تجربه 28 مرداد ف. م. جوانشیر |
فصل دوم
از لایحه الحاقی تا تصویب اصل
ملی شدن نفت
1ـ نیروهای مقاومت
کودتای 15 بهمن دربار ـ انگلستان با موفقیت بزرگی روبه رو نشد. دیکتاتوری پس از 15 بهمن با وجود خشونتی که نشان می داد اعتماد به نفس و استواری لازم را نداشت. احساس می شد که تضادهای حل نشده فراوانی حتی در بالاترین سطوح هیات حاکمه وجود دارد که مانع از تحکیم پایه های دیکتاتوری است. به علاوه، توده مردم به ادعاهای توطئه گران باور نداشتند و خیانتی را که پشت پرده علیه منافع ملی ایران در حال انجام بود احساس می کردند. چندین نیروی مقاومت به وجود می آمد و گسترش می یافت.
قاطع ترین و پی گیرترین نیروی مقاومت حزب توده ایران بود. این حزب با وجودی که مورد شدیدترین یورش ها قرارگرفت به سنگر قاطع مقاومت در برابر رژیم دیکتاتوری بدل شد. ارتجاع حاکم امیدوار بود که بر اثر این حملات حزب توده ایران را از میدان سیاست خارج کند. به دستور رسمی مقامات دولتی تعداد زیادی از رهبران و فعالین آن دستگیر و یا تبعید شدند. حزب توده ایران غیرقانونی اعلام گردید و عضویت در آن جرم شناخته شد. مطبوعات حزبی به طورکامل تعطیل شدند. سازمان های کارگری و همه سازمان های توده ای منحل شده فعالین آن ها نیز تحت پیگرد قرار گرفتند. امید ارتجاع این بود که بر اثر این فشارها فعالیت حزب توده ایران برای همیشه متوقف می شود و یا این که حزب به یک گروه بسیار کوچک غیرفعال بدل می گردد.
اما همه این حساب ها غلط از آب درآمد. حزب توده ایران که از مدتی قبل آمادگی روحی و تا حدودی فنی برای آغاز کار مخفی داشت بلافاصله پس از 15 بهمن سازماندهی مخفی خود را آغاز کرد و با موفقیت پیش برد. نخستین اعلامیه های حزبی بهار 1328 انتشار یافت و از دهم مهرماه 1328 انتشار منظم روزنامه مردم آغاز شد که تا مدت ها پس از 28 مرداد ادامه یافت و هرگز نظم آن به هم نخورد.
گروهی از رهبران حزبی هم که دستگیر شده بودند در دادگاه هایی که برای محاکمه آنان تشکیل شده بود (18 اسفندماه 1327 اول اردیبهشت ماه 1328) از حزب و جنبش با صراحت دفاع کردند و دیکتاتوری پس از توطئه15بهمن را به عنوان رژیمی ضدملی که با شرکت نفت انگلیس مربوط است افشا کردند.
در این دادگاه رهبری حزب تصمیم گرفت که یک دفاعیه جمعی تدوین کند که هر یک از رهبران حزب بخشی از آن را در دادگاه قرائت کند. در این "دفاعیه جمعی" جای بسیار بزرگی به نفوذ استعمار انگلیس در ایران داده شده و جنایات استعمارگران انگلیس از نخستین روز تماس با ایران تا لحظه حاضر مورد بررسی قرار می گیرد. در این دفاعیه تاریخچه ننگین شرکت نفت انگلیس نیز از زمان واگذاری امتیاز رویتر تا توطئه 15 بهمن به تفصیل بررسی می شود. رهبران حزب توضیح می دهند که چه گونه استعمار انگلیس سلطه ننگین پهلوی را روی کارآورد، چگونه به دست رضاخان و سیدحسن تقی زاده قرارداد دارسی را در 1933 تجدید کرد، چگونه شرکت نفت انگلیس و ایران منابع ثروت کشور ما را غارت کرده و می کند و چگونه هم اکنون تجدید نظر در قرارداد 1933 را تدارک می بیند.
رفیق کیانوری ـ که بحث از این مطالب در دادگاه به عهده ایشان بود از جمله می گوید:
" در دوره بیست ساله چون وقت بیشتر بود با دقت و مراقبت بیشتر این عملیات انجام می شد و حالا چون عجله در کار است با کمک علنی امپریالیست ها و بدون ملاحظه عملی می شود.
آن روز برای جلوگیری از فاش شدن آن نقشه های خائنان آزادی خواهان را در مستراح زندان خفه می کردند. امروز هم برای جلوگیری از فعالیت آزادی خواهان که بزرگ ترین مانع عملیات هیات حاکمه است آن ها را به زور سرنیزه هایی که تاکنون فقط با خون ملت رنگین شده است به زندان می افکنند و دهان آن ها را می بندند و قلم آن ها را می شکنند. آن روز خیانت تجدید قرارداد نفت جنوب را ماهرانه و با حقه بازی انجام می دادند و با جشن و چراغانی از چشم مردم می پوشانیدند. امروز که سیل اعتراضات مردم خیانت ها را فاش می کند دستگاه حاکمه ما برای اجرای دستورات اربابان امپریالیست اقدامات مفتضحانه ای می نماید و چون مانند دوره سابق امکان این نیست که حقوق ملت ایران را با جشن و چراغانی به امپریالیست های انگلیسی بفروشند به سرنیزه و زندان، به حکومت نظامی و تبلیغات مفتضح کنونی متوسل می شوند.
رفیق کیانوری در بحث از تشکیل حزب توده ایران که از همان آغاز سازمانی عمیقا ملی و ضداستعمار بود می گوید:
"حزب توده ایران محصول تمایلات تمام میهن پرستان ایرانی است که تامین استقلال ایران هدف زندگی آنان را تشکیل می داد. کلیه افراد شرافتمندی که از فشار چندین صدساله استعمارانگلیس به تنگ آمده و مایل بودند سرنوشت کشور خویش را خود به دست گیرند، همه کسانی که می خواستند به جنایات چندین صدساله امپریالیسم در ایران پایان دهند برای رسیدن به مقصود راهی نمی یافتند جز این که به دور یکدیگر جمع شده و دسته جمعی برعلیه هرگونه استعمار کشور ایران مبارزه نمایند."
آنگاه رفیق کیانوری اعلام می دارد:
"آقایان قضات!
جرم ما این است که علیه چپاول ثروت ملی به دست استعمارچیان قد علم کردیم. دولت و سرمایه داران انگلیس تنها از شرکت نفت جنوب هر سال بیش از ده میلیارد ریال سود خالص به کیسه خود می ریزند. چرا این ثروت عظیم بدون حساب از دست ما خارج شود!
آقایان قضات!
جرم ما این است که ملت ایران را از این غارت گری راهزنان قرن بیستم آگاه ساختیم و به همین جهت بود که استعمارطلبان از هیچ گونه مبارزه علیه ما کوتاهی نکردند و ما را هدف تیرهای زهرآلود تهمت و افترا قرار دادند."
و سپس با اشاره به گسترش نفوذ امپریالیسم تازه نفس آمریکا و افشای آن می گوید:
"جرم ما این است که برعلیه نفوذ استعمارطلبان در ایران مبارزه کردیم. ما تحمل نکردیم که دولت های بی شخصیت ما تحت تاثیر بیگانگان منافع ملی ما را زیرپا گذارند. مابین قرارداد نظامی ایران و آمریکا معروف به قرارداد جم – آلن با قرارداد ننگین 1919 وثوق الدوله هیچ گونه تفاوتی قابل نیستیم. این است جرم ما."[1]
رفیق جودت که بررسی چپاول گری شرکت نفت جنوب و مناسبات غیر انسانی آن با کارگران ایران را در دادگاه به عهده داشت امتیاز استعماری نفت جنوب را جزء به جزء و به تفصیل مورد بررسی قرارداد و ثابت کرد که شرکت نفت جنوب یک شرکت تجارتی نیست. از ارکان امپریالیسم انگلیس است چیزی مثل کمپانی هند شرقی و بدتر از آن است. این ها بزرگ ترین راهزنان عصر خود هستند:
"شرکت نفت جنوب برای مناطق مختلف کار خود در ایران مامورین مخصوصی در انگلستان می پروراند و آنان را کارآزموده و مجرب بار می آورد و مدت معینی برای هر یک از آنان تعیین می کند.
برخلاف اصول تمامیت و استقلال وطن ما در ناحیه عملیات خود ادارات سیاسی و پلیس اورنیفورمه مسلح و بندرهای رسمی برقرار نموده است."
"آقایان قضات!
یکصد هزار کارگر در موسسات نفت جنوب کار می کنند... این ها در جهنم به سر می برند. در معرض انواع امراض قرار دارند. مزدشان تا سال 1325 بین 12 و 14 ریال بود... آنان مانند بدویان در زیر چادر و حصیر مسکن دارند. رطوبت زاغه ها آنان را مفلوج و تاریکی دخمه ها قوه بینایی را از آنان سلب نموده است. حمام آن ها رود کارون و لباسشان گونی های پاره پاره است... در آغاجاری حتی یک حمام هم نیست. غارت گران نفت جنوب حتی احساسات مذهبی و ناموسی وخانواده کارگران را در نظر نگرفته و حاضر نشده اند دیواری دور کلبه های مقوایی آنان بکشند تا لااقل زنان و دختران عریان کارگران از انظارغیر، محفوظ بماند و بتوانند در کلبه خود خواب راحتی نمایند.
این تضییقات این چپاول ها و این جنایت هاست که وادار می کند ده ها هزار کارگر به خشم آیند."
رفیق جودت در دفاعیه جمعی نتیجه می گیرد:
"ملت ایران درباره امتیاز نفت جنوب قضاوت خود را کرده و تجدید امتیاز را خائنانه و غاصبانه و استقلال شکنانه دانسته است. ملت، هرگز این قرارداد را به رسمیت نشناخته و نخواهد شناخت."
"ما متهمیم
زیرا که شرکت نفت را به خوبی شناخته به ملت ایران به خوبی شناسانده و برضد منافع
استعماری آن با کمال شدت مبارزه کرده ایم. ما به این اتهامات افتخار
می کنیم."[2]
رهبران حزب توده ایران ضمن تاکید روی اعمال استعماری بسیار طولانی انگلیس در ایران امپریالیسم تازه نفس آمریکا را هم افشا می کردند. در همین دادگاه بود که چند شخصیت برجسته اجتماعی از جمله دکتر سیدعلی شایگان از یاران نزدیک مصدق و مجاهدین برجسته جنبش ملی شدن نفت از حزب توده ایران و رهبران آن دفاع کردند.
بعد از حزب توده ایران باید از نیروی مقاومت عناصر ملی به رهبری دکتر مصدق نام برد. این عناصر در آن روزها قدرتی نداشتند ولی همین قدر که عرض وجودی می کردند از نیروی بالقوه ای که در برابر رژیم جان می گرفت خبر می دادند. مصدق آن روزها وکیل مجلس نبود، حزب و سازمانی هم نداشت ولی از بیرون نمایندگان مجلس پانزدهم را به پایداری دعوت می کرد و می کوشید جلو تصویب لایحه الحاقی را بگیرد و موضوع نفت را به مجالس بعدی بکشاند.
روحانیون هودار آیت الله کاشانی هم از نیروهای مقاومت بودند. پس از 15 بهمن، دولت، آیت الله کاشانی و چندتن از یارانش را دستگیر و تبعید کرد. گفته می شد که در این امر خلاف قانون و انسانیت به ویژه سرلشکر رزم آرا که رئیس ستاد ارتش بود دست دارد. ایراد فشار به کاشانی تاثیر بسیار شدیدی در میان بازاریان داشت.
آخرین ولی جنجالی ترین نیروی مقاومت که در برابر دیکتاتوری پس از 15 بهمن ایستاد جناح بقایی، حایری زاده، مکی ـ سه تن از وکلای مجلس پانزدهم بود. اینان از اعضای حزب دموکرات قوام السلطنه بودند و با کمک مستقیم قوام از صندوق بیرون آمدند و به مجلس راه یافتند. در دو ساله گذشته نیز فعالیتی از آنان به چشم نمی خورد. اما پس از توطئه 15 بهمن اینان وارد میدان شدند و دولت را استیضاح کردند، در برابر لایحه الحاقی مقاومت کردند و درجلوگیری از تصویب آن نقشی ایفا نمودند.
اگر همه این نیروهای مقاومت با هم متحد می شدند، در این صورت می شد دیکتاتوری را به طور کامل شکست داد و توطئه های انحصارات امپریالیستی نفت را خنثی کرد و حقوق ایران را از نفت به طور کامل استیفا نمود. ولی متاسفانه چنین اتحادی به وجود نیامد و از تجربه جبهه مطبوعات ضد دیکتاتوری و جبهه واحد ضد شرکت نفت که در آستانه 15 بهمن عملا" تشکیل شده بود بهره گیری نشد.
از میان مجموعه علل و عواملی که اتحاد نیروها را دشوار می کرد باید سه علت را به ویژه ذکر کرد:
اول این که : اعلام انحلال و غیرقانونی کردن حزب توده ایران بهانه ای می داد به دست عوامل سازش کار که اتحاد با این حزب را غیرعملی و خطرناک قلمداد کنند.
دوم این که: ضربت 15 بهمن و آغاز فعالیت پنهانی سبب شد که عناصری از سکتاریسم در مشی حزب توده ایران راه یابد.
سوم و مهم تر این که: عوامل خرابکار وابسته به امپریالیسم آمریکا از همان زمان با شدت تمام دشمنی با حزب توده ایران را به مثابه یکی از شعارهای اصلی خود اعلام کرده و عملا" روی نقاط افتراق تکیه می کردند. آن ها می کوشیدند چنین وانمود کنند که همکاری با حزب توده ایران مانع موفقیت است و دشمنی با این حزب عامل موفقیت!! این محافل چنین استدلال می کردند که موفقیت مردم موکول به کمک امپریالیسم آمریکا است و برای جلب کمک امپریالیسم آمریکا باید خصلت ضد کمونیستی داشت.
برای روشن شدن موضوع اظهارات دکتر بقایی را در مجلس پانزدهم، پس از 15 بهمن در زیر می آوریم. می توان گفت که این اظهارات برنامه کار این جناح در طول سال های بعد است.
درباره حزب توده ایران عقیده بقایی این است:
"در اثر حوادث بعد از 15 بهمن که به حمدالله و به کوری چشم دشمنان ایران و به کوری چشم آن کسانی که می خواستند ایران بی سرپرست و بی پدر شود، به خیر و خوشی خاتمه پیدا کرد و خداوند پادشاه محبوب ما را حفظ فرمود، بعد از آن سانحه شوم یک جریانی در این مملکت پیش آمد که می بایستی پیش آمد هم بکند، حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد و می بایستی هم بشود. بروید جناب آقای ساعد حضور اعلیحضرت همایونی شرفیاب شوید و بپرسید که من در چند وقت قبل از این (ایشان تاریخش را معین خواهند کرد) این نظریه را به ایشان دادم."[3]
بقایی ضمن این که روی ضرورت غیر قانونی کردن حزب توده ایران تاکید می کند و حتی از کشتن توده ای ها سخن می گوید انشعابیون از حزب توده ایران را مورد حمایت قرار می دهد و می گوید:
"این ها جزء مبارزین با حزب توده بوده اند... آقایان برای خدا! دستور دهید همه توده ای ها را بکشند ولی هرکس حق گفت نگویید توده ای است."[4]
درباره نفت عقیده بقایی این است:
"دولت باید به این مرافعه 12 یا 16 شلینگ تجدید قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس را براساس شالوده قراردادهای دنیا پسندی که شرکت های جدید در خاورمیانه تنظیم کرده اند خواهان بشود. مثلا" دولت باید خواستار شود که این شرکت براساس 51 و 49 سهم قرار گیرد."[5]
راه رسیدن به این هدف به نظر بقایی تکیه بر امپریالیسم آمریکا است. او می گوید:
"دولت ایران می تواند با تدبیر لازم سهام دار عمده شود. ولی شرطش این است که از وضعیت فعلی دنیا استفاده کنیم."[6]
منظور بقایی از "وضعیت فعلی دنیا" که استفاده از آن را حلال مشکلات می داند، گسترش سلطه امپریالیسم آمریکا در سال های پس از جنگ دوم جهانی و به ویژه گسترش آن در خاور میانه است.
در این سال ها امپریالیسم آمریکا مواضع امپریالیسم ضعیف شده انگلیس را یکی پس از دیگری اشغال می کرد. ترومن رئیس جمهور آمریکا سیاست خاورمیانه ای خود را برمبنای جانشینی به جای انگلیس قرارداده بود.[7]
بقایی رو به نمایندگان هیات حاکمه ایران تصریح می کند:
"آقایان، ترک ها را بروید تاریخشان را ببینید. مگر آن ها چه کار کردند؟ این ها همان ترک هایی هستند که تا چند سال پیش خودتان می دانید چه طور بودند اما حالا دارند اینقدر استفاده می کنند. آخر بروید این ها را یک قدری مراجعه کنید. در این دایره کوتاه فکری نمانید."[8]
بنابراین توصیه، هیات حاکمه ایران نیز مانند هیات حاکمه ترکیه می بایست به امپریالیسم آمریکا روی آورد. از "کمک" آن برای حل مساله نفت در چارچوب قراردادهای "دنیا پسند" خلیج فارس استفاده کند.
جهت اصلی حمله بقایی متوجه سرلشکر رزم آرا بود و می کوشید حساب شاه را تا حد مقدور ازدیگران جدا کند و این امید را در دل سلطنت طلبان به وجود آورد و تقویت کند که پایه های سلطنت تنها با کمک آمریکا استوار خواهد شد. بقایی در عین حال از آیت الله کاشانی تجلیل فراوان می کرد و می کوشید که هواداران او را هم جلب کند.
به این ترتیب محافل آمریکایی از زبان بقایی استراتژی معینی را اعلام می کردند که عبارت بود از طرد حزب توده ایران و جناح چپ جنبش، گردآوری همه نیروهای دیگر و از جمله دربار پهلوی زیر پرچم آمریکا و از این طریق تامین یک قرارداد "دنیا پسند" از نوع 50 - 50 که همان وقت عربستان سعودی با آمریکا منعقد کرده بود.[9]
بقایی در ارائه این استراتژی تنها نبود. طیف وسیعی از روشنفکران بورژوا با این استراتژی موافق بودند و آن را بدون احساس شرم تبلیغ می کردند. پس از پایان مدت مجلس پانزدهم (مرداد 1328) بقایی روزنامه "شاهد" را به راه انداخت و دکتر حسین فاطمی نیز که همان وقت از اروپا برگشته بود روزنامه "باختر امروز" را منتشر کرد. هر دوی این روزنامه ها مدافع صریح همکاری با امپریالیسم آمریکا، تقویت پایه های سلطنت و از این راه افزایش درآمد ایران و "بهبود زندگی مردم" بودند.
زنده یاد دکتر حسین فاطمی که در جریان نبرد صادقانه ضد امپریالیستی برخی از مواضع خود را تغییر داد و تکامل بخشید، در آن روزها معتقد بود:
"اگر اتازونی با قدرت بزرگ صنعتی و نظامی که دارد بتواند مقام شایسته ای را به دست آورد و تمام نیروی خویش را صرف مبارزه با دیکتاتوری سرخ و سیاه کند {!!}. مسلم است افکارعمومی جهان تشنه عدالت و آزادی را به خود جلب خواهد کرد."[10]
فاطمی در جریان نبرد مردم ایران علیه شرکت انگلیسی نفت چشم امید به آمریکا داشت و می نوشت:
"از آن سوی اقیانوس اطلس، از کنار مجسمه آزادی و از وطن " ژرژ واشنگتن " این روزها پیام محبت به گوش ما می رسد.
اتازونی آمریکا که با کمک های مادی و معنوی گران قیمت خودش بسیاری ازملت های جهان را از مرگ و فنا نجات داده و اروپای ویران و گرسنه را از آغوش کمونیسم بیرون کشیده، امروزمی رود که مسئولیت به مراتب سنگین تری راقبول کند...
آمریکا باید در دهانه آتش فشان ما را یاری کند... ما این کمک آمریکا را جز با احساسات بشردوستی و عواطف عالیه انسانی به چیز دیگری تعبیر نمی کنیم."[11]
"باختر امروز" از آن که در کمک به آمریکا به ایران تاخیری حاصل شده نگران است ولی اظهار امید می کند که "گزارش ژنرال کوئیک فرستاده مخصوص ترومن" زودتر برسد و "مجلس سنا وکمیته مشترک مجلس آمریکا پس از مطالعه گزارش های جدیدی که از روابط ایران و شوروی به واشنگتن می رسد تصمیمات جدیدی برا ی کمک به ایران اتخاذ کنند."
روزنامه "شاهد" نظر"باخترامروز" را درباره علت تاخیر در کمک نظامی آمریکا تکمیل می کند و می گوید ریشه اصلی تردید آمریکا در کمک به ایران به جای دیگر است. ایران اگر کمک می خواهد باید بی طرفی را کنار بگذارد و به بلوک آمریکا بپیوندد.
"همان طوری که من چندیدن دفعه در مجلس تذکر داده ام با اذعان به این که در دنیای امروز بی طرفی ممکن نیست نمی بایستی موقعیت سیاسی خود را مفت از دست بدهیم."[12]
بقایی بهانه هایی را که آمریکایی ها برا ی تاخیر در "کمک" می آورند و درواقع شرایط اسارت باری را که مطرح می کنند برمی شمارد و می گوید همه را باید پذیرفت. با وضع کنونی، آمریکا حق دارد که "کمک نمی کند."
"تا چشم ما کور شود {!!} بهانه هایی که آمریکا می آورد منطقی است {!!} ما چه بدی از آمریکا دیده ایم.[13]
بقایی می گوید آمریکایی ها باید بدانند که "کمکی" که به ایران می کنند پول خون جوانان ماست ما در صف اول مبارزه با کمونیسم قرار داریم. بقایی درپاسخ اعتراض مردم به این حرف جنایت بار می گوید:
" اگر ما موقعیت ایران را با دانمارک و ترکیه مقایسه کرده ایم ازجهت آن است که وجه مشترک ما هرسه کشور قرارگرفتن درپشت دیوار آهنین می باشد....
اگر صحبت خون بهای جوانان ایران در میان آمد و بعضی دوستان غیور و زود رنج ما را متاثر کرد از بابت این است که ما اولین سنگر مبارزات کمونیست وغیر کمونیست هستیم."[14]
"... بزرگ ترین ضربت جنگ بر پیکر فرسوده این مملکت وارد خواهد شد ما در خط مقدم آتش خواهیم بود... لذا باید از هم اکنون جبران آن خسارات را مطالبه کنیم. پس از وارد آمدن خسارت کسی جبران نخواهد کرد."[15]
ملاحظه می کنید که در گرما گرم نبرد مردم ایران علیه شرکت نفت انگلیس برای امثال دکتر بقایی مساله مبارزه با امپریالیسم و دفاع از حقوق ملی مطرح نیست. مساله مبارزه کمونیسم با غیر کمونیسم مطرح است که در آن جا هم به نظر بقایی جای مردم ایران در کنار امپریالیسم آمریکا قرار دارد و هم اکنون باید "خون بهای جوانان" ایران را که قطعا" در جنگ به خاطر آمریکا کشته خواهند شد ازآمریکا گرفت و گرنه فردا دیر است.
وقتی رکن اصلی اسیاست خارجی گروهی تلاش برای "علاقه مند کردن" امپریالیسم آمریکا به ایران و جلب "کمک" آن به بهای خون جوانان باشد، طبعا" سیاست داخی آن نیز متناسب با این برداشت خواهد بود.
روش امپریالیسم آمریکا همواره غارت گرانه و ضد مردمی بود و این روش به ویژه پس از جنگ جهانی دوم زیر بهانه "مقابله با کمونیسم" ، "جلوگیری از دیکتاتوری سرخ" اعمال می شد.
درهر نقطه دنیا که توده مردم برای تامین حقوق خویش به پا می خواستند امپریالیسم آمریکا حق مسلم خود می دانست که دخالت کند. در چین، ویتنام، کره، اروپا و خاورمیانه همه و همه جا امپریالیسم آمریکا همواره حاضر بود. جنگ کره که آمریکا در خرداد 1329 آغاز کرد هیستری ضد کمونیستی را به اوج خود رسانید.
امروز سیمای این درنده خونخوار شناخته شده است. به علاوه شاخش شکسته و به نسبت آن روزها محتاط تر عمل می کند. ولی آن روزها کم تر شناخته بود و چنان که گفتیم بخش قابل ملاحظه ای از محافل بورژوایی ایران و کشورهایی نظیر آن رهبری و دخالت آمریکا را صریحا" می پذیرفتند. مثلا" "باختر امروز" در قبال پذیرش "کمک" آمریکا آمادگی خود را برای واگذاری امنیت داخلی ایران به امپریالیسم آمریکا اعلام می کرد و از آن ابراز خرسندی می نمود:
"نطق ترومن و سایر زمامداران آمریکا راجع به لزوم کمک به ایران انعکاس زیادی در اوضاع سیاسی ایران داشت. به خصوص اشاره زمامداران آمریکا به کمک نظامی به ایران و ذکر این که این کمک باید صرف تقویت ژاندارمری ایران، که مامور حفظ امنیت داخلی است، بشود در تهران با توجه مخصوص تلقی گردید ... محافل آمریکایی با توجه خاصی ناظر تحولات جدیدی که در مورد نفت ایران رخ می دهد، هستند."[16]
تقویت ژاندارمری توسط آمریکائیان که این همه مورد توجه "باختر امروز" است همان چیزی است که پای شوراتسکف ها را به ایران باز کرد و پایه کودتای 28 مرداد قرار گرفت و مردم ما 25 سال زیر آوار آن ماندند و چهره وحشتناک "امنیت داخلی" را در وجود ساواک مشاهده کردند.
شادروان فاطمی هم مانند بقایی آن روزها گمان می کرد که تناقضی میان سلطنت و تکامل ملی ایران و مبارزه برای حقوق اجتماعی وجود ندارد. او هم به نوبه خویش می کوشید تا نظر مساعد شاه را نسبت به خود جلب کند. به عنوان نمونه می توان جمله هایی از "باختر امروز" را که درماه های دشوار پس از 15 بهمن زمانی که دیکتاتوری خشن دربار همه آزادای ها و حقوق انسانی مردم ایران را لگد مال می کرد و با شرکت نفت انگلیس مشغول معامله بود آورد.
باختر امروز می نوشت:
"امروز نهمین سال سلطنت اعلیحضرت محمدرضا شاه پادشاه جوان رئوف و دموکرات ایران آغاز می شود. شاه جوان در یک موقع حساس و مشکل زمام امور کشور را به دست گرفت و اگر ثبات قدم و مقاومت و بیداری شبانه روزی او نبود طوفان حوادث، تاریخ و ملیت و استقلال وطن ما را بر هم می پیچید ... عشق زایدالوصف او بود که ایران را از غائله آذربایجان، سخت ترین مهلکه های ایران نجات داد."[17]
خواهیم دید که این جمله ها تصادفی و یا احتمالا" تشریفاتی نیست. بیانگر استراتژی نادرست یاد شده است که سرانجام نهضت ملی ایران را به شکست کشانید، اگر چه خود فاطمی از آن استراتژی فاصله گرفته بود.
نیروی مقاومت مردم ایران در برابر هجوم دیکتاتوری ارتجاعی شاه و امپریالیسم انگلیس و امپریالیسم آمریکا در صحنه بین المللی تنها و تنها ازجانب اتحاد شوروی و جنبش جهانی کمونیستی حمایت می شد. حتی یک صدای کوچک همدردی به سوی مردم ایران از جای دیگر نبود. آمریکای جهان خوار که درآن روزها از سوی بخشی از نیروهای ملی با چنان حرارتی تجلیل می شد، با استفاده از جو مسموم پس از 15 بهمن به سرعت مواضع خود را در ایران تحکیم می کرد. مستشاران نظامی آمریکا در ارتش کشور ما را به پایگاه جنگی خود بدل می کردند، کارشناسان آمریکایی و هواداران آن ها اقتصاد ملی ما را فلج می کردند تا محتاج وام آمریکایی باشیم، عالی ترین مقامات دولتی آمریکا شاه و رژیم قلدر او را می ستودند، درست در ششم فروردین ماه 1328 برنامه صدای آمریکا به زبان فارسی با تشریفات و با تمجید فراوان افتتاح شد. سفیر ایران در آمریکا در این مراسم شرکت کرده و ... و همین صدای جغد چه نقش شومی که در کشور ما ایفا نکرد.
و اما همین زمان مطبوعات و رادیوهای شوروی از مردم ایران که دیکتاتوری شاه صدای آن ها را خفه می کرد، صریحا" به دفاع پرداختند و بلندگوی نیروی مقاومت مردم ایران علیه رژیم دیکتاتوری وابسته شدند. "پراودا" حتی درباره مجلس موسسان هم اظهار نظر می کرد و می نوشت:
"درایران می خواهند مجلس موسسان تشکیل دهند و باقی آزادی و مشروطیت را از بین ببرند. این مجلس موسسان در محیط وحشت تشکیل می شود تا دیکتاتوری نظامی سلطنتی در ایران برقرار سازد."[18]
شدت حملات افشاگرانه مطبوعات و رادیوهای شوروی به رژیم ارتجاعی ایران و حمایت آن ها از مبارزات ترقی خواهانه مردم ایران به حدی بود که دولت ایران از ترس به آمریکا شکایت کرد! بدین صورت که تذکاریه ای به دولت شوروی داد و رونوشت آن را برای وزیر خارجه آمریکا فرستاد.
متن تذکاریه چنین است:
"مدتی است که رادیوها و روزنامه های شوروی اخبارخلاف واقع علیه ایران انتشار می دهند. این انتشارات به سه قسمت تقسیم می شود و هر سه قسمت مورد اعتراض و گله ایران است.
یکی این که می گویند ایران تحت نفوذ و سلطه آمریکا قرار گرفته و مستشاران آمریکایی قصد دارند ایران را به صورت پایگاه نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروی درآورند. دولت ایران این شایعه را قویا" تکذیب می کند و خاطرنشان می سازد که افسران آمریکایی فقط مشاورین فنی {!!} هستند.
دوم این که، خدمتگزاران دولت ایران را با الفاظ زشت متهم می کنند که عمال بیگانه بوده و یا به نفع بیگانه کار می کنند. دولت ایران این گونه تبلیغات را یک عمل غیر دوستانه تلقی می کند...
سوم این که، عملیات دولت ایران را نسبت به احزاب سیاسی که اخیرا" به علت دسیسه و توطئه برضد حکومت ملی محکوم به انحلال شده اند انتقاد می کنند. این مطلب نیز برخلاف انتظار بوده مداخله در امور داخلی ایران تلقی می شود."[19]
ادامه دارد
فرمات PDF : بازگشت
ـ نقل از متن کامل دفاعیه رهبران حزب توده ایران در دادگاه {یکی از رفقای حزبی این دفاعیه را 30 سال در سخت ترین شرایط در آرشیو خصوصی خود حفظ کرده است}[1]
ـ همان جا[2]
ـ استیضاح مکی، بقایی، حائری زاده در مجلس پانزدهم، به صورت جزوه جداگانه چاپ شده (تاریخ چاپ ندارد) ص 64[3]
ـ همان جا.[4]
ـ سخنرانی بقایی درمجلس شورای ملی، 4 تیرماه 1328، روزنامه رسمی کشور، 15 تیرماه 1328 ـ تکیه از ما است.[5]
ـ همان جا.[6]
ـ ترومن رئیس جمهوروقت آمریکا در 12 مارس 1947 (اسفند ماه 1325) پیامی به کنگره آن کشور فرستاد و اعلام کرد که انگلستان دیگر قادر به "کمک" به یونان و ترکیه نیست و آمریکا باید عهده دار این "کمک" شود. همین پیام که به معنای اعلام یورش وسیع امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه بود "دکتری ترومن" نامیده شد. و سال های یکی از ارکان اصل سیاست خارجی آمریکا محسوب می گردید.[7]
ـ همان سخنرانی یاد شده بقایی، روزنامه رسمی کشور، 15 تیرماه 1328[8]
ـ کارشناسان اوپک بعدها نشان دادند که در این به اصطلاح تقسیم 50-50 عملا" فقط 6% درآمد نفت به کشور صاحب نفت می رسد و 94% دیگر سهم انحصارات امپریالیستی و دولت های امپریالیستی است.
[9]
ـ باختر امروز، سال اول، شماره 4، 13 تیرماه 1328.[10]
ـ باختر، به جای باختر امروز، 10 مرداد ماه 1328، تکیه از ما است.[11]
ـ شاهد، 27 شهریور ماه 1328 ، تکیه از ما است.[12]
ـ همان جا.[13]
ـ . شاهد، 31 شهریور ماه 1328[14]
ـ شاهد، 7 مهرماه 1328[15]
ـ باختر، به جای باختر امروز، 18 مرداد ماه 1328 تکیه از ما است.[16]
ـ باختر به جای باختر امروز، 26 شهریور ماه 1328[17]
ـ روزنامه کیهان، 15 اسفند ماه 1327[18]
ـ روزنامه کیهان، 24 اسفند ماه 1327 [19]