واژه نامه سیاسی
41 ـ چند نوع از فعاليت ها و پيكارهای توده ای
اعتصاب ـ يعنی دست كشيدن از كار توسط زحمتكشان كه مي تواند كلي يا جزئي با مدت معين يا نامحدود باشد. اعتصاب يكي از وسائل مبارزه طبقه كارگر عليه سرمايه داران و كارفرمايان و دولت بورژوازيست و به خاطر رسيدن به هدف هاي اقتصادي، صنفي و سياسي صورت مي گيرد.
اشكال مختلف اعتصاب عبارتست از نرفتن سركار و ماندن در منزل، اجتماع در جلو كارخانه و كارگاه، قطع كار و اشغال و راه ندادن كسي به آن، ماندن كار در سركار و پشت ماشين خود ولي كار نكردن، كار آرام به نحوي كه كليه جريان توليد را به تعويق بياندازد، اجراي كليه جزئيات وظايف و دقايق امور كه خود باعث تاخير بسيار كار در برخي از رشته ها و مختل شدن جريان امور مي شود ( گمرك ، ادارات و ...).
اعتصاب عمومي شكل عالي مبارزه اعتصابي طبقه كارگر و براي ارضاء خواست هاي سياسي و اقتصاديست. در اين شكل با توسل به همه انواع اعتصاب، توده هاي عظيم زحمتكشان به كلي چرخ اقتصاد كشور را فلج مي كنند و قدرت اتحاد و مبارزه خود را نشان مي دهند. در اعتصاب عمومي همه كارگران متشكلاً در كليه كارخانه هاي يك رشته اقتصادي يا در همه موسسات يك استان يا در همه موسسات سراسر كشور به خاطر هدف هاي مشخص و شعارهاي معيني دست از كار مي كشند. اعتصاب عمومي يك وسيله عالي سازماندهي و تجهيز زحمتكشان در مبارزه عليه ستم سرمايه داريست. اعتصاب عمومي سياسي براي تكامل جنبش كارگري اهميت ويژه اي دارد. موقعيت مناسب ، شعارهاي روشن و مهيج و اجراي نظم و تشكل آن اهميت قاطعي دارد.
تظاهرات ( دمونستراسيون ):
يك شكل از اشكال توده اي و وسيع مبارزه زحمتكشان است. به وسيله تجمع و راه افتادن درخيابان ها و ميدان ها و بيان خواست ها توسط شعارهاي كتبي و شفاهي، زحمتكشان يا عليه يك اقدام و تصميم و سياست هيئت حاكمه اعتراض مي كنند ومخالفت خود را بيان مي دارند و يا يكي از مطالبات اقتصادي و سياسي خويش را بيان مي دارند و عقيده و نظر خود را منعكس مي كنند. حزب توده ايران و جنبش ملي در ايران بارها و به شكل موثر از حربه تظاهرات سياسي استفاده كرده است.
ميتينگ:
يك لغت انگليسي است به معناي ملاقات براي مذاكره پيرامون يك مسئله. ميتينگ يا به معناي جلسه ايست كم و بيش وسيع براي بحث و اظهار نظر در يك مسئله يا يك حادثه سياسي و يا به معناي اجتماع انبوه مردم در يك نقطه و استماع گفته هاي سخنرانان كه پيرامون حادثه و مسئله اي صحبت مي كند و بدين وسيله نشان دادن نظر و عقيده.
شعار:
عبارتست از پيام يا عبارت كوتاه و موجز كه با روشني و اختصار هدف و مسئله مهمي را كه يك حزب در مرحله يا يك لحظه معين تاريخي در مقابل دارد بيان نمايد. شعار مي تواند اقتصادي يا سياسي ،استراتژيك يا تاكتيكي باشد. شعارهايي كه براي لحظه معين و مقصد مشخص فوري معيني به كار مي رود شعار عمل نام دارد.
42 ـ حزب
حزب عبارتست از يك سازمان سياسي كه در آن همفكران و طرفداران يك آرمان داوطلبانه گرد مي آيند و علي القاعده آگاه ترين عناصر يك طبقه يا اقشار اجتماعي متحد المنافع را گرد مي آورد، بيانگر منافع آن طبقه يا قشر بوده و آن را مبارزات اجتماعي رهبري مي نمايند.
در جريان تكامل سرمايه داري، سازمان هاي سياسي پرولتاريا و بورژوازي ـ دو طبقه اساسي جامعه سرمايه داري ـ و چه بسا سازمان هاي سياسي طبقات ديگر تشكيل مي شود.
علت اساسي تعدد احزاب بورژوازي در برخي از كشورهاي سرمايه داري وجود گروه ها و اقشار مختلف در طبقه سرمايه دار ومبارزه داخلي آن ها براي كسب قدرت حاكمه است. به علاوه بورژوازي از وجود چندين حزب با قيافه ها و نقاب هاي مختلف براي فريب و اغواي توده هاي مردم استفاده مي كند تا آن ها را از مبارزه صريح و روشن طبقاتي منحرف سازد. درمرحله امپرياليسم، انحصار گران و زمامداران در مقابل جنبش توده ها به ديكتاتوري و اختناق متوسل مي شوند و احزاب فاشيستي به وجود مي آورند. احزاب فاشيستي در حقيقت گروه هاي ضربتي سرمايه داري هستند.
بورژوازي همچنين با استفاده از آريستوكراسي كارگري سعي مي كند سازمان هاي رفرميستي براي فريب كارگران ترتيب دهد. حزب پرولتري، حزب ماركسيستي- لنينيستي، سازمان سياسي طبقه كارگر، مدافع و بيانگر پيگير منافع همه توده هاي زحمتكش است. حزب طبقه كارگر است كه مي تواند رهبري صحيح مبارزه طبقاتي زحمتكشان را به دست گيرد از همه انواع مبارزه استفاده كند و در آميختگي صحيح تمام اشكال آن را تامين نمايد. در دوران امپرياليسم هنگامي كه انقلاب سوسياليستي به صورت وظيفه عملي بلا واسطه در مي آيد نقش حزب بسيار با اهميت است.
احزاب پرولتاري در فعاليت خود آموزش ماركسيسم ـ لنينيسم، علم انقلابات اجتماعي و بناي جامعه نوين را رهنماي خود قرار مي دهند و متقابلاً با تجربه خود آن را غني مي سازند. چنين احزاب- احزاب كمونيست از آنجا كه پيشاهنگ و پرچمدار انقلابي ترين طبقه جامعه معاصر و رهبر همه زحمتكشان هستند، از آنجا كه با تئوري انقلابي وعلمي و موازين سازماني مستحكمي مجهز هستند احزاب طراز نوين را تشكيل مي دهند كه با احزاب طراز كهن كارگري كه درانترناسيونال دوم شركت داشتند تفاوت كيفي دارند.
ايجاد كننده و آموزگار احزاب طراز نوين كمونيستي ولاديميرايليچ لنين است. نام او و تعاليم او عميقاً با احزاب پرولتري بهم پيوسته است . تعاليم او مي آموزد:
1 ـ حزب ماركسيستی گٌردان مترقی انقلابی پرلتاريا و پيشاهنگ پرولتارياست. حزب ماركسيستي كه عالي ترين شكل سازماني پرولتارياست تمام سازمان های ديگر پرولتاريا (اتحاديه ها و تئوپراتيوها و غيره) را بهم پيوند مي دهد، آن ها را از لحاظ سياسي رهبري مي كند و فعاليت آن ها را در جهت نيل به هدف واحد يعني سرنگوني سرمايه داري و ايجاد جامعه سوسياليستي سوق مي دهد. حزب كارگري پيشاهنگ پرولتارياست، پيشاهنگي كه قادر است قدرت را در دست گيرد، تمام خلق را به سوي سوسياليسم ببرد، امر ساختمان زندگي اجتماعي بدون بورژوازي و عليه بورژوازي را رهبري كند، آموزگار و رهبر و پيشواي تمام زحمتكشان و استثمار شوندگان باشد .
2 ـ حزب ماركسيستی از آن جهت مي تواند نقش پيشاهنگ گردان مترقي طبقه كارگر و رهبر تمام خلق را اجرا كند كه مجهز به تئوري علمي ماركسيتي به معرفت قوانين تكامل اجتماعي است و عملاً مي تواند از اين قوانين به سود تحول انقلابي جامعه استفاده نمايد.
3 ـ حزب ماركسيستي كه گردان مترقي و آگاه پرولتارياست پيوسته آگاهي سوسياليستي را در توده هاي وسيع كارگر رشد و پرورش مي دهد، طبقه كارگر را از نفوذ ايدئولوژي فاسد بورژوايي مصون مي دارد با هرگونه كوششي كه در راه قلب و تحريف ماركسيسم به عمل آيد به طور آشتي ناپذيرمبارزه مي كند و ماركسيسم را بر اساس نوين ترين دستاوردهاي علم و فعاليت اجتماعي رشد مي دهد.
4 ـ حزب ماركسيستي فقط گردان مترقي و آگاه و طبقه كارگر نيست بلكه گردان متشكل طبقه كارگر نيز هست ـ گرداني كه افراد آن را خواست مشترك تحقق افكار انقلابي ماركسيسم ـ لنينيسم به هم پيوند مي دهد. در حزب جايي براي فراكسيونيسم و گروه بندي جايي براي اپورتونيسم چپ و راست كه مي كوشند وحدت صفوف حزب را بر هم زنند، آن را از درون متلاشي سازند و از اين راه قدرت رهبري مبارزه طبقاتي پرولتاريا را از آن سلب كنند، نيست.
5 ـ حزب ماركسيستي حزب واقعي خلق و محل تجمع بهترين نمايندگان خلق است و با هزاران رشته با توده هاي وسيع زحمتكشان رابطه دارد. از آنجائي كه حزب مظهر خواست ها و تمايلات خلق و مدافع پي گيرمنافع مبرم اوست از اعتماد و پشتيباني توده هاي مردم بر خوردارست. نيروي غلبه ناپذير حزب ماركسيستي در همين ارتباط با خلق و برخورداري از پشتيباني و توجه خلق است. حزب طراز نوين با انواع تسمه هاي ارتباطي با توده هاي وسيع مردم بايد ارتباط داشته باشد.
6 ـ موازين لنيني زندگي حزبي بر اساس سانتراليسم دموكراتيك قرار دارد. مراعات اكيد اين اصل لنيني قانون انكار ناپذير فعاليت احزاب كمونيستي است. اين موازين حفظ وحدت حزب، تامين استحكام ايدئولوژيك پرولتري، اجراي اصل دمكراسي حزبي و رهبري جمعي كوشش در راه حفظ و تامين ارتباط رهبري با اعضاء حزب و حزب با توده هاي وسيع زحمتكشان، اجتناب از كيش پرستش شخصيت كه سد راه تكامل فكر خلاق و ابتكار كمونيست هاست، انتقاد و انتقاد از خود درصفوف حزب را ايجاب مي نمايد.
7 ـ مبانی ايدئولوژيك و سازماني حزب كمونيستي در مبارزه با روپژيونيسم واپورتونيسم از يك سو و دگماتيسم و سكتاريسم از سوي ديگر تحكيم مي يابد. انحراف نخست روح انقلابي ماركسيم را قلب مي كند، مروج ايدئولوژي بورژوايي در تئوري و عمل است، نيروي مبارزه عليه امپرياليسم و استثمار و استبداد و اسستعمار را از كارگران و توده هاي زحمتكش سلب مي نمايد. انحراف دوم كمونيست ها را از قشرهاي وسيع زحمت كشان جدا مي كند، كار را به عمليات چپ روانه و ماجراجويانه مي كشاند، احزاب انقلابي را از غني ساختن ماركسيسم لنينيسم بر اساس تحليل علمي وانطباق خلاق آن در شرايط مشخص محروم مي سازد، مانع ارزيابي درست تجربيات نو واوضاع و احوال متغير مي شود.
43 ـ چند واژه مربوط به زندگی حزبی
زير اين عنوان چند واژه را توضيح مي دهيم كه وجه مشترك آن ها اينست كه مربوط به ساختمان حزبي و حيات تشكيلاتي است.
مرامنامه ـ مرامنامه (يا برنامه) يك حزب عبارتست از سند اساسي كه در آن هدف ها و وظايف آن حزب قيد گرديده است. مرامنامه يك حزب كارگري ماركسيستي – لنينيستي يك سند علمي است كه بر پايه تحليل عميق مرحله انقلاب، مرحله تكامل مشخص اجتماعي و اقتصادي تدوين شده است و هدف هاي حزب در آن مرحله و وظايفي را كه براي نيل به هدف متوجه حزب مي شود در بر مي گيرد. مثلاً در مرامنامه حزب توده ايران هدف غائي حزب ايجاد جامعه سوسياليستي در ميهن ما توصيف شده و بر شالوده تحليل مرحله كنوني انقلاب ايران و تضادهاي اساسي كنوني، هدف فعلي ايجاد نظامي ملي و دمكراتيك تعريف گشته است. احزاب كمونيست با تكيه بر تعاليم ماركسيسم ـ لنينيسم و شناخت راه اصولي خود براي هر مرحله از تكامل جامعه برنامه علمي جامعي تدوين مي كنند كه در حقيقت قانون اساسي حزب به شمار مي رود و عضو حزب آن را قبول كرده براي تحقق بخشيدن به آن فعاليت و مبارزه مي كند. در مرامنامه كه اكنون واژه برنامه را بيشتر به جاي آن به كار مي برند راه هاي تحول انقلابي و شيوه ها و وسائل نيل به هدف ذكرمي شود و در خطوط عمده خود به طور مشخص جنبه هاي مختلف هدفي كه بايد به آن رسيد در زمينه هاي مختلف مثلا در صنايع، كشاورزي و ساختمان دولتي امور مربوط به مسئله ملي و امور اجتماعي و رفاه و ترقي و غيره تشريح مي گردد. در تاريخ جنبش كارگري نخستين مرامنامه يا برنامه همان مانيفست حزب كمونيست است. در بسياري موارد مرامنامه يا برنامه شامل يك بخش تئوريك يا بيان اصول ايدئولوژيك و يا تحليل پديده هاي عمده دوران معاصر نيز هست. مثلاً در طرح برنامه حزب توده ايران مبحثي در اين باره تحت عنوان مدخل وجود دارد. سپس در سه بخش هدف هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي درج است. در تزها و رهنمودهاي حزب ما كه پس از تهيه اين طرح انتشار يافته و در ساير مدارك و اسناد حزبي اين طرح تكامل يافته است. علاوه بر مرامنامه اسناد ديگر برنامه اي حزب نيز تنظيم مي شود كه هدف هاي مبرم را براي دوران هاي تاكتيكي روشن مي سازد.
اساسنامه ـ عبارتست از مجموعه موازين و مقررات و قواعد حاكم بر حيات داخل يك حزب يا يك سازمان كه تركيب و ساختمان آن و نحوه عمل آن و ترتيب كار و فعاليت آن را طبق هدف هاي برنامه اي حزب يا سازمان مربوطه تعيين مي كند. بنابر اين در اساسنامه حزب مجموعه مقررات و اصول سازماني حزب درج مي گردد.
در اساسنامه همچنين وسائل عمل پراتيك سازمان هاي حزب، نحوه تشكيل ارگان هاي آن و رهبري آن، كنگره ها و كنفرانس ها و جلسات وحوزه ها تشكيل مي شود. در طرح اساسنامه حزب توده ايران حزب ما به مثابه سازمان سياسي طبقه كارگر در سراسر ايران و عالي ترين شكل سازماني آن توصيف شده و گفته مي شود:
«حزب توده ايران اتحاد داوطلبانه مبارزين پيشرو طبقات وقشرهاي زحمتكش ايران، كارگران و دهقانان، پيشه وران و روشنفكران و افراديست كه برنامه اش را مي پذيرند و در راه تحقق آن گام بر مي دارند.»
در اساسنامه جهان بيني حزب ما ماركسيسم ـ لنينيسم و اصول تشكيلاتي آن ناشي از اين جهان بيني تعريف شده است. غير از اين ها در اساسنامه حزبي شرايط عضويت در حزب، وظايف و حقوق اعضاء حزب، ساختمان حزبي بر اصل مركزيت دمكراتيك، مقررات مربوط به حوزه ها و ارگان ها و كميته ها و روابط حزب توضيح داده شده است.
كنگره حزبي ـ عالي ترين مقام و ارگان هاي رهبري حزب را كنگره مي نامند و آن اجتماعي است از نمايندگاني كه اعضاء حزب و سازمان هاي ايالتي معمولا به نسبت تعداد عضو انتخاب نمايندگي در جلسات كنگره اولاً برنامه حزب و اساسنامه حزب تدوين و تصويب مي شود و در صورت لزوم يعني به هنگام تحول وقايع و ضرورت تطبيق اسناد اساسي حزب با اوضاع جهان و كشور و وضع داخلي حزب در مرامنامه و اساسنامه تجديد نظر لازم به عمل مي آيد. ثانياً گزارش هاي رهبري حزب استماع مي شود، نمايندگان فعاليت حزبي را ارزيابي كرده و بررسي مي كنند و وظايف آينده خط مشي حزب را در مسائل اساسي سياسي و نقشه عمل را تا كنگره بعدي تعيين مي كنند. ثالثاً ارگان هاي رهبري حزب، اعضاء كميته مركزي و مشاوران آن و اعضاء كميسيون تفتيش برگزيده مي شوند. اهميت ويژه كنگره در حيات حزب به خوبي از وظايف آن روشن مي شود.
كميته مركزي ـ يك ارگان دائمي و منتخب است كه در فاصله بين دو كنگره عالي ترين مقام حزبي بوده و فعاليت سياسي و كار سازماني حزب را اداره مي كند و در مقابل كنگره مسئول و جوابگوست.
پلنوم - پلنوم كميته مركزي يعني جلسه اي كه در آن اعضاء اصلي كميته مركزي ومشاورين شركت مي كنند. در اين جلسات مسائل حياتي و وظايف حاد سياسي در تناوب زماني معين و در پرتوي تصميمات كنگره ها مورد مورد بحث قرار مي گيرد. در برخي موارد عده اي از كادرها و مسئولين ديگر حزبي را براي شركت در اين گونه جلسات دعوت مي كنند و دراين حالت پلنوم وسيع كميته مركزي مي گويند . لغت پلنوم يعني مجمع عمومي يك ارگان يا يك كميته انتخاب شده توسط يك سازمان. مثلا پلنوم كميته استان يا پلنوم كميته شهر و غيره. در شرايط علني تناوب زماني اين جلسات توسط اساسنامه تعيين شده و لازم الاجراست.
كنفرانس ـ كنفرانس يعني مجمع نمايندگان يك سازمان اعم از سياسي و اجتماعي وعلمي و هنري و غيره كه براي بحث يك يا چند مسئله معين تشكيل مي شود و يا مجمع نمايندگان سياسي دولت ها يا احزاب كشورهاي مختلف.
در مورد حيات داخلي حزب، كنفرانس حزبي استان وشهرستان و شهر و بخش مركب از نمايندگان اعضاء حزب در منطقه مربوطه بوده و عالي ترين ارگان سازماني در آن منطقه مي باشد. كنفرانس، كميته هاي حزبي را انتخاب نموده و قرارها و تصميمات لازم را براي فعاليت آينده سازمان مربوطه، اتخاذ مي كند و همچنين براي كنفرانس هاي بالاتر و يا در مورد كنفرانس استان براي كنگره حزبي نماينده تعيين مي كند. فاصله زماني كه كنفرانس ها در اساسنامه تعيين مي شود. در موقعي كه مسائل به ويژه و مهمي بروز مي كند كنفرانس حزبي سراسر كشور تشكيل مي گردد.
واضح است كه در شرايط كار مخفي هنگامي كه پليس و ماموران حكومت قانون شكل امكان فعاليت آزاد و علني را از يك حزب سياسي سلب مي كنند، موازين و قواعد اساسنامه اي و منجمله اين اشكال سازماني رهبري كه نقش مهمي در اجراي اصل سانتراليسم دموكراتيك دارند نمي تواند رعايت شود و سياست شكل هاي مشخص و ويژه اي براي كار سازماني و فعاليت حزبي پيدا نمود تا صفوف حزب را از دستبرد دشمن حفظ كرد و ضمناً به فعاليت هاي اساسي براي نيل به هدف هاي مرامي ادامه داد تا در عين حال اشكال نبايد از اصول عمده سازماني حزب طبقه كارگر منحرف شود .
انتقاد و انتقاد از خود ـ عبارتست از اسلوب اساسي پي بردن به اشتباهات و كمبودها در فعاليت حزب و از بين بردن آن ها و جلوگيري از تكرار آن ها. هدف از آن تعميق وحدت و حزب تصحيح مداوم مشي وسياست آنست. به وسيله اين روش ( نشان دادن نقائص و معايب و ريشه آن ها و راه برطرف كردن آن ها) موانعي كه در راه پيشرفت حزب وجود دارد برداشته مي شود، آنچه كهنه است و بايد دور ريخته شود نمايان مي گردد، آنچه نو و بالنده است و بايد تقويت گردد تعيين مي شود. انتقاد و انتقاد از خود وسيله مهمي براي شركت اعضاء حزب در تعيين سياست و روش حزب و تامين فعاليت ثمر بخش و ابتكاري آنهاست. احترام به اين اصل و اجراي دقيق آن دليل زنده بودن و تحرك سازمان ها و ثمره آن تقويت و تحكيم اين سازمان هاست.
از نظر تعميم تجربيات، غني كردن ماركسيسم ـ لنينيسم در پرتو واقعيات مشخص و شرايط نوين نيز احترام به اين اصل اهميت خاص دارد زيرا بدون تبادل آرا و مبارزه عقايد و انتقاد آزاد چنين پيشرفتي امكان پذير نيست.
اجراي اين اصل مانع مي شود تا اشتباهات و نواقص ادامه يابد همه چيز به طور مصنوعي بي نقص جلوه گر شود، عينك خوش بيني زائد و فريبنده به چشم زده شود و مستي ناشي از موفقيت جايگزين هوشياري روشن بينانه و مبارز براي كسب دستاوردهاي هر چه عالي تر گردد. در جوامع سوسياليستي انتقاد و انتقاد از خود نيروي محركه تكامل جامعه است و از اين بابت نقش حياتي و مهمي را ايفا مي كند.
رهبري ـ حزب به طور كلي مركب از رهبري، هسته مركزي يا كادرها و اعضاء ساده حزبست. رهبري در حزب جمعي است ولي مسئوليت ها فرديست. رهبري جمعي يكي از مهمترين اصول حيات داخل حزبي يكي از شرايط حفظ دمكراسي حزبي و يكي از محمل هاي پرهيز از سوپزكتيويسم (ذهني گري) و ولونتاريسم ( تمايل و اراده شخصي را اساس تحليل و عمل قرار دادن و واقعيت را نا ديده گرفتن) است. رهبري جمعي حزب را از كيش شخص پرستي كه مي تواند زيان هاي بسيار به حزب وارد سازد بر حذر مي دارد و اجراي رهبري را بر اساس علمي ميسر مي سازد و بطور خلاصه رهبري حزبي بايد
1 ـ فاكتورهاي لازم را در هر مورد جمع آوري و دقيقاً مطالعه كند
2 ـ آن ها را بر اساس آموزش ماركسيسم – لنينيسم تحليل نمايد
3 ـ از اين تحليل، شعارها و رهنمودهاي عمل را استخراج كند
4 ـ اين رهنمودها وشعارها را اجرا كند و بر اجراي آن ها نظارت نمايد و اشتباهات را اصلاح نمايد .
كادرها يا فعالين حزب، هسته مركزي حزب را تشكيل مي دهند كه اداره كننده سازمان حزبند و بايد از ميان فعال ترين و آگاه ترين افراد حزبي بر اساس انتخاب يا انتصاب معين گردند.
كادر ـ اين واژه در زبان فارسي در عبارات كادر اداري، كادر فني، كادر حزبي و غيره مورد معين كه در رشته هاي مختلف اد اري، سياسي و نظامي و غيره به فعاليت دائم مي پردازد. كادرها مجموعه اساسي كارمندان سازمان حزبي يا دستگاه دولتي يا سنديكايي و غيره را تشكيل مي دهند.
كادر سياسي براي فعاليت حزب و اجراي سياست و تحقق برنامه آن اهميت ويژه اي دارد. احزاب كمونيست توجه خاصي به تربيت و پرورش كادرها مبذول مي دارند. روش آماده ساختن شرايط براي پيشرفت فعالين و آميختن كار كادرهاي جوان و كادرهاي قديمي و با تجربه، تربيت ماركسيستي – لنينيستي آنان، تقويت حس مسئوليت و ابتكار و كار خلاق آنان و در نظر گرفتن ملاك سياسي (درجه ايمان و قابل اعتماد بودن) و ملاك عملي (لياقت براي انجام وظيفه معين) در برگزيدن مسئولين از مسائل اساسي سياست كادرها در يك حزب كمونيست است. اصول اين سياست معمولاً در اساسنامه هاي حزبي قيد مي گردد. واضح است كه برگزيدن كادرها و انتخاب مسئولين بر اساس دوستي شخصي، همسايگي، همشهري گري، علاقه فردي، خويشاوندي و غيره خاص نظام هاي ارتجاعي و احزاب فرمايشي ضد خلقي است و نبايد در حزب طراز نوين جايي داشته باشد.
مقاله در فرمات PDF : بازگشت