راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

ماترياليسم ديالکتيک

اميرنيک آئين

فصل پنجم - تئوری شناخت

 

سيبرنتيک

جدال بين دو فلسفه

ماترياليسم و ايده آليسم

 

درس 36 - سيبرنتيک و اهميت فلسفي آن

1- تعريف علم سيبرنتيک

2- پيدايش آن

3- اطلاع يا انفورماسيون

4- آلگوريتم ( يا برنامه و دستورالعمل)، آنالوژی، مدل سازی

5- اهميت فلسفي سيبرنتيک

 

         اينک که قوانين و مقولات ديالکتيک و تئوري شناخت را آموخته ايم، توضيحاتي نيز پيرامون علم سيرنتيک و پيوند آن با مسائل عمده ديالکتيک ماترياليستي بجاست. بايد توجه داشت که اولا در درسنامه هاي قديمي کمتر اين موضوع مورد بررسي قرار گرفته و ثانيا برخي از مسائل مربوط به تحليل فلسفي اين دانش نوين همچنان در بين فلاسفه و متفکرين مارکسيست مورد بحث و بررسي است و اين بحث و تبادل نظر و تجربه خود انگيزه و کمکي است به تعميق نظريات و غني شدن مجموعه تئوري ماترياليسم ديالکتيک.

(1)

از آنجا که از علم سيبرنتيک که سال هاي زيادي از عمرش نمي گذرد، بيشتر در مورد ساختن ماشين هاي خودکار استفاده شده و اين جنبه چشم گير توجه عموم را به خود جلب کرده، چه بسا که علم سيبرنتيک در نظر اول معادل يا مساوي با تئوري شمارگرها يا کامپيوترها تلقي شده است. در حالي که مسئله بسيار وسيع تر، بغرنج تر و جالب تر است.

- ماشين هاي بغرنج محاسباتي در واقع سيستم هاي پيچيده اي هستند که سيستم هاي فرعي و اجزاء آن داراي رابطه با هم بوده و بر هم تأثير دارند و همه با هم طبق قاعده و فرمان معيني کار مي کنند و مي توان به آن ها کاري محول کرد و آن ها را رهبري کرد ولي آيا فقط ماشين ها چنين خاصيتي دارند؟

- موجودات زنده نيز در واقع سيستم هاي بغرنج و ارگانيسم به هم پيچيده اي هستند و صاحب سيستم هاي فرعي و اجزاء متشکله اند. هر يک از آن ها با هم رابطه دارند. بر روي هم تأثير ميکنند آن ها هم بر طبق قواعد معين و دستورالعمل هاي خاص خود کار مي کنند. موجود زنده انجام وظيفه مي کند و مي تواند رهبري شود. ولي آيا فقط ماشين ها و موجودات زنده چنين خواصي دارند؟

- يک سازمان اداري مانند يک وزارتخانه يا يک موسسه اقتصادي با واحدهاي توليدي وانبارها و شبکه توزيعي خود سيستم بغرنجي است که داراي سيستم هاي فرعي واحدها و اجزاء متشکله است. چنين سازمانهايي نيز طبق قاعده و قوانيني عمل      مي کنند و مي توانند زير مديريت معيني قرار گيرد. ولي آيا فقط ماشين ها، موجودات زنده و سازمان اي اداري و اقتصادي چنين خواص مشترکي دارند؟

- تمام جامعه را در نظر گيريم. جامعه بشري خود يک ارگانيسم بس عظيم و بغرنج مرکب از انواع سيستم ها و سيستم هاي فرعي و ارگان ها و اجزاء است. هر يک سلسله مراتب و وظايف و نقش مشخص خويش را دارند. تمام اين سيستم ها و اجزاء با هم رابطه دارند، بر روي هم تأثير مي بخشند، مطابق قواعد وموازين ويژه اي عمل ميکنند، قابل اداره و رهبري هستند.

پس ما مي بينيم که در يک سلسله بي نهايت متنوع و متفاوت از پديده ها، برخي عناصر مشترک و عمده از لحاظ ارتباطات بين اجزاء و اداره آن ها وجود دارد. اگر از تمام خصوصيات و ويژگي هاي جامعه بشري و سازمان هاي اداري و اقتصادي و ماشين ها وموجودات زنده و غيره صرفنظر کنيم و تنها به اصول اين ارتباطات متقابل و کار مشترک اجزاء يک سيستم و امکان اداره آنها طبق برنامه و ضوابطي توجه کنيم به ساده ترين شکلي علم سيبرنتيک را تعريف کرده ايم.

         در حقيقت چه ماشين ها و دستگاه هاي فني که اجزاء مختلف دارند و هم پيوندي و کار مشترک و معين آن ها ماشين مربوطه را مي سازد، چه موجود زنده که داراي بافت ها و ارگان هاي مختلف است و کار مشترک و به هم پيوسته آن ها موجود زنده را مشخص   مي کند، چه سازمان هاي مختلف و همکاري متقابل آنها با هم باشند، همه علي رغم تفاوت هاي عديده يک وجه مشترک دارند و  آن اين که داراي اجزاء مختلف و متعددي هستند که با هم عمل و عکس العمل، ارتباط و پيوندهاي گوناگون، درآمختگي ها و تأثيرات متقابلي دارند  و همه اين مجموعه طبق يک برنامه يا دستورالعمل يا مديريت مي تواند کار کند، زندگي کند، تکامل يابد.

         سيبرنتيک علمي است که کار و اداره چنين دستگاه هايي را در عمده ترين اصول خود مطالعه مي کند. پس روشن شد که اگر چه واژه سيبرنتيک در رابطه با ترقيات دانش و تکنيک و پيدايش شمارگرها(کامپيوترها يا اورديناتورها) بسيار به کار مي رود ولي تنها مربوط به ماشين هاي بغرنج شمارگر نيست. سيبرنتيک در درجه اول علم رابطه اجزاء و چگونگي کار سيستم هاي بغرنج و رهبري و مديريت آن ها است.

سيبرنتيک از واژه يوناني« کيبرنتيکه» مشتق شده است که به معناي هنر اداره کردن و رهبري کردن به کار مي رفته.

         سيبرنتيک دانش جوان و نويي است که عمده ترين خطوط واصول روندها و سيستم هاي اداره و رهبري وسازمان را در تأسيسات فني و ماشين ها، درارگانيسم زنده و در سازمان هاي مختلف اجتماعي مورد مطالعه قرار مي دهد. سيبرنتيک علم اداره سيستم هاي بغرنج ديناميک است.

اين مسائل همه مربوط به علم جداگانه اي است که مانند هر علم ديگري قوانين و مقولات خود را دارد و بايد جداگانه آموخته شود. ولي چرا ما در درس هاي فلسفه اصول اين علم را مطرح مي کنيم و توجه را به آن جلب مي نماييم؟ از نظرگاه فلسفي، مسئله از اينجا براي ما مطرح مي شود که در اين علم بحث بر سرجنبه هاي فني يا زيست شناسي يا جامعه شناسي و غيره نيست بلکه سيبرنتيک تجريد مي کند. يعني تنها به عمده ترين جنبه هاي وابستگي موجود بين اجزاء درون يک سيستم، به عمده ترين اصول تأثيرات متقابل، به چگونگي اداره و رهبري و سازمان سيستم هاي بغرنج و پويا نظر دارد. از اين نقطه نظر يعني عام بودن روندهايي که موضوع علم سيبرنتيک است، مسئله براي فلسفه نيز مطرح مي شود و مباحث آن با فلسفه پيوند مي يابد. سيبرنتيک به هيچ وجه روند مشخص و خصلت سيستمي را که اداره و رهبري مي شود تحليل نمي کند درست مثل علم دهنده که قوانين آن به مشخصات اجسام واقعي و ساخت و بافت آن ها کاري ندارد و برايش فرق نمي کند که مثلا مکعب چوبي است يا کاغذي يا فلزي، بلکه تنها برخي مختصات کمي و ابعاد جسم و رابطه آن ها با يک ديگر موضوع علم هندسه است. علم هندسه صرف نظر از طبيعت اجسام، قوانين و روابط بين کميت ها و ابعاد را مطالعه مي کند. علم سيبرنتيک نيز به تفاوت موجود بين سازمان اداري و موسسه اقتصادي نظر ندارد بلکه با توجه به سيستم هاي بغرنج و متحرک صرفنظر از ساخت و مشخصات آن ها، قواعد و قوانيني را تدوين مي کند که بتواند تنظيم و اداره همه اين سيستم ها را انجام دهد.

(2)

         علم سيبرنتيک نخست در سال 1948 توسط دانشمند امريکايي و نيز در کتاب مشهورش«سيبرنتيک يا اداره و ارتباط در جانوران و ماشين ها» تدوين شد. محمل هاي پيدايش اين علم عبارت بودند از: دستاوردهاي مهم فني و زيست شناسي تا سه دهه قبل، ترقيات تئوريک در زمينه تنظيم خودکار بسياري از روندهاي فني و پيشرفت هاي راديو الکترونيک، تحولات سريع در ساختمان ماشين هاي محاسباتي ودستگاه هايي که مي شد از قبل برنامه کار و عمل آن ها را تعيين کرد، غني شدن تئوري احتمالات و انتخاب يک احتمال از بين تمام احتمالات موجود، ثابت شدن نقش و اهميت « اطلاع» يا «انفورماسيون» در اداره و هدفمند بودن فعاليت ها. مقصود ما از درس مربوط به سيبرنتيک البته بيان اصول و قواعد اين علم نيست، بلکه مقصود جنبه هاي فلسفي مسائلي است که اين علم مطرح مي کند. بر خلاف ادعاهايي که به ويژه در آغاز پيدايش سيبرنتيک عنوان شد، اين علم نه تنها با ماترياليسم ديالکتيک مغاير نيست، بر عکس فقط در پرتوي تعاليم اين آموزش فلسفي علمي است که تمامي محتوي تازه مهم سيبرنتيک روشن مي شود و راه براي تکامل سريع آن گشوده مي گردد. سيبرنتيک خود تأييد جديد و مهم برخي از اصول فلسفه ديالکتيک ماترياليستي است و به همين منظور ما با آن و برخي از مقولات اساسي اين علم اجمالا آشنا مي شويم.

(3)

چه در ماشين هاي بغرنج و شمارگرها، چه در ارگانيسم زنده و چه در سازماني اداري و اجتماعي، يک وجه مشترک مهم عبارت از اين است که مرتبا اخبار و اطلاعات و فاکت هايي گزارش داده مي شود  و از جانب مرکز و ارگان هاي اداره کننده نيز فرمان ها و اطلاع ها و علاماتي به دستگاه هاي اداره شونده صادر مي گردد.

         اطلاع يا انفورماسيون صرف نظر از اين که به چه شکل باشد (جريان برق، اثر شيميايي، تحريک عصبي، گزارش اداري، خبر، دستور، فرمان) از مهم ترين مقولات علم سيبرنتيک است. سيبرنتيک درست همين روند گردآوري اطلاع ها و تغيير شکل و قابل استفاده نمودن آن ها و انتقال آن هاست. سيبرنتيک نحوه ارتباطات متقابل بين اطلاع ها و چگونگي تنظيم و اداره آن ها را مطالعه مي کند.

اطلاع مقوله پايه اي سيبرنتيک است.

رابطه بين سيستم و سيستم هاي فرعي و ارگان ها و اجزاء توسط « اطلاع» انجام مي شود. اطلاع نوعي تأثير يک جزء بر جزء ديگر يا بر تمام سيستم است:

 1) اطلاعاتي را که از دستگاه هاي اداره شونده به دستگاه هاي اداره کننده مي رسد « اطلاعات متعاکس يا بازتابنده» مي نامند.

نظير گزارش ها و اطلاعاتي که از مأموران ومجريان يک اداره و سازمان مي رسد، نظير اطلاعاتي که به ماشين شمارگر داده مي شود، نظير احساس يا ادراک يا مفاهيم و احکام که در اختيار شعور انساني قرار مي گيرد.

2) اطلاعاتي را که به شکل فرمان ها و دستورالعمل هاست « اطلاعات اداره کننده» نام داده اند.مانند نتيجه اي که در ماشين هاي شمارگر بر اساس پروگرام يا برنامه تعيين شده حاصل مي گردد، مانند عکس العمل دستورهاي عصبي و تصميماتي که در موجود زنده به وقوع مي پيوندد، مانند فرمان ها وتصميمات اداري و سازماني که اتخاذ و ابلاغ  مي شود.

اطلاعات  اداره کننده خود بر اثر گردآوري و تغيير شکل اطلاعات بازتابنده حاصل مي شود و مرتبا نتيجه چگونگي اجراي فرمان ها وتأثير آن ها به نوبه خويش به صورت اطلاعات تازه اي يعني اطلاعات بازتابنده جديد به دستگاه اداره کننده بر مي گردد. بنابر اين هسته اصلي روند اداره و رهبري عبارت است از کسب و گرد آوري و انتقال و تغيير اطلاع ها.

         در علم سيبرنتيک اگر ساخت دروني سيستم مورد مطالعه ناشناخت باشد مي توان از روي طرز حرکت و عمل « اطلاع »ها و نحوه «ورود» و «خروج» آن ها يعني  از روي چگونگي عکس العمل سيستم مورد مطالعه در برابر هر اطلاع به چگونگي سيستم و عمل آن پي برد. ( مثلا با محرک هاي مختلف برقي و شيميايي و مکانيکي به نقاط مختلف بدن و ارگان هاي موجود زنده اي اطلاع هاي مختلف داده مي شود و با مطالعه عکس العمل هاي مختلف در هر مورد ساختار سيستم مورد بررسي قرار مي گيرد و ارتباطات دروني و رابطه اجزاء با تمام سيستم روشن مي شود. بر عکس اگر ساخت دروني سيستم تا حد معيني شناخته شده باشد و بخواهيم عناصر مختلف و پيوندهاي متقابل آن ها را بشناسيم مي توان بعد از دادن «اطلاع» شيوه عمل و کار اين عناصر و نقش آن ها را ارزيابي نمود. مثلا اگر با طرز کار و سيستم يک اداره آشنا هستيم مي توان از روي شيوه عمل و چگونگي کار بر روي «اطلاعي» که به عناصر مختلف آن اداره مي دهيم به طرز عمل دواير مختلف و واحدهاي آن پي برد. وارد جزئيات اين شيوه ها نمي شويم زيرا براي ما مهم اين است که علم سيبرنتيک پيوندهاي کلي و عمومي و ارتباط متقابل بين اجزاء و سيستم و قوانين اداره و رهبري آن ها را مطالعه مي نمايد. اين قوانين در مورد همه سيستم ها صادق است. از همين رو اين علم براي شناخت و تأثير بر واقعيت و براي يک فعاليت هدفمند اهميت فراواني پيدا کرده است.

(4)

اطلاع (انفورماسيون) بايد طبق قواعد و موازين خاصي جمع آوري و پخته شود، به کار رود و منتقل گردد. اين شيوه عمل و موازين خاص را در علم سيبرنتيک«آلگوريتم» مي نامند که مي توان آن را برنامه طرز عمل يا نظم کار ترجمه کرد. براي مقايسه يک نمونه سا ده آلگوريتم چهار عمل اصلي در حساب است. يعني اصول عامي که جمع و تفريق و ضرب و تقسيم را مطابق با شيوه عمل براي حل تمام مسائل مشابه مي آموزد. نمونه ديگر قاعده گرفتن جذر است که برنامه عمل براي همه موارد مشابه است. روند جمع آوري و تغيير شکل و انتقال اطلاعات نيز طبق قواعد و برنامه و آلگوريتم هاي خاص انجام مي شود.

         سيبرنتيک دانشي است که الگوريتم هاي عمومي و برنامه عمومي جمع آوري و به کار بردن و تغيير شکل اطلاع ها را (صرف نظر از حيطه مشخص آن ها) و در مورد همه سيستم ها مورد مطالعه قرار مي دهد.

         علم سيبرنتيک از شباهت هايي که بين سيستم هاي بغرنج و پوياي مديريت و رهبري وجود دارد و از ارتباطات مشابه سيستم هايي که داراي سلسله مراتبي از سيستم هاي فرعي و تابع و تأثير متقابل بين اجزاء هستند استفاده مي کند. چون قوانين ومقولات اين علم عام و در همه موارد مشابه صادق است بنابر اين از کشفيات در هر زمينه با تکيه به تشابه، در مورد زمينه ديگر نتيجه گيري مي کند. به عبارت ديگر سيبرنتيک از آنالوژي ( شباهت ها، طرز کار و ساختار مشابه) بين کار و وظايف رهبري در ارگانيسم زنده و دستگاه هاي فني استفاده مي کند و از اين راه تاکنون به نتايج درخشاني رسيده است. اهميت عظيم سيبرنتيک، امروزه در رشته هاي مختلفي ديده مي شود: از اتوماتيک و خودکار کردن توليد گرفته تا امکان جايگزيني آن گونه کار فکري و تنظيم سيستم عصبي و هورموني و وارثتي که بتوان براي    آن ها «مدل سازي» کرد، از ايجاد دستگاه هاي پزشکي جديد گرفته تا دستگاه هايي براي تنظيم امور اقتصادي و اداره نهادهاي مختلف اجتماعي.

         سيبرنتيک از آن جا که به روندهاي عام و مشترک در رشته هاي گوناگون مربوط     مي شود توانسته است با استفاده از دستاوردها و اطلاعات در هر رشته، اصول کلي و       تازه اي را در همه رشته ها کشف کند و به سرعت پيش رود. انطباق اصول کلي سيبرنتيک به ما در زمينه هاي مختلف آگاهي تازه تري مي دهد و اين همان اصل «مدل سازي» در سيبرنتيک است که يکي از مقولات اصلي اين علم به شمار مي رود. مثلا بدون آن که تفاوت کلي را از نظر دور بداريم که مغز انساني نيز همانند يک ماشين فوق العاده بغرنج سيبرنتيک عمل مي کند که ماشين هاي بغرنج شمارگر موجود، مدل ها و انواع بسيار ساده و ابتدايي آن هستند.

         ماترياليسم ديالکتيک با تکيه بر شالوده عيني آنالوژي هاي سيبرنتيک، در عين حال بر اين نکته نيز تأکيد دارد که نادرست خواهد بود اگر انسان و ماشين را همگون و يکسان بدانيم و يا تفکر بشري (بشر ابزار ساز، اجتماعي و سخنگو را) با عمل و کار سيستم هاي خودکار سيبرنتيک مساوي و يک دست فرض کنيم.

(5)

         اهميت بزرگ سيبرنتيک برای فلسفه ناشي از موضوع آن، پايه آن و نتيجه گيري هاي آن است.

         سيبرنتيک به يک رشته ارتباطات عام و مشترک بين روندها و سيستم هاي مختلف نظر دارد. اين علم جهت تازه اي از جهان واقعي را که مربوط به روندهاي اطلاعي است مکشوف مي سازد. اين خواص عام امکان مي دهد که به توصيف رياضي آن ها پرداخته شود.

         علم سيبرنتيک وجوه عمومي و جنبه هاي عام در عرصه هاي نويني از جهان واقعي را بررسي مي کند. مسائلي که موضوع اين علم است يعني روابط بين سيستم ها و پيوند بين اجزاء و تبادل اطلاع ها و عمل طبق برنامه و اداره همه در جهان واقعي موجود هستند. پايه همه اين ها در واقعيت عيني است. 

         علم سيبرنتيک دانشي است متکي بر شالوده عيني.

سيبرنتيک يک دانش سنتتيک و نمونه هم پيوندي و تأثير متقابل علوم مختلف است. دانش سيبرنتيک مسائل مهم و عام مربوط به اسلوب کار مشترک در گروهي از دانش ها، مسائل مربوط به رابطه بين شعور و طرز عمل مغز از يک سو و عمل ماشين هاي خودکار از سوي ديگر، و همچنين مسائل مربوط به اشکال حرکت ماده و در رابطه با آن طبقه بندي علوم را بررسي مي کند.

         سيبرنتيک مسائل عام متدولوژي در علوم و طبقه بندي علوم را مطرح مي کند.در جهان مادي روندهاي مختلف اطلاع و انتقال آن ها و اداره کردن سيستم ها به طور مشترک وجود دارد و قوانين و مقولات آن ها صرف نظر از رشته مشخص، عام و يگانه است. اين مسئله نشان مي دهد که علي رغم تنوع کيفيت ها، در اشکال مختلف هستي، وحدت وجود دارد: در کثرت يگانگي هست. سيبرنتيک دلايل و نمونه هاي تازه اي را براي اثبات وحدت مادي جهان در اختيار مي گذارد.

يگانگي مادي جهان، يکي ديگر از نتايج مهم فلسفي علم سيبرنتيک است.

سيبرنتيک به توضيح ماترياليستي مفاهيمي نظير«هدف» و «اراده» و غيره کمک مي کند. اگر ما اکنون مي توانيم وظايف تفکر انساني را به صورت ماشين هاي بغرنج الکترونيکي يا به اصطلاح مغزهاي الکترونيک«مدل سازي» کنيم آن را مديون سيبرنتيک هستيم. وقتي ما مي توانيم کمپيوترهايي ايجاد کنيم که مقداري از وظايف بغرنج مغز را( از جمله گرفتن اطلاع و تغيير شکل آن طبق برنامه معين) انجام مي دهند، عملا دليل تازه اي بر خاصيت مادي تفکر به دست آورده ايم و چگونگي عمل انديشه و تفکر را بهتر وعميق تر شناخته ايم، بدون اينکه کيفيت به کلي متفاوت ومشخصات هر رشته را از ياد ببريم.

         سيبرنتيک به توضيح ماترياليستي برخي روندهاي رواني و طرز کار و اداره سيستم عصبي و مغز کمک مي کند.

         پيرامون همه اين مسائل نبرد شديدي بين ماترياليسم ديالکتيک و ايده آليسم جريان داشته و دارد. فلسفه ايده آليستي که در آغاز به هنگام پيدايش اين علم، ضمن سوء استفاده از برخورد دگماتيک از آن اسلحه اي عليه فلسفه علمي ماترياليستي ساخته بود، اينک برعکس ناچار است دستاوردهاي آن را که تأکيد اصول ديالکتيک ماترياليستي است نفي کند، امکان بررسي و مطالعه شعور بشري را با شيوه هاي عيني انکار نمايد، نتايج حاصله توسط سيبرنتيک را در پهنه فلسفي بي ارزش بداند. نکته اساسي در برخورد فلسفه با اين علم جوان اين است که سيبرنتيک داراي پايه عيني است، جنبه هاي عام را در عرصه اي نوين بررسي مي کند، مسائل متدلوژي علوم و طبقه بندي آن ها را مطرح مي کند، به توضيح ماترياليستي پديده هاي روحي و تفکر کمک مي رساند و بالاخره جنبه تازه اي از وحدت مادي جهان را ثابت مي کند.

         ماترياليسم ديالکتيک با هر کشف جديد و بزرگ، با هر دستاورد علم و فن غني تر و ژرف تر مي شود. داده هاي علم سيبرنتيک نمونه آن است Ñ.

 

 


Ñ اصطلاحات و نام ها:

سيبرنتيک cybernetique

وينر wiener

اطلاع information

آلگوريتم algoritme

 

 

فرمات PDF :                                                                                                            بازگشت