راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

ماتریالیسم تاریخی

 

نظام های ضد انقلابی
از سرکوب و نفی رفرم
تا تن سپرده به عقب نشینی
امیر نیک آئین

 

فصل نهم- تئوری مارکسیستی- لنینیستی دولت

درس 82- رابطه دولت و جامعه

(1)
در فرماسیون های مختلف استثماری، دولت وظیفه خود را برای حفظ سیادت یک طبقه بر طبقه دیگر به انحاء متفاوتی انجام داده و رابطه این دستگاه با جامعه، با اهالی، همواره یکسان نبوده است؛ اگرچه خصوصیت مشترک همه آنها عبارتست از پیدا کرن شیوه های متناسب زمان برای نگهداشتن توده ها در زیر زنجیر اسارت و بهره کشی و سرکوب.
- در نظام برده داری این رابطه با خشونت حداکثر و این قصد با صراحت و روشنی کامل انجام می گرفت. هیچگونه رابطه و مناسبتی توده بردگان را به دولت برده داران پیوند نمی داد، برعکس زنجیر و شلاق، نیزه و مرگ مرز مشخص و بارز بین این دو و وسیله مستقیم، عادی ترین وسیله سیطره دولت بود. بیگانگی و جدائی کامل بود.

- در جامعه فئودالی، شیوه ها کمی بغرنج ترشد، وابستگی های اقتصادی و اعمال فشارهای اقتصادی نیز به میان آمد ولی باز همان اعمال زور مستقیم، قهر آشکار؛ همان جدائی صریح و بدون پرده دولت فئودالی از توده مردم، وجه مشخصه دولت فئودالی بود. نه فقط خرد کردن بی رحمانه قیام های بردگان و به خون کشیدن دائمی شورش های دهقانان به هنگام تشدید و بروز انفجاری تضادهای طبقاتی، بلکه جدائی آشکار و بیگانگی کامل از جامعه، دولت های نوع برده داری و نوع فئودالی را – حتی در دوران های "آرام"- مشخص می ساخت.

- در دولت نوع بورژوائی، باز هم شیوه ها بغرنج تر می شود. با ازدیاد نقش توده ها و شدت یابی نبرد طبقاتی و تشکل و آگاهی فزاینده مردم، دستیازی به روش های دیگر و متنوع ساختن آن و پوشیده نگهداشتن ماهیت امر ضرور می گردد. دولت دیگر نمی تواند همان جدائی آشکار و بیگانگی صریح سابق را حفظ کند. استفاده از جامه های دمکراتیک و ظواهری برای شرکت مردم در امور دولتی لازم می آید تا دیکتاتوری طبقه سرمایه داری پنهان و حفظ گردد.

باید توجه داشت که در جامعه سرمایه داری، عرصه سیاست عرصه ای بغرنج است. زیرا که در این عرصه، تنها سازمان ها و نهادها و اندیشه های بورژوازی عمل نمی کنند بلکه آرمان ها، خواست ها و اشکال سازمانی طبقه کارگر و همه زحمتکشان نیز بوجود آمده، تاثیر گذاشته و عمل می کنند.
احزاب سیاسی و سندیکاها وارد صحنه می شوند، سازمان های مترقی و جمعیت های گوناگون فعالیت می کنند. بورژوازی و دولت او قادر نیست همیشه و در همه جا جلوی تمامی این فعالیت ها و ثمر بخشی آنها را بگیرد و آنها را از بین ببرد، بلکه به طور روز افزونی مجبور به قبول وجود آنها و پذیرش این یا آن خواست آنها می شود. به این ترتیب در عرصه سیاست همیشه یک برخورد و رو در روئی وجود دارد که ناشی از منافع طبقاتی متضاد بوده و بسته به سطح آگاهی و تشکل زحمتکشان مرتبا اوج می گیرد. مناسبات سیاسی ویژه جامعه سرمایه داری و تحول آن را، در هر صورت تنها و تنها، از طریق ماهیت طبقاتی دولت، که مهمترین نهاد سیاسی است، و تناسب قوا بین طبقات اجتماعی اساسی می تواند توضیح داد و درک کرد، زیرا که هر مقابله و رو در روئی سیاسی در آخرین تحلیل، بیان مبارزه طبقاتی است و سیاست همچنان که لنین گفته است:

"به مستقیم ترین وجهی بازتاب مبارزه بین طبقات مختلف اجتماعی است."

