راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

"بخش دوم"

ماتریالیسم تاریخی

 

انقلاب اجتماعی
بدون نظم جدید تولیدی
خواب و خیال است!
امیر نیک آئین

 

فصل هشتم- تئوری مارکسیستی- لنینیستی انقلاب اجتماعی

درس 74- ماهیت و علت انقلاب و مسئله اصلی آن

تئوری مارکسیستی- لنینیستی "انقلاب اجتماعی" به ما نشان می دهد که چگونه از یک نظام اجتماعی، جامعه به نظام دیگر و بالاتر گام می گذارد و چگونه یک طبقه حاکم جای خود را به طبقه دیگر می دهد و از سریر قدرت و سیادت به زیر می آید.

(1)
انقلاب اجتماعی عمیق ترین و بنیادی ترین تحول را در حیات سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک جامعه بوجود می آورد. درنتیجه انقلاب اجتماعی، طبقات حاکمه که نماینده نظامی منحط و رو به زوال اند سرنگون می شوند و طبقات دیگری که حامل مناسبات مترقی تر هستند جای آنها را می گیرند. در نتیجه انقلاب، مناسبات تولیدی کهنه از بین برده می شود و روابط نوین تولیدی که زمینه را برای رشد نیروهای مولده آماده می سازد، استقرار می یابد. عوامل روبنائی، نهادها و نظریات اجتماعی نیز دگرگون می شود. به بیان فلسفی می توان گفت که انقلاب اجتماعی روند تغییر کیفی و ریشه ای جامعه است که طی آن گذار از یک فرماسیون اجتماعی پست تر به یک فرماسیون بالاتر انجام می گیرد.
هر گاه در کشوری تغییراتی، هر چند به ظاهر چشمگیر، روی دهد ولی اگر این تغییرات، تحولات بنیادی و ماهوی و کیفی در حیات سیاسی و اقتصادی و عوامل روبنائی نباشد، اگر طبقات جدید و مترقی زمام امور کشور، یعنی قدرت دولتی را به دست نگیرند و طبقات حاکمه ارتجاعی را از قدرت سرنگون نسازند، اگر مناسبات تولیدی جدیدی ایجاد نشود، بهیچ وجه نمی توان از یک انقلاب اجتماعی صحبت کرد. روشن شدن این مطلب به ظاهر ساده به ویژه در زمانی که افسانه سرائی پیرامون "انقلاب" مد روز و ترجیع بند تبلیغاتی رژیم ایران شده دارای اهمیت است. در کشور ما به عللی نظیر بروز بحران در جامعه، مبارزات وسیع توده مردم، ترس هیئت حاکمه از انفجار انقلابی و تحولات دوران ساز در جهان و در منطقه خاورمیانه، هیئت حاکمه وادار شد بر فرم هائی دست بزند و از مواضع گذشته خود عقب نشینی هائی کند. سرمایه داران بزرگ و زمین داران کلان، طبقات حاکمه ایران و در راس آن دربار سلطنتی به یک سلسله اقدامات و اصلاحات- اغلب سطحی و نیم بند- متوسل شدند که در اصل نه طبقات حاکمه را سرنگون می سازد، نه قدرت دولتی را به دست طبقات ملی و مترقی می سپرد و نه تحولی بنیادی در حیات سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک ایجاد می کند. این تغییرات سالیان اخیر موجب بست مناسبات تولیدی سرمایه داری وابسته به انحصارات امپریالیستی شده ولی هرگز نتوانسته و نخواهد توانست تضاد های جامعه کنونی ما را حل کند و آن را به مرحله کیفیتا عالی تر برساند. رژیم کنونی با تکیه به تغییرات ناشی از رشد سرمایه داری در وابستگی با نو استعمار، با سوء استفاده از امکانات استثنائی و فرصت های ویژه معاصر و به خصوص به زور تبلیغات می کوشد آنچه را که از یک طرف زیر فشارمبارزه مردم و از طرف دیگر به منظور تقویت سیادت طبقات استثمارگر حاکمه انجام می دهد، انقلاب نام دهد. در حالی که شرط لازم تحقق انقلاب ایران در مرحله کنونی آن- یعنی مرحله ملی و دمکراتیک- عبارتست از واژگون کردن رژیم پوسیده سلطنتی و پایان دادن به حاکمیت سرمایه داران و زمین داران بزرگ و انتقال قدرت حاکمه از دست طبقات و قشرهای ارتجاعی و به دست طبقات و قشرهای مترقی، ملی و دمکراتیک و محتوای آن عبارتست از کوتاه ساختن دست انحصارهای امپریالیستی از منابع طبیعی و امور اقتصادی کشور، تامین استقلال کامل سیاسی و اقتصادی، دمکراتیک کردن حیات سیاسی و اقتصادی کشور یعنی استقرار جمهوری ملی و دمکراتیک در ایران.
یاد آوری نمونه ایران و مقایسه ضرورت های واقعی انقلاب ایران با ادعاهای رژیم در باره "انقلاب سفید"، "انقلاب شاه و مردم" به ما کمک می کند تا در بحث مقوله "انقلاب احتماعی" ژرف تر به اهمیت سیاسی و عملی آن پی ببریم.


(2)
انقلاب اجتماعی یک پدیده اتفاقی یا دستوری نیست. انقلاب یک پدیده قانونمند است که از تکامل شرایط مادی اجتماع، در مرحله معینی از تکامل آن، سرچشمه می گیرد و ثمره تضاد های داخلی خاص اجتماعی است که بر شالوده طبقات متخاصم پی ریزی شده اند. انقلاب یک تحول کیفی و بنیادی، یک چرخش عظیم و اساسی در حیات جامعه است، کارل مارکس آموزگار زحمتکشان جهان درباره علت العلل انقلاب و گذار از فرماسیونی به فرماسیونی بالا می نویسد:

"نیروهای مادی مولده در مرحله معینی از تکامل خود با مناسبات تولیدی موجود که تا کنون در بطن آن تکامل می یافتند- (یا با مناسبات مالکیت که تنها بیان حقوقی مناسبات تولیدی است) در تضاد قرار می گیرند. این مناسبات از شکل تکامل نیروهای مولده، به مانع آن بدل می شوند. آنگاه دوران انقلاب اجتماعی فرا می رسد."

این گفته پر مغز کلید اصلی فهم تئوری مارکسیستی- لنینیستی انقلاب را به ما می دهد. در حقیقت انقلاب ثمره عمل کرد یک قانون عینی اجتماع است و آن قانون "تطابق مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده" است. تضاد بین نیروهای مولده نو و مناسبات تولید کهنه، شالوده اقتصادی- عینی انقلاب اجتماعی را تشکیل می دهد. مناسبات تولیدی نمی توانند مدت زیادی از تکامل نیروهای مولده عقب بمانند، دیر یا زود می بایست بین آنها هم آهنگی ایجاد شود. طبقات استثمارگر، اگر چه میرنده ولی قدرتمند، مانع این هماهنگی می شوند. این هماهنگی که خود زندگی آن را به نحو عینی طلب می کند از طریق انقلاب اجتماعی صورت می پذیرد.
تنها وجود محمل اقتصادی- عینی انقلاب برای تحقق آن کافی نیست. بر این شالوده عینی، فعالیت و شرکت طبقات اجتماعی انجام می شود. تضاد بین خصلت نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، در جوامع منقسم به طبقات متخاصم، همیشه به شکل تضاد بین منافع طبقات مختلف بروز می کند. در مقابل طبقه ارتجاعی و رو به زوال که مظهر مناسبات تولیدی کهنه است، طبقه مترقی که مظهرمناسبات تولیدی نوین است قد علم می کند.
مبارزه آشتی ناپذیری بین طبقه پیشرو و طبقه ارتجاعی در می گیرد که عالی ترین مرحله آن "انقلاب اجتماعی" است. مارکسیسم- لنینیسم انقلاب را نتیجه ضروری و اجتناب ناپذیر تکامل جوامع منقسم به طبقات آشتی ناپذیر می داند. در این گونه جوامع، رشد اقتصادی و اجتماعی و تحولات حاصله به تدریج و مرحله به مرحله، شرایط و عوامل دگرگونی عمیق و بنیادی را به حد بلوغ می رساند، تغییرات کمی لزوم تحولات کیفی را مطرح می کند و سرانجام تغییربنیادی نظام اجتماعی را ممکن و میسر و ضرور می نماید.

(3)
واضح است که طبقه مرتجع و میرنده، اما هنوز قدرتمند، هرگز داوطلبانه از سیادت و سیطره خود دست برنمی دارد و برای حفظ مناسبات تولیدی قدیم، برای ادامه حکومت و نحوه استثمار خود با تمام قوا، با چنگ و دندان، از قدرت دولتی که وسیله اساسی سیادت او است استفاده می کند. بهمین جهت هم برای از بین بردن مناسبات تولیدی کهنه، طبقه مترقی راهی جز بدست گرفتن قدرت سیاسی، دولت، جز سرنگونی طبقه حاکم از سریر قدرت و ایجاد دولت جدید ندارد. حل این مسئله که آیا انقلاب پیروزخواهد شد یا نه؟ آیا مناسبات تولیدی نوین مستقرخواهد گشت یا نه؟ درواپسین تحلیل مربوط به آنست که آیا طبقه انقلابی میتواند قدرت دولتی را بدست گیرد. بهمین جهت مسئله اساسی هر انقلاب اجتماعی، مسئله قدرت سیاسی دولتی است. لنین می نویسد:

گذار قدرت دولتی از دست یک طبقه به دست طبقه دیگر، اولین، عمده ترین و مهمترین علامت انقلاب است؛ چه به معنای اکید علمی این مفهوم و چه از نظر اهمیت علمی- سیاسی آن. انتقال قدرت از دست طبقه حاکمه پوسیده به دست طبقه یا طبقات پیشرو و بالنده مضمون اساسی هرانقلاب است.

(4)
از طریق انقلاب، طبقات مترقی راه تکامل جامعه را باز می کنند. انقلاب دارای اهمیت شگرف در زندگی اجتماعی است. تعویض نظام فرسوده با نظامی نو تنها با تحولات کیفی و انقلابی در همه شئون سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک امکان پذیراست. از این راه است که می توان سدهای موجود بر سر راه رشد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را (همراه با طبقات مخالف با این رشد) از میان برداشت. نیروی تعیین کننده انقلابات اجتماعی را توده مردم تشکیل می دهند. در مراحل انقلابی، انرژی خلاقه وسیع ترین توده های مردم شدیدا به کار می افتد و میلیون ها افراد زحمتکش به زندگی فعال اجتماعی، به مبارزه آگاهانه برای ایجاد نظام نوین و به شرکت در تعیین سرنوشت خویش گام می گذارند. در این مراحل پر جوش و خروش انقلابی اندیشه های نو و انقلابی اهمیت بسیار زیاد کسب می کنند. دراندیشه ها تضادهای عینی موجود در جامعه و راه حل آنها منعکس می شود. اندیشه ها در توده های مردم و نفوذ می کنند و به نیروی مادی عظیمی بدل می گردند که قادر است فلک را سقف به شکافد و مقاومت طبقات ارتجاعی را درهم شکند و طرحی نو دراندازد. در این مراحل انقلابی، پیشرفت جامعه به نحو قابل ملاحظه ای تسریح میشود و هرروز و هرماه و هر سالش غنی تر از سالیان دراز گرد آوری کمی و مواقع عادی، سرشار از محتوی تحول بخش می گردد، نقش توده ها بارزتر از هر گاه نمایان می شود و فرمان تاریخ بر مسند حکومت می نشیند. بسی پرمعنا است که کارل مارکس با توجه به این جهات انقلاب را "لکوموتیو تاریخ" نامیده است.
میهن پرستان انقلابی ایران به تجربه مشخص میهن ما مدتها است به این واقعیت پی برده اند. از همان بدو رسوخ اندیشه های مارکسیستی در ایران مبارزان پی گیر، شرط تامین استقلال و آزادی میهن و نیکبختی خلق را در انجام انقلاب دانسته اند. روزنامه ایران نو ارگان حزب دمکرات درسال 1910 با نقل قول از کارل مارکس چنین نوشت:

"انقلات قابله هیئت های اجتماعیه است. همان طور که اگر تا مادری نباشد طفلی متولد نمی شود همین قسم نیز هیچگونه نتیجه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بدون انقلاب صورت خارجی پیدا نمی کند." در برنامه حداقل حزب کمونیست ایران که بیش از نیم قرن پیش توسط حیدر عمواوغلی نوشته شده در مواد اول و دوم، "ایجاد فوری دولت موقت انقلابی و به دست گرفتن تمام قدرت حاکمه" ذکر شده است.


راه توده 136 18.06.2007
 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت