بازگشت

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

فصل دوم

از لایحه الحاقی تا تصویب اصل

ملی شدن نفت

 

 

5. جهش در شعار، در جا در استراتژی

    گره همه مسایل سیاسی آن روز ایران سرنوشت نفت جنوب بود. رزم آرا به احتمال قریب به یقین امیدوار بود که وقتی بر سرکار آمد منافع آمریکا و انگلیس را آشتی دهد و نفت ایران را میان آنان تقسیم کند. سه چهارماه اول نخست وزیر رزم آرا به مذاکرات پشت پرده برای تحقق این امر گذشت. رزم آرا دلال معروف نفتی آمریکا ترن برگ را که در ایران زیر پوشش ریاست مشاوران ماورای بحار فعالیت می کرد از طرف خود به لندن فرستاد اما سران شرکت نفت انگلیس حتی حاضر به ملاقات با او نشدند. محافل انگلیسی که رزم آرا نزدیک ترین پیوند را با آن ها داشت مصرا" از او می خواستند که قرارداد الحاقی را به تصویب رساند.

    رزم آرا موافق وظیفه ای که از طرف شرکت نفت انگلیس برعهده داشت پس از مدتی دست به دست کردن، موافقت خود را با لایحه الحاقی اعلام کرد و دفاع از آن را برعهده گرفت.

    مخالفین از این فرصت حداکثر استفاده را کردند و به افشای او در برابر افکار عمومی پرداختند. رزم آرا مدعی بود که لایحه الحاقی بهترین چیزی است که ایران می تواند به دست آورد و گویا شرایط ایران و جهان امکان نمی دهد که قراداد بهتری منعقد شود. مخالفین می بایست در برابر لایحه الحاقی پیشنهاد مثبت خود را مطرح سازند. فقط نفی لایحه کافی نبود.

حزب توده ایران به قاطع ترین شعاری که جنبش ضداستعماری ایران تا توطئه 15 بهمن مطرح کرده بود وفادار بود و طلب می کرد که قرارداد 1933 لغو شود. حزب توده ایران معتقد بود که برای این کار اتحاد نیروهای ضد امپریالیستی و استقرار حاکمیت ملی ضروری است.

"بسوی آینده" می نویسد:

    "ما بارها از مردم ایران طلب کرده ایم که در راه مبارزه با این قرارداد خائنانه همدست و همگام شوند. ما جدا" معتقد بوده ایم و معتقدیم که با وجود قدرت استعمار در کشور، اراده ملت عامل مهم و اساسی است.

    اگر قوای ضد استعمار متمرکز شوند نه تنها می توان قرارداد الحاقی را پاره پاره کرد بلکه به بسی پیروزی های دیگر نیز می توان نایل شد...

    حل مساله نفت مانند بسی مسایل دیگر موکول به استقرار حاکمیت ملت ایران و محو عوامل و طفیلی های استعماری است.[1] "

    این نظر از 15 بهمن به بعد بارها در مطبوعات حزبی تکرار و تاکید شده بود. به ویژه از زمانی که گروه بقایی انعقاد قرارداد "دنیا پسندی" را به جای قرارداد الحاقی مطرح می کرد، حزب توده ایران بیش از پیش روی ضرورت الغای قرارداد 1933 تاکید می کرد.

    جبهه ملی ایران ـ چنان که گفتیم درباره نفت نظر رسمی نداده بود. شرکت کنندگان در آن هر یک نظر جداگانه ای ابراز می کردند و یا فقط به مخالفت با قرارداد الحاقی اکتفا می نمودند. ولی نظر مسلط عبارت بود از انعقاد قراردادی از نوع قراردادهای ونزوئلا و عربستان سعودی.

    روزنامه "شاهد" در مقابل اعتراضی که به این نظریه می شد می نویسد:

    "به ما اعتراض می کنند که چرا می خواهید قرارداد دنیا پسندی امضا شود. قرارداد باید لغو گردد. در پاسخ می گوییم اصل مساله این است که اگر قرارداد را لغو کنیم با هیات حاکمه کنونی امکان به کار انداختن تاسیسات نیست. ما هم با الغای قرارداد دارسی 1933 موافقیم ...اما، با وضع فعلی ما خواهان نتیجه مثبت برای ملتمان هستیم.

