راه توده                                                                                                                                                         بازگشت

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

23 تیر

خیابان های مرکزی تهران

صحنه خونین ترین تظاهرات

 

 دربار و انگلیسی ها نقشه دقیق و خونینی را پیاده کردند. بخشی از رهبری و اعضای حزب این رویداد خونین و شکار خیابانی توده ای ها را به حساب دولت مصدق گذاشتند و بخشی خلاف این نظر داشتند. شخص مصدق ارزیابی دقیقی از حادثه ارائه داد و کابینه را از نوکران شناخته شده دربار خانه تکانی کرد و سرلشکر زاهدی و سرلشکر بقائی از وزارت کشور و ریاست شهربانی برکنار شدند. امیرعلائی یکی از چهره های ملی و طرفدار جنبش به حکم مصدق وزیر کشور شد. امیرعلائی، در حالی که دوران کهولت را می گذراند، در آستانه انتخابات مجلس پنجم در جمهوری اسلامی، به صف قربانیان قتل های زنجیره ای پیوست. یکبار نیز او را هنگامی که کنار خیابان ایستاده بود، زیر یک وانت بار سفید رنگ امنیتی گرفتند، که علیرغم صدمات بسیاری که به وی وارد شد جان به سلامت بُرد. اما بار دوم کار را تمام کردند. ریشه های انگلیسی قتل های زنجیره ای و وابستگی های مشکوک تیم های ترور در جمهوری اسلامی را از اینجاها باید دنبال کرد. 

 

 

فصل سوم

 

3. به سوی سی ام تیر 1331

الف ـ آرایش نیروهای سیاسی پس از 23 تیر

 

    حادثه 23 تیر دو اثر مهم در صف بندی نیروها داشت. نخست این که روند اصلاح و تکمیل مشی درست انقلابی را در حزب توده ایران با دشواری مواجه ساخت و پلی را که می رفت میان حزب توده ایران و مصدق بسته شود شکست. دوم این که شکاف داخل جبهه ملی ایران را بزرگ تر کرد و مصدق را بیش از پیش متوجه خطری ساخت که درون او را تهدید می کند.

    23 تیر بحث تند و داغی در درون حزب ما برانگیخت. این بحث از ماه ها پیش جریان داشت و موضوع اصلی آن ماهیت جبهه ملی و دولت مصدق بود. اکثریت رهبری حزب و عده ای از مسئولین حزبی تنها جنبه های منفی سیاست جبهه ملی و دولت مصدق را ملاک می گرفتند، جناح گوناگون درون جبهه را تشخیص نمی دادند و از آن جا که مصدق نخست وزیر بود و موافق قانون اساسی ایران و ریاست قوه مجریه را داشت هر جنایتی که در کشور اتفاق می افتاد به حساب او می گذاشتند و به واقعیت حکومت دو گانه توجه نداشتند  بخش دیگری از رهبری حزب و کادرهای حزبی نظریاتی ابراز می داشتند که هسته های صحیح داشت. آن ها ضرورت حمایت از موضع گیری های ضد امپریالیستی دکتر مصدق را توصیه می کردند.

    پلنوم چهارم کمیته مرکزی حزب توده ایران (پس از کودتای 28 مرداد و در خارج از کشور) ضمن بررسی این مساله به این نتیجه رسید که عده ای از کادرها "از همان ابتدا نظریاتی ابراز داشتند که هسته صحیحی داشت"، به علاوه:

    "چند ماه پس از خروج از زندان(فرار تاریخی رهبری حزب از زندان قصر) بین رفیق کیانوری و سایر رفقای هیات اجرائیه مقیم ایران اختلاف نظری درباره روش نسبت به جبهه ملی و مصدق بروز کرده است. به طور کلی نظر رفیق کیانوری در این زمینه در جهت مثبتی سیر می کرده و نیز طبق گزارش سیاسی هیات اجرائیه مسلم است که این رفیق در تحلیل حادثه 23 تیر درک صحیح تری داشته است.[1]"

    طراحان جنایت 23 تیر این اختلاف نظر را که در مشی حزب و مندرجات مطبوعات حزبی منعکس بود، در نظر گرفته بودند. حساب آن ها این بود که با انجام این جنایت و انداختن آن به گردن مصدق آب بر آسیاب نظریات نادرست خواهند ریخت. در عمل نیز چنین شد. اکثریت هیات اجرائیه حادثه 23 تیر را به حساب مصدق گذاشت و نتوانست ماهیت واقعی آن را درک کند. رفیق کیانوری که حادثه 23 تیر را درست تحلیل می کرد و آن را توطئه امپریالیستی علیه حزب ما و مصدق می دانست تنها ماند. گرایشی که به سوی اجرای مشی پخته تر و در جهت اتحاد نیروهای ضدامپریالیستی در هیات اجرائیه پدید آمده بود پس از 23 تیر برای مدتی عقب زده شد. و این یکی از پیروزی های بزرگ حادثه سازان 23 تیر است.

    اما مصدق که خود از کم و کیف کارها و عدم دخالتش در این جنایت اطلاع کامل داشت، حادثه را بالنسبه درست تحلیل کرد. او سرلشکر زاهدی را از وزارت کشور بیرون راند[2] و کوشید مردم را متوجه کند که خود او در این جنایت دست نداشته و نظامیان بدون دستور و اطلاع او تیراندازی کرده اند[3]. مصدق با کنایه، شاه را مسئول دانست و گفت که سرلشکر بقایی تحت فشار دربار و بنا به توصیه شاه به ریاست شهربانی منصوب شده بود.

   مصدق گفت:

  "عمال انگلیس در مجلس، عمال انگلیس در دولت، عمال انگلیس در جامعه، عمال انگلیس در دربار ـ همه جا وجود دارند.[4] " *

    اما دکتر مصدق نمی دید و یا نمی توانست ببیند که همه جا دوش به دوش عمال انگلیس، عمال امپریالیسم ها و آمریکا هم مشغول دسیسه چینی و خرابکاری بودند.

 

ب ـ اخراج کارشناسان و کارمندان انگلیسی از صنایع نفت

    با وجود حادثه جنایت بار 23 تیر1330، هریمن وارد تهران شد و مورد استقبال گرم قرار گرفت و میانجی گری پرتلاشی را میان مصدق و دولت انگلیس آغاز کرد. مذاکرات و فعالیت هریمن در این زمینه بیش از دو ماه طول کشید و دراین مدت طولانی هریمن بارها با مصدق ملاقات خصوصی داشت و در تهران و لندن با مقامات دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مذاکره کرد. اما نتیجه ای حاصل نشد. به طوری که بعدها معلوم شد در این زمان انگلیسی ها هنوز حاضر به تقسیم نفت ایران و شریک کردن آمریکایی ها در آن نبوده اند. به عقیده ترومن مشکل در این جا بوده و گرنه به نظر او موافقتی حاصل می شد.

    ایدن که چند ماه بعد وزیر خارجه انگلیس شد در خاطراتش می نویسد که او و چرچیل در پاییز 1330 وقتی مصدق در آمریکا بوده برای نخستین بار پیشنهاد تقسیم نفت ایران را به آمریکایی ها داده اند و هریمن که نماینده آمریکا بوده گفته است که اگر این پیشنهاد را در تابستان داده بودید ممکن بود "وضع رضایت بخش تری " پدید آید.  

ایدن می نویسد:

 " آمریکایی ها از ما پرسیدند چه راه حل دیگری را ما { انگلیسی ها} عملی و قابل قبول می دانیم. آن وقت من پیشنهاد خودمان را برای شریک کردن آمریکایی ها { در بهره برداری از نفت ایران } مطرح کردم.    

      آقای هریمن معتقد بود که اگر پیشنهاد در تابستان مطح شده بود {یعنی وقتی که هریمن میانجی بود ـ جوانشیر} امکان داشت که در طرز تفکر ایرانی ها اثر بگذارد و به وضع رضایت بخش تری منتهی شود. من نیز براین عقیده بودم.[5] "

    ولی انگلیسی ها در تابستان 1330، زمانی که هریمن میانجی بود هنوز حاضر به تقسیم نفت ایران با آمریکایی ها نبودند و به نیروی خود در هیات حاکمه ایران غره بوده، امید داشتند که مصدق را سرنگون کرده و با جانشین او قراری، حدود قرار آمریکا با عربستان سعودی بگذارند.

    میانجی گری هریمن با شکست رو به رو شد. اما مصدق از این شکست نتایج لازم را برای خودش گرفت. او متوجه شد که آمریکا و انگلیس توافق نظر ندارند و لذا امکان دارد که فشار بیشتری به شرکت سابق نفت وارد آورد. به احتمال قریب به یقین او در این مورد نظر هریمن را جلب کرده و یا لااقل مزه دهن او را فهمیده بود.

    با این حساب مصدق در اول مهرماه 1330 دستور اخراج کارمندان انگلیسی نفت را داد. آخرین کارمند انگلیسی روز 11 مهرماه 1330 خاک میهن ما را ترک گفت. این پیروزی بزرگی برای جنبش ملی ایران و به طورکلی ملل خلیج فارس بود. حزب توده ایران با وجود جو تفرقه و نفاق پس از 23 تیر این اقدام دولت مصدق را به طور کامل مورد حمایت قرار داد.

قطع مذاکرات با شرکت سابق نفت و اخراج کارمندان انگلیسی از ایران تناسب قوای نوینی را به وجود آورد. محافل درباری و وابسته به استعمار انگلیس به طور آشکارتری علیه مصدق برخاستند. و مساله سقوط کابینه را مطرح کردند. شکاف درونی جبهه ملی نیز تشدید شد و جناح سازشکار بیش از پیش از مصدق فاصله گرفت و در عوض حزب توده ایران و اردوگاه سوسسیالیستی به مصدق نزدیک تر شد. پاییز 1330 می رفت تا پلی که در 23 تیر شکسته بود از نو بسته شود.

    خلاصه جریان وقایع از این قرار است.

    17 شهریور ماه گروهی از نمایندگان درباری انگلیس مجلس شورا طی نامه ای خطاب به رئیس مجلس تشکیل اقلیت مخالف دولت را اعلام و اظهار داشتند:

    "تا زمانی که محیط آزاد خالی از هرگونه ارعاب به وجود آید از شرکت در جلسات مجلس خودداری خواهند کرد.[6] "

    اقلیت كه جاسوسان سرشناسی چون جمال امامی، دولتشاهی و پیراسته در راس آن بودند، امیدوار بود که با ایراد فشار به دولت مصدق او را وادار به تسلیم و یا ساقط کند. اقلیت طلب می کرد که مصدق از قانون 9 ماده ای طرز اجرای ملی شدن ـ یعنی در واقع از اصل ملی شدن دست بکشد و به طریقی با شرکت نفت کنار بیاید. دستاویز تبلیغاتی این جناح جاسوس و

خادم شرکت نفت این بود که اگر غیر از این باشد کشور "کمونیستی" می شود. به علاوه "مردم" منتظر درآمد نفت اند. باید هر چه زودتر مساله را حل کرد.

    امامی می گفت:

    "چرا ریشه حزب توده را نمی کنید؟ این تنها من بودم که ده دفعه در این مجلس هی گفتم و داد زدم که چرا ریشه اش را نمی کنید، ... حالا اوضاع طوری شده که حزب توده بیاید و مسلط شود...

    شنیده ام این اواخر رادیوی مسکو از جناب آقای دکتر مصدق تعریف می کند و ایشان را وطن پرست می داند. می دانید مفهوم وطن پرستی در قاموس رادیو مسکو یعنی چه؟

    ...آنچه من می بینم این مملکت چهار نعل به سوی کمونیسم و انقلاب کمونیستی می رود.[7]"

    درست در همین زمان روزنامه فیگارو چاپ پاریس خبر می داد:

    "انگلیس ها منتظر یک تحول ناگهانی در ایران هستند. برای جانشین مصدق فقط نام دو نفر: سیدضیا و قوام السلطنه در میان است.[8] "

    اما بستر کمیسیون اقلیت ارتجاعی مجلس کم تر از یک ماه دوام آورد. حوادث به زیان آنان کار می کرد. مصدق با روش قاطعی که در این مورد به کاربرد صف مخالف را به سرعت شکست. بیرون راندن کارمندان انگلیسی شرکت نفت، موج بزرگ هواداری از مصدق را به وجود آورد و او با استفاده از این فرصت روز چهارم مهرماه که مخالفین مجلس را تعطیل کرده بودند به میان مردم آمد و گفت مجلس همین جاست و نه آنجایی که گروهی مخالف مصالح مملکت جمع شده اند. در این وقت استعمارانگلیس اختلاف با ایران را با شورای امنیت مراجعه کرده بود و مصدق آمادگی خود را به دفاع از منافع ایران در این مجمع بین المللی اعلام می داشت. این وضع آخرین مقاومت مخالفین را در این لحظه از میان برد. ساقط کردن مصدق در این لحظه مقدور نبود. لذا مخالفین به مذاکراتی که مصدق می بایست در آمریکا داشته باشد دل بستند و از او خواستند که در همان آمریکا مساله نفت را در خارج از چارچوب اصل ملی شدن فیصله دهد. اصرار اقلیت این بود:

    "یک ماده واحد بگذرانیم و اختیاراتی بدهیم و به آقای دکتر مصدق که حالا که می روند (به آمریکا) این مطلب را از طرف ملت ایران به هر نحوی هست خاتمه دهند.[9] "

خواجه نوری سناتور خائن و "روانشناس" به مصدق توصیه می کرد:

    "در برابر معضلات باید روی مماشات داشت و نه گردن شقی! هرحقی را با نرمی و منطق ملایم بهتر می شود به حریف زورمندتر از خود قبولاند تا با خشکی و قلدری.[10]"

    در این موقع یعنی در آغاز پاییز 1330 مصدق تا حدود زیادی جای خود را در حکومت محکم کرده بود. آن حالت عدم اعتماد به نفس و متزلزلی که مصدق در آغاز کار دچارش بود جای خود را تا حدود زیادی به اعتماد و امید داده و متقابلا" محافل درباری و امپریالیستی را متوجه ساخته بود که دولت مصدق را نمی توان به این آسانی سرنگون کرد. حالا دیگر مصدق ترس ترور و اجبار به تحصن در مجلس، حادثه خونین 23 تیر، چندین مذاکره بسیار دشوار با هیات های نمایندگی شرکت نفت و میانجی گری طولانی هریمن را پشت سر گذاشته، امثال زاهدی را از کابینه بیرون انداخته و با اطمینان نسبی به آینده می نگریست.

این وضع دربار و محافل امپریالیستی را نگران می کرد. شاه از همان تابستان 1330 احساس کرد که با دشمنی قوی درگیر است و مبارزه ای طولانی در پیش دارد. او و مشاورینش همان زمان تصمیم گرفتند علاوه بر نیروهای مسلح موجود که در دست شاه    است نیروی ویژه ای تحت عنوان گارد جاویدان تشکیل دهند. سرگرد فردوست به فرماندهی گارد جاویدان منصوب شد و ماموریت یافت که افسران مورد اعتماد را در هر واحد نظامی که باشند دست چین کند و در نقاط مختلف کشور به استخدام سربازان داوطلب بپردازد. این نیرو در آغاز سال 31 آماده خدمت بود. سازمان افسری حزب توده ایران از همان آغاز افسرانی را مامور خدمت در این واحد کرد که در آینده نقش ارزنده ای به سود جنبش انقلابی ایران ایفا کردند.

    امپریالیسم آمریکا نیز از وضعی که در ایران پیش آمده بود نگرانی فزاینده ای داشت.

انحصارات آمریکایی در آغاز امیدوار بودند که مساله نفت را با قرارداد جدید 50- 50 به سود خود حل کنند. اما گسترش مبارزات ملی در ایران این امید را به یاس مبدل کرد. میانجی گری هریمن بی نتیجه ماند و آمریکایی ها احساس کردند که وضع دشواری در پیش دارند.

    کرمیت روزولت رئیس شعبه خاورمیانه سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا ـ سیا ـ (که بعدها فرمانده عملیات کودتای 28 مرداد شد) نگرانی محافل آمریکایی را در آن روزها این طور توضیح می دهد:

    "اوایل سپتامبر (نیمه شهریور 1330) به نصرالله انتظام سفیر ایران در واشنگتن که به طور کامل وفادار شاه بود تلفن زدم. به دیدارش رفتم... این نخستین ملاقات ما بود...

    ما هر دو از آنچه در ایران می گذرد نگران بودیم و تصور روشنی از اوضاع نداشتیم... به سفیر گفتم: راستش از آنچه رفقای من از ایران و یا همکاران دولتیم در این جا گزارش می دهند نمی توانم تصور روشنی از آنچه می گذرد بسازم. آیا شما می توانید چیزی بگویید که قوت قلبی بدهد...

    لبخند تلخی زد و گفت:

در بهترین حالت وضع دشواری است. خواهش می کنم آنچه می گویم پیش خودتان بماند... نخست وزیر مصدق دارد قدرت و اعتماد کسب می کند... اما من نسبت به منویات او درباره شاه بی اعتمادم ... مصدق دیر یا زود به آلتی در دست دشمنان ایران بدل خواهد شد... [11]"

    روزولت نتیجه می گیرد:

    "خرسند بودن از این که باورهای شخصیم توسط یک ایرانی زیرک تایید می شد.[12]"

    این ملاقات محرمانه جاسوس حرفه ای آمریکا با سفیر شاه در واشنگتن و توافق نظر آن ها درباره مقابله با جنبش انقلابی ایران و حکومت مصدق، بسیار چیزها را روشن می کند. آنچه این جا گفتنی است این که از شهریور 1330 در سازمان ها ی دولتی آمریکا نگرانی از مصدق پدید آمده بود و رشد می کرد و آنان از همان زمان وارد تماس هایی با مخالفین مصدق شده بودند.

    این وضع در مشی نیروهای سیاسی وابسته به آمریکا منعکس می شد. جناح راست جبهه ملی از مصدق فاصله می گرفت. انواع بهانه ها عنوان می شد اما در واقع بهانه گیری ها از "نگرانی های" پشت پرده آب می خورد. تنگ نظری ها و خودخواهی های حقیر برخی از رهبران ملی هم به اختلافات اساسی اضافه می شد  و به دشمنان ملت امکان می داد که تفرقه را دامن زنند. برای مثال می توانیم از قهر مکی که چرا به حد کافی مورد احترام قرار نگرفته یاد کنیم.

    نظیر این نوع چیزهای به ظاهر کوچک و در واقع زیاد بود و محافل درباری حداکثر کوشش را به کار می بردند تا شکاف داخل جبهه ملی را تشدید کنند، به ویژه آیت الله کاشانی را از مصدق جدا کنند و به سوی خود بکشند.

در مقابل این جریان ضدانقلابی که مرتجعین  و سازشکاران وابسته به امپریالیسم را در اتحاد ضد مصدقی به هم نزدیک می کرد، حزب توده ایران و اردوگاه سوسیالیسم به مصدق نزدیک می شدند. در مطبوعات کشور خبرهای مکرری از مراجعه کشورهای سوسیالیستی برای خرید نفت ایران و دفاع مقامات رسمی و مطبوعات کشورهای سوسیالیستی از ملی شدن نفت چاپ می شد. به ویژه زمانی که انگلستان به شورای امنیت مراجعه کرد محافل شوروی از همان ابتدا به سود ایران موضع گرفتند.

 

 

   ادامه دارد

 

 فرمات PDF :                                                                                                                            بازگشت

 

 


 ـ قطعنامه پلنوم چهارم کمیته مرکزی حزب توده ایران، بایگانی مرکزی حزب [1]

 ـ 13 مردادماه 1330 مصدق امیرعلایی را به وزارت کشور منصوب و به مجلس معرفی کرد [2]

 ـ . سخنرانی مصدق در جلسه 17 شهریور 1330 مجلس، روزنامه رسمی کشور، 4 مهرماه 1330[3]

 ـ همان سخنرانی، روزنامه رسمی کشور، مهرماه 1330 *. حزب ایران وابسته به جبهه ملی کتابی تحت عنوان برای آگاهی نسل جوان منتشر کرده که هدف از آن در واقع پنهان کردن حقایق از نسل جوان است. درباره واقعه 23 تیر حتی یک کلمه اشاره نکرده و راجع به فعالیت خرابکارانه هریمن هنوز هم با احساس محبت نسبت به امپریالیسم آمریکا می نویسد:

    "پس از چندماه گفت و گو بین ایران و انگلیس و پا درمیانی آوریل هریمن نماینده آمریکا، دولت انگلیس اصل ملی شدن نفت را به رسمیت شناخت و به دنبال آن میسیون استوکس برای رفع اختلاف به ایران آمد. اما به دلایل مفصل {!!} مذاکرات شکست خورد که اکنون جای بحث آن نیست {!!}." ، کتاب یاد شده، ص 26.

درآخرین لحظاتی که این کتاب زیر چاپ بود از طرف مقامات مسئول دولتی اعلام شد که ابوالفضل قاسمی دبیر کل حزب ایران عامل ساواک بوده است. قاعدتا" نیاز بیشتری به توضیح نیست [4]

 ـ خاطرات ایدن، ترجمه کاوه دهگان، تهران، نشر اندیشه، صفحه 289[5]

 ـ . روزنامه رسمی کشور، 4 مهرماه 1330[6]

 ـ مذاکرات مجلس، 2 مهرماه 1330، روزنامه رسمی کشور، شماره 10، مهرماه 1330[7]

 ـ خواندنیها، 30 شهریور ماره 1330[8]

 ـ پیشنهاد آقا رضا رفیع وکیل درباری مجلس در جلسه 11 مهرماه 1330، روزنامه رسمی کشور، 25 مهرماه 1330[9]

 ـ سخنرانی سناتور خواجه نوری در سنا، روزنامه رسمی کشور، 16 مهرماه 1330[10]

 ـ کرمیت روزولت، ضربه متقابل، نبرد برای کنترل ایران، چاپ شرکت کتاب مک گراویل، نیویورک 1979،متن انگلیسی، ص99و 100[11]

 ـ همان جا [12]