئله نرفتن به سمت جمهوریت، حتی از آن زمان استقرار آیت‌الله خمینی در پاریس مطرح بود.

 

تضاد عمده كودتای ضد انقلابی، در پشت شعارهای انقلابی، هنوز اجازه یك كودتای كلاسیك را به مخالفان اصلاحات و جنبش نمی‌دهد. این كودتا فقط می‌تواند همان نامی را داشته باشد كه ماهیت آنست: كودتای عریان ضد انقلابی! به همین دلیل طرح كودتای درون حكومتی گام به گام پیش برده شده‌است!

        

حالا باید ببینیم این آقایان از اینكه اكثریت پارلمانی را از دست داده‌اند دچار چه مشكلی شده‌اند كه می‌خواهند علیه این پارلمان و علیه جمهوریت كودتا كنند و خودشان را از شر انتخابات خلاص كنند؟

         آنها خوب فهمیده‌اند كه این تحولات هرچه بیشتر ادامه پیدا كند آگاهی مردم را بیشتر می‌كند و مردم را برای شركت در سیاست و تعیین سرنوشت كشورشان پایدارتر می‌كند و بعد هم اینكه ادامه این تحولات منجر شده‌است به خواست عمومی برای تحولات اقتصادی!

         كسانی كه راه‌توده را بصورت پیگیر می‌خوانند می‌دانند كه ما بویژه در شماره‌های اخیر، مثل شماره 106، 107،108 و بویژه در سرمقاله مهم شماره 108 بدقت نوشته‌ایم كه اصلاحات در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی به گذرگاه بسیار مهم تحولات اقتصادی خواهد رسید و مقاومت‌ها در برابر این تحولات سنگین‌تر از مقاومت 4 سال گذشته خواهد بود. انگیزه تشدید مقاومت‌ها هم روشن است. وقتی تحولات اقتصادی صورت گرفت پایه‌های اساسی مقاومت در برابر اصلاحات مورد یورش قرار می‌گیرد و این امر مهم‌تر از افشاگری‌های سیاسی 4 سال گذشته است. وقتی مخالفان اصلاحات و تحولات به پایگاه‌های اقتصادی، به ثروت، به تجارت و غارت دسترسی نداشته باشند، پولی هم برای توطئه‌ها نخواهند داشت كه خرج كنند و هر نوع تحول اقتصادی در جمهوری اسلامی از یورش به همین پایگاه‌ها شروع می‌شود. آنهائی كه شاهد بحث‌های مردم در ماه‌های گذشته در داخل كشور هستند مرتب به ما اطلاع می‌دهند كه مردم می‌گویند «باندازه كافی همه از زیر و بم سیاسی اوضاع آگاه شده‌اند، زمان تصمیم‌گیری‌های مهم اقتصادی به سود توده مردم فرا رسیده‌است!»

         مخالفان تحولات و اصلاحات بسیار سریع‌تر و زودتر از اپوزیسیون فهمیده‌اند كه اصلاحات دارد به سنگرهای اساسی نزدیك می‌شود و به همین دلیل‌ هم مقاومت‌ها را تشدید كرده‌اند. این افشاگری‌هائی كه در باره نفت و قراردادهای نفتی در این روزها می‌شود و بتدریج مسئله سهمیه‌های پنهان و ویژه بیت رهبری، آستانقدس رضوی، شورای تبلیغات اسلامی و بقیه این نوع مراكز مطرح شده شوخی نیست. اینها همان سهمیه‌ها و همان پول‌هائی است كه آقایان مثل گنج قارون بر سرش نشسته‌اند و حاضر نیستند به این آسانی از آن دست بكشند. حاضر به هر جنایت و خیانت ملی برای حفظ این منافع هستند. برای همین منافع می‌خواهند كودتا هم بكنند، بقیه بهانه‌هائی كه می‌آورند، مثل حفظ ارزش‌های دینی و مبارزه با فساد و دفاع ازولایت و بقیه این بهانه‌ها یك مشت حرف مفت است كه هیچكس در ایران باور نمی‌كند.

خدابخشیان: آیا افشاگری‌هائی كه در باره مسئله نفت به آن اشاره كردید، یگانه انگیزه عملیات كودتائی و یا كارشكنی در كار دولت است؟ انگلوفیل‌های حكومتی به این دلیل می‌خواهند كودتا كنند؟

راه‌توده: تنها مسئله نفت نیست، اما نفت هم یكی از انگیزه‌های مهم است و طبعا یك سرش هم به خارج از كشور و به انگلیس و امریكا بر می‌گردد. من خدمت شما گفتم كه كودتاچی‌ نیازمند حمایت خارجی است- مثل كودتای 28 مرداد، مثل كودتای شیلی- و برای قدرت‌های خارجی هیچ انگیزه‌ای جز انگیزه مالی برای دخالت سیاسی و نظامی در امور داخلی كشورهای دیگر وجود ندارد. بنابراین آقایانی كه گام كودتائی بر میدارند قطعا وعده چرب كردن بیش از پیش سبیل شركت‌های نفتی را هم داده‌اند و می‌دهند.

اخیرا گزارش اتحاد اروپا منتشر شده‌است. نكاتی از این گزارش به بحث امشب ما می‌خورد. اجازه بدهید از این گزارش چند نكته را برای شنوندگان شما بخوانم تا ابتدا با جاذبه‌های اقتصادی قدرت‌های بزرگ جهانی برای حمایت از عملیات ضد ملی در ایران روشن تر شود. در این گزارش آمده‌است:

« ایران دومین مخزن گاز دنیا را دارد(16 درصد ذخیره جهانی)، سومین كشور از لحاظ ذخائر نفتی(10 درصد) بوده و دارای موقعیت استراتژیك مهمی است. اتحادیه اروپا اساسی‌ترین طرف تجاری ایران است. (40 در كل واردات ایران)»

         خب، قدرت‌های خارجی دلشان برای آزادی در ایران و برای نظارت مردم بر ثروت كشورشان و یك پارلمان دلسوز برای حفظ این منافع كه لك نزده‌است؛ آنها به غارت این منابع فكر می‌كنند و تضمین آن را می‌خواهند. البته ادعای طرفداری از حقوق بشر و آزادی ها می‌كنند اما درنهایت به منافع خودشان در ایران فكر می‌كنند. در همین گزارش، در بخش منافع اتحادیه اروپا همین نكته را با صراحت می‌گویند. جمله را عینا از گزارش اتحادیه اروپا برایتان می‌خوانم:

«اتحادیه اروپا، بنا به دلائل سیاسی و نظامی خواهان گسترش و افزایش روابط تنگاتنگ با ایران است000 در آینده این كشور (ایران) قادر خواهد بود تا نقش مهمی را به عنوان هم‌پای اقتصادی و طرف معامله ما در منطقه بازی كرده و فرصت‌های بزرگی را در زمینه های تجاری و سرمایه گذاری عرضه كند. بهرحال، این پتانسیل و توانائی فقط در زمانی می‌تواند رو به رشد و توسعه گراید كه ایران یك روند اصلاحات عمیق را در سیاست‌های اقتصادی و تجاری خود در پیش گیرد.»

         شما در همین گزارش و در همین جملات می‌بینید كه با دقت كامل از اصلاحات اقتصادی و تجاری صحبت شده است و از فرصت‌های تجاری. در ابتدا هم از گسترش روابط با ایران به دلائل سیاسی و نظامی دفاع شده‌است. این كلمات، این جملات و این گزارش‌ها سند است، مقاله در این و یا آن مجله امریكائی و یا اروپائی نیست. باید روی آنها حساب باز كرد. در این فصول بسیار مهم كه برای شنوندگانتان خواندم صحبتی از دمكراسی، دفاع از جمهوریت درایران، از پارلمان ایران و این نوع حرف‌ها نیست و یا اگر هست برای خالی نبودن عریضه به برخی از آن، بصورت غیر مستقیم اشاره‌ای هم شده‌است. اصل قضیه همین است كه برایتان خواندم: اصلاحات اقتصادی به سود منافع غرب و اصلاحات تجاری به سود غرب. اصلاحات و تداوم آن برای قدرت‌های خارجی یعنی این!

         همین نكته در  بخش «اصلاح اقتصادی» یكبار دیگر با صراحت و در تائید برنامه تعدیل اقتصادی و سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول تاكید می‌شود. اتحادیه اروپا در گزارش خود می‌گوید:

«در بخش اقتصادی، همه پیشرفت‌های همكاری دو جانبه تجاری و اقتصادی بستگی به پیگیر بودن ایران در سیاست لیبرالیزاسیون اقتصادی دارد.» در اینجا هم شما می‌بینید كه بحث بر سر لیبرالیزاسیون اقتصادی و تجارت دو جانبه است و نه آزادی و دمكراسی و تولید و صنعت! این همان لیبرالیزاسیونی‌ است كه آقای احمد توكلی در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری می‌گفت آن را مو به مو اجرا خواهد كرد.  انتقاد ایشان به دولت هاشمی رفسنجانی هم این بود كه این لیبرالیزاسیون اقتصادی و تجاری را دقیق و درست اجرا نكرده‌است. این آقایان معتقد به دیكتاتوری سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی هستند، از بستن فضای سیاسی، فضای انتقاد و فضای مطبوعاتی دفاع می‌كنند. اینها می‌گویند ما حتی اجازه “الو‌سلام“ و آن انتقادهای بسیار معمولی از برنامه تعدیل اقتصادی را هم نخواهیم داد. راه‌آهن را خصوصی می‌كنیم، مخابرات را با شماها شریك می‌شویم و الی آخر.

شما می‌دانید كه همین حالا هم برای فروش مخابرات به بخش خصوصی وارد مذاكره شده‌اند و تا آنجا كه ما اطلاع داریم یك سوم از سهام مخابرات ایران را به شركت ژاپنی “نوكیا“ فروخته‌اند! اینها برای رفتن به این سو، اگر قدرت بدستشان بیفتد بیش از این كشتار خواهند كرد، زندانی خواهند كرد و به روی مردم شلیك خواهند كرد تا به این هدف برسند! این آن لیبرالیزاسیون تمركز گرائی است كه آقای توكلی از آن دفاع می‌كند و ما می‌دانیم و می‌بینیم كه دولت خاتمی چنین سمت و سوئی را ندارد و یكی از دلائل و زمینه‌های كودتا علیه وی هم همین است!

 

مخالفان اصلاحات و جنبش مردم، برای جلب عملی حمایت اروپا و امریكا، حتی پیشنهاد صریح همكاری با “ناتو“ را هم مطرح كرده‌اند!

         حالا برگردیم به داخل كشور خودمان و ببینیم چه كسانی خودشان را با این منافع اتحادیه اروپا كه با منافع را امریكا هم دارد همسو می‌كنند.

شما می‌دانید كه آقای ناطق نوری شعار بزرگ انتخاباتی‌اش در سال 76 پیوستن به پیمان تجارت جهانی بود، شما می‌دانید كه آقای عسگراولادی در جریان همان انتخابات 76 رسما گفت، كه ایران را باید به تجارتخانه منطقه تبدیل كرد و اجناسی كه در داخل كشور قیمتش گران تر از همان جنس در خارج از كشور تمام می‌شود را باید وارد كرد. یعنی تجارت را گسترش بدهیم و اصلاحات اقتصادی در این زمینه بكنیم. یعنی اصول اقتصاد دولتی و تعاونی در قانون اساسی را زیر پا بگذاریم و فقط برویم بدنبال بخش خصوصی و از بخش خصوصی هم فقط برویم به سمت تجارت! شما در گزارش اتحادیه اروپا خواستی خلاف این نمی‌‌بینید!

         در حالیكه، ما معتقدیم اصلاحات اتفاقا از مسیری خلاف این خواست اتحادیه اروپا عبور می‌كند و سمت گیری دولت آقای خاتمی هم، در عرصه اقتصادی باید همین باشد و اگر چنین بشود خواه ناخواه توطئه‌ها هم تشدید خواهد شد. یعنی همین شرایطی كه امروز شاهدش هستیم. كدام جریان از بر سركار آمدن میرحسین موسوی وحشت زده بود؟ كدام جریان از ورود بهزاد نبوی به كابینه خاتمی نگران بود؟ كدام جریان از حضور چپ مذهبی در دولت و مجلس متوحش است؟ كدام جریان در مجمع تشخیص مصلحت نظام همسو با شورای نگهبان جلوی مصوبات اقتصادی مجلس ششم و تحقیق و تفحص مالی در صدا و سیما ایستاده‌است؟ كدام جریان نهادهای غیر دولتی را اداره می‌كند؟ كدام جریان تجارت را قبضه كرده‌است؟ كدام جریان هسته مركزی مافیای ثروت و سیاست در ایران است؟ كدام جریان از نظارت مجلس بر نفت كشور وحشت دارد؟

         همان‌ها، همسو با اتحادیه اروپا و امریكا امروز سرگرم توطئه علیه اصلاحات و تحولات‌اند. آنها كه به كودتا و عملیات كودتائی می‌اندیشند و عمل هم می‌كنند، بسیار می‌كوشند تا با تامین منافع و وعده تامین منافع اتحادیه اروپا و امریكا كه در بالا برایتان خواندم حمایت خارجی را برای كودتا علیه جنبش مردم جلب كنند. حساب كار بسیار ساده‌است! آنها برای حفظ قدرت سیاسی و ادامه ثروت اندوزی با شیطان هم می‌سازند، این حرف‌ها كه ما می‌خواهیم از ارزش‌های اسلامی دفاع كنیم یك مشت حرف مفت است! دین و ایمانشان را هم به دنیا فروخته‌ و خواهند فروخت. شما نگاه كنید ببینید، آنها كه مردم را از روز قیامت می‌ترسانند و به مردم توصیه می‌كنند به آخرت فكر كنند، برای ادامه چپاول در همین دنیا چه به روز آیت‌الله منتظری آورده‌اند و به روز امثال مهندس سحابی، دكترپیمان، طاهر احمدزاده، محمود صلواتی و دهها مسلمان ملی چه آورده‌اند، حساب امثال ما كه پاك است، یك قبرستان را در خیابان خاوران تهران از ما آباد كردند! بهترین مدافع آن اصلاحات اقتصادی كه تجارت با اروپا را، مطابق همین گزارش اتحادیه اروپا كه برایتان خواندم رونق بیشتر بدهد چه جریانی در ایران است؟ جز سرمایه‌داری تجاری؟

         سفر آقای خزعلی و مصباح یزدی به امریكا و كانادا و آنطور كه شایع است سفر پنهانی آیت‌الله جنتی به امریكا و سفرهای نوبتی همه شان به لندن در همین ارتباط است. آنها حتی صریحا هم از زبان نظریه پردازهایشان این را می‌گویند، منتهی آنقدر خبر در ایران زیاد است كه گاه برخی خبرهای بسیار مهم هم از نظرها دور می‌ماند و یا در اذهان مشمول زمان می‌شود.

         شما در همین گزارش اتحادیه اروپا برایتان خواندم كه آنها روی همكاری نظامی با ایران انگشت گذاشته‌اند و نوشته‌اند:« اتحادیه اروپا، بنا به دلائل سیاسی و نظامی خواهان گسترش و افزایش روابط تنگاتنگ با ایران است!»

         حالا من برایتان از قول همین آقای محمدجواد اردشیر لاریجانی، تئوریسین مخالفان اصلاحات، برادر علی لاریجانی رئیس صدا و سیما و خواهر زاده آیت‌الله جوادی آملی، كه مذاكراتش با نیك براوون انگلیسی در جریان انتخابات 76 یك رسوائی بزرگ بود برایتان یك نقل قول می‌خوانم. این نقل قول را از آرشیو بیرون آورده‌ام و مربوط است به اظهار نظر ایشان در باره ضرورت همكاری با ناتو در گفتگو با روزنامه صبح آزادگان به تاریج 11 اسفند 1378. ایشان كه در مذاكرات با نیك براون، انگلیس را از پیروزی خاتمی و بر سر كار آمدن دانشجویان خط امام ترسانده بود، در این مصاحبه با صراحتی كه واقعا كم نظیر و در عین حال شرم آور است می‌گوید:

 

« ما باید مردم عراق را كمك كنیم یك حكومت مناسب دمكراتیك را در كشور خود روی كار بیآورند. در این هدف، سازمان ملل و كشورهای منطقه باید نقش بزرگی را بازی كنند. كشورهائی مثل ایران و عربستان در این هدف نقش كشورهای غربی مثل امریكا و انگلیس را كه در منظقه حضور دارند باید در نظر داشته‌باشند. می‌خواهم بگویم كه ما وقتی یك هدف بزرگی را دنبال می‌كنیم نباید به خاطر لوازم فرعی، هدف اصلی را فراموش كنیم یا نادیده بگیریم.  برای رسیدن به اهداف بزرگ با دشمنان خونین خود هم می‌توانیم توافق كنیم. ما باید با ناتو صحبت كنیم. به نظرم مذاكره ما با ناتو منافع مهمی برای ما دارد. حوزه كار ناتو عوض شده‌است!»

        

    باور كردنی نیست، اما واقعیت دارد، شما می‌توانید شماره 11 اسفند عصر آزادگان سال 78 را پیدا كنید و در صفحه 5 آن عین این جملات را بخوانید. آن حكومت دمكراتیكی كه در عراق ایشان می‌خواهد به كمك ناتو بر سر كار بیآورد و جانشین حكومت صدام حسین كند، رئیس مجلس اعلای آن همین آقای آیت‌الله شاهرودی، رئیس قوه قضائیه كنونی است. ایشان میزان دمكرات بودن خودش را در ایران به خوبی نشان داده‌است. از نظر آقای لاریجانی و آن مافیای مالی پرقدرتی كه پشت سرش ایستاده و حمایتی كه از جانب آیت‌الله جوادی آملی، موتلفه اسلامی و ناطق نوری هدایت كننده جامعه روحانیت مبارز می‌شود ناتو دیگر آن ناتوی سابق نیست، عابد و زاهد شده و می‌شود با آن نه مذاكره بلكه همكاری كرد! حالا جالب نیست كه از دهان همین آقایان شعار مرگ بر امریكا و مبارزه با استكبار و مبارزه با غرب را می‌شنویم؟ و به بهانه آتش زدن پرچم امریكا سیاست خارجی دولت خاتمی را فلج می‌كنند و یا ملی‌-مذهبی‌ها را به بهانه طرفداری از غرب زیر شكنجه برده‌اند!

         خُب، این گفته‌های آقای لاریجانی، آن پیام اتحادیه اروپا برای همكاری نظامی با ایران را هم در پی دارد و در نهایت خود می‌تواند و یا توطئه گران ومخالفان اصلاحات می‌كوشند این قدرت‌های خارجی را پشتوانه حمایت خارجی از عملیات كودتائی خود علیه جنبش مردم كنند! ماجرا به همین سادگی است!

درست مثل یك دیالوگ و یك پرسش و پاسخ آقای لاریجانی و اتحادیه اروپا با هم حرف می‌زنند. اتحادیه اروپا می‌گوید كه ثبات شما در گرو همكاری سیاسی و نظامی با اتحادیه اروپاست و آقای لاریجانی می‌گوید ما حاضر به همكاری با ناتو هستیم! جریانی كه علیه مردم خودش شلاق به دست می‌گیرد، مردم خودش را محاصره اقتصادی می‌كند تا اصلاحات را فلج كند، اصلاح طلبان را ترور می‌كند، ملی‌-مذهبی‌ها را زندانی می‌كند، به آیت‌الله و آیت‌الله زاده هم رحم نمی‌كند، برای كودتا مگر می‌تواند به حمایت خارجی متكی نشود؟ یك نمونه را نمی‌توان خلاف این پیدا كرد!

         به این ترتیب، كودتا و كودتاچی‌های كنونی، شیوه عملشان با كودتا و كودتاچی‌های 28 مرداد تفاوت دارد، اما هدفشان یكی است! اینها می‌خواهند با نفت تجارت كنند و پول به جیب بزنند، اگر غیر از این بود، یعنی اگر پول نفت صرف تولید و سرمایه‌گذاری در صنایع شده بود، امروز این خیل عظیم از جوانان بیكار را نداشتیم و كارخانه‌ها اینطور ورشكست نشده بودند كه حتی حقوق 4-6 ماهه عقب افتاده كارگرانشان را نداشته باشند بدهند. البته اشتباه نشود، ما مخالف همكاری ملی و در جهت منافع ملی كشور با همه كشورهای جهان، از جمله اتحادیه اروپا و امریكا نیستیم، ما مخالف آن همكاری هستیم كه اتحادیه اروپا چارچوب آن را در همین گزارشی كه برایتان خواندم تعیین كرده‌است و مخالفان اصلاحات و كودتاچیان هم سعی می‌كنند خود را با آن و علیه منافع ملی كشور همسو كنند! البته در همین گزارش اتحادیه اروپا اشاره می‌شود كه این اتحادیه نگران تولید موشك‌های دوربرد توسط ایران است، كه سخنان آقای لاریجانی، برای همكاری با ناتو پاسخی است به همین نكته و برای رفع نگرانی! یعنی نگران نباشید ما اگر موشك‌هم تولید كنیم حاضریم با شما همكاری نظامی و سیاسی كنیم، حتی رژیم صدام حسین را برداریم و به كمك شما یك دولت جدید و دمكرات مورد تائید شما را سر كار بیآوریم. این آقا اگر كودتای درون حكومتی در ایران به موفقیت برسد، یا وزیر خارجه كودتاچی‌ها خواهد شد و یا مقامی در همین حدود را خواهد گرفت!

         آن اصلاحات اقتصادی، كه منافع كشور را تامین كند، برخلاف نظر اتحادیه اروپا، یعنی پول نفت را بجای تجارت و واردات صرف تولید و صنایع كردن و بعدش هم كنترل و محدود كردن واردات، تا هر چیزی كه در داخل كشور تولید می‌شود را نتوانند از خارج وارد كنند. یعنی پا گذاشتن روی انگشت پای سرمایه‌داری تجاری بزرگ داخلی و اتحادیه اروپا و امریكا. یعنی همان‌هائی كه در اتحاد با هم علیه جنبش توطئه می‌كنند.

بنظر ما، اگر سمت‌گیری اقتصادی اینطور سازمان داده شود، كه اصلاحات واقعی اقتصادی هم جز این نمی‌تواند باشد، در آنصورت دولت به دولت حامی تولید و صنایع داخلی تبدیل می‌شود و دست سرمایه‌داری تجاری از قدرت كوتاه می‌شود. دولت سوبسید به صنایع می‌دهد و خودش هم بر امور نظارت می‌كند. حتی بخش خصوصی صنعتی هم در این سمت گیری می‌تواند مورد حمایت دولت قرار بگیرد، البته حمایت نظارتی! دراینصورت است كه دولت پایگاه اقتصادی و پایگاه طبقاتی خودش را پیدا می‌كند و حامیان دولت مشخص خواهند شد؛ یعنی همان مسئله ای كه دراین چهار سال وجود نداشته‌است. یعنی دولت اصلاحات نتوانسته‌است زیر بنای اقتصادی-طبقاتی خودش را بوجود بیآورد. نتوانسته سرمایه‌داری كوچك، واحدهای كوچك تولیدی، كارگران صنایع بزرگ و بخش خصوصی ملی-صنعتی را قدرت بخشیده و در كنار اقشار متوسط، روشنفكران، دانشجویان و كارمندان به پایگاه حكومتی خودش تبدیل كند. درحالیكه سرمایه‌داری تجاری همچنان پایگاه اقتصادی-‌تجاری و مافیای خود را در حكومت دارد و متكی به آن در برابر جنبش و اصلاحات مقاومت می‌كند. نهادهای مختلف غیر دولتی را هم به ابزار اقتصادی-سیاسی خودش تبدیل كرده‌است.

وقتی دولت سوبسید می‌دهد، وقتی دولت از تولید داخلی حمایت عملی می‌كند، وقتی دولت از صنعت حمایت همه جانبه می‌كند، طبعا بر توزیع و فروش محصولات تولیدی كشور هم نظارت قانونی و تشویقی خواهد كرد و در اینصورت دست شبكه مافیائی توزیع كه دركنار سرمایه‌داری تجاری بزرگ عمل می‌كند بسته می‌شود. ریشه كودتا، ریشه مخالفت با اصلاحات و ریشه عملیات كودتائی شتابزده مخالفان اصلاحات در اینجا خشك می‌شود. ریشه‌های همسوئی منافع اتحادیه اروپا و امریكا با مخالفان اصلاحات در داخل كشور در اینجا نهفته است.

آنها حتی ممكن است، اگر زورشان برسد این مجلس را منحل هم بكنند. آنها از این بیم دارند كه روند اصلاحات وارد این مرحله بشود و آگاهی مردم و حمایت مردم از دولت اصلاحات وارد یك چنین عرصه‌ای از نظر اقتصادی بشود. عرصه‌ای كه آنها مجبور شوند از پشت سنگر دفاع از اصلاحات اقتصادی هم بیرون بیآیند و به همان اندازه رسوا شوند و ناچار به رویاروئی عریان با مردم شوند كه در عرصه سیاسی شدند و دست به انواع جنایات زدند.

خدابخشیان: دراینجا، این سئوال مطرح است كه ملی‌-مذهبی‌ها قربانی همین مرحله نبودند؟ آنها را جلوی پای شركت‌های نفتی قربانی نكردند؟ اولین افشاءكنندگان قراردادهای غیر ملی نفتی همین ملی‌-‌مذهبی‌ها نبودند؟

راه‌توده: طبعا این هم یكی از انگیزه‌های مهم یورش به ملی‌-مذهبی‌ها بود. شما ببینید همین مطالبی كه آقای مهندس معین فر، بعنوان یك چهره ملی و بعنوان وزیر نفت بعد از انقلاب می‌گوید و یا نظراتی كه آقای عزت‌الله سحابی در این مورد می‌داد حرف‌های كارشناسی و مهمی است. یا همین افشاگری‌هائی كه در روزهای اخیر از درون شركت نفت، درباره قراردادهای نفتی بیع متقابل می‌شود. من وقتی این افشاگری‌ها را می‌خوانم به یاد افشاگری‌های سال 56 و 57 می‌افتم كه از درون دستگاه حكومتی به بیرون درز می‌كرد. همین سخنان اخیر آقای علیرضا محجوب دبیركل خانه كارگر در باره بحران موجود در صنایع كشور و دفاع از حق اعتصاب و اعتراض كارگران هم انسان را به یاد موضع‌گیری‌ها و افشاگری‌های سال انقلاب می‌اندازد. سخنرانی بسیار جالبی ایشان در این مورد كرده‌است، كه من روی سایت گویا خواندم. چیزهائی در باره پایمال شدن حقوق اولیه كارگران در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی گفته كه حتما توصیه می‌كنم برای شنوندگانتان بخوانید. این سخنان بسیار به آقایان كودتاچی و مخالف اصلاحات و مدافع باصطلاح ارزش‌ها گران آمد و “امیر محبیان“ سردبیر و تئوری پرداز روزنامه رسالت با اشاره به همین سخنرانی به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی هشدار داده و توصیه غیر مستقیم به مقابله با خانه كارگر و جنبش كارگری كرده و با صراحت نوشته كه نباید گذاشت این جنبش مانند جنبش دانشجوئی به یك معضل نظام تبدیل شود! اسم محجوب را هم گذاشته آقای آوانتوریست! آقای محبیان در كنار دست آقای مهدوی كنی و جنتی از این نوع آیه‌های زمینی در مقالاتش مثل تك مضراب استفاده می‌كند، كه بحث در باره ایشان و مقالاتش بحث جداگانه‌ایست.

         به این ترتیب شما می‌بینید، كه در سال‌ اول اصلاحات امثال شمس‌الواعظین و همكارانش در روزنامه جامعه و توس و نشاط پرده‌های سیاسی را ‌شكافتند و چیزهائی را منتشر‌كردند، حالا افشاگری رسیده است به مرحله افشای قراردادهای نفتی و بیانیه‌ها و سخنرانی‌هائی در دفاع از جنبش كارگری كشور! بنابراین جنبش ادامه دارد و باید منتظر افشاگری‌های بسیار بزرگتری هم بود.

خدابخشیان: نشریه شما، اتفاقا خبرهای مربوط به آقای لاریجانی را خیلی خوب پیگیری می‌كند. شركت او در كنفرانس جهانی  “داووس“  یكی از این پیگیری‌ها بود. بنابراین آقای لاریجانی دقیقا می‌داند چه می‌گوید. چه رابطه‌ای میان حوادث اخیر آذربایجان، حضور ناتو در جمهوری آذربایجان و مسئله نفت دریای خزر می‌بینید؟

راه‌توده: ما هم معتقدیم آقای لاریجانی بی حساب حرف نمی‌زند، آنها كه مخاطب او هستند هم می‌دانند او به نمایندگی از كدام جناح صحبت می‌كند. شما ببینید، آن بازی كه در دریای خزر شد و تحریك دولت آذربایجان یك بازی بسیار زیركانه‌ای در جهت همین سیاست بود. یعنی آوردن ناتو به آذربایجان و بعد همكاری با آن علیه روسیه و كشیدن یك دیوار نظامی-امنیتی به دور روسیه از پاكستان، افغانستان، ایران، تركیه، آذربایجان. كمربندی كه هندوستان را هم تهدید خواهد كرد. دیواری كه امریكا و اروپا خیلی به آن فكر می‌كنند و علاقمندند. آن كسی كه از همكاری با ناتو صحبت می‌كند، می‌داند امریكا و اتحادیه اروپا بدنبال چه موقعیت نظامی‌اند و به همین دلیل هم اعلام همكاری با ناتو می‌كند و ناتو را به همسایگی ایران می‌آورد تا حمایت خارجی از خودش را نزدیك‌تر كند.

در یك صحنه‌سازی از سوی جمهوری آذربایجان در دریای خزر و اظهارات بشدت تحریك آمیز فرمانده سابق سپاه و روزنامه‌های مخالف اصلاحات، عملا جاده برای حضور ناتو در جمهوری آذربایجان هموارتر شد!

        

شما و شنوندگانتان لابد این خبر را دیروز شنیدید كه 16 هواپیمای اف 16 متعلق به تركیه وارد جمهوری آذربایجان شده و در یك مانور هوائی با ارتش آذربایجان شركت كرده‌است. دولت امریكا هم اعلام داشته كه حاضر است همین نوع هواپیما را برای مقابله با خطر خارجی در اختیار جمهوری آذربایجان بگذارد. این خطر خارجی جز همین ماجرای اخیر دریای خزراست؟ دولت اسرائیل هم بلافاصله اعلام كرده‌ حاضر به همه نوع كمك جهت تجدید ساختار ارتش جمهوری آذربایجان در برابر خطر ایران است! همزمان با همین مانور، دولت آذربایجان چند روحانی را هم به جرم جاسوسی برای جمهوری اسلامی دستگیر كرده‌است. جالب است كه همزمان با این مانور، در كابل، پایتخت افغانستان هم برای اولین بار یك مانور هوائی انجام شده كه در آن هواپیماهای امریكائی متعلق به پاكستان شركت داشته‌اند. حالا نباید از خودمان بپرسیم كه آن شاخ و شانه كشیدن‌های محسن رضائی فرمانده قبلی سپاه پاسداران و دبیركنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام چقدر زمینه این توطئه‌ها را آماده می‌كند؟ رجز خوانی در باره دور زدن یك كشتی جنگی و چند هلیكوپتر نظامی در دریای خزر و باز داشتن آذربایجان از حفاری نفتی كه می‌توانست یك حادثه عادی تلقی شود، عملا به این لشكر كشی ها كمك نكرده‌است؟ اگر كرده‌است، آنها كه چنین زمینه‌هائی را فراهم می‌كنند همان‌ها نیستند كه خواب همكاری با ناتو را می‌بینند و می‌خواهند به كمك و با حمایت خارجی در ایران و علیه جنبش مردم كودتا كنند؟ آنها كه در آن پشت قرار دارند امثال محسن رضائی را، كه قطعا بعنوان یكی از طرفداران ادامه جنگ با عراق و طراح بزرگترین حملات منجر به شكست و كشته شدن دهها هزار نوجوان و جوان و انقلابی مذهبی  و دانشجوی ایرانی منتظر محاكمه بماند، جلو می‌اندازد كه آن حرف‌های بی ربط را بزند، روزنامه‌های وابسته به آنها مسئله پس گرفتن قفقاز و آذربایجان را، درست مانند دورانی كه وعده فتح كربلا را می‌دادند و 6 سال جنگ فرسایشی را روی دست مردم گذاشتند توی بوق می‌كنند و از آن طرف لاریجانی را می‌فرستند جلو كه اعلام آمادگی با ناتو كند!

خدابخشیان: یعنی همزمان با بحران آفرینی در داخل كشور در خارج از كشور هم بحران می‌آفرینند تا شرایط عملیات نظامی را فراهم سازند؟

راه‌توده: دقیقا همینطور است. همین شلاق زدن مردم و بویژه جوان‌ها هم بخشی از بحران سازی و فراهم سازی عصیان داخلی است. ضمنا انتقام هم از مردم می‌گیرند. مردمی كه دیدند نمی‌توانند فریبشان داده و رای‌شان را بگیرند، حالا با شلاق تهدید می‌كنند. مردم هم می‌دانند این بگیروببندها، این شلاق بدست گرفتن‌ها، این سنگ ارزش‌های دینی به سینه زدن‌ها برای چیست!

         بگذارید یك داستان عامیانه را برایتان بگویم كه شاید شما و شنوندگانتان هم شنیده‌ باشید و تغییر ذائقه‌ای هم هست.

حاجی دكان داری بسیار سخت‌گیر بود و هر روز شاگردش را زیر مشت و لگد می‌گرفت. یك روز شاگرد را فرستاد تا ابریق را آب كند و بیآورد تا برود طهارت بگیرد. شاگرد دكان برای انتقام از حاجی، ابریق را پر از آب جوش كرد و داد دست حاجی. حاجی هنوز طهارت نگرفته با جیغ و داد بازگشت و با شلاق به جان شاگردش افتاد. این بار شاگرد مغازه عجز و لابه نمی‌كرد بلكه می‌خندید و فریاد می‌زد: «حاجی بزن، می‌دانم كجات می‌سوزه!»

         بنظر ما مقابله با همین ماجرای طالبان بازی و شلاق زدن هم بزودی شروع خواهد شد. اینها رای مردم را از دست داده‌اند، انتخابات را باخته‌اند، اعتماد مردم را بكلی از دست داده‌اند، و حالا كه وضعشان را اینطور دیده‌اند و می‌بینند دستشان اینطور برای مردم رو شده شلاق به كمرشان بسته‌اند و به خیابان آمده‌اند و ادای طالبان افغانستان را در می‌آورند. آنهم در كشوری مثل ایران و مردمی با این هوشیاری و آب دیدگی!

خدابخشیان: شما منتظرید پارلمان را به توپ ببندند؟ منتظر یورش به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیستید؟

راه‌توده: قطعا این را هم در برنامه‌شان دارند اما اگر بتوانند. این آرزوی اسدالله لاجوردی هم بود و در وصیت‌نامه‌اش هم آن را نوشت و توصیه كرد. اما هرچه را بخواهند كه نمی‌توانند اجرا كنند، البته راه خنثی كردنش را باید پیدا كرد. همین ماجرای دزدیدن كیف دستی آقای محمدسلامتی دبیركل مجاهدین انقلاب اسلامی در روزهای اخیر هم در همین رابطه بود. وقتی از كودتای 28 مرداد صحبت می‌كنیم این تجربیات و حوادث مشابه را باید در نظر بگیریم.

در تدارك 28 مرداد 32 هم افشارطوس رئیس شهربانی مصدق را مثل این سرلشكرصیاد شیرازی كشتند، وزیر خارجه‌ مصدق “دكتر حسین فاطمی“ را مثل سعید حجاریان ترور ناموفق كردند. خیلی خنده دار است وقتی امروز در مطبوعات داخل كشور امثال اسدالله بادامچیان دبیراجرائی موتلفه اسلامی، حزبی كه متهم به بسیاری از جنایات و عملیات كودتائی در 22 سال اخیر است در باره تجربیات كودتای 28 مرداد صحبت می‌كند. آقایان خودشان كودتا سازند، آنوقت درباره درس‌های كودتای 28 مرداد صحبت می‌كنند!

وقتی آنها كه خودشان در جمهوری اسلامی كودتا سازند، در باره تجربیات كودتای 28 مرداد صحبت می‌كنند، باید دید این تجربه را برای كودتا كردن مرور می‌كنند و یا برای جلوگیری از كودتا!

         بنظر ما، كودتای 28 مرداد و درس‌هائی كه باید از آن، برای امروز و حوادث كنونی كشور گرفت همین‌هاست كه امشب خدمت شما و شنوندگانتان عرض كردم. از گذشته باید برای امروز و فردا آموخت، نه آنكه در شرح مصیبتی كه بر ما رفته داد سخن داد و در آن غرق شد.

خدابخشیان: وقتی صحبت ازمقاومت در برابر كودتا می‌كنید، وقتی می‌گوئید تضاد بین عمل ضد انقلابی و شعار انقلابی وجود دارد و این تضاد حل نمی‌شود تا عمل ضد انقلابی بصورت عریان و با شعار ضد انقلابی انجام شود و برعكس عمل انقلابی با شعار انقلابی انجام شود، این پرسش پیش می‌آید: همانطور كه شما هم در چند شماره پیش مطرح كرده بودید تضاد بین حوزه قم و مشهد هم دراین میان نقش ایفاء می‌كند؟ هر عمل كودتائی در ایران، با این تضاد و برخورد هم روبرو خواهد بود؟

راه‌توده: ما فكر می‌كنیم این تضاد از سال 69 رشد كرده و حالا به نقاط اوج آن رسیده‌ایم. یعنی از سال 69 و پس از درگذشت آیت‌الله خمینی، نفوذ و حضور مقلدین وطرفداران فقه و مرجعیت آیت‌الله‌هائی نظیر خوئی، میلانی، حكیم، كه اساسا با انقلاب 57، با آیت‌الله خمینی، با انقلاب و با سقوط نظام سلطنتی در ایران مخالف بودند در حاكمیت مذهبی جمهوری اسلامی رو به شتاب گذاشت. البته در این میان ترور تعدادی از آیت‌الله‌های مسن و شناخته شده مقلد و یا طرفدار نظرات فقهی‌ آیت‌الله خمینی، نظیر آیت‌الله صدوقی، آیت‌الله مدنی، آیت‌الله دستغیب، آیت‌الله مطهری و دیگران و دیگران و بالاخره توطئه بزرگ و ادامه‌دار از صحنه حذف كردن آیت‌الله منتظری نقش مهمی در روند حوادث سال 69 به بعد و به رهبری رسیدن آقای خامنه‌ای بازی كرد.

 

بسیاری از مقلدان و طرفداران آیت‌الله خمینی، طی 10-12 سال اخیر از صحنه حكومتی حذف شده‌اند و جای آنها را مقلدین و طرفداران آیت‌الله‌هائی نظیر میلانی، حكیم و خوئی گرفته‌اند، كه نه تنها مخالف انقلاب 57 بودند، بلكه طرفدار نظام سلطنتی در ایران بودند و بشدت طرفدار احیای سلطنت هستند. همانطور كه پایگاه روحانیون طرفدار آیت‌الله خمینی قم بود، پایگاه این روحانیون مشهد است و واعظ طبسی با تمام قدرت مالی‌ آستانقدس رضوی از آنها حمایت می‌كند. محفل حقانی، حجتیه و موتلفه اسلامی در این جهت عمل می‌كنند. ترور آیت‌الله‌های پرنفوذ طرفدار آیت‌الله خمینی در دهه 60، كه مجاهدین مدال آن را به سینه زده‌اند، راه را عملا برای روحانیون سلطنت خواه هموار كرد! این بحث و این اختلاف و این گرایش درگذشته هم بین نجف و مشهد از یك طرف و قم از طرف دیگر وجود داشت!

 

بهرحال، آنچه كه اكنون می‌توان دید اینست كه تضاد و برخورد جدی بین مقلدین جوان سال‌های اول رهبری آیت‌الله خمینی با روحانیون مسن‌تر از آنها وجود دارد. این برخورد و رقابت در دو تشكیلات روحانیت مبارز و مجمع روحانیون و همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مجمع مدرسین ومحققین حوزه علمیه قم وجود دارد، اما یك سر عمده این ماجرا به مشهد وصل است. از قدیم هم مشهد كانون روحانیون سلطنتی، سنت‌گرا، كهنه اندیش و متاثر از حوزه علمیه نجف بوده‌است. جالب است كه ظهور و جلوس شیخ محمود حلبی بنیانگذار حجتیه هم مشهد بود، آقای میلانی هم پایتخت نظری‌اش حوزه مشهد بود. پول عظیمی كه آستانقدس و شیخ عباس واعظ طبسی در اختیار دارد، پشتیبان حكومتی و مالی این حذف طرفداران فقهی آیت‌الله خمینی از حاكمیت و پیش كشیدن مقلدان و طرفداران امثال آیت‌الله حكیم و خوئی و میلانی در حاكمیت جمهوری اسلامی شده‌است. در اینجا هم جالب است كه حتی همین مخالفین آیت‌الله خمینی، امروز برای دفاع از حاكمیت خودشان بر قوه قضائیه، برنماز جمعه‌ها، بر نمایندگی‌های ولایت فقیه و دیگر ارگان‌های مذهبی- حكومتی ناچارند خودشان را طرفدار آیت‌الله خمینی جا بزنند و در ظاهر از او دفاع كنند. البته بسیار می‌كوشند حرف‌های خودشان را بنام آیت‌الله خمینی جا بزنند. سد راه این ترفند بنیاد آثار آیت‌الله خمینی‌است كه هر چند وقت یكبار مجبور می‌شود این نوع تقلب‌های مذهبی و فقهی و سیاسی را تكذیب كند و اگر اوضاع بر وفق مراد این گروه پیش برود این بنیاد آثار آیت‌الله خمینی را هم یا تعطیل می‌كنند و یا خودشان بدست می‌گیرند تا هر كاری خواستند با آثار آیت‌الله خمینی بكنند. یكی از این افرادی كه جعل نظریات آیت‌الله خمینی را می‌كند همین آیت‌الله مصباح یزدی‌است، یكی از آنها آیت‌الله شاهرودی است كه بعد از درگذشت آیت‌الله خمینی داخل شورای نگهبان شد و حالا هم قوه قضائیه را قبضه كرده و حتی شایعه قائم مقامی رهبری‌اش هم وجود دارد. یكی دیگر از آنها “رضا استادی“ است كه تا همین اواخر عضو شورای نگهبان بود، در حالیكه در زمان آیت‌الله خمینی كاره‌ای نبود. همه فارغ‌التحصیلان این مدرسه حقانی كه قوه قضائیه و تشكیلات امنیتی موازی و خارج از وزارت اطلاعات وامنیت را برعهده گرفته‌اند از همین نوع روحانیون‌ هستند. روحانیونی كه نه در زمان آیت‌الله خمینی طرفدار او بودند و مقلد او و نه اكنون. این هم یك تضاد دیگر در حاكمیت و در میان روحانیون است.

به این ترتیب است، كه مردم می‌بینند و می‌پرسند كه اگر قرار بر استفاده از آیت‌الله‌ها در نهادهای روحانی و حكومتی‌است چرا آیت‌الله‌ها و روحانیون زمان آیت‌الله خمینی را عقب زده‌اید؟ چرا آیت‌الله‌هائی پیش كشیده شده اند كه در زمان حیات آیت‌الله خمینی مطرح نبودند؟ اگر این آیت‌الله با آن یكی آیت‌الله برای شورای نگبهان، مجلس خبرگان و یا نماز جمعه‌ها تفاوت دارند، این تفاوت‌ها كجاست؟ اگر این آیت‌الله ها و روحانیون بد بودند چرا خود آیت‌الله خمینی آنها را كنار نزده بود؟ چرا دادستان‌های كل، رئیس دیوان‌عالی كشور، آیت‌الله‌های عضو شورای نگهبان در این ده‌سال تقریبا همگی عوض شده‌اند؟ در پایان این سئوالات كه كسی به آنها پاسخ هم نمی‌دهد، بتدریج مردم با سایه بزرگ حوزه مشهد، بعنوان حوزه وابسته به سلطنت و روحانیون نجف آشنا شده‌اند. بنظر می‌آید كه در آینده ما شاهد تنش‌های جدی تری میان مقلدین دو طرز فكر، دو نگرش فقهی و دو شیوه حكومت دینی روبرو خواهیم بود! آن كودتای خزنده‌ای كه از سال 69 علیه انقلاب 57 در جمهوری اسلامی در جریان است، در این عرصه‌ها بخوبی قابل لمس و نمونه یابی است. نمونه‌هائی كه در بركناری و به حاشیه راندن و یا به حوزه قم باز گرداندن امثال موسوی اردبیلی، منتجب‌نیا، بیات، فاضل میبدی، خلخالی، یوسف صانعی و حتی محاكمه و یا زندانی كردن كسانی مانند خوئینی‌ها، كدیور، اشكوری، نوری و دیگران و دیگران قابل شمارش است، همانطور كه در جلو كشیده شدن امثال شاهردودی، خزعلی، رضا استادی، راستی كاشانی، طبسی، مصباح یزدی، احمدخاتمی، تقوی و بقیه و بقیه آنهائی كه حالا جانشین گروه قبلی شده‌اند قابل شمارش است. حتی در میان لباس‌شخصی‌ها و برخی نظامی‌هائی كه مخصوصا دراین چهار سال نقش مهمی در اجرای توطئه‌ها داشتند هستند كسانی كه دوره مدرسه حقانی را، بعنوان مدرسه ایدئولوژیك حجتیه و نظرات فقهی امثال آیت‌الله حكیم و میلانی و خوئی طی كردند. روحانیونی كه روی دیگر سكه شیخ فضل‌الله نوری اند. نظیر همین قاضی مرتضوی و یا افشاری فرمانده بسیج و قائم مقام فرمانده سپاه و یا “محمدرضا نقدی“ فرمانده ضد اطلاعات نیروهای انتظامی كه از كار كنارش گذاشتند اما مطمئن باشید كه در سازماندهی و فرماندهی یورش به ملی‌-مذهبی‌ها و راه‌اندازی شكنجه و اعترافات گیری و سرپرستی گروه‌های فشار خیابانی فعال و فرمانده‌است!

         این مسئله در آنطرف هم هست. مثلا امثال عمادالدین باقی، حجاریان، گنجی، كدیور و كسانی مانند آنها در این سال‌ها رفتند ودوره‌های مذهبی فقه و نظرات آیت‌الله خمینی را در همین شهر قم دیدند و یا كتاب‌های آیت‌الله منتظری را مطالعه كردند و در كلاس‌های درس او شركت كردند. جابجائی شجره فقهی آیت‌الله خمینی با شجره فقهی آیت‌الله حكیم و خوئی و میلانی در حاكمیت جمهوری اسلامی 10 سال گذشته را در همین زمینه‌هم می‌توانید ببینید. سعید مرتضوی از مدرسه حقانی قاضی دادگاه مطبوعات می‌شود و سعید حجاریان ترور، افشاری فرمانده بسیج می‌شود و گنجی از سپاه بیرون می‌آید. عباس عبدی همراه با خوئینی‌ها از قوه قضائیه بیرون رانده می‌شود و اسدالله بادامچیان همراه آیت‌الله یزدی وارد آن می‌شود. شاهچرغی در یك سقوط مشكوك هواپیمائی كشته می‌شود و جایش را حسین شریعتمداری در كیهان می‌گیرد. صیاد شیرازی ترور می‌شود، شمخانی جای خالی‌مانده‌اش را پر می‌كند، عبدالله نوری زندانی می‌شود و موحدی كرمانی جانشین او در سپاه پاسداران می‌شود! اینها هم نكاتی است كه ما در تحلیل ساختار كنونی حاكمیت و بویژه ساختار دگرگون شده 10 سال اخیر باید به آن توجه كنیم.

خدابخشیان: به این ترتیب آنها دست بالا را در حاكمیت دارند!

در حالیكه اعضای كابینه مهم است و مجلس هم حتما به آن توجه دارد، مسئله مهم‌تر روند كار هیات دولت و برنامه‌ها و جهت‌گیری‌هاست. ما هم اعتقاد داریم كه نقش افراد مهم است اما جهت گیری‌ها تعیین كننده‌است نه افراد. آقای خاتمی در سخنرانی مراسم تحلیفش در مجلس برنامه‌ای را برای چهار سال دوم ریاست جمهوری‌اش اعلام كرده‌است. می‌گوید با این كابینه این برنامه را پیش خواهد برد. بسیار خُب! ما اجرای آن برنامه را باید بخواهیم. ایشان می‌گوید با این وزیر می‌توانم، بفرمائید با همین وزیر پیش ببرید! این نظر راه‌توده‌است! مجلس با این برداشت و با این بینش اقتدار بیشتری خواهد یافت!

 

راه‌توده: ببینید آقای خدابخشیان، كسی كه دست بالا را داشته باشد و مسلط هم باشد كه دیگر به این آبروریزی تن نمی‌دهد كه با شلاق به خیابان‌ها بیآید تا بلكه مردم را بترساند. اگر مردم رام آقایان بودند كه دیگر نیازی به شلاق نبود! پس نیستند. آنچه كه من می‌گویم ضرورت توجه دقیق به مسائل است. اینكه یكی بگوید من با حكومت آخوندها مخالفم و دیگر كار به كارهای دیگرش ندارم، كه اپوزیسیون نیست! اگر هم باشد اپوزیسیون آگاه و تاثیر گذار نیست. من از بخش دیگری از یك جدال بزرگ 10 ساله صحبت می‌كنم. در مورد حركات جدید و شلاق به دست گرفتن آقایان هم شما شك نداشته باشید كه مقاومت‌های مذهبی در برابر این حركات جدید آقایان شكل خواهد گرفت. مسئله قرائت‌های دینی از فقه، فقه حكومتی و تعزیرات هم، مثل بحث مربوط به قصاص رایج خواهد شد و این هم یك زگیل دیگری خواهد شد بر پشت دست‌های پر زگیل این آقایان! شما لابد شنیدید كه حتی امثال مكارم شیرازی هم تلویحا مخالفت كرده‌است. یكی بعد از دیگری این برداشت‌های فقهی و مذهبی به بحث عمومی در جامعه تبدیل می‌شود و سرانجام هم به نفع جنبش تمام خواهد شد.

         ما تصور می‌كنیم كه آقای خاتمی هم به این نكات با دقت زیاد توجه دارد و اطرافیان ایشان نیز مسئله را از این زاویه هم می‌بینند و می‌دانند كه این نوع جنون‌ها و حركات آنطرفی‌ها به انشعاب و انشقاق در جبهه مخالفان تحولات سرعت خواهد بخشید.

ما، حتی تصور می‌كنیم همین اندیشه و پیش بینی و آگاهی از همین تضادها، برخوردها و حتی رقابت‌ها در میان‌حوزه‌های دینی و گرایش‌های فقهی در كابینه‌ای كه آقای خاتمی معرفی كرده متبلور است و این همان نكته‌ایست كه بویژه در مهاجرت خیلی‌ها آن را جدی نمی‌گیرند. مو را می‌بینند نه پیچش مو را! 

ایجاد شكاف در جبهه مخالف اصلاحات بسیار اهمیت دارد و به زیركی و پختگی بسیار بالای سیاسی نیاز دارد. شاید تركیب كابینه تا حدودی متاثر از همین سیاست باشد. اگر كنار گذاشتن بخشی از كارگزاران سازندگی كه معتقد به ادامه برنامه تعدیل اقتصادی هستند از كابینه مستلزم برخی هزینه‌ها هم بوده‌، باید آن را پرداخت! آن سیاستمداری كه یكباره همه مخالفانش را با یك اقدام شتابزده كنار هم قرار داده و علیه خودش متحد می‌كند، عمر سیاسی طولانی نخواهد داشت. اگر این دوره، یعنی دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، دوره آن تغییرات اقتصادی است كه با مذاق بخش مهمی از كارگزاران سازندگی همخوانی ندارد و در عوض بخشی از جبهه مخالفان اصلاحات سیاسی، با این تغییرات موافق است و یا با آن مخالفتی ندارد، خب، خیلی طبیعی است كه تلاش شود تا این بخش را از بخش دیگری از جبهه مخالفان اصلاحات بتوان جدا كرد و از بار حادثه آفرینی‌ها و پرهیزینه كردن این روند جلوگیری كرد. بر همین اساس، ما سخنان آیت‌الله امینی نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری در نماز جمعه قم و دفاع از سخنرانی آقای خاتمی را جدی می‌گیریم. ما نقش آن روحانیون واقع‌بینی كه مشوق آقای خاتمی برای حضور در انتخابات 80 بودند را جدی می‌گیریم

ما امیدواریم آن سیاستی كه بر اساس آن چنین كابینه‌ای معرفی شده، همین سیاستی باشد كه گفتم و قطعا اگر اینطور باشد، اكثریت اصلاح طلب مجلس ششم هم به همه آن و یا اكثریت نزدیك به مطلق آن رای خواهد داد و بر اقتدار مجلس و دولت خواهد افزود.

         ما برای درك اوضاع حاكمیت ضرورت دارد كه خبرها را بدقت دنبال كنیم. شما می‌دانید كه دو عضو جدید برای شورای نگهبان انتصاب شد. این دو عضو بدنبال استعفاء و پایان دوره دو عضو دیگر صورت گرفت. دو عضو قدیمی رضا استادی و طاهری خرم آبادی بودند. جالب است كه در حكم آقای خامنه‌ای برای عضو جانشین آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی ذكر ‌شده كه “بدنبال استعفای آقای خرم‌آبادی“. پس این آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی كه می‌گویند آیت‌الله نرم خوئی هم هست در آن شورای نگهبان به یك روندی، به یك افرادی اعتراض داشته كه استعفا داده است. حالا جالب است كه در موافقت رهبر برای تشكیل شورای مشورتی فقها همین آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی بعنوان رئیس این مجمع منصوب شده‌است. خب، این دیگر به هوشیاری زیادی نیاز ندارد كه معلوم شود عضو مستعفی مخالف احكام فقهی در شورای نگهبان بوده و از ضرورت استفاده از نظرات فقهی بقیه آیت‌الله‌های قم دفاع می‌كرده‌ و با یكه تازی آیت‌الله جنتی مخالف بوده‌است. موافقت با تشكیل یك شورای مشورتی فقهی كرده‌اند، یعنی بخشی از نظرات طاهری خرم‌آبادی را قبول كرده‌اند و خودش را هم در راس این شورا و یا مجمع گذاشته اند. بنابراین می‌بینیم كه در قلب جبهه مخالفان اصلاحات هم كسانی هستند كه با همه نظرات این جبهه موافق نیستند، با كارشكنی‌های شورای نگهبان در برابر مجلس موافق نیستند و احتمالا با غارتگری و جنایتكاری برخی از اعضای این شورا هم توافق ندارند. به نظر شما یك سیاستمدار عاقل نباید از این برخوردها، از این اختلاف سلیقه‌ها و حتی از این تضادها برای پیشبرد امور استفاده كند؟

         ما مسئله كابینه جدید آقای خاتمی را تا حدودی در این چارچوب می‌بینیم. طبعا بهترین جانشین‌ها برای برخی از اعضای كابینه معرفی شده وجود دارد، اما فعلا اوضاع حاكمیت، توازن نیروها و دایره مانورهای سیاسی در این حدود است، اگر توازن نیروها و شرایط حاكم به گونه‌ای تغییر كرد و یا زمینه تغییر آن فراهم آمد كه نوبت به آن افراد با صلاحیت‌تر رسید، قطعا باید فشار آورد كه آنها جایگزین شوند، اما فعلا باید در باره آنچه در برابر اصلاحات هست صحبت كرد. سیاست یك ركن پایه‌ای مبارزه است و سیاست یعنی هنر استفاده از موقعیت‌ها نه پیروی از اراده گرائی و دنباله روی از آرزوها!

خدابخشیان: عده‌ای بر این نظرند كه همه این بازی‌ها را هاشمی رفسنجانی در پشت صحنه هدایت و رهبری می‌كند و مجمع تشخیص مصلحت نظام به بازوی اجرائی ایشان تبدیل شده‌است. شما هم اینطور فكر می‌كنید؟

راه‌توده: آقای رفسنجانی از نظر ما یكی از پرضعف‌ترین افراد در آن جناح، یعنی جناح مقابل دولت خاتمی است، كه اتفاقا بدلیل همین ضعف‌هایش است كه جبهه مخالفان اصلاحات سعی می‌كنند بر سر پیچ‌های مختلف او را جلو بیاندازند. ایشان پرونده ادامه جنگ روی دستش است، ایشان درباره ویرانی‌های جنگ، درباره برنامه اقتصادی تعدیل و بدهی كمر شكنی كه برای ایران درست كرد، در باره شركت‌ها و موسسات مختلفی كه به چنگ خود و خانواده‌اش افتاده، در باره بسیاری از جنایاتی كه اتفاق افتاده و بسیاری مسائل دیگر پاسخگوست و آنهائی كه بصورت مصلحتی از ایشان حمایت می‌كنند هم این را می‌دانند. با توجه به این ضعف‌ها و پرونده‌هائی كه دارد و هر لحظه می‌توانند برایش بگشایند می‌خواستند او را بر صندلی ریاست مجلس ششم هم بنشانند، چون هر وقت می‌خواستند و او را همگام با خودشان نمی‌یافتند و یا نیابند می‌توانستند و می‌توانند كله پایش كنند. شما شاهد بودید كه سر جریان محاكمه كرباسچی همین انصار حزب‌الله را فرستادند به دانشگاه تهران و در نماز جمعه ایشان شعار "مرگ بر غارتگر بیت‌المال" را سر دادند. این آن آقای رفسنجانی است كه ما می‌شناسیم. شما در همین ماجرای نفت و قراردادهای آن هم دیدید كه اشاره به هاشمی شد. یعنی آیت‌الله جنتی آن چیزی كه در باره قراردادهای نفتی گفت و تهدید كرد، درواقع تهدید هاشمی رفسنجانی بود تا در مجمع تشخیص مصلحت نظام موضع مخالفت با هر گونه تحقیق و تفحص توسط مجلس را اتخاذ كند و پایش را از گلیمش درازتر نكند. ما نمی‌دانیم در آن مجمع بین ایشان و آیت‌الله جنتی و یارانش در همین مجمع چه گذشته بود، اما همان توپی كه جنتی آمد كافی بود تا مجمع تشخیص مصلحت تحقیق و تفحص از صدا و سیما و نهادهای زیر نظر رهبری را فعلا از دستور كار خودش خارج كند. موقعیت رهبر هم به نوع دیگری و بویژه در زمینه مذهبی و مشروعیت دینی شبیه موقعیت رفسنجانی است. قدرت هنوز پشت پرده‌است! تا وقتی مجری سیاست‌های پشت پرده‌اند همه جور مورد حمایت مافیای ثروت و قدرت هستند، یك قدم كه اینطرف و آنطرف بگذارند با یك صحنه سازی و با یك افشاگری كوچك و یا حتی تهدید به افشاگری آنها را سر جایشان می‌نشانند. رهبر و ولی فقیه تا وقتی ارزش ذوب شدن در آن را دارد كه در خط آن آقایان باشد، هاشمی هم تا وقتی محترم است و علیه او شعار نمی‌دهند كه تابع است! منافع آن‌ها در همین پیروی تامین می‌شود و البته محدوده‌ای هم برای مانورهای شخصی دارند. ایشان كارگزار با تجربه‌ایست و ما اعتقاد داریم كه در این ماجراهای اخیر یورش به نیروهای ملی‌-مذهبی و دستگیری روزنامه‌نگاران و سیاسیون نقش بسیار جدی داشته و دارد.

خدابخشیان: به این ترتیب باید منتظر بحران آفرینی‌های سنگین‌تر و جدیدتر بود. این بحران آفرینی سرانجام به یك كودتای كامل ختم خواهد شد؟ مردم چه واكنشی خواهند داشت؟

راه‌توده: ببینید، همانطور كه گفتم كودتای كلاسیك در جمهوری اسلامی در حال حاضر ممكن نیست و به همین دلیل هم مخالفان اصلاحات و آنها كه در این 10 سال بر اسب مراد سوار بوده‌اند كودتای درون حكومتی را پیش می‌برند. البته، همزمان با این عملیات درون حكومتی سعی می‌كنند مردم را پراكنده كنند، اجازه تشكل ندهند، بترسانند و منفعل كنند تا دست از حمایت آن جریان دیگر داخل حكومت كه علیه آن سرگرم عملیات كودتائی هستند بردارند. به همین دلیل هم حالا با شلاق به خیابان آمده‌اند. مردم خوب می‌دانند فاسد كیست، سارق كیست، پول مردم را از حساب امانتی دادگستری كی به حساب شخصی‌اش گذاشته بود و سودش را به جیب می‌زد ( حجت‌الاسلام نیمه ترور شده علی رازینی)، می‌دانند كه مواد مخدر بدون رشوه از ایران عبور نمی‌كند و توزیع و فروش آن در داخل هم بدون دست داشتن افراد قدرتمند درون نظام ممكن نیست، مردم می‌دانند شبكه دخترانی كه به شیخ نشین‌ها قاچاق می‌شوند بدون همآهنگی در ادارات و سازمان‌های نظامی و غیر نظامی ممكن نیست، مردم می‌دانند كه فحشاء حاصل فقر و محرومیت‌های فرهنگی و ارتجاعی است، مردم می‌دانند كه آقا زاده‌ها از هر جوان منحرفی در ایران فاسد ترند و حتی بدترین روابط جنسی را میان خود دارند، مردم از خاطر نبرده‌اند كه همین آقای فلاحیان زنان شوهر دار را به زور تصاحب می‌كرد و نظیر فاطمه قائم مقامی ترتیب ترورشان را می‌داد، آنها با چشم خودشان دراین روزها می‌بینند كه آقا زاده 24 ساله فلاحیان راست راست آدم می‌كشد و تبرئه می‌شود، مردم تبعیض را در تبرئه همین آقای جلال‌الدین فارسی كه موقع شكار كبك روستائی معترض را شكار كرد دیده‌اند، مردم خراسان از نزدیك شاهد یكه تازی پسر آقای طبسی‌اند كه در پول و فساد غرق است، مردم می‌دانند كه خیلی از افراد توزیع كننده مشروبات الكلی، در یك شبكه مافیائی به بسیج مساجد محل وصل‌اند و تریاك و هروئین هم از طریق همین شبكه توزیع و یا توزیع كنندگانش حمایت می‌شوند، مردم اعترافات امیرفرشاد ابراهیمی را از خاطر نبرده‌اند كه اعتراف به انواع دزدی‌ها و جنایات و آلودگی‌های گروه انصار حزب‌الله كرد و حالا پدرش را در گوشه زندان به دلیل همین افشاگری دارند در می‌آورند، مردم می‌بینند كه فرد تحصیل كرده‌ای مثل ابراهیم نژاد را در حمله به كوی دانشگاه همین اوباش می‌كشند و دادگاه مقتول را در كشته شدن خودش مقصر اعلام می‌كند، اگر مبارزه با فحشاست، چرا یك شلاق به پشت آقا پسر فلاحیان در میدان شهر نمی‌زنند، چرا پسر این آقای ریشهری را كه زشت‌ترین شایعات در باره اخلاقیات او بر سر زبانهاست شلاق نمی‌زنند؟ چرا نوه آیت‌الله خزعلی و پسر آیت‌الله مقتدائی را كه علاوه بر پرونده‌های مالی شایعه مسائل جنسی هم در باره‌شان بر سر زبانهاست شلاق نمی‌زنند و هنوز دستگیر نشده آزاد می‌شوند، چرا پسر ارشد امام جمعه ارومیه "شیخ حسنی" را در چهار راه به تخته شلاق نمی‌بنندند كه به دزد سرگردنه در آذربایجان غربی مشهور است و از هر تریلی عبوری از مرز تركیه باج می‌گیرد و می‌گویند یك سر انتقال تریاك به تركیه و اروپا به ایشان وصل است، چرا پسر آیت‌الله منتظری و پسر آیت‌الله موحدی ساوجی را به جرم خواندن و تكثیر كتاب آیت‌الله منتظری زیر شكنجه می‌برند، اما كسی نمی‌رود دنبال كشف میزان صحت آن اعترافات سراپا فساد و تباهی ماموران وزارت اطلاعات و زیر دستان سعید امامی در جزوه 80 صفحه‌ای.

این همه تبعیض، فساد، فحشاء را كه یك سر عمده آن به درون حاكمیت بر می‌گردد مردم با چشم خودشان می‌بینند و آنوقت چطور می‌شود نفهمند كه این شلاق زدن جوان‌ها در پارك‌ها و میادین برای ایجاد رعب سیاسی است و نه مبارزه با منكرات. منكر در میان “خودی‌“هاست، غیر خودی‌ها كه دستشان به جائی بند نیست! بنابراین، مسئله و كوشش آقایان خانه نشین كردن مردم برای لحظه عملیات پایانی كودتای خزنده 8 ساله‌است، برای آن لحظه ‌ایست كه اگر دفتر انقلاب 57 را رسما و علنا بستند، مردم یا نتوانند علیه آن بریزند بیرون و یا نسل جدید با این تصور كه انقلاب یعنی همین وضعی كه دراین 10-15 سال در كشور حاكم بوده و بگویند خوب شد كه دفتر آن را بستند! همه این زمینه‌ها چیده می‌شود تا دفتر انقلاب را ببندند. طبیعی هم هست، چطور می‌شود بنام انقلاب رفت در مجلس را بست؟ مگر محمد‌علی شاه توانست بنام مشروطه مجلس را به توپ ببندد كه آقایان بتوانند چنین كنند؟ او هم لیاخف روس را آورد و مجلس را بنام استبداد صغیر و جمع كردن بساط مشروطه به توپ بست.

اما مسئله بسیار مهمی كه وجود دارد خطر خارجی است. این خطر خارجی هم بدون زمینه داخلی نمی‌تواند جدی شود. آقایان دارند زمینه داخلی این خطر را بسرعت فراهم می‌كنند. یعنی مردم را از تحولات نا امید می‌كنند و به خارج از كشور امیدوار می‌كنند، جان آنها را به لبشان می‌رسانند، مشروعیت دولت و مجلس را از بین می‌برند و عملا بعنوان ستون پنجم دشمن خارجی در داخل كشور عمل می‌كنند. ما همانطور كه بارها در راه‌توده نوشته‌ایم كسانی در میان مخالفان اصلاحات، دركنار بیت آقایان، در بیت رهبری، در قوه قضائیه، در فرماندهی نیروهای مسلح و خلاصه در جاهای خیلی مهم نظامی و امنیتی وجود دارند كه ماموریت اجرا می‌كنند. آینده نشان خواهد داد كه آنها چه كسانی بوده‌اند. قضاوت امروز ما براساس عملكردهاست و نه اسناد محرمانه. ما اعمال امثال این حسین شریعتمداری را اعمالی مشابه اعمال سیدمهدی میراشرافی در كنار آیت‌الله كاشانی و در زمینه سازی كودتای دربارشاهنشاهی و انگلیس و امریكا می‌بینیم. همین خط و همین عوامل نقش آفرین كینه بر كینه مردم اضافه می‌كنند و بذر خشونت در جامعه می‌پاشند تا ایران را منفجر كنند!

         حالا می‌ماند این سئوال كه ما و در واقع مردم و اصلاح طلب‌ها چه باید بكنیم و چگونه این توطئه‌ها را خنثی كنیم؟ ما همچنان اعتقاد داریم كه با صبر و بردباری، با حمایت از خاتمی و دولت وی، با حمایت آگاهانه از اصلاح طلبان درون و حاشیه حكومت، با عصبانی نشدن و نیفتادن در دام عكس‌العمل، بدون چپ روی و با ظرافت بسیار باید این مرحله را پشت سر بگذاریم. باید بتوانیم جلوی درهم ریختن صف بندی‌های روشن كنونی میان مخالفان جدی اصلاحات و موافقان آن را بگیریم، حتی اگر یك روزنامه منتشر ‌شود باید از آن دفاع كنیم و نگذاریم بسته شود، اگر حتی بسیار محتاط هم بنویسد. زمان به سود آنها نیست، زمان به سود اصلاحات است، اما اگر جنبش بتواند این زمان را برای خودش بخرد! بحث كابینه آقای خاتمی را هم ما اینگونه می‌بینیم.

خدابخشیان: وقتی شما از چپ روی، از صبر و حوصله، از ظرافت سیاسی می‌گوئید ما را تا دوران حكومت مصدق و چپ‌روی‌های خود حزب توده‌ایران به عقب می‌برید. امروز یكشنبه 28 مرداد است و گفتگوی ما هم به مناسبت همین روز بود. واقعا اینها درس‌های حزب توده‌ از 28 مرداد است؟

راه‌توده: دقیقا همینطور است. من خدمت شما و شنوندگانتان عرض كردم كه گذشته تا وقتی ارزش دارد كه ما از آن بیاموزیم و در زمان حاضر از آن استفاده كنیم و آینده را بسازیم، و الا شرح مصیبت و تكرار سوژه‌های تبلیغاتی علیه این و آن چه فایده‌ای دارد. ما هنوز می‌بینیم كه عده‌ای نمی‌خواهند بپذیرند كه از كودتای 28 مرداد، علیرغم محكوم كردن آن، علیرغم خائنانه اعلام كردن آن درس لازم را نگرفته‌اند. ما نمونه‌های بسیاری داریم كه بعد از انقلاب چه جریاناتی با چپ روی‌های خود نشان دادند كه از 28 مرداد چندان هم نیاموخته‌اند و یا آموخته‌های خود را در عمل نتوانستند پیاده كنند. اتفاقا یكی از طرف های جدی این بحث نهضت آزادی، مهندس بازرگان و دولت موقت است، برخی ملیون‌اند. ما در باره روحانیون بارها و بارها گفته‌ایم و نوشته‌ایم اما در باره این فصل از تاریخ جمهوری اسلامی كمتر صحبت شده‌است. و یا نقش مخرب سازمان مجاهدین خلق و چپ روی‌هائی كه كرد و تاثیرات بسیار جدی كه بر رویدادهای ایران و كشانده شدن انقلاب 57 به سرانجام كنونی ایفاء كرد، همچنین گروه‌های كوچك‌تر و كم جمعیت تر. همه یاد گرفته‌اند از حزب توده‌ایران انتقاد كنند. مثلا همین روزها در مطبوعات داخل كشور و در بیانیه‌هائی كه از سوی افراد معین وابسته به ملیون و نهضت آزادی منتشر شده بازهم حمله به حزب توده‌ایران را در صدر تحلیل‌های خودشان قرار داده‌اند. همه این تبلیغات هم بر این محور است كه حزب توده‌ از مصدق پشتیبانی نكرد، زیر پای دولت او را خالی كرد، با او مخالفت كرد و زمینه كودتای 28 مرداد را فراهم كرد. عده دیگری هم می‌گویند كه حزب می‌توانست كودتا را خنثی كند اما نكرد و یا در برابر آن مقاومت نكرد.

         با آنكه وقت ما بسیار تنگ است، اجازه بدهید فقط چند اشاره بسیار كوتاه در این مورد بكنم و بعدا اگر فرصت شد بیشتر صحبت خواهیم كرد.

هیچ حزب و جریان سیاسی با شهامت و جسارت حزب توده‌ایران، اشتباهات خود در جنبش دهه 30 را آشكارا بازگو نكرده و از آن درس نگرفته‌است!

 

         چون از چپ در ابتدای پیروزی انقلاب صبحت شد و انسان بیم دارد كه گذشت زمان حوادث را از خاطره‌ها ببرد، یكی دو حادثه را یاد آوری می‌كنم تا ببینید كسانی كه منقتد چپ روی حزب توده‌ایران در دوران مصدق هستند خودشان چقدر توانستند از آن رویداد درس بگیرند.

         ما یك جزوه‌ای دراختیار داریم كه پاسخی است به آقای مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق. حزب توده‌ایران در سال 59 كه نشانه‌های بسیار خطرناك چپ روی و حادثه جوئی در این سازمان مشاهده می‌شد، نامه‌ای به ایشان و به رهبری سازمان مجاهدین خلق نوشت و از آنها رسما دعوت به گفتگو كرد. گفت بیآئید یك گفتمان با هم داشته باشیم. ما حرف ها و استدلال‌های شما را بشنویم و شما هم از زبان ما حرف ها و استدلال‌های ما را پیرامون رویدادها و اوضاع كشور بشنوید. چه اشكال دارد كه فرهنگ گفتمان را رایج كنیم؟ آقای رجوی در یك مصاحبه بسیار تند و زننده با نشریه "مجاهد" كه آن زمان وسیعا در ایران چاپ و توزیع می‌شد و میلیشیا و نوجوان‌های سازمان مجاهدین آن را در سر چهار راه‌ها می‌فروختند كرد و یك ده فرمان موسی صادر كرد. بگذریم از اینكه ما در باره همین نام تحریك آمیز "میلیشیا" صحبت بسیار داریم. بهرحال، آقای رجوی 10 شرط برای چنین گفتگو و مذاكره‌ای تعیین كرد، كه در حقیقت شرط نبود بلكه استغفار بود. ایشان از رهبری حزب ما خواسته‌بود به انواع اتهامات اعتراف كند و بپذیرد كه در جبهه ارتجاع قرار دارد تا بعدا بتوان گفتگو كرد! اول ببینید جبهه متحد ارتجاع در آن سال 59 از نظر ایشان چه كسانی بودند: حزب توده، فدائیان خلق اكثریت (چون سیاست و مشی توده‌ای را پذیرفته بودند و مجاهدین سخت از این بابت عصبانی بودند) جنبش مسلمانان مبارز (یعنی همین دكتر پیمان كنونی و مرحوم دكتر سامی) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، افراطیون راست و چماقداران.

         شما صف بندی‌های امروز در جامعه را مرور كنید، تا ببینید این آقایان در آن سال‌ها چه كسانی را در كنار چه كسانی نشانده بودند. بهرحال تن به گفتگو ندادند، كه ما شرح دقیق تر آن را در در شماره 110 راه‌توده خواهیم نوشت.

10 فرمان آقای رجوی خطاب به رهبری حزب توده‌ایران در سال 59، سندی تاریخی در شروع سقوط این سازمان در گرداب چپ روی، خود محوری و فاجعه آفرینی برای سازمان و انقلاب است و نشان داد كه در همان سال‌ها، خیلی‌ها كه در حرف مدعی درس آموزی از 28 مرداد بودند، درعمل درس از آن حادثه تلخ و خیانت آمیز نگرفته بودند!

در اینجا از پاسخی كه زنده یاد كیانوری در یك جلسه پرسش و پاسخ حزبی به آقای رجوی، در همین ارتباط داد می‌خواهم یك قسمتی را بعنوان یك سند تاریخی نقل كنم. این سند با صراحت می‌گوید كه حزب توده‌ایران در رابطه با دولت مصدق اشتباه كرد و بعد هم اشتباه خودش را تصحیح كرد و از آن یك درس تاریخی هم گرفت. درسی كه امروز در ارتباط با دولت خاتمی باید از آن استفاده كرد.

شما در این پاسخ به آقای رجوی می‌بینید كه حزب توده ایران آنها را متهم به خیانت نكرد، بلكه گفت دارید چپ روی می‌كنید و بلای بزرگی به سر خودتان و انقلاب می‌آورید. از آن جزوه عینا برایتان می‌خوانم:

 

«برای نمونه، می‌توان مثال خود حزب ما را آورد كه در سال‌های 30-1329 و نزدیكی‌های1331 موضع گیری‌های نادرستی در برابر مصدق و جنبش او داشت. اما آنچه مسلم است،حتی آن‌هائی كه در آن موقع در كادر رهبری حزب توده‌ایران بودند و برخی‌شان حتی بعدها خیانت هم كردند و به دشمن روی بردند، در آن موقع قصد خیانت نداشتند و با اعتقاد كامل به نظریه اجتماعی آن زمان خود عمل می‌كردند. البته اشتباه ما اشتباه سبكی هم نبود.»

        

شما نه در باره آن‌ سال‌های دور منجر به كودتای 28 مرداد، در باره همین 22 سال از زبان و قلم یكنفر دیگر پیدا كنید كه گفته باشد در آن سال‌ها و یا این سال‌ها چه اشتباهی كرده‌است و چه نقشی در تقویت ارتجاع و انحراف انقلاب از مسیر خودش داشته‌است. با قاطعیت می‌گویم: هیچكس!

همه یاد گرفته‌اند تا یك مناسبتی پیش می‌آید گریبان حزب توده‌ایران را بگیرند. خنده دار است كه حالا آقای بادامچیان و رهبران موتلفه اسلامی هم دیروز و امروز به مناسبت 28 مرداد سخنرانی كرده و از جمله درس‌های 28 مرداد را جدا شدن مردم از روحانیت و صد البته تقصیر هم به گردن حزب توده‌ایران اعلام كرده‌اند. یعنی آقایانی كه خود مجری انواع طرح‌های كودتائی هستند برای بقیه موعظه می‌كنند! عین همان كاری كه در28 مرداد شد. همه را از خطر كودتای حزب توده‌ایران می‌ترساندند و خودشان سرگرم كودتای واقعی بودند!

         اگر رهبری سازمان مجاهدین خلق در آن سال‌ها تن به گفتمان، دیالوگ و گفتگو می‌داد به سود خودش و به سود انقلاب نبود؟ آقای رجوی حتما می‌گوید خیر! اما تاریخ همان قضاوتی را خواهد كرد و حتی كرده‌است كه ما كرده و می‌كنیم.

از این نمونه‌های مربوط به سال‌های اول انقلاب و اشتباهاتی كه كردند و درس‌های كودتای 28 مرداد را فراموش كردند بسیار است. حتی جریاناتی كه امروز و بمناسبت سالگرد 28 مرداد سخن می‌گویند و در اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم هستند نمی‌خواهند اشتباهات و تند روی‌های سال‌های اول انقلاب را بپذیرند. نمی‌خواهند بپذیرند كه اگر فرهنگ گفتگو و گفتمان را تقویت كرده بودند، ای بسا كار به حاكمیت جنایتكارانی مثل لاجوردی و همپالكی‌هایش نمی‌رسید. كار به آنجا نمی‌كشید كه برای ختم سلسله خمینی، پسرش احمد خمینی را هم از زمین بردارند!

 

نهضت آزادی، وقتی در باره درس‌های كودتای 28 مرداد سخن می‌گوید، از چپ روی حزب توده‌ایران انتقاد می‌كند و از گفتمان سیاسی دفاع می‌كند، ایكاش با صراحت از خودش انتقاد می‌كرد و می‌گفت كه شركت نكردن در مناظره تلویزیونی با شركت كیانوری، دكتر پیمان، آیت‌الله بهشتی و نماینده سازمان اكثریت یك چپ روی و اشتباه بود!

 

شما می‌دانید كه در همان ابتدای پیروزی انقلاب یك مناظره تلویزیونی در ایران انجام شد. برای این مناظره كشاكش‌های بسیاری وجود داشت. بزرگترین مخالف آن مناظره همین ارتجاع مذهبی و بازاری‌هائی بود كه حالا دست بالا را در حاكمیت دارد. رهبران موتلفه مخالف بودند، حوزه قم مخالف بود. آنها مخالف بودند كه آیت‌الله بهشتی دركنار دكتر كیانوری در تلویزیون ظاهر شود و بر سر سمت گیری انقلاب و 28 مرداد و حوادث روز كشور بحث كنند و مردم آگاه شوند. امثال همین علی‌اكبر پرورش كه در شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی بود مخالف بود. حتی هاشمی رفسنجانی در كتاب “عبور ازبحران“ خودش هم با صراحت این مسئله را مطرح می‌كند. سرانجام هم حوزه قم و رهبران باقی مانده مافیای حجتیه وقتی با این گفتگو موافقت كرد كه همین مصباح یزدی را هم در كنار عبدالكریم سروش، روبروی احسان طبری، در یك مناظره دیگر بعنوان مناظره ایدئولوژیك بنشانند و مسائل تحریك آمیزی را مطرح كنند كه طبری بدلیل پایبندی به سیاست روز حزب نتواند به آنها پاسخ بدهد.

         بالاخره این مناظره در 5 جلسه ضبط شد و در پایان جلسه سوم آنچنان فشار عظیمی از طرف مخالفان وارد آمد كه آن را قطع كردند و دو جلسه ضبط شده دیگر را پخش نكردند.

خُب، جای دو جریان سیاسی جدی در آن مناظره خالی بود. یكی نهضت آزادی و دیگری مجاهدین خلق. آنها به دلائلی كه برای خودشان لابد قانع كننده بود حاضر نشدند در آن مناظره و دركنار بهشتی و كیانوری بنشینند. حتی یادم هست كه نهضت آزادی كه آن موقع دبیركل آن مهندس بازرگان بود نامه‌ای هم در مورد این استنكاف منتشر كرد. چرا؟ این چپ روی نبود؟ این بی‌اعتنائی به ضرورت گسترش فرهنگ گفتگو و مفاهمه و پرهیز از خشونت‌های خیابانی نبود؟ این حربه‌ای برای تحمیل انزوا به ارتجاع مذهبی نبود؟

شما در این سال‌ ها مقاله و یا مصاحبه و یا اعلامیه‌ای را دیده‌اید كه در تقبیح این چپ روی در آن سال‌ها باشد؟ البته نهضت آزادی حالا خیلی متفاوت‌تر از آن سال‌های اول انقلاب عمل می‌كند، بر خلاف مجاهدین خلق كه تا پایان آن خط انحرافی پیش رفته‌ و شاید دیگر امیدی به بازگشت آنها نباشد!

درس‌ های كودتای 28 مرداد یعنی این، نه آنكه هر سال انگشت روی آن دوران چپ روی حزب توده‌ایران بگذارند كه خودش با صراحت به آن اعتراف هم كرده و آن را چنان تصحیح كرده است.  در 30 تیر 1331 حزب توده‌ایران بزرگترین نقش آفرین میدان دفاع از بازگشت مصدق به كاخ نخست وزیری و بركناری قوام‌السلطنه بود! در همین انقلاب 57 هم دیدیم كه حزب توده ‌ایران چگونه از چپ ‌روی‌ها پرهیز كرد و امروز هم پرهیز می‌كند!

 

خدابخشیان: شما یكبار به گذشته و تاریخ رجوع كردید و یكبار هم در باره امروز صحبت كردید. امیدوارم در گفتگوی آینده بیشتر در باره امروز و آینده صحبت كنیم.

راه‌توده: من هم امیدوارم.

 

 

 

  

 

                                                                                                                         بازگشت