راه توده                                                                                                                                                        بازگشت

 

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

 

فصل سوم

 

نقش آفريني دو آيت الله، تا 28 مرداد

کودتای9 اسفند

شاه از شکست آموخت

مصدق باز هم درس نگرفت

 

9. نتايج توطئه نهم اسفند

    توطئه نهم اسفند هم از نظر تکنيک کودتا و هم از نظر تناسب نيروهای اجتماعي سياسي قابل توجه بود.

    از نظر تکنيک و فن کودتا، نهم اسفند تمرين عمومي 28 مرداد است. در اين توطئه همه عناصر و اجزاي کودتاي 28 مرداد را مي توان ديد. در اينجا "خط" کرميت روزولت "فرمانده عمليات" به خوبي خوانده مي شود. او در نهم اسفند از همان اجزا و عناصري استفاده کرد که در 28 مرداد. در نهم اسفند هم کار کودتا در آغاز به دست مشتي اوباش سپرده شد و نيروهاي نظامي پشت سر آن حرکت مي کردند. اوباش تجهيز شده و متشکل، به اتکاي نيروي نظامي، شهر غافل گير و غيرمتشکل و هاج و واج را قرق کردند، محيط وحشت آفريدند و از گيجي و سردرگمي که بر اثر سياست هاي ناروشن دولت و خيانت هاي دوستان نيمه راه جنبش فراهم شده بود براي به دست گرفتن کنترل اوضاع استفاده کردند.

مصدق نه فقط به کشور، حتي به تهران هم مسلط نبود. هيچ سازمان متشکل حزبي و دولتي که در هر لحظه خطر به آن مراجعه کند نداشت. احزاب وابسته به جبهه ملي در حال فرو پاشيدن بودند و نيرويي نداشتند و از نظر سياسي نيز فلج بوده، پس از اين همه سال همکاري با سياست آمريکا وقتي لحظه مخالفت با آن فرا مي رسيد نمي دانستند چه بايد کرد. مقامات دولتي هم که در لحظات حساس از کنترل دولت مصدق خارج بوده و گوش به دربار و سفارت آمريکا داشتند. نيروي متشکل مدافع دولت مي توانست حزب توده ايران و سنديکاهاي کارگري باشند که مصدق رابطه خوبي با آن ها نداشت و براي اثبات اين که جلو "خطر کمونيسم" را گرفته است از مراجعه به آن ها امتناع مي ورزيده و ادامه فعاليت آن ها را فقط در چارچوب معيني مجاز مي دانست. حزب توده ايران هنوز غيرقانوني بود. مسئولين مرکزي حزب در حال اختفا زندگي مي کردند و هميشه در خطر بازداشت بودند. روزنامه هايي که به جاي بسوي آينده و بعنوان ناشر افکار حزب منتشر مي شدند يکي پس از ديگري از طرف حکومت نظامي توقيف مي شدند و مامورين فرمانداري نظامي و پليس هر جا دستشان مي رسيد فعالين حزب را به زندان مي افکندند.

    از نظر تناسب نيروهاي طبقاتي نيز نهم اسفند حکايت از پيدايش مرحله جديدي مي کرد و آن اين که در اين روز بازار تهران هم ديگر به طور در بست مدافع مصدق نبود. بازار مدتي بلاتکليف ماند که حرف مصدق را بپذيرد و يا حرف کاشاني و بهبهاني را!

    "باختر امروز" وضع بازار را در فرداي نهم اسفند به شرح زير توصيف مي کند:

    "بازار تهران وضع متشنجي داشت و مردم همه در يک حالت انتظار آميخته با اضطراب به سر مي بردند. مقارن ساعت 10 قسمتي از بازار بسته شد. شايع شد که سران اصناف براي اتخاذ تصميم ساعت سه بعد از ظهر جلسه اي تشکيل خواهند داد و اعلاميه اي مبني بر پشتيباني از دولت مصدق خواهند داد.

    چون اصناف و تجار تصميمي نگرفته بودند دائما تلفني از باختر امروز جوياي نظر مجلس و دولت بودند. مي گفتند به ما خبر قطعي بدهيد تا تکليف خود را فهميده براي پشتيباني از مصدق دست به مبارزه بزنيم." [1]

    يکي از ويژگي هاي مهم توطئه نهم اسفند که تناسب نيروهاي سياسي را بيان مي کرد به ميان آمدن علني پاي برخي از رهبران مذهبي به سود شاه بود. چنان که مي دانيم آيت الله کاشاني در سي ام تير 1331 در صف مقابل قوام السلطنه قرار گرفت و نقش قاطعي در دفاع از مصدق ايفا کرد. در ماه هاي بعد نيز با وجود مخالفت با مصدق از شرکت در توطئه هاي ضد او خودداري مي کرد. اما اينک توطئه گران موفق شده بودند پاي آيت الله کاشاني و به ويژه بهبهاني را علنا به ميان بکشند و خود را به جناح مذهبي متکي نشان دهند. در روز نهم اسفند بهبهاني در جلو کاخ مرمر روي دست کودتاچيان سخنراني مي کرد و آيت الله کاشاني در اين يک روز سه نامه و اعلاميه در ارتباط با توطئه منتشر کرد. دو نامه و اعلاميه در دفاع آشکار از شاه و به قصد جلوگيري از سفر وي بود و مردم را به تظاهرات به سود شاه دعوت مي کرد.

    در يکي ازنامه ها آيت الله کاشاني مي نوشت:

"مردم! برادران ديني! هموطنان!

    با تقدير از احساسات ميهن دوستي مردم از همه خواهانم که با نمايندگان مجلس و علما و روحانيون و ساير طبقات همکاري نموده و متفقا درخواست تجديد نظر در تصميم اعليحضرت ... که منتهي به آشفتگي اين کشور و باعث ندامت مي شود بالاتفاق جلوگيري نمايند.

    سيدابوالقاسم کاشاني " [2]

    تنها ديروقت روز نهم اسفند، زماني که ديگر مصدق از منزل فرار کرده و کودتا شکست خورده بود ولي اوباش هم چنان منزل او را غارت مي کردند آيت الله کاشاني حاضر شد نماينده اي پيش آنان بفرستد و دستور دهد که دست از ادامه غارت بردارند.

    آيت الله کاشاني نوشته بود:

       "برادران عزيز مسموع شد عده اي به در خانه جناب آقاي دکتر مصدق حمله نموده اند. خواهشمندم متفرق شويد و از تعرض خودداري نمايند. جناب آقاي موسوي را براي ابلاغ اين مطلب فرستادم.

سيدابوالقاسم کاشاني " [3]

      ولي بايد توجه داشت که جدايي آيت الله کاشاني از مصدق به معناي جدايي همه روحانيت از نهضت ملي ايران نبود. بسياري از روحانيون مبارز تا پايان نهضت ماندند. از جمله آقايان انگجي، ميلاني، زنجاني و ديگران که در مجلس بودند و تا آخر عهد خود را نشکستند.

    يکي از مهم ترين نتايج توطئه نهم اسفند نزديک کردن مجدد حزب توده ايران به مصدق بود. حزب توده ايران به رغم سردي مناسبات که پيش مي آمد هربار که وضع مصدق متزلزل مي شد به دفاع از او برمي خاست. در نهم اسفند نيز، زماني که خبر توطئه در شهر پيچيد مبارزين توده اي در زير ضربات "مامورين انتظامي" به خيابان ها آمدند و به سود مصدق و عليه دربار به تظاهر پرداختند.

    "روزنامه کيهان" درباره تظاهرات توده اي ها و رفتار مامورين انتظامي با آنان از جمله نوشته بود:

"عناصر افراطي چپ {!!} در ميدان توپخانه جمع شدند... جمعيت زيادي گرد آمد... مامورين انتظامي دخالت کردند... هرکس از آن ها که به دست مي آمد از طرف پاسبان ها و جمعي که

 نزديک ايشان بود {يعني کودتاچيان} شديدا" مضروب شدند به طوري که خون از سر و روي آنان جاري گرديد...}

    عمال امپرياليسم و دربار، واقعا" به توده اي ها رحم نمي کردند. دفاع آن ها از مصدق با شديدترين و خشن ترين حملات پاسخ داده مي شد. با اين حال توده اي ها در حالي که خون از سر و رويشان مي ريخت از مصدق دفاع مي کردند.

    نهم اسفند نقطه عطف قطعي شد در مناسبات حزب توده ايران و مصدق.

    از آن پس حزب توده ايران با وجود روش بي نهايت ناجوانمردانه سازمان هاي هوادار جبهه ملي، قاطع تر از هميشه در کنار مصدق قرار گرفت.

    نهم اسفند امکانات وسيعي را که براي پيروزي کودتا در شهرستان ها وجود دارد نشان داد. در واقع در آن روز همه شهرستان ها عملا در دست کودتاچيان بود و اگر صداي راديوي تهران در مي آمد که مصدق سرنگون شد، کار شهرستان ها تمام بود. شهرستان ها تازه دو روز بعد به حرکت در آمدند.

    مصدق طي دو سال حکومت خود نتوانسته بود پايه هاي قدرت دربار و ملاکين را در شهرستان ها متزلزل کند و براي ابراز اراده توده مردم روزني بگشايد.

    آخرين نکته اي که درباره نهم اسفند بايد گفت اين است که اين توطئه به رابطه دربار و مصدق، و آمريکا و مصدق به شدت لطمه زد. مصدق از آن پس در برابر شاه آشکارتر از گذشته ايستاد، و در مورد آمريکا، با آن که هنوز اميدهايي داشت در برابر کساني نظير هندرسن سفير وقت آمريکا جبهه گرفت. خود هندرسن به برخي از نزديکانش گفته بود:

    "ممکن است در هر لحظه دولت ايران از آمريکا تقاضاي احضار او را بکند." [4]

    اين مطلب را سال ها بعد ايدن نيز در خاطراتش از قول آيزنهاور بيان داشت و نوشت:

    "رئيس جمهور گفت که بر سر مداخلات هندرسن بر سرهواداري از شاه موقعيت او نزد مصدق بسيار ضعيف شده است و امکان قطعي دارد که گذرنامه اش را به دستش بدهند و روانه اش کنند." [5]

    متاسفانه اين اتفاق نيفتاد. مصدق جرات نکرد که اين چنين قاطع عمل کند. سفير توطئه گر آمريکا و همه عمال جاسوسي آن کشور در ايران ماندند و سرانجام حکومت ملي او را سرنگون کردند.

 

10. از نهم اسفند سال 1331 تا 25 مرداد 1332

    شکست توطئه نهم اسفند به هيچ وجه به معناي پيروزي نهايي نهضت ملي ايران نبود بلکه آغاز مرحله قطعي نبرد روياروي نهضت ملي ايران با امپرياليسم و عمال آن بود. در نهم اسفند پرده هاي ملاحظه و تعارف دريده شد. جايي براي آشتي نماند. به دستور مصدق عده زيادي از امراي توطئه گر ارتش و سران اوباش توقيف شدند. با سخنراني افشاگرانه مصدق مساله دربار و دخالت هاي ناروايش به سود امپرياليسم انگليس در ميان توده مردم مطرح گشت. با آن که مصدق اسم آمريکا را نمي برد نفرت نسبت به امپرياليسم آمريکا اوج مي گرفت. 29 فروردين ماه 1332 در شيراز مردم به اداره اصل چهار ترومن هجوم برده آن را در هم کوبيدند. در تظاهرات ضدآمريکايي که رفته رفته اوج مي گرفت حوادث شيراز نقطه عطفي بود و نشان مي داد که چهره کريه آمريکاي جنايت کار براي بخشي از هواداران مصدق نيز شناخته مي شود و مبارزه ضد آمريکايي که حزب توده ايران چند سال متوالي به تنهايي آن را پيش مي برد به ساير نيروهاي ملي نيز سرايت مي کند.

مصدق در همان شبي که توطئه شکست از مجلس خواست که تکليف کار را يک سره کند:

    يا او حکومت مي کند يا شاه.

    اين مساله اگر در آن لحظه بحراني که توطئه شکسته و مردم به شدت عليه دربار خشمگين بودند حل مي شد، ترديدي نبود که کار به زيان دربار خاتمه مي يافت.

    متوليان مجلس پا درمياني کرده پيشنهاد کردند که کميسيوني به اختلاف شاه و مصدق رسيدگي کند. اين کميسيون از 8 نفر تشکيل شد که امثال بقايي و مکي نيز عضو آن بودند و براي اين که فعلا مصدق را راضي کرده حل مساله را به تعويق اندازند بخشي از خواست هاي مصدق را علي الحساب پذيرفتند. در اين کميسيون اصول مورد اختلاف قانون اساسي که به علت دو پهلو بودن هم به سود سلطنت مطلقه و هم به سود مشروطه تعبيرپذير بود و در حکومت پهلوي همواره به سود سلطنت مطلقه تعبير شده بود بررسي شد و طرحي متضمن تغيير اين اصول به سود مشروطه تهيه شد که اگر به تصويب مجلس مي رسيد و در عمل اجرا مي شد شعار مصدق که شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت اجرا مي گرديد.

    اما دربار و امپرياليست هاي حامي آن قصد آن نداشتند که بر چنين چيزي تن در دهند. سلطه امپرياليسم در ايران تنها به دست حکومت ديکتاتوري وابسته مقدور مي شد. عمال امپرياليسم و ارتجاع در مجلس از تصويب طرح جلوگيري کردند. حتي عده اي از کساني که طرح را خود تدوين و امضا کرده بودند حاضر نشدند که از تصويب بگذرد.

    مبارزه ضد درباري که در روزهاي پس از نهم اسفند به کوچه و خيابان کشيده شده بود، پس از تدوين اين طرح و وعده تصويب آن از طرف اطرافيان مصدق به مجلس کشانيده شد.

خود مصدق و سازمان هاي وابسته به جبهه ملي اعلاميه دادند که مردم دست از تظاهرات بردارند. حزب توده ايران که بازي هاي درباريان را باور نمي کرد از طرف هواداران مصدق مورد شديدترين هجوم ها قرار مي گرفت. تظاهرات ضد شاه از طرف "مليون" سرکوب مي شد. "باخترامروز" در شماره 13 اسفند ماه ادعا مي کرد:

    "مبارزات ضد درباري عناصر افراطي مورد حمايت مردم نيست. زيرا هدف آن ها مخالفت با نهضتي است که به هيچ وجه با مباني مشروطه مغايرت ندارد.

    انتظار اين که مردم اين عناصر را در مبارزه ضد سلطنتي تقويت کنند مادام که هدف مبارزه ساقط کردن رژيم مشروطه باشد بي مورد است." [6]

    براساس مذاکرات پشت پرده و در برابر وعده حل مسايل، مصدق عده زيادي از سران توطئه و از جمله سرلشکر زاهدي را از توقيف آزاد کرد و امکان داد که محافل توطئه گر اغتنام فرصت کرده و با کشاندن بحث و جدل به جلسات مجلس و با دست زدن به انواع بازي هاي پارلماني وقت بگذرانند. اقليت هوادار دربار در مجلس از شرکت در جلسات خودداري مي کرد و هربار که جلسه علني تشکيل مي شد با يک تحريک کار را به زد و خورد کشانده مجلس را تعطيل مي کرد.


 


 ادامه داردراه توده

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                  بازگشت

 


 باختر امروز، 10 اسفندماه 1331[1]

  روزنامه کيهان، 9 اسفند ماه 1331[2]

 روزنامه کيهان، 9 اسفند ماه 1331 بعدها که فهرست حمله کنندگان به منزل مصدق منتشر شد اسامي افراد زيرين در آن فهرست ديده مي شد:

    "شعبان جعفري (بي مخ)، طيب حاج رضايي، احمد عشقي، مسحن محرر، سرهنگ نقدي، سرگرد خسرواني و ..." مراجعه کنيد به روزنامه اطلاعات ، 10 مرداد ماه 1332[3]

 نيوزويک، نقل از خواندنيها، 19 اسفندماه 1331[4]

 خاطرات ايدن، چاپ ياد شده ، صفحه 299[5]

 باختر امرزو، 13 اسفند ماه 1331[6]