    ما معتقدیم که در درجه اول با همین شرکت نفت فعلی قراردادی منعقد سازیم که:

    اولا"، ... اقلا" پنجاه و یک درصد سهام متعلق به ایران باشد.

    ثانیا"، گذشته از منافع، مالیاتی شرکت بپردازد و هم حقوقی لااقل برابر حقوق عربستان سعودی و یا ونزوئلا دریافت داریم.

    ثالثا"، در اداره شرکت ما باید سهیم باشیم.[2]"

این نظر به طوری که بعدها از طرف بقایی تصریح شد، تا پذیرش اصل ملی شدن، برنامه او و یارانش بوده است.

   سایر رهبران جبهه ملی نیز تنها جانشین قرارداد الحاقی را قراردادی از نوع 50- 50 می شناختند تا جایی که مهندس حسیبی کارشناس نفتی جبهه ملی و مشاور نفتی دکتر مصدق، در سلسله مقالاتی که برای "مقایسه قرارداد نفت ایران با قراردادهای خاورمیانه" نوشته بود به این نتیجه می رسید:

    "ایران بایستی مبنای حقوقی خود را براساس 50% نفت استخراجی بگذارد.[3] "

    سال بعد دکتر مصدق با درنظر گرفتن جوی که آن روزها حاکم بود گفت:

    "اگرشرکت در دوره پانزدهم همین 50 درصد را قبول می کرد هیچ اختلافی پیش
نمی آمد[4]".

    قرارداد 50 - 50 می توانست مقامات حاکم و بخش بزرگی از بورژوازی را قانع کند. اما توده مردم ایران را قطعا" قانع نمی کرد. شعار 50 - 50 قدرت مقابله با شعار لغو قرارداد و طرد استعمار انگلیس را نداشت. مردم ایران طی سال های مبارزه به این نتیجه رسیده بودند كه تا وقتی شركت نفت جنوب به نحوی از انحا بر صنایع نفت ایران مسلط باشد بر سیاست واقتصاد ملی، مسلط خواهد بود. طرد شركت سابق نفت خواست گسترده تر قشرهای مردم بود.

    با توجه به این خواست عمومی در تكمیل شعار "لغو قرارداد و طرد شركت" مصدق و یارانش به شعار ملی شدن نفت رسیدند. زیرا شعار لغو قرارداد در واقع دشواری های حقوقی ایجاد می كرد و اگر چه امپریالیست ها وقتی پای منافعشان به میان آید كاری به صورت حقوقی اختلاف ها ندارند، ولی به هر صورت لغو امتیاز در مجامع آن روزی دنیا كم تر قابل دفاع بود و ملی كردن صنعت نفت از هر نظر بر لغو قرارداد رجحان داشت و طرز اداره صنایع نفت را پس از لغو قرارداد نیز برای همیشه روشن می كرد.

    مصدق بعدها گفت كه شعار ملی كردن نفت را دكتر حسین فاطمی در منزل آقای نریمان برای نخستین بار پیشنهاد كرد. یادش گرامی باد!

    شعار ملی شدن صنعت نفت در سرتاسر كشور 5 آبان ماه 1329 در شورای عالی جبهه ملی به تصویب رسید كه یكی از پیروزی های بزرگ نهضت ضدامپریالیستی  مردم ایران است.

    اصل ملی شدن نفت در سرتاسر كشور در جبهه ملی به آسانی پذیرفته نشد و جناح های گوناگون جبهه ملی نسبت به این اصل روش های گوناگونی پیش گرفتند. اقلیتی كه دور مصدق و فاطمی بودند اصل ملی شدن را صادقانه پذیرفتند ولی اكثریت جبهه ملی این اصل را با تاخیر و غیر صادقانه تایید كردند و د ر واقع در مواضع سابق خویش دایر به تجدید نظر در قرارداد باقی ماندند.

    جناح راست جبهه ملی كه روزنامه "شاهد" سخنگوی آن بود اصل ملی شدن را با یك هفته تاخیر در 22 آبان ماه منتشركرد و توضیحی بر آن افزود كه نكته قابل توجهی دارد:

"روزنامه  شاهد درباره نفت دو برنامه داشته است:

1.                            برنامه حداقل یعنی احقاق حقوق ملت در كادر دستگاه حاكمه فعلی و در حدود امكان وضع اجتماعی امروز كه صریح تر از همه جا در شماره 90 صفیر به آن اشاره شده است.

2.                            برنامه حداكثر یعنی ملی كردن صنعت نفت. تاكنون با امكان حسن نیتی كه در دستگاه حاكمه می رفت از برنامه حداقل دفاع می شد ولی با وضعی كه فعلا" به آن برخوردیم ـ با سماجتی كه شركت و رزم آرا در گذراندن لایحه الحاقی نشان می دهند ـ هیچ جای حسن نیتی باقی نمانده. برنامه ما ناچار حداكثر خواهد بود و از این نظر دفاع خواهیم كرد.[5]"

    آیت الله كاشانی درباره شعار ملی شدن نفت مدت درازی سكوت كرد و فقط در 22 آذرماه 1329 فتوایی صادر نمود و از ملی شدن نفت حمایت كرد.

    تصویب اصل ملی شدن نفت در شورای عالی جبهه ملی واعلام آن جهش بزرگی بود در سیاست این جبهه: جهش از تجدید نظر و شعارهای 50 - 50 و غیره به طرد شركت استعماری نفت. ولی متاسفانه این جهش فقط در شعار انجام گرفت و نه در استراتژی.

    بقایی در روزنامه "شاهد" دروغ می گوید كه گویا از اول دو برنامه داشته یكی  ملی شدن نفت دیگری تجدید نظر. او و امثال او همواره فقط یك برنامه داشتند كه عبارت بود از تجدید نظر در قرارداد با شریك كردن آمریكایی ها با اندكی افزایش درآمد ایران. ولی او حق دارد وقتی یاد آوری می كند كه تجدید نظر در قرارداد در كادر دستگاه حاكمه موجود و وضع اجتماعی موجود مطرح و ممكن است ولی ملی كردن از این كادر بیرون می رود. بقایی موافق ملی كردن نیست، لذا سر و ته مساله را درز می گیرد و توضیح نمی دهد كه ملی كردن چه شرایطی را طلب می كند و چه تغییرات اجتماعی ـ سیاسی را ملزم می سازد. بر موافقین واقعی ملی كردن بود كه این مساله را با عمق تمام بررسی كنند و توجه نمایند كه دیگر برمبنای استفاده از تضاد آمریكا وانگلیس و علاقه مند كردن آمریكا به ایران و مبارزه با كمونیسم و غیره ملی كردن صنایع نفت عملی نیست.

    ملی كردن صنایع نفت در نهایت یك انقلاب است. انقلاب ملی و دموكراتیك، انقلابی علیه وابستگی ایران به امپریالیسم و علیه مناسبات فئودالی.

    متاسفانه جبهه ملی این شعار را با تمام ژرفای آن درك نكرد ومصدق و یارانش حتی تا 28 مرداد نیز حاضر نشدند بپذیرند كه بدون یك تحول اجتماعی و بدون یك تغییر بنیادی سیاسی شعار ملی كردن نفت در شرایط ایران قابل اجرا نیست. 

       همین تطابق ناپذیری شعار ملی شدن با استراتژی اجرای آن ریشه اصلی شكست 28 مرداد شد.

    در آغاز شعارملی شدن به نظر گروهی آسان می آمد. برخی از محافل آمریكایی نیز به این سهل انگاری دامن می زدند و چنین وانمود می كردند كه چیز مهمی نیست. شما نفت را از انگلیسی ها بگیرید ما كمك می كنیم كه خودتان استخراج كنید. مثلا" یكی از مدیران بانك صادرات و واردات آمریكا پیام می فرستاد:

    "امید است دولت ایران بتواند با قرضه های تازه ای منابع نفتی خود را مستقلا" استخراج و با صدور آن به دنیای آزاد و به خصوص آمریكا دلار كافی به دست آورد.[6] "

   نظایر این نوع تشویق های مستقیم و غیرمستقیم كه در واقع پشتوانه ای نداشت نسبتا" فراوان بود و دلالان نفت از نوع ترن برگ كه با وجود اخراج از خدمت دولتی ایران حاضر نشدند  كشور را ترك كنند، با ایجاد دسیسه ها آمریكا را پشتیبان ملی شدن معرفی می كردند. ولی در عمل معلوم شد كه ملی كردن نفت كار آسانی نیست. چنان كه در روزنامه های خود درج کردیم که یك انقلاب است و استراتژی و تاكتیك انقلابی می خواهد.  

حزب توده ایران در پذیرش شعارملی شدن نفت تاخیر كرد. ما نخستین بار اعلامیه آیت الله كاشانی را كه به پذیرش ملی شدن نفت فتوا می داد، در روزنامه های خود چاپ كردیم و از این طریق موافقت ضمنی خود را شعار ملی شدن اعلام داشتیم. انتشار این اعلامیه چنان كه گفتیم یك ماه پس از تصویب شعار از طرف جبهه ملی بود. از آن پس نیز مدتی طول كشید تا شعارملی شدن از طرف حزب ما تمام و كمال پذیرفته شود.

    این تاخیر بدون تردید نقص بزرگی است. منطقا" ما كه هوادار جدی طرد شركت نفت، الغای قرارداد و جلوگیری از هرگونه نفوذ امپریالیستی در كشور بودیم می بایست به مراتب زودتر از كسانی كه دنبال قراردادهای 50 - 50 "دنیا پسند"  بودند به این شعار برسیم.

    اصل ملی شدن نفت بیان درست و كامل همان چیزی بود كه ما خواستار آن بودیم و نه تكامل درخواست تجدید نظر قرار داد.

    بنابراین تاخیر ما در پیدا كردن این شعار و به طریق اولی تاخیر ما در پذیرش آن اشتباهی بود كه عواقب دوربردی داشت.

    درباره علت بروز این اشتباه محافل ضد كمونیستی و خائنین به نهضت انقلابی ایران تا كنون خروارها كاغذ سیاه كرده و كوشیده اند آنچه در واقع شایستگی ما بوده و هست مایه اشتباه قلمداد كنند و آنچه مایه اشتباه بوده به مثابه روشی انقلابی از راه دیگر به جنبش انقلابی بقبولانند و به نیروهای جوان تلقین كنند.

    دشمنان انقلاب و محافل ضد كمونیست ادعا می كنند كه حزب توده ایران گویا به این دلیل مخالف اصل ملی شدن بود كه در اصل تصویب شده جبهه ملی، ملی شدن نفت در سرتاسر كشور درنظر گرفته شده بود و حزب توده ایران گویا می خواست نفت شمال ملی نشود و به شوروی ها واگذار شود. مبلغین این دروغ، انترناسیونالیسم پرولتری حزب ما را نشانه گرفته اند. آنان می خواهند این فكر را به مبارزین تلقین كنند كه گویا اگر حزب توده ایران جزو اردوگاه جهانی كارگری و كمونیستی نبود و در ورطه ضد شوروی می غلطید راه درست تری می رفت. درحالی كه ملی كردن نفت اصولا" به مساله نفت شمال ارتباطی نداشت.

    قرارداد همكاری ایران و شوروی برای بهره وری از نفت شمال :

    اولا"، اگر اجرا می شد، با ملی شدن نفت تناقضی پیدا نمی كرد زیرا این قرارداد به حاكمیت ملی ایران به طور كامل احترام می گذاشت.

ثانیا"، این قرارداد چندین سال پیش رد شده و موضوع آن پایان یافته بود. دیگر نفت شمالی وجود نداشت كه حزب توده ایران به خواهد به اصطلاح برای شوروی ها حفظ كند. این نوع ادعاهای دروغین را دشمنان نهضت و نفاق افكنان حرفه ای ساخته اند تا تبلیغات ضد كمونیستی را دامن زنند و مانع اتحاد نیروها شوند.

     علت اصلی تاخیر حزب ما در درك اهمیت شعارملی شدن نفت به طرح زیر است:

1.                            بی اعتمادی نسبت به رهبران جبهه ملی ایران. سوابق گروهی از رهبران جبهه ملی در همكاری با ارتجاع و امپریالیسم، ‌مخالفت آنان با طرد شركت نفت و تماس هایی كه با محافل آمریكایی داشتند، حزب ما را مدتی دچار این تردید كرده بودند كه در شعار جدید آن ها نیز كاسه ای زیر نیم كاسه باشد.

2.                            كم توجهی به امكانات كوتاه مدت كه می توانست جنبش را گامی به جلو برد ولو این كه به پیروزی نهایی نرساند. این نظر حزب ما كه ملی كردن صنایع نفت با كمك امپریالیسم آمریكا مقدور نیست و به تحول بنیادی در سیاست خارجی و داخلی نیازمند است، نظر درستی بود ولی ما توجه نداشتیم كه از تضاد امپریالیست ها می توان برای یك گام به جلو استفاده كرد.

3.                            بی توجهی به تفاوت اساسی بین دو قشر بورژوازی: قشر كمپرادور و قشر ملی در كشورهایی نظیر ایران. بی توجهی به این نكته كه قشر بورژوازی ملی نیز یكپارچه نیست و جناح های گوناگون آن حامل درجات مختلفی از سازش كاری هستند.

4.                            بیماری كودكی كمونیسم. عدم آشنایی كافی با اندیشه های درخشان لنینی كه ضرورت یافتن متحدین را هرقدر هم موقتی باشند می آموزند. این بیماری به طوركلی از كم تجربگی حزب ما ناشی می شد ولی علل و عوامل مشخصی هم وجود داشت كه آن را تشدید می كرد. از جمله این كه پس از غیرقانونی شدن حزب، زندگی عادی آن مختل شد، رهبری حزب پراكنده، عده ای به زندان افتاده و گروهی مجبور به مهاجرت شدند. پیوند مستقیم رهبری با توده های مردم، سازمان ها و شخصیت های سیاسی بریده شد.

    در آن سال ها هنوز آثار ماركسیستی نیز بسیار كم به زبان فارسی درآمده و در اختیار مبارزین قرار گرفته بود.

    متاسفانه جو حاكم در جنبش جهانی رهایی بخش نیز در آن سال ها طوری بود كه سكتاریسم را تشدید می كرد. احزابی نظیر حزب ما كه در كشورهای شرقی استعمار زده مبارزه می كردند در مجموع ارزیابی درستی از جنبش های ملی بورژوایی كه پس از جنگ جهانی دوم اوج گرفته بودند نداشتند و امثال نهرو و گاندی و سوكارنو را بیشتر از جنبه های منفی آن ارزیابی می كردند. می توان گفت كه توصیه های خردمندانه هفتمین كنگره كمینترن كم تر مورد توجه قرار می گرفت و گرایشی به سوی مصوبات سكتاریستی ششمین كنگره كمینترن درباره جنبش های ملی مستعمرات به وجود آمده بود. هر جنبشی كه به سركردگی پرولتاریا نباشد معیوب شناخته می شد و به جای این كه برای سركردگی پرولتاریا از طریق تعمیق جنبش تلاش شود، این امر به مثابه شرط نخستین تلقی می گشت و سد راه می شد.

    نكته ای كه در بیان این مقاله باید گفت این است كه در همان زمان در صفوف حزب توده ایران نظریات درست وجود داشت. گروهی از كادرهای حزبی كه در مطبوعات و امور ایدئولوژیك كار می كردند مصرا" توصیه می كردند كه شعار ملی شدن نفت پذیرفته شود.

    ماهیت توده ای و انقلابی حزب توده ایران و خصلت عمیقا" ملی و ضد امپریالیستی آن سبب شد كه حزب ما به رغم این دشواری ها شعار ملی شدن را ولو با اندكی درنگ به طور كامل بپذیرد و تا پایان از آن دفاع كند. در حالی كه اكثریت رهبران جببه ملی از همان روزی كه به ناچار این شعار را پذیرفتند به آن خیانت كردند و از اجرایش جلوگیری نمودند.

 

   ادامه دارد

 

 فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت

 

 

 ـ بسوی آینده، 26 آبان ماه 1329.[1]

 ـ روزنامه صفیر، به جای شاهد 90، 23 فروردین ماه 1329[2]

 ـ روزنامه شاهد،12 شهریور ماه 1329[3]

 ـ مصدق سخنرانی در مجلس شورای ملی، باختر امروز 19 آذرماه 1330[4]

 ـ آهنگ شرق به جای شاهد، 22 آبان ماه 329، تكیه ازما است. {مطالب شماره 90 صفیر كه در این جا به آن اشاره شده در صفحه 99 كتاب حاضر آمده است}.[5]

 ـ روزنامه اطلاعات 16 آذرماه 1329[6]