مبارزه زحمتکشان و تشدید مبارزه طبقاتی در شرایطی که طبقه کارگر به آموزش مارکسیسم- لنینیسم مجهز شده، دارای پیشاهنگ آبدیده و سازمان های متعدد خویش است، در دستگاه دولتی و ارگان های مختلف آن تاثیر می گذارد؛ بدون آنکه این مطلب به معنای آن باشد که سرسوزنی در ماهیت اساسی دولت- به مثابه ارگان سیادت طبقه بورژوازی، به مثابه ماشین سرکوبی طبقاتی- تغییری حاصل شود. در کشورهای مختلفی بر اثر این مبارزه و به عنوان یک دست آورد این مبارزه، در ارگان های مختلف مقننه، نمایندگان مردم شرکت می کنند؛ به ناگزیر در نحوه عمل دستگاه عدلیه و قضائیه، موازینی در چارچوب دمکراسی بورژوائی در نظر گرفته می شود؛ امکاناتی پدید می آید که جلوی خود کامگی ها و خودسری ها در اجرای سیاست های خشن طبقاتی گرفته شود در این موارد به جای قطع رابطه لخت و آشکار و رو در روئی مستقیم و صریح بین دولت و جامعه، پدیده های بغرنج تری در جامعه سرمایه داری می نشیند. ولی با تمام این احوال تا نظام سرمایه داری و دولت او باقی است این دولت همواره و در اساس ماهیت خود را حفظ می کند، برا ترین اسلحه سیادت استثمارگران باقی می ماند و تنها با خرد کردن این ماشین و ایجاد دگرگونی ماهوی در آن است که باید دولتی نو در خور نظام نوین فارغ از استثمار بنا نهاد.

(2)
در چارچوب جامعه سرمایه داری- و تا هنگامی که این نظام هست- مارکسیست- لنینیست ها بدون آنکه هیچ گونه پندار واهی داشته باشند، با تشخیص درست ماهیت دولت و نقش آن و تاثیرعواملی که بر رابطه بین دولت و جامعه عمل می کنند، در راس نبرد زحمتشکان و آزادی خواهان قرار می گیرند تا دمکراسی، هر چند هم محدود، محترم شمرده شود و جلوی شیوه های فاشیستی و تروریسم دولتی گرفته شود و رژیم سیاسی مساعدتری بر سر کار آید. توده ها اگر بتوانند دولت بورژوائی را مجبور سازند که اصول دمکراتیک را محترم شمرده و آزادی های مدنی را مراعات کند، شرایط مساعدتر و مناسب تری را برای مبارزه خود و ارتقاء آن به سطح عالی تری فراهم خواهند نمود.

رژیم سیاسی عبارتست از مجموعه اسلوب ها و شیوه های اجرای دیکتاتوری طبقه حاکمه در شرایط مشخص تاریخی.

لنین می آموزد که بورژوازی هم از اسلوب اعمال قهر و نفی مطلق رفرم ها و سرکوب خشن استفاده می کند، هم از اسلوب به اصطلاح لیبرالیسم و عقب نشینی ها. لنین می آموزد که مبارزان باید این دو سیستم اداره، دو اسلوب عمل بورژوازی را و جایگزین شدن یکی با دیگری و آمیخته شدن یکی با دیگری را همواره در نظر داشته باشند.
تجربه نشان می دهد که گرایش عام دول بورژوائی نفی دمکراسی و توسل هر چه بیشتر به اسلوب های شدت عمل و جلوگیری از عمل و تاثیر عمل توده مردم است. رژیم ترور و اختناق و فاشیسم، مظهر افراطی و کامل این گرایش است و نتیجه اینکه از یک طرف درک مسئله اخیر برای داشتن دورنمای روشن نبرد و راه مقصد غائی کاملا ضرور است، و گرنه دام سوسیال دمکراسی راست و تحلیل در دولت سرمایه داری در انتظار مبارزان خواهد بود. از طرف دیگر درک دیالکتیکی اهمیت و نقش مبارزه به خاطر دمکراسی و کوشش برای استقرار رژیم سیاسی مساعدتر و مناسب تری نیز کاملا ضرور است، و گرنه کوره راه سکتاریسم و جدائی از توده ها، مبارزان را به بیراهه خواهد کشاند.

(3)
فونکسیون یا وظایف دولت- به دولت در جامعه متکی بر استثمار این نقش و وظیفه محول شده که از منافع طبقه حاکمه چه در داخل، یعنی در مقابل سایر طبقات اجتماع، و چه در خارج، یعنی در مقابل سایر دول دفاع کند.

وظیفه عمده و اساسی داخلی دولت در جامعه متکی بر استثمار عبارتست از سرکوب مخالفان طبقاتی، اعمال زور و فشار بر زحمتکشان و تحمیل سیادت و حفظ امتیازات و شرایط بهره کشی برای طبقه حاکمه.

وظیفه عمده خارجی دولت نیز دفاع و پیشبرد منافع طبقه استثمارگر حاکم در مناسبات بین المللی و در رابطه با دول دیگر است. عملکرد یا وظیفه دولت را به سه دسته می توان تقسیم کرد:

1) استثمارگران تنها به شالوده قدرت اقتصادی خود یعنی مالکیت بر وسایل تولیدی، نمی توانند منافع خود را تامین و سلطه خویش را بر زحمتکشان حفظ نمایند. از همین رو طبقات استثمارگر از دستگاه خاص اعمال زور، از ارگان ای نظامی و پلیسی دولت، از سرنیزه و زندان و دادگاه و همه آنچه که دولت به مثابه ارگان جبرو قهر متمایز می سازد وسیعا استفاده می کنند. این وظیفه یا فونکسیون در عرصه خارجی هم، با سرکوب نهضت های آزادی بخش ملل دیگر که سلطه طبقه حاکمه را در کشورمعین تهدید کند یا به منافع غارتگرانه آن خلل وارد سازد، با براه انداختن جنگ ها و تجاوزات، با مداخلات گوناگون در امور سایرکشورها، با دسایس دیپلماتیک مختلف انجام می شود.

2) اما وظیفه دولت تنها محدود به اعمال زور و فشار نیست. در عصر ما تنها وسایل خشن و آشکار برای سرکوب خونین به کار نمی رود. علاوه بر آن، از طرق دیگر نیز کوشش دائمی و همه جانبه می شود تا از رشد نهضت انقلابی جلوگیری شود و سیادت بهره کشان حفظ گردد. این کوشش از طریق وظیفه و فونکسیون دیگر دولت که در زمینه ایدئولوژیک و فرهنگی است شکل می گیرد. این وظیفه، سازمان دادن اغوا و تحمیق و گمراه ساختن جامعه و فریب توده مردم است. سیستم گسترده آموزشی و وسایل ارتباط جمعی- که قدرت و تاثیر بی سابقه یافته اند- و اثر بخشی بر افکار عمومی، دستگاه بسیارعظیمی است که دولت در اختیار دارد و در راه انجام این وظیفه و خدمت به استثمارگران وسیعا بکار می اندازد. منجمله علاوه بر فریب و دلخوش کردن به مواعید، اندیشه های توسل به قضا و قدر و یاس و تسلیم را اشاعه می دهند، نفاق و عدم اعتماد می پراکنند، بیهودگی نبرد و رضایت به سرنوشت ازلی و دم را غنیمت شمردن و از جامعه و منافع میهن بریدن را موعظه می کنند. اهمیت وظیفه ایدئولوژیک- معنوی- اخلاقی دولت روز افزون است. پس از لنین نیز مارکسیست های برجسته ای نظیر آنتونیو گرامشی و تقی ارانی بدین جنبه از وظایف دولت توجه خاص معطوف داشته اند.

3) علاوه بر این دو وظیفه، دولت بورژوائی دارای یک سلسله عملکردها یا فونکسیون اقتصادی و سازمان دهی به خاطر تامین منافع اساسی طبقه سرمایه دار نیز هست. این وظایف مرتبا بیشتر و پردامنه تر میشود. دولت در خدمت طبقه بورژوازی، در روند تجدید تولید سرمایه داری، به اشکال گوناگون و با درجات متفاوتی شرکت می کند. بعضی از رشته ها مستقیما به دست دولت اداره می شود. سیستم مالیات بندی و تدوین برنامه های روز بروز نقش مهمتری کسب می کند. در مرحله سرمایه داری انحصاری دولتی، دولت هر چه بیشتر و وسیع تربه سود الیگارشی مالی و بزرگترین انحصارات در اقتصاد دخالت می ورزد. ارگان های دولتی بیش از پیش در حل مسائل مربوط به مناسبات بین کارگر و کار فرما شرکت می جویند.
پس نقش و وظیفه دولت منحصر به اعمال قهر طبقاتی مستقیم نیست، اگر چه این نقش هم چنان عمده و عظیم است ولی به آن روابط فزاینده میان دولت و اقتصاد، میان دولت و حیات ایدئولوژیک جامعه افزوده می شود.
هر سه گروه عمده وظایف دولت: وظیفه اعمال جبر و قهر، وظیفه ایدئولوژیک و وظیفه اقتصادی به سود طبقه حاکم- طبقه سرمایه دار- انجام می گیرد.

راه توده 144 13.08.2007
 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت