بازگشت  

 واژه نامه سیاسی

30 ـ  پارلمان و مبارزه پارلمانی

        

پارلمان يعني مجمع نمايندگان كه وظيفه قانونگذاري را به عهده دارند. در ايران و تركيه آن را مجلس، در ايالات متحده و برخي كشورهاي آمريكاي لاتين آن را كنگره مي نامند. در برخي كشورها پارلمان مركب از دو مجمع است مثل شورا و سنا، مجلس اعيان يا لردها و مجلس عوام يا نمايندگان. قاعدتاً اعضاي پارلمان انتخابي هستند يعني از طرف مردم و به آراي آن ها براي تشكيل قوه مقننه و تدوين قوانين برگزيده مي شوند. در برخي موارد آن ها را انتصاب م يكنند مثل نيمي از اعضاء سناي ايران، يا عضويت را به وراثت مي برند. در كشورهاي سرمايه داري از نظر ماهيت، ميزان قدرت و رابطه با دولت دو نوع پارلمان تشخيص مي دهيم:

دركشورهاي جمهوري پارلماني (ايتاليا، تركيه و هند و ...) يا در ممالك مشروطه سلطنتي (انگلستان،سوئد و دانمارك) اصل بر اينست كه پارلمان بر كليه اعمال دولت نظارت دارد و در حقيقت مرجع عالي مملكتي شمرده مي شود. دركشورهاي ديگري كه رئيس جمهور از اختيارات وسيع برخوردار است (ايالات متحده امريكا، فرانسه و عده اي از كشورهاي امريكاي لاتين) پارلمان فقط از نظر قانونگذاري نقشي ايفا مي كند و چه بسا كه هيئت دولت حتي به طور صوري هم در مقابل پارلمان پاسخگو نيست. در هر دو دسته كشورها، پارلمان با اختياراتي وسيع يا محدود، به طرزي كم و بيش صوري يا عملي و تا حدودي مستقل فعاليت مي كند.

         حساب كشورهاي ديكتاتوري، اگرچه به ظاهر داراي مجلس باشند جداست. در اين دسته از كشورها پارلمان فاقد هر گونه محتوا بوده سران رژيم، سلاطين، ديكتاتورهاي دست نشانده با صحنه سازي انتخاباتي مجمول و فرمايشي در حقيقت عده اي را به شغل نمايندگي مجلس منصوب مي كنند تا روپوش و نقابي براي نظام استبدادي باشد. ايران و ويتنام جنوبي نمونه هاي اين گونه ممالكند.

         در كليه ممالك سرمايه داري به عناوين و يا اشكال مختلف در آراء مردم دخل و تصرف مي شود و افكار عمومي منحرف مي گردد، محدوديت ها ايجاد مي شود تا پارلمان واقعاً مجمع نمايندگان مردم و بيان گر خواست ها وعقايد آن ها نباشد و هر چه ممكن باشد عده نمايندگان اصيل زحمتكشان كمتر گردد. اين تدابير طيف بسيار وسيعي را در بر مي گيرد. از محدوديت سن و سواد و نژاد و جنس و دارايي گرفته تا تعبيه سيستم هاي ضد خلقي انتخاباتي، محروم كردن نيروهاي دموكراتيك ازتاثير بر افكار عمومي و استفاده مساوي از وسائل تبليغاتي و بالاخره تقلب، تعويض آراء و پركردن صندوق ها و غيره.

         مبارزه پارلمانی ـ يكي از اشكال مبارزه طبقاتي در نوع سياسي آنست. طبقه كارگر و حزب وي ضمن ساير اشكال مبارزه وظيفه دارد از اين مبارزه نيز در صورت وجود شرايط استفاده كند مردم را بسيج كند، سياست هاي ضد ملي را ضمن كارزار انتخاباتي فاش كند، سعي كند عده هرچه بيشتري از نمايندگان واقعي مردم را به پارلمان بفرستد، در پارلمان از تريبون رسمي براي بيان درخواست ها و پيشبرد برنامه انقلابي خود استفاده كند. نفي مبارزه پارلماني به همان اندازه غلط ومضر به حال جنبش است كه مطلق كردن آن. اولي انحراف چپ و عدم استفاده از يك سلاح نبرد است، ديگري انحراف راست و انحصار مبارزه فقط به يك شكل و محروم كرده توده ها از سلاح هاي ديگر نبرد عليه سرمايه داري . احزاب كمونيست كارگري و سازمان هاي مترقي از مبارزه پارلماني براي دفاع از منافع زحمتكشان و استقلال كشور براي جلوگيري از تبديل پارلمان به يك زائده هيئت حاكمه و براي  افشاء سياست ضد خلقي استفاده مي كنند. خارج كرد ن پارلمان از صورت زائده بلا اراده حكومت، تامين شركت آزاد در انتخابات، معرفي كانديداها و ريختن آزاد راي به صندوق ها از جنبه هاي مهم مسئله عمده دفاع از دمكراسي است. مبارزه براي آزادي انتخابات يكي از اشكال مبارزه به خاطر دمكراسي است.

         در شرايط كنوني طبقه كارگر برخي از كشورهاي سرمايه داري امكان آن را دارند كه با بهره گيري از دست آوردهاي مبارزات خود، اكثريت مردم را به دور خود گرد آورده و براي احراز اكثريت قاطع درپارلمان و تبديل پارلمان از آلت مقاصد طبقاتي بورژوازي به وسيله خدمت به مردم زحمتكش كوشش نمايند و ضمن آن مبارزه توده اي دامنه داري را درخارج از پارلمان گسترش داده و مقاومت نيروهاي ارتجاعي را در هم شكنند. اين يكي از اشكال انجام مسالمت آميز انقلاب است كه خود تنها از راه بسط پي گير مبارزه طبقاتی توده هاي كارگر و دهقان وجلب طبقات متوسط عليه سرمايه بزرگ انحصاري عليه ارتجاع به خاطر اصلاحات عميق اجتماعي، صلح و سوسياليسم ميسر تواند بود. در هر صورت پرولتاريا و حزب وي بايد بر كليه شكل هاي مبارزه غير مسالمت آميز و مسالمت آميز، پارلماني و غير پارلماني احاطه داشته و آماده هر گونه تعويض سريع و غيرمنتظره يك شكل مبارزه به ديگري باشد.

 

31 ـ  پاسيفيسم

        

پاسيفيسم از واژه لاتيني به معناي صلح و آرامش مشتق است و به معناي طرفداري از صلح و  آرامش استعمال مي شود. پاسيفيسم يك جريان ليبرال منشانه است كه نمايندگان آن عليه هر گونه جنگي هستند و معتقدند كه با تبليغ و موعظه مي توان آشتي عمومي ايجاد كرد. اگر چه در زمان ما با تشديد خطر جنگ افروزي محافل امپرياليستي پاسيفيست ها نيز فعالانه در اقدامات مختلف صلح جويانه شركت مي كنند وسهمي اغلب شايسته در بيان خواست مردم عليه نقشه هاي جنگ طلبانه ايفا مي كنند ولي در عين حال پاسيفيسمن در اصل وسيله اي براي تخدير و منحرف كردن توده ها از مبارزه فعال عليه جنگ هاي امپرياليستي بوده و در گذشته بارها از آن براي فريب توده ها و پنهان كردن ريشه و علل جنگ و تداركات نظامي امپرياليستي استفاده شده است.

         طرفداري از صلح مي بايست فعال و مبارزه باشد. ريشه و علل جنگ را در نظام سرمايه داري و سرشت امپرياليستي بيابد. كمونيست ها هميشه طرفدار فعال صلح بوده اند و عليه جنگ هاي  غير عادلانه استثمارگران و غاصبانه نبرد كرده اند و درعين حال از جنگ هاي انقلابي توده ها ، جنگ هاي دفاعي و جنگ هاي غير عادلانه را ناديده مي انگارد و وسائل غيرفعال نظير موعظه را كافي براي منظور مي شمارد. تفاوت جنبش نيرومند هواداران صلح مركب از نيروهاي مختلف و در راس آن ها كمونيست با پاسيفيست ها منجمله در مبارزه فعال عليه خطر جنگ و عليه امپرياليسم است كه زاينده اين خطر مي باشد. به عنوان نمونه مبارزه آن ها عليه جنگ ويتنام بمعناي حمايت كامل از خلق ويتنام و جنگ عادلانه وي به خاطر آزادي و استقلال تا سرحد پيروزي اين خلق و به معناي نبرد عليه امپرياليسم امريكا و نوكران محلي آن هاست كه نقشه هاي استعمار گرانه و تسلط طلبانه آن ها موجب بروز و ادامه اين جنگ شده است. در عصر ما پاسيفيست هاي صادق روز به روز بيشتر دوش به دوش طرفداران فعال صلح يا كمونيست ها دست به عمل مشترك مي زنند و اقدامات متحدي را سازمان مي دهند. ضرورت مبارزه متحد عليه امپرياليسم جلب هر چه بيشتر و فعال تر اين نيرو را ضرور مي كند.

 

32 ـ  پايه و روبنا ( يا زير بنا و رو بنا )

 

پايه – جهان بيني ماركسيستي در ميان انبوه مناسبات اجتماعي موجود در هر جامعه اي مناسبات مادي و توليدي را به مثابه مناسبات اساسي وتعيين كننده مي داند. پايه يا زيربناي جامعه عبارت است از مجموعه اين مناسبات توليدي كه ساختمان اقتصادي جامعه را تشكيل مي دهد. مقصود از مجموعه مناسبات توليدي عبارتست از اشكال مالكيت ومناسبات ميان انسان ها كه از اين اشكال مالكيت ناشي مي شود و بالاخره اشكال توزيع نعم مادي.

         هر جامعه داراي پايه يا زير بناس . وضع زير بنا به مثابه مجموعه مناسبات توليدي بستگي با وضع نيروهاي توليدي دارد و در هر جامعه مطابق با درجه معين نيروهاي توليدي آن دورانس .

         پايه نقش عظيمي در زندگي اجتماعي بازي مي كند و امكان مي دهد كه توليد و توزيع نعم مادي سازمان داده شود. انسان ها بدون برقراري مناسبات توليدي نمي توانند به كار توليدي بپردازند و درنتيجه وسائل زندگي را توزيع كنند. تبديل يك دوران اجتماعي بدوران ديگر يعني تبديل پايه ، يعني ايجاد مناسبات توليدي جديد.

         روبنا – عبارتست از نظريات سياسي ‏،  حقوقي، فلسفي، اخلاقي، هنري و مذهبي جامعه و نهادها و موسسات و سازمان هاي مربوط به آن ها و اشكال مربوطه آگاهي اجتماعي. اگر بخواهيم پايه را به ريشه يا استخوان بندي تشبيه كنيم مي توانيم روبنا را شاخه و برگ يا گوشت و پوست و خلاصه سيماي جامعه بناميم. البته اين تشبيه ساده است و روابط ديالكتيكي عميقي كه پايه و روبنا را به يكديگر پيوند ميدهد نشان نمي ده .

         پايه ـ شالوده روبناست. هر فرماسيون اجتماعي ـ اقتصادي داراي زيربناي مخصوص به خود مي باشد. روبنا بر پايه اين مجموعه مناسبات توليدي ناشي از نحوه و شكل مالكيت به وجود مي آيد. رو بنا خود نيز در تكامل اجتماع نقش بزرگي دارد و پس از آن كه بر اساس زير بناي اقتصادي معيني پديد آمد بر پايه تاثر متقابل مي گذارد، به رشد و تحكيم آن كمك مي كند و با عمل خود رشد اجتماع را تسريع يا كند مي كند. رو بنا توسط پايه بر تكامل نيروهاي مولده تاثير مي گذارد.

         نقش تعيين كننده زيربنا نسبت به روبنا در رابطه ديالكتيكي موجود بين پايه و روبنا، پايه جهت قاطع و تعيين كننده را تشكيل مي دهد. زير بناي جامعه اي كه در آن طبقات متخاصم وجود دارد داراي خصلت متضاد است. پايه كه بيانگر رابطه مختلف انسان ها با وسائل توليد است (‌مناسبات توليدي و نحوه مالكيت) نشان دهنده تضاد منافع طبقاتي و نشان دهنده تناقض ميان بهره كشان و بهره دهان است. رو بناي چنين جامعه اي از آنجا كه انعكاس تضادهاي موجود در پايه است خود نيز داراي خصلت متضاد است. رو بنا افكار و عقايد و موسسات و سازمان هاي طبقات و گروه هاي مختلف را در بر مي گيرد . طبعاً افكار و موسسات طبقه اي كه از لحاظ اقتصادي مسلط است درروبنا نيز افكار و موسسات حاكم را تشكيل مي دهد. به عبارت ديگر آن طبقه اي كه نيروی مادي مسلط جامعه را در دست دارد در عين حال نيروي معنوي مسلط جامعه نيز هست.

         نقش تعيين كننده پايه نسبت به رو بنا فقط در اين نيست كه رو بنا زائيده زير بناست، بلكه در اين نيز هست كه تغييرات ماهوي در نظام اقتصادي به ناچار به تغييرات رو بنا مي انجامد. مثل تكامل زير بناي جامعه سرمايه داري و ورودش به مرحله پوسيدگي كه در روبنا به صورت پيدايش و تحكيم اشكال ارتجاعي و فاشيستي حكومت، انحطاط هنر بورژوازيي‏، تباه ترين اشكال فلسفه ايدآليستي و فرهنگ كاذب و غيره منعكس مي گردد.

         هنگامي كه بر اثر انقلاب اجتماعي يك زير بناي اقتصادی به جای زیربنای قبلی می نشیند در روبنا تغییرات عمیق روی می دهد، سلطه سیاسی طبقات جدید مستقر می گردد، افکار و عقاید و نهادهای جدید، دولت جدید و سیستم سیاسی و حقوقی جدید به وجود می آید، روبنای کهنه بر می افتد و رو بنای نوین مستقر می شود .

         استقلال نسبی و نقش فعال رو بنا ـ رو بنا که زائیده زیربناست دارای استقلال نسبی است. یکی از مظاهر مهم این استقلال آنست که تحول در روبنا همگام استقرار پایه نوین به معنای از بین رفتن خود به خود تمام پدیده های رو بنای کهنه نیست. با محو زیر بنای کهنه موجودیت رو بنای کهنه به مثابه یک مجموعه واحد به مثابه سیستم نظریات و موسسات جامعه کهنه پایان می پذیرد. ولی عناصر جداگانه ای در آن باقی می ماند و در زمره عناصر روبنای جامعه جدید جای می گیرد. بدیهی است رو بنای جدید فقط آن عناصری از روبنای کهنه را می گیرد که می تواند در خدمت طبقات جدید حاکم در جامعه قرارگیرند. آن عناصری را که متناسب با منافع طبقات حاکم جدید است .

         چنانچه هر جامعه جدیدی که در آن استثمار برقرار شد از روبنای جامعه پیشین خود، آن افکاری را نگاه می دارد که استثمار را مجاز می شمرند و مدافع موسسات سیاسی و حقوقی استثمار گران می باشند.

         در روبنای هر جامعه عناصر ثابت وجود دارد که برای تمام بشریت دارای مقام و مرتبت است. از آن جمله اند موازین اخلاقی انسانی و بهترین دستاوردهای ادبی و هنری.

         بدین ترتبی رو بنای هر جامعه معین پدیده بغرنجی است که هم افکار ونهادهایی از جامعه کهنه را در بر می گیرد و هم افکار وموسساتی که براساس زیربنای اقتصادی جدید پدید آمده اند.

         استقلال نسبی رو بنا در این امر نیز تظاهر می کند که روبنا نقش فعال در تکامل پایه ای که اول به وجود آورده بازی می کند. افکار و موسسات مسلط حاکم در جامعه ای که به طبقات متخاصم تقسیم شده به حفظ و تحکیم زیر بنای این جامعه کمک می کند. این افکار و موسسات به خاطر مبارزه طبقه حاکم با طبقات دیگر چنین جامعه ای به ویژه با طبقات زحمتکش به خاطر سازمان دادن این مبارزه است. این افکار وموسسات مبارزه زحمتکشان را به خاطر رهایی از استثمار و استعمار سرکوب می کند. مثلا سرمایه داری معاصر دوران زندگی خود را پیموده ولی هنوز بر جای است، برجاست در درجه اول برای آن که دولت بورژوایی حقوق بورژوایی و تمام وسائل نفوذ ایدئولوژی بورژوایی که نقش آن ها در دفاع از سرمایه داری فوق العاده بزرگ است همه در حفظ و حراست منافع بورژوازی به کار می روند.

 

33 ـ  پرولتاریا ( Proletariat )

        

به طبقه کارگر مزد بگیر یعنی کسانی که فاقد وسائل تولید هستند و مجبورند نیروی کار خود را به صاحب وسائل تولید یعنی سرمایه داران به فروشند پرولتاریای صنعتی یا مطلق پرولتاریا می گویند. بنابر این مفهوم خاص و دقیق این واژه مربوط به جامعه سرمایه داریست، اگر چه در برخی اصطلاحات پرولتاریا به معنای اعم طبقه کارگر استعمال می شود. اصولاً این اصطلاح در جامعه کهن رومی به فقرا و رنجبران اطلاق می شده است. پرولتاریا که همراه با سایر اقشار زحمتکشان مولد همه نعم مادیست در جریان تولید علاوه بر ارزش نیروی کار خود ارزش اضافی نیز تولید می کند که از طرف کارفرما به شکل سود تصاحب می شود.

پرولتاریا پیگیر ترین طبقه انقلابی در جامعه سرمایه داریست زیرا که پرولتاریا با مترقی ترین و رشد یابنده ترین شکل تولید یعنی صنایع ماشینی و تولید بزرگ صنعتی در ارتباط است و پیوسته رشد و تکامل می یابد. خصلت تولید سرمایه داری خود برای اتحاد و تشکل و آموزش پورلتاریا شرایط مساعد را فراهم می کند. امکان وی برای سازمان دادن اقدامات آگاهانه توده ای از هر طبقه دیگر بیشتر و آگاهی طبقاتی وی بالاترست. مبارزه پرولتاریا علیه بورژوازی قانون تکامل جامعه سرمایه داریست.

         پرولتاریا در مبارزه برای رهایی خود می تواند و باید تمام توده های زحمتکش و در درجه اول دهقانان را به سوی خویش جلب کند و نبرد علیه سرمایه داری را رهبری کند و به همین جهت هم پرلتاریا طبقه کارگر می تواند رسالت تاریخی نابود کردن بورژوازی و ایجاد جامعه نوین سوسیالیستی را به انجام برساند. از نظر تاریخی طبقه پرلترهای صنعتی هم زمان با زایش شیوه تولیدی سرمایه داری یعنی در مرحله تلاشی فئودالیسم پدید می گردد. خانه خرابی و ورشکستگی دهقانان که زمین های خود را از دست می دادند نخستین منبع ایجاد پرلترها بود. بعدها نیز ورشکست خرده بورژوازی در شهر و ده با تکامل سرمایه داری به تقویت صفوف پرلتاریا منجر می شود. پرولتاریا یکی از دو طبقه اساسی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داریست و طبقه دیگر اساسی ا ین صورت بندی بورژوازی است. استثمار پرلتاریا از جانب بورژوازی موجد تضاد آشتی ناپذیر منافع طبقاتی آن ها و مبارزه طبقاتی آن ها است. در جریان این مبارزه رفته رفته پورلتاریا به منافع اساسی طبقاتی خود آگاهی می یابد، درک اجتماعی اش  غنی تر می شود. به تدریج از اشکال مبارزه و درجات عالی تر تشکل استفاده می کند و بالاخره این مبارزه علیه سراسر سیستم سرمایه داری و به خاطر استقرار سوسیالیسم متوجه می گردد. پرولتاریا سازمان های طبقاتی صنفی و سیاسی خود را ایجاد می کند که عالی ترین شکل آن احزاب کمونیست وکارگری هستند، احزابی که تعالیم مارکسیسم ـ لنینیسم را راهنمای خویش قرار داده اند و آن خود تعمیم تجربیات نهضت انقلابی بین المللی پرولتاریاست و مرتبا تکامل می یابد. آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم سلاح قاطع آگاهانه نبرد پی گیر پرولتاریاست.

         پس از انقلاب سوسیالیستی و نابودی استثمار، پرولتاریا به طبقه ای جدید ـ طبقه کارگری که سیستم سرمایه داری را از بین برده و مالکیت سوسیالیستی بر وسائل تولید را مستقر ساخته و خود سرنوشت خویش را در دست دارد بدل می گردد.

 

34 ـ  پروپاکاند و آژیتاسیون (Propagande et agitation )

        

آژيتاسیون یعنی وسیله تاثیر سیاسی درتوده ها از طریق گفتگو، سخنرانی، نطق و میتینگ، جراید، کتب و رسالات، اوراق، رادیو، سینما، تلویزیون و غیره. در برخی موارد آن را فعالیت تبلیغی یا تنویری برای تفهیم عقاید ونظریات سیاسی خود در توده ها نامیده اند. برای آژیتاسیون یا تبلیغ نظریات البته از وسائل متنوع و مهمی نظیر مباحثه و نطق و تشکیل جلسات و میتینگ ها و همچنین وسائل سمعی و بصری و مطبوعات و غیره که نام بردیم استفاده می شود تا صحت نظریات سیاسی و مرام و روش خویش را ثابت کنیم و مردم را برای مبارزه در راه آن جلب نماییم. وجه مشخصه آژیتاسیون خصلت توده ای آنست، یعنی یک عمل سیاسی ـ تبلیغی است که برای توده مردم و سیما صورت می گیرد و معمولا حیطه کوچکتری از افکار و مسائل حادتر یا مشخص تری را در بر می گیرد ولی هدف پخش و تبلیغ آن در بین عده هر چه بیشتری است. واضح است که آژیتاسیون همیشه وابسته به وظایف مبرم سیاسی حزب است و استفاده از اشکال گوناگون آن تابع شرایط موجود و این وظایف است. در آژیتاسیون به شیوه های تهییجی واحساسی برای توضیح و اقناع نیز توجه جدی می شود.

         پروپاگاند که آن را در فارسی می توان ترویج ترجمه کرد معنای توضیح و اشاعه اندیشه های سیاسی و فلسفی و مفاهیم عمیق تری را در بر می گیرد و هدف، ترویج آن ها در بین عده کمتری است بنابر این وسائل آن هم با آژیتاسیون فرق می کند. دراینجا از جلسات، مذاکرات، کتب، رسالات علمی و تحقیقی و مجلات استفاده می شود تا اگر چه در بین عده کمتری ولی عمیق تر و با جزئیات بیشتر و همه جانبه تر مسائل برنامه و عقیدتی و مرامی توضیح داده شود و درک گردد. شیوه پروپاکاند بیشتر شیوه تحلیلی و تعقلی است. واضح است که از آژیتاسیون و پروپاگاند همه احزاب و دسته های سیاسی استفاده می کنند و وسائل مختلف آن را در خدمت می گیرند. با وجود اهمیت این وسائل و طرز استفاده از آن ها، مهم در درجه نخست آنست که چه مرام و ایدئولوژی و اندیشه ای مورد ترویج و تبلیغ قرار می گیرد و ماهیت این اندیشه ها و نظریات چیست؟ اندیشه های سوسیالیستی و سیاسی و دمکراتیک از آنجا که دارای ماهیت حیات بخش و انسانیست و با قوانین تکامل اجتماعی تطبیق می کند و مبین منافع توده های مردم است به کوشش مروجین و مبلغین توده ای به میزان غیر قابل قیاسی بیش از اندیشه های ارتجاعی ضد ملی و ضد دمکراتیک در بین توده ها رسوخ می کند، اگر چه درجوامع سرمایه داری تقریبا کلیه وسائل تبلیغ و ترویج در دست زمامداران و طبقه حاکمه متمرکز است و در نظام های استبدادی طبقه کارگر و توده های مردم زحمتکش و احزاب مترقی از این وسائل به کلی محروم هستند. مبارزه در راه دمکراسی منجمله متضمن مبارزه برای داشتن وسائل بیشتر پروپاگاند و آژیتاسیون، آزادی بیان و عقیده، اجتماعات و مطبوعات نیز هست تا بدین وسیله هرچه بیشتر عمیق تر و وسیع تر اندیشه، مسلک و مرام و برنامه ملی و مترقی در بین مردم ترویج و تبلیغ گردد.

 

 

        

  مقاله در فرمات PDF :                                                                                             بازگشت