واژه نامه سیاسی
100 ـ وضع انقلابی
انقلاب اجتماعي عبارتست از حل تضادهاي اجتماعي به نحوي كه به تغيير كيفي زيربنا و روبنا يعني تغيير صورت بندي اجتماعي منجر گردد. تضاد ميان رشد نيروهاي مولده و مناسبات توليدي مباني اقتصادي يعني شرايط مادي انقلاب را فراهم مي سازد و در مرحله معيني ضرورت انقلاب اجتماعي را مطرح مي سازد.
فراهم آمدن شرايط مادي انقلاب براي انقلاب كافي نيست. براي انقلاب اجتماعي علاوه بر شرايط مادي تغييرات عيني معين ديگري كه شرايط عيني اصطلاح مي شود ضرورت دارد و به قول لنين «مجموعه اين تغييرات عيني، وضع انقلابي ناميده مي شود.»
1 ـ بحران ملي عمومي كه هم استثمارشوندگان و هم استثمارگران را در بر مي د بدين معنا كه نه فقط استثمارشوندگان « پاييني ها » نخواهند به شيوه گذشته زندگي كنند بلكه استثمارگران «بالايي ها» هم نتوانند به شيوه گذشته حكومت نمايند.
2 ـ تشديد فوق العاده فقر و نياز توده هاي زحمتكش
3 ـ تشديد قابل ملاحظه فعاليت توده هاي زحمتكش به نحوي كه هم در نتيجه بحران عمومي و هم در نتيجه اقدامات خود هيئت حاكمه بيش از پيش به مبارزه تاريخي مستقل جلب مي شوند.
اوضاع بين المللي، به خصوص وجود اردوگاه سوسياليسم در شرايط كنوني، انقلاب يا بحران هاي انقلابي در كشورهاي امپرياليستي، انقلاب در كشورهاي همجوار، جنگ و نيز بحران هاي ناشي از ستم ملي و تبعيض نژادي و غيره به مثابه عوامل عيني مي توانند در پيدايش وضع انقلابي موثر باشند. وضع انقلابي ناشي از تغييرات عيني و بر حسب شرايط تاريخي در كشورهاي مختلف مي توانند به صورت گوناگون بروز كند و در اين يا آن كشور در اين يا آن زمان معين ـ اين يا آن عامل عيني در پيدايش وضع انقلابي نقش كمتر يا بيشتر داشته باشد.
آنچه مهم است اينست كه انقلاب بدون وضع انقلابي ميسر نيست و وضع انقلابي معلول دگرگوني هاي عيني معين در زندگي اجتماعي است و اين دگرگوني ها به قول لنين «نه فقط به اراده افراد و گروه ها و احزاب جداگانه ، بلكه حتي به اراده طبقات جداگانه نيز بستگي ندارد».
انقلاب بدون وضع انقلابي ميسر نيست، ولي از هر وضع انقلابي، انقلاب پديد نمي آيد. براي اين كه امكان تحول انقلابي به تحقق بپيوندد، عامل ذهني نيز ضرورت دارد. به قول لنين:
« انقلاب مولود هر وضع انقلابي نيست بلكه مولود وضعي است كه در آن به تغييرات پيش گفته، دگرگون ذهني يعني توانايي طبقه انقلابي، به اقدامات توده اي به حد كافي نيرومندي اضافه شود كه بتواند دولت كهنه را كه هيچگاه حتي در درون بحران ها نيز اگر آن را «نياندازند»، « نمي افتد » در هم شكند ( يا متزلزل سازد ).
چنين كاري فقط از عهده پيشاهنگ طبقه انقلابي، يعني حزب طراز نوين طبقه كارگر برمي آيد. حزب طبقه كارگر روح و مغز عامل ذهني انقلاب را تشكيل مي دهد.
تئوري لنيني انقلاب درست در نقطه مقابل « تئوري » چپ روها قرار دارد كه يا لزوم وضع انقلابي را براي انقلاب به كلي نفي مي كنند و يا به آن برخورد سطحي و عاميانه دارند.
مقاله در فرمات PDF : بازگشت