راه توده                                                                                                                                                        بازگشت

 

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

 

فصل سوم

 

28 مرداد

جدال شاه و ارتش

با جنبش پراکنده ملی

  

 

6 – از سی ام تیر تا کودتای نافرجام شهریور –  مهر 1331

    پس از سی ام تیر ماه نفرت مصدق از امپریالیسم انگلیس بازهم بیشتر شد. او طی دو ماهه مرداد شهریور31 چندین ضربت کاری به انگلستان وارد آورد: بانک شاهنشاهی انگلیس پس از 63 سال فعالیت خرابکارانه تعطیل شد، مواضع عمال بریتانیا در مجلس تا حدود زیادی آسیب دید، عده ای از افسران ارشد نزدیک به انگلستان از کارهای حساس برکنار شدند، صحبت قطع ارتباط با انگلستان رفته رفته سرزبان ها افتاد.

    در مناسبات با امپریالیسم آمریکا نیز مصدق پس از سی ام تیر ماه کمی خشن تر شد.

دخالت مستقیم و علنی هندرسن، سفیر آمریکا در تهران، در حوادث تیر ماه، مصدق را نسبت به او به حدی خشمگین کرده بود که شایعه فرا خواندن و یا حتی اخراج او از تهران به روزنامه ها راه یافت. گفته می شد ممکن است مصدق پس از به دست گرفتن زمام امور ارتش به کار مستشاران آمریکایی در ایران پایان دهد. با این که، این فقط یک شایعه بود، حزب توده ایران از چنین احتمالی استقبال می کرد. "بسوی آینده" می نوشت که مصدق ممکن است به کار مستشاران آمریکایی پایان دهد ولی شاه با تمام قوا برای ایفای آن ها می کوشد.[1]

اقدامات ضد آمریکایی مصدق بسیار با احتیاط و محدود بود. مصدق از استراتژی دور برد خود دست نمی کشید، حاضر نبود بپذیرد که امپریالیسم آمریکا در مجموع خویش دشمن ایران

و دشمن شماره یک ایران است. او در عین حال که از روش کسانی مانند هندرسن سفیر آمریکا در ایران ابراز عدم رضایت می کرد امیدوار بود که افراد دیگری در آمریکا پیدا شوند که به ملی شدن نفت ایران کمک کنند. مصدق در این زمان به شرکت آمریکایی سیتز سرویس دل بسته بود. آ لتون جونز رئیس این شرکت انحصاری که در عین حال رئیس هیات مدیره انجمن نفت ایالات متحده آمریکا بود بلافاصله پس از سی ام تیر از طرف مصدق برای "کمک و راهنمایی جهت به کار انداختن صنایع نفت ایران" به کشور ما دعوت شد. وی در آغاز شهریور ماه 1331 به ایران آمد و چند هفته در کشور ما ماند و به آبادان سفر کرد، و وعده میانجی گری داد.

    کوشش های امثال جونز برای انحصارات امپریالیستی نفت جنبه فرعی و غیرجدی داشت. کارتل نفت می خواست مساله را به سوی خود و در چارچوب امتیازهای استعماری موجود در خلیج فارس حل کند. بنابراین در پشت پرده حوادث دیگری می گذشت. لندن و واشنگتن به طور مداوم در تماس بودند. مبارزه مردم ایران در سی ام تیر، گسترش شعارهای ضد آمریکایی و ضد سلطنتی و مقاوم تر شدن مصدق آنان را به این نتیجه می رسانید که باید لحن خود را علیه او شدیدتر کنند و مساله نفت را، نه با خود مصدق بلکه با جانشین او حل نمایند. آن ها می کوشیدند این نظر و عقیده خود را به همه محافل ارتجاعی و سازشکار ایران و خاورمیانه بفهماند تا روح مقابله و مخالفت با مصدق بیش از پیش تشدید شود.

    روز 5 شهریور سفیر آمریکا و کاردار سفارت انگلیس در تهران پیش مصدق رفتند و پیام مشترک رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلیس (ترومن و چرچیل) را به او دادند. این پیام با این روح و به این قصد تنظیم شده بود که مصدق نتواند آن را بپذیرد ولی بفهمد که در برابر نوعی اولتیماتوم قرارگرفته و همین است و بس!

مصدق این مطلب را درک کرد. او طی اعلامیه ای که برای خبرنگاران خواند ضمن رد پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس گفت:

    "پیام نشان می دهد که اولیای امور انگلستان در لفافه عبارات تازه، عینا و بلکه شدیدتر همان مقاصد سابق خود را دنبال می کنند...

    راه حلی که در این پیام پیشنهاد شد... به مراتب از راه حل های سابق شدیدتر و غیرعملی تر است... می خواهند مساله داخلی را ... به صورت اختلاف بین المللی درآوردند.[2] "

    مصدق می کوشید نام آمریکا را نیاورد. اما از این واقعیت که دولت آمریکا به گناه خود مصدق و بنا به دعوت خود او از یک سال پیش در مساله اختلافات ایران و شرکت نفت انگلیس رسما دخالت داشت نمی شد فرار کرد. این خود مصدق بود که آوریل هریمن نماینده رئیس جمهور آمریکا را در مذاکرات با شرکت نفت رسما دخالت داد. این مصدق بود که به طور مداوم موضوع اختلاف خود با شرکت نفت را به رئیس جمهور آمریکا که یک مقام دولتی است گزارش می داد و این مصدق بود که درباره مساله نفت که یک مساله داخلی ایران است به طور مداوم با مقامات دولتی آمریکا مذاکره می کرد.

    باری اسلحه ای که مصدق به خیال خود علیه انگلستان به کار انداخته بود اینک به سمت خود او برمی گشت. آمریکای "میانجی" به طور رسمی در کنار انگلستان از مصدق می خواست که بلاشرط تسلیم شود.

    چنان که گفتیم نه ترومن و نه چرچیل پیام خود را با این قصد و این روح تدوین نکرده بودند که راهی پیش پای مصدق بگذارند و او بتواند آن را بپذیرد. بلکه برعکس این پیام "شدیدتر" و "غیرعملی تر" بود. علت اتخاذ این لحن تصمیمی بود که امپریالیست های آمریکایی و انگلیسی برای تغییر مصدق گرفته بودند و درست در زمانی که ترومن و چرچیل

پیام می فرستادند عمال آنان کودتای جدیدی را تدارک می دیدند.

    طبق معمول کودتا با حمله به حزب توده ایران، با جنجال بر سر "خطر کمونیسم"، "آب های گرم" و لاطائلاتی از این دست که هنوز هم متاسفانه عده ای آن را به کار می گیرند تدارک می شد. این جنجال ضد کمونیستی پرده دودی برای استتار خطر واقعی ایجاد می کرد.

    دیلی تلگراف می نوشت:

    "هرگاه یک دولت توده ای زمام امور ایران را به دست گیرد دولت شوروی به آب های خلیج فارس دست خواهد یافت. بدین طریق دنیای غرب با بزرگ ترین خطر {!!} بعد از جنگ روبرو خواهد شد.[3]"

    گاردین اضافه می کرد:

    "اگر دولت جدید نتواند اوضاع را بهبود بخشد یک دولت توده ای روی کار خواهد آمد.[4] "

    فرانس پرس از واشنگتن خبر می داد:

    "به عقیده وزارت خارجه آمریکا تا آخر سال جاری میلادی (1952) کمونیست ها ضرب شصتی برای به دست گرفتن قدرت در ایران نشان خواهند داد {!!} تلگراف های ناراحت کننده و پی درپی از سوی هندرسن به واشنگتن می رسد {!!}

    هندرسن مرتبا" به واشنگتن اعلام خطر می کند.

    آمریکا از تثبیت اوضاع ایران کاملا" نومید شده و قصد دارد این کشور را به حال خود بگذارد. وضع فعلی ایران راه خلیج فارس و نفت آبادان را به روی روس ها باز گذاشته است.[5] "

    روزنامه های آن روز کشورهای سرمایه داری را که نگاه کنیم پر از این جنجال ضد کمونیستی است. مطبوعات ایران نیز به وسعت آن را بازگو می کنند.

    در پشت سر این جنجال ضدکمونیستی در واقع خود محافل امپریالیستی بودند که می خواستند ضرب شصت نشان داده و برای به دست گرفتن قدرت کودتا کنند.

    می توان گفت که تدارک کودتا از همان عصر سی ام تیر 1331 آغاز شد. از بعد از ظهر سی ام تیر، زمانی که حضور قاطع حزب توده ایران مردم را به سوی قیام برد و شعارهای حزب همه جا رسوخ کرد، دربار و محافل امپریالیستی که پشت سر قوام بودند، ضمن عقب نشینی سریع در مقابل مصدق، حمله گسترده ضد حزب توده ایران را آغاز کردند.

    مظفر بقایی عامل سیا در ایران چنین می گوید:

    "در غروب سی ام تیر که کمونیست ها و موتلفین آن ها می خواستند دامنه جریان را به تغییر رژیم بکشانند من و دوستانم ترمزی بودیم که آنان را به جای خود نشاندیم ... در جلو حزب زحمتکشان توده ای ها هم بودند. شعار دادند که حالا قوام رفته باید رژیم عوض شود...    ما سوگند خوردیم که به مقام سلطنت وفادار باشیم.[6] "

    از همان غروب سی ام تیر که بقایی از آن یاد می کند مامورین به اصطلاح انتظامی تا جایی که می توانستند به حزب توده ایران می تاختند. فردای سی ام تیر دست مامورین پلیس و ارتش در مضروب کردن توده ای ها که شعار ضد سلطنت داده و شاه را در توطئه قوام شریک می دانستند کاملا باز بود. تا جایی که رئیس شهربانی در پیامی علیه حزب توده ایران که از رادیوی دولتی زیر نظر مصدق چندین بار بخش شد بدترین ناسزاها را نثار حزب توده ایران می کرد و می گفت:

    "عده ای از عناصر و عمال اجانب {!!} ... به انجام مقاصد شومی اشتغال ورزیده اند.

منویات آن ها فقط وطن فروشی است ... عملیات خائنانه فقط مطلوب خائنین است ... به مقدسات ملی توهین می کنند... در آینده به احدی اجازه تحقیر و اهانت داده نخواهد شد. کم ترین تظاهر مخالف مصلحت و حیثیت کشور... سرکوب... [7]"

    {چه دنیایی داریم! چه کسانی را عامل اجنبی و وطن فروش می نامند!!}

    مصدق در روزهای آخر تیر ماه برای جلب اطمینان خاطر شاه پشت قرآن را امضا کرده و برای او فرستاده بود.

    مصدق در این قرآن تقدیمی نوشت:

    "دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسی عمل کنم. و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند من ریاست جمهوری را قبول نمایم.[8] "

    مصدق با چنین تعهدی که داشت لازم می دید دست پلیس را در سرکوب مخالفین شاه باز گذارد تا مبادا به اقدام خلاف قانون اساسی متهم شود. اکثریت قاطع اطرافیان او، رهبران جبهه ملی نیز سلطنت طلب بودند و از این که شعار ضد شاه از طرف حزب توده ایران به میان مردم برده می شود نگران می شدند. آنان نیز فشار پلیس شاه را به مردم تایید کرده و یا لااقل در برابر آن سکوت می کردند. توطئه گران درباری از این فرصت حداکثر استفاده را می بردند. آنان نیروهای پلیسی نظامی را به نام مقابله با شعارهای ضدسلطنتی و ضد آمریکایی حزب توده ایران، برای کودتا تجهیز می کردند و محیط فشار و تشنج ضدکمونیستی پدید می آوردند که مناسب ترین محیط برای پیروزی یک کودتای ضد ملی است.

    این تشنج در آغاز شهریور ماه 31 بسیار تشدید شد. هم زمان با پیام اولتیماتوم ترومن و چرچیل به مصدق که روز پنجم شهریور به او داده شد، محافل خرابکار و توطئه گر دست به تحریک علنی زدند. چهلم شهدای سی ام تیر که می بایست روز جمعه شهریور برگزار شود دستاویزی در دست آن ها شد. قرار بود در این روز مراسم مشترکی از جانب توده ای ها و مصدقی ها در ابن بابویه برگزار شود. این مراسم می توانست تاکیدی بر تشکیل جبهه واحد ضد استعماری باشد و پایه های آن را مستحکم تر کند. این روند سالم مورد کینه خرابکاران و عوامل امپریالیسم بود. آن ها دست به کار شدند تا چهلم شهدا را به 23 تیر دیگری بدل کنند، اتحاد را بشکنند، مصدق را تضعیف نمایند، و زمینه را برای موفقیت کودتای نظامی که در پشت پرده تدارک می شد فراهم نمایند.

چهارشنبه پنجم شهریور چند ساعت پس از تسلیم پیام ترومن و چرچیل به مصدق، مظفر بقایی لیدر حزب زحمتکشان پیامی منتشر کرد و اعلام داشت که به بهای خونریزی از شرکت توده ای ها در این مراسم جلوگیری خواهد کرد.

او در این پیام خطاب به مردم و مبارزان! می نوشت:

    "شما بروید مقاومت کنید! بیگانه پرستان{!!} را ولو با ریختن خون باشد از این مقبره مقدس جانبازان راه آزادی و استقلال برانید.[9] "

    بقایی بعدها در دادگاه چگونگی تدارک این خونریزی را تا حدودی توضیح داد و روشن کرد که طرف خطاب او که بروند و خون بریزند چه کسانی بوده اند.

    مظفر بقایی می گوید:

    "خبر شدم که توافق محرمانه ای شده است که توده ای ها هم به طور رسمی در مراسم چهلم شهدای سی ام تیر شرکت کنند. این مطلب برای من غیرقابل تحمل بود. همان شب با حالت کسالت اعلامیه ای به دست خودم نوشتم... مبنی بر این که مردم {!!} اجازه نخواهند داد که بیگانه پرستان {!!} بر سر مزار شهدای سی ام تیر حاضر شوند.

    پس از انتشار اعلامیه گرفتار مراجعین شدم. اول آن موتلفین با حزب توده که من می دانستم، آمدند که این اعلامیه چیست؟ این ها هم ایرانی هستند و می خواهند از شهدا تجلیل کنند و برعظمت تجلیل خواهد افزود.

این اصرار علتی داشت و آن این که از همان شب افراد حزب زحمتکشان را فرستادم از سازمان های حزب در ورامین و کرج و اطراف عده ای را با چوب و چماق آوردند و بردند ابن بابویه و گفتم به مسئولیت خودم، هر توده ای خواست بیاید اینجا قلمش را خرد کنید... فرستادگان مصدق آمدند که این کار تو ایجاد جنجال می کند و الان یک محیط آرام لازم داریم.

    چند نفر از وکلا و وزرا آمدند که نظر آقای دکتر مصدق این است که اعلامیه را لغو کنید و اجازه دهید کمونیست ها بیایند و عزداری کنند... نصیحت و التماس و تهدیدم کردند که فردا خون می ریزد... هر چه گفتند زیر بار نرفتم... از طرف هیات دولت آمدن رسما درخواست کردند زیر بار نرفتم.

    آن شب هیات دولت نشست و تصویب نامه صادر کرد که مقررات حکومت نظامی برای 12 ساعت ملغی می شود و سپس اعلامیه حزب توده ایران که تظاهرات در میدان فوزیه است. [10]"

    علت این که بقایی با چنین اعتمادی دستور هیات وزیران را هم زیر پا می گذاشت و جرات می کرد روز روشن چماق دار استخدام کند و به جان مردم بیاندازد، حوادث پشت پرده بود که در آن وظیفه ای هم به عهده بقایی گذاشته شده بود. درست در همان هفتم شهریور ماه "بسوی آینده" خبر داد که علی رضا پهلوی و گروهی از افسران خائن کودتایی را تدارک می کنند.[11]

    بقایی در این کودتا دست داشت و می خواست زمینه آن را فراهم کند.

    روز چهلم شهدا سی ام تیر حزب توده ایران درایت و انعطاف فراوانی از خود نشان داد.

از رفتن به ابن بابویه خودداری کرد و میتینگی در میدان فوزیه برگزار کرد. در اعلامیه ای که از طرف "جمعیت ملی مبارزه با استعمار" منتشر شده بود تصریح می شد:

  "مبارزان حقیقی ضد استعمار هرگز نمی خواهند که امکان اخلال گری به بقایی ها و اربابان آن ها بدهند.[12] "

  "جمعیت ملی مبارزه با استعمار" باز و باز هم همه نیروهای صدیق ضد امپریالیست را به اتحاد دعوت می کرد و توضیح می داد:

    "مقصود به هیچ وجه این نیست که جمعیت ها و احزاب متشکل در جبهه واحد ملی خط مشی سیاسی و هدف مبارزه خود را تغییر دهند. پیشنهاد همکاری ما فقط روی موارد معینی است که جمعیت پیشنهاد کرده  است.[13] "

    موارد "جمعیت ملی مبارزه با استعمار" عبارت بود از ملی کردن واقعی نفت، تامین آزادی های دموکراتیک، بهبود وضع مردم.

    تذکرات مکرر حزب توده ایران درباره تدارک کودتا و ضرورت اتحاد نیروهای ملی برای رویارویی با آن متاسفانه آن چنان که باید مورد توجه واقع نمی شد. 16 شهریور ماه 1331 کمیته مرکزی حزب توده ایران لازم دید که این مسایل مهم را طی یک نامه رسمی سرگشاده  به اطلاع مصدق برساند و او را در برابر مسئولیت های خود قرار دهد.

   در این نامه سرگشاده پس از توضیح هدف های عمومی امپریالیست ها و عمال کودتاچی آنان در کشورهایی مثل ایران گفته می شود که از مدت ها پیش تلاش برای برکناری دولت مصدق وجود دارد. کودتاهای مکرر تدارک می شود ولی مصدق توجه کافی نمی کند. کمیته مرکزی حزب توده ایران متذکر می شود که ما در بهمن ماه 1330 هشدار دادیم. توجه نشد، در نتیجه شبه کودتای قوام پیش آمد، امروز هم خبر می دهیم، اگر توجه نشود نهضت ملی در خطر خواهد بود.

در نامه سرگشاده کمیته مرکزی حزب توده ایران سپس خطاب به مصدق گفته می شود:

    "امپریالیست ها به منظور مشوش کردن اذهان در اطراف "کودتای چپ" سخن پردازی می کنند. امپریالیست ها از هم اکنون به دست مستشاران نظامی نقشه مفصلی درباره سرکوب نمایش ها، تظاهرات توده ای از راه برادرکشی طرح کرده و برای اجرا آماده ساخته اند...

    کودتا با موافقت آمریکا و انگلیس تدارک می شود... سرلشکر ارفع، سرلشکر حجازی، سرهنگ بختیار، سرهنگ اخوی ... در توطئه دخیل اند."

    کمیته مرکزی حزب توده ایران پس از افشای کودتاگران و یادآوری بی توجهی های مصدق به هشدارهای مکرر حزب می نویسد:

    "ما باز هم می گوییم: هرگونه دستبرد جدیدی که از طرف امپریالیست ها به حقوق ملت ایران زده شود، اگر چه ظاهرا مقارن برکناری شما از نخست وزیری باشد مسئولیت آن مستقیما متوجه شخص شماست.[14] "

    در این روزها حزب توده ایران برای جلوگیری از کودتا به معنای واقعی کلمه با تمام قوا می رزمید و بدون توجه به فشارهایی که بر حزب وارد می آمد با شهامتی شایان تحسین به افسران و سربازان ارتش شاهنشاهی خطاب می کرد و از آن ها می خواست که انضباط کورکورانه را بشکنند و دستورات ضد ملی مافوق را اجرا نکنند.

    در بیانیه کمیته مرکزی حزب توده ایران خطاب به سربازان و افسران که درهمین زمان منتشر شد و به وسعت در سربازخانه ها پخش شد از جمله گفته می شود:

 

برادران سرباز و افسر!

    ... هرکس به شما فرمان حمله و هجوم به ملت بدهد قاتل است دستورش را اجرا نکنید، بی درنگ سرنیزه ها را به سوی خود او برگردانید، چنین شخصیتی پاداشی جز گلوله ندارد.[15]"

    در مطبوعات حزبی از مردم و سربازان دعوت می شد که کودتا را به ضد کودتا بدل کنند. در این روزها جملاتی از نوع:

    "باید کودتا را به جنگ برضد کودتاچیان مبدل ساخت.[16] "

    "جنگ بر ضد کودتا از هم اکنون باید شعار همه باشد.[17] "

    در مطبوعات حزب فراوان بود. پس از 28 مرداد کارشناسان جنگ روانی و مرتدین و دوستان نیمه راه، رهبری حزب را به باد ناسزا گرفتند که دایما" شعار می داد جنگ برضد کودتا اما خود کاری نمی کرد. این گونه حرف ها را اگر از کینه ضد توده ای و قصد تخریب روحیه مبارزان خالی کنید چیزی جز حرف مفت در آن ها باقی نمی ماند.

    اولا"، حزب توده ایران در همین زمان و بعدها ضمن تاکید ضرورت بدل کردن کودتا به

جنگ برضد آن این نکته را هم به طور مداوم و هم زمان تاکید می کرد که این کار جز از طریق اقدام مشترک همه نیروها و جز از طریق تامین آزادی مقدور نیست. دشمنان، طبق معمول لا اله را از الاالله جدا کرده اند.

    حزب توده ایران می نوشت:

"مردم را آزاد بگذارید تا بساط کودتا و کودتاچیان را در هم ریزند... برادران نظامی! ما می توانیم به اتفاق هم ... کاخ قدرت پوشالی کودتاچیان را در هم بریزیم. شما می توانید در کنار فرزندان ملت دشمنان ایران را سرکوب کنید.[18] "

    "تشکیل جبهه متحد ضد استعمار جواب دندان شکن به امپریالیست های انگلیسی و آمریکایی است ... بهترین پاس به توطئه گران تشکیل جبهه متحد ضد استعماراست.[19] "

    ثانیا، حزب توده ایران توجه داشت که یک حزب پنهانی، حزبی که از همه طرف مورد هجوم است و کودتاچیان برای موفقیت در توطئه های خویش آن را متهم به تدارک کودتا!! می کنند، نمی تواند در زیر حکومت مصدق که مورد حمایت است مخفیانه مسلح شود. ما در صفحات پیش تصمیمات حزب را در این باره و دشواری های اجرای آن را یاد کردیم. بنابراین حزب توده ایران در نامه به مصدق تاکید کرد که اگر کودتایی موفق شود. مسئولیت آن مستقیما" متوجه شماست!! چرا که اقدامی برای سرکوب آن نکردید.

    با در نظر گرفتن مجموعه این مطالب و در رابطه متقابل آن هاست که حزب توده ایران از بدل کردن کودتا به جنگ بر ضد کودتا سخن می گوید که حرفی منطقی و درست است. دعوت است، هشدار است، که اگر مورد توجه قرار می گرفت 28 مردادی پیش نمی آمد.

    ولی متاسفانه این هشدارها مورد توجه قرار نمی گرفت. در شهریورماه 1331 هم اطرافیان مصدق و رهبران جبهه ملی هشدار حزب توده ایران را به هیچ گرفتند. به جای توجه به هشدار آزاد گذاشتن حزب برای دفاع از نهضت بر فشار خود افزودند. جناح راست جبهه ملی که در کودتا شرکت داشت و یا از آن بدش نمی آمد به هشدار حزب توجه نکرد، هیچ، که طلبکار هم شد و حزب ما را به تحریک افکار مردم متهم کرد. با این حال هشدار حزب به هر صورت اثر بخش بود. مصدق هوشیارتر شد. و به خبرهایی که از ارتش می رسید توجه بیشتری کرد. این خبرها حاکی از این بود که لشکر گارد شاهنشاهی نیروی بزرگی در اطراف تهران متمرکز کرده و زیر پوشش "مانورنظامی" قصد حمله به تهران دارد. در روزهای آخر شهریور مصدق دستور انحلال لشکر گارد و تقسیم آن به سه تیپ را صادر کرد و موقتا نیروی متمرکز کودتا را پراکند. اما توطئه ادامه یافت تا این که سرانجام 21 مهرماه 1331 وجود توطئه کودتا رسما" اعلام شد. سرلشکر حجازی آجودان مخصوص شاه و برادران رشیدیان از تجار بازار که با سفارت انگلیس رابطه داشتند دستگیر شدند. اعلام شد که 7 سناتور (از جمله سرلشکر زاهدی)، 4 نماینده مجلس (از جمله دکتر بقایی)، 5 افسر ارشد و چند تن از اعضای خانواده سلطنتی در توطئه کودتا شرکت داشته اند.

مصدق در آغاز با این کودتا به طور قاطع مقابله کرد. بنا به اصرار مصدق اشرف پهلوی و ملکه مادر از کشور بیرون رفته به آمریکا پناه بردند. وسایل تبعید شاهپور علی رضا و چند تن دیگر از اعضای خاندان سلطنتی نیز فراهم شد. مصدق در دشمنی با امپریالیسم انگلیس گام بزرگ دیگری به جلو برداشت و در 30 مهر ماه 1331 طی یادداشتی رابطه سیاسی ایران با دولت انگلیس را قطع کرد. در فردای آن روز (اول آبان ماه 1331) ماده واحده ای به تصویب مجلس رسانید که به موجب آن دوره مجلس سنا مانند مجلس شورا دو سال تعیین شد. بنابراین دوره کنونی مجلس سنا که بیش از دوسال طول کشیده بود پایان یافته تلقی شد و سنا تعطیل گردید. به این ترتیب مصدق در چند ضربت متوالی به دربار، سنا، سفارت     انگلیس و لشکر گارد کانون های کودتا را کوبید و وضع خود را موقتا تثبیت کرد.

    این اقدامات فقط از جانب حزب توده ایران و تنی چند از نزدیک ترین یاران مصدق (فاطمی، شایگان، نریمان...) مورد تایید کامل قرار گرفت.

    اکثریت قاطع رهبران جبهه ملی و احزاب و سازمان های وابسته به جبهه ملی آشکار و نهان از مصدق فاصله گرفته و با قاطعیت بیشتری به صف مخالفان او پیوستند.

    در برابر قطع رابطه ایران و انگلیس حزب توده ایران ضمن تایید کامل این اقدام دولت مصدق، خطر امپریالیسم آمریکا را متذکر می شد و دشواری هایی را که از بازگذاشتن دست امپریالیسم آمریکا در کشور ما حاصل می شود برمی شمرد. "جمعیت ملی مبارزه با استعمار" طی بیانیه ای از مردم دعوت می کرد که از دولت بخواهند:

1 ـ نمایندگان مداخله جوی آمریکا از کشور ما طرد شوند.

2 ـ کلیه جاسوس های آمریکایی را که به نام مستشار نظامی و اصل چهار و غیره سراسر کشور ما را اشغال کرده اند اخراج نماید و موسسات جاسوسی آن ها را برچیند.

3 ـ با تامین آزادی های دموکراتیک امکان دهد که ملت تمام نیروی خود را تجهیز کند.

4 ـ صنایع ملی نفت را به راه اندازد...[20] "

    حزب توده ایران توضیح می داد که سفارت خانه های کشورهای امپریالیستی  آمریکا و انگلیس و موسسات وابسته به آن ها در واقع موسسات دیپلماتیک نیستند، کانون های خرابکاری و جاسوسی هستند که پوشش دیپلماتیک دارند. این لانه های جاسوسی را باید تعطیل کرد.

"بسوی آینده" می نوشت:

    "جاسوسان دیپلمات نمای انگلیسی و آمریکایی را از ایران برانید. سفارتخانه های انگلستان و آمریکا کانون های تحریک و توطئه و جنایت اند. باید این لانه های فساد را تعطیل کرد...

    ما به حفظ روابط سیاسی با امپریالیست های انگلیسی و آمریکایی به هیچ وجه علاقه مند نیستیم. سفارتخانه های دول آمریکا وانگلیس مراکز جاسوسی، فساد، توطئه و تحریک است.

مامورین نظامی و سیاسی دول امپریالیستی جز خرابکاری و کارشکنی و مداخله در امور داخلی ایران وظیفه ای ندارند.

    باید این لانه های جاسوسی و فساد را بست و جاسوسان بیگانه را اخراج کرد. این است خواست ملت![21]"

    متاسفانه آن روز به این خواست ملت توجه نشد. جاسوسان و لانه های جاسوسی امپریالیستی مورد حمایت هم قرار گرفتند و چنان که خواهیم دید مستقیما" کودتای 28 مرداد را به ثمر رسانیدند.

 

 


 ادامه داردراه توده

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                  بازگشت

 

 


 دژ به جای بسوی آینده 17 مرداد ماه 1331[1]

 روزنامه کیهان، 16 شهریور ماه 1331[2]

 روزنامه کیهان، 16 مرداد ماه 1331[3]

 همان جا.[4]

  روزنامه کیهان، 5 مهرماه 1331[5]

 مظفر بقایی، دفاع در دادگاه روزنامه اطلاعات 9 دی ماه 1340[6]

 روزنامه کیهان چهارم مرداد ماه 1331[7]

 پیام رادیویی مصدق، 16 فروردین ماه 1332، روزنامه اطلاعات، همان روز [8]

  شاهد، ششم شهریور ماه 1331[9]

 . دفاعیات دکتر بقایی، روزنامه اطلاعات، 2 دی ماه 1340[10]

 رهبر مردم به جای بسوی آینده ، 7 شهریور ماه 1331. {رهبر مردم دهمین روزنامه ای بود که پس از سی ام تیر به جای بسوی آینده منتشر و بلافاصله از طرف فرمانداری نظامی توقیف می شدند. اما شاهد با وجود خیانت آشکار مسئولین مظفر بقایی تا روز کودتای 28 مرداد با خیال راحت منتشر می شد و کسی مزاحمش نبود}[11]

 همان جا [12]

 آخرین علاج به جای بسوی آینده 13 شهریور ماه 1331[13]

 رزم آوران، به جای بسوی آینده، 16 شهریورماه 1331، تکیه ازما است [14]

  پیوند ما به جای بسوی آینده، 21 شهریور ماه 1331 تکیه از ما است. {تا این زمان نزدیک 20 روزنامه به جای بسوی آینده توقیف شده بود. تنها به این دلیل که کودتا را افشا می کرد و سربازان را به دفاع از منافع ملی فرا می خواند}[15]

 رزم آوران ، 16 شهریور ماه 1331[16]

 سرانجام به جای بسوی آینده 17 شهریور ماه 1331[17]

 همان جا [18]

 تقریبا" همه شماره های بسوی آینده در شهریورماه 1331[19]

 بیانیه جمعیت ملی مبارزه با استعمار نغمه نو (بیست و دومین جانشین بسوی آینده) 25 مهرماه 1331. {درمهرماه 1331 دکتر حسین فاطمی به وزارت امور خارجه منصوب شد. قطع رابطه با انگلیس نخستین اقدام سیاسی او در این مقام بود}[20]

 دموکراسی نوین ( بیست و چندمین جانشین بسوی آینده )، 13 مهر ماه 1331  [